کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    گفتی ز دل برون کن غمهای بیکران را

    تو پیش چشم و آنگه جای گله زبان را

    تا دل ز من ببردی از ناله شب نخفتم

    ای دزد، بشنو آخر فریاد پاسبان را

    بگذشت از نهایت بی خوابی من، آری

    دشوار صبح باشد شبهای بیکران را

    اندیشه جهانی بر جان من نهادی

    وانگه به لاغ گویی اندیشه نیست جان را

    رسوای شهر گشتم از بس که دیده من

    دمدم همی تراود خونابه نهان را

    از آه سوزناکم دود از جهان برآمد

    بی تو جهان چه باشد، آتش زنم جهان را

    داغ غلامی از من هست ار دریغ باری

    از بیع کن مشرف مملوک رایگان را

    آن روی نازنین را یکدم به سوی من کن

    تا بیشتر نبینم نسرین و ارغوان را

    شاید اگر بخندد بر روزگار خسرو

    آن کس که دیده باشد رخساره ای چنان را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha