به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

امیر خسرو دهلوی

امیر خسرو دهلویغزلیاتشمارهٔ ۴۳: آنکو شناخت گردش خورشید و ماه را

2240عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

آنکو شناخت گردش خورشید و ماه را

جوید برای خفتن خود خوابگاه را

از عین اعتبار ببینم به گلرخت

زیرا قیاس نیست درازی راه را

ای سرفراز، تیغ اجل در قفا رسید

سر راست دار، کج چه نهادی کلاه را

مردم همه نگون شده جستند زیر خاک

قامت ازان نکوست سپهر دو تاه را

چون رستن گیاه ز خونهای مردم است

من خون دهم ز مردم دیده گیاه را

من ماه را طلوع نخواهم به خاک، از آنک

گم کرده ام به خاک رخی همچو ماه را

خسرو چو بخت خویش جهان را کند سیاه

راه ار برون دهد ز جگر دود آه را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۴۳: آنکو شناخت گردش خورشید و ماه را 2شمارهٔ ۴۴: باز آرزوی آن بت چین می کند مرا 3شمارهٔ ۴۵: ز دور نیست میسر نظر به روی تو ما ر ...4شمارهٔ ۴۶: زمانه حله نو بست روی صحرا را 5شمارهٔ ۴۷: زهی بریخته بر لاله مشک سارا را 6شمارهٔ ۴۸: شفاعت آمدم، ای دوست، دیده خود را 7شمارهٔ ۴۹: بهار پرده برانداخت روی نیکو را 8شمارهٔ ۵۰: شناخت آنکه غم و محنت جدایی را 9شمارهٔ ۵۱: گذشت عمر و هنوز از تقلب و سودا 10شمارهٔ ۵۲: ای صبا، بوسه زن ز من در او را 11شمارهٔ ۵۳: مهر بگشای لعل میگون را 12شمارهٔ ۵۴: الا دمعی سارعت والهوا 13شمارهٔ ۵۵: بگذشت و نظر نکرد ما را 14شمارهٔ ۵۶: ای زلف چلیپای تو، غارتگر دینها 15شمارهٔ ۵۷: ای باد، برقع برفگن آن روی آتشناک ر ...16شمارهٔ ۵۸: ای شهسوار، نرم ترک ران سمند را 17شمارهٔ ۵۹: باز دل گم گشت در کویت من دیوانه را 18شمارهٔ ۶۰: آورده ام شفیع دل زار خویش را 19شمارهٔ ۶۱: بشکافت غم این جان جگرخواره ما را 20شمارهٔ ۶۲: باز خدنگ شوق زد عشق در آب و خاک ما 21شمارهٔ ۶۳: بس بود اینکه سوی خود راه دهی نسیم ...22شمارهٔ ۶۴: بشکفت گل در بوستان آن غنچه خندان ک ...23شمارهٔ ۶۵: برو، ای باد و پیش دیگران ده جلو بس ...24شمارهٔ ۶۶: برقع برافگن، ای پری، حسن بلاانگیز ...25شمارهٔ ۶۷: بهر تو خلقی می کشد آخر من بدنام را 26شمارهٔ ۶۸: پرده عاشقان درد پرده کند چو روی را 27شمارهٔ ۶۹: بسی شب با مهی بودم کجا شد آن همه ش ...28شمارهٔ ۷۰: چو در چمن روی از خنده لب مبند آنجا 29شمارهٔ ۷۱: جانا، به پرسش یاد کن روزی من گم بو ...30شمارهٔ ۷۲: چو خواهی برد روزی عاقبت این جان مف ...31شمارهٔ ۷۳: چه اقبال است این رب که دولت داده ر ...32شمارهٔ ۷۴: دیوانه می کنی دل و جان خراب را 33شمارهٔ ۷۵: دلم در عاشقی آواره شد آواره تر باد ...34شمارهٔ ۷۶: رفت آنکه چشم راحت خوش می غنود ما ر ...35شمارهٔ ۷۷: رخت صبوری تمام سوخته شد سینه را 36شمارهٔ ۷۸: رسید باد صبا تازه کرد جان مرا 37شمارهٔ ۷۹: شبم خیال تو بس، با قمر چه کار مرا 38شمارهٔ ۸۰: عشق از پی جان گرفت ما را 39شمارهٔ ۸۱: گر چه بر بود عقل و دین مرا 40شمارهٔ ۸۲: سری دارم که سامان نیست او را 41شمارهٔ ۸۳: گیرم که می نیرزم من بنده همدمی را 42شمارهٔ ۸۴: گذشت آرزو از حد به پای بوس تو ما ر ...43شمارهٔ ۸۵: من به هوس همی خورم ناوک سینه دوز ر ...44شمارهٔ ۸۶: من و پیچاک زلف آن بت و بیداری شبها 45شمارهٔ ۸۷: نازکیی که دیده ام آن رخ همچو لاله ...46شمارهٔ ۸۸: یا رب، که داد آینه آن بت پرست را 47شمارهٔ ۸۹: وقتی اندر سر کویی گذری بود مرا 48شمارهٔ ۹۰: دیوانه کرد زلف تو در یک نظر مرا 49شمارهٔ ۹۱: که ره نمود ندانم قبای تنگ ترا 50شمارهٔ ۹۲: باز مدار، ای پسر، غمزه نیم خواب را 51شمارهٔ ۹۳: دلبرا، عمریست تا من دوست می دارم ت ...52شمارهٔ ۹۴: جان به خاموشی برآمد بی زبانی چند ر ...53شمارهٔ ۹۵: شب به روز آمد بسی کز دل نهادی یاد ...54شمارهٔ ۹۶: من زبهرت دوست دارم جان عشق اندیش ر ...55شمارهٔ ۹۷: بی روی تو خوش کردم من تلخی هجران ر ...56شمارهٔ ۹۸: ساقیا، پیش آر جام با صفای خویش را 57شمارهٔ ۹۹: بس که اندر دل فرو بردم هوای نیش را 58شمارهٔ ۱۰۰: بهار آمد و سبزه نو شد به جوها 59شمارهٔ ۱۰۱: ای از مژه تو رخنه در جانها 60شمارهٔ ۱۰۲: باشد آن روزی که بینم غمگسار خویش ...61شمارهٔ ۱۰۳: ای بی تو گلهای چمن شسته به خون رخ ...62شمارهٔ ۱۰۴: اشکم برون می افگند راز از درون پر ...63شمارهٔ ۱۰۵: بگشاد صبح عید ز رخ چون نقاب را 64شمارهٔ ۱۰۶: شبی دیدم چو مه بر بام او را 65شمارهٔ ۱۰۷: رخ چو عید تو دل برد بهر قربان را 66شمارهٔ ۱۰۸: ای خط خوش از مشک تر انگیخته مه را 67شمارهٔ ۱۰۹: باز برقع بر رخ چون ماه بربستی نقا ...68شمارهٔ ۱۱۰: روز عید است به من ده می نابی چو گ ...69شمارهٔ ۱۱۱: زاد چون از صبح روشن آفتاب 70شمارهٔ ۱۱۲: قندی ست آتشین رو، شمعی ست انگبین ...71شمارهٔ ۱۱۳: می ریزد ازتری ز تو، ای جان فزای آ ...72شمارهٔ ۱۱۴: ای نازنین که ماه منی امشب 73شمارهٔ ۱۱۵: زهی نموده ازان زلف و عارض و رخ خو ...74شمارهٔ ۱۱۶: چه آفت ست نمی دانم این به زیر نقا ...75شمارهٔ ۱۱۷: اگر به گوشه نشینان نماید آن رخ خو ...76شمارهٔ ۱۱۸: ای تمامی خواب من برده ز چشم نیم خ ...77شمارهٔ ۱۱۹: ماهرویا، به خون من مشتاب 78شمارهٔ ۱۲۰: ای ز تو خورشید چرخ در مرض تف و تا ...79شمارهٔ ۱۲۱: شکرت را شد اگر چه سپه موران مرکب 80شمارهٔ ۱۲۲: ای ترا در دیده من جای خواب 81شمارهٔ ۱۲۳: ای دل وامانده، خیز، ره سوی جانان ...82شمارهٔ ۱۲۴: ای ترک کمان ابرو، من کشته ابرویت 83شمارهٔ ۱۲۵: امشب شب من نور ز مهتاب دگر داشت 84شمارهٔ ۱۲۶: تقدیر که یک چند مرا از تو جدا داش ...85شمارهٔ ۱۲۷: بی شاهد رعنا به تماشا نتوان رفت 86شمارهٔ ۱۲۸: افسوس ازین عمر که بر باد هوا رفت 87شمارهٔ ۱۲۹: تا بر سر بازار به مستی قدمش رفت 88شمارهٔ ۱۳۰: جز صورت تو ماه سما را چه توان گفت 89شمارهٔ ۱۳۱: بیچاره کسی کو به غم خوش پسران زیس ...90شمارهٔ ۱۳۲: در هجر توام کار به جز آه و فغان ن ...91شمارهٔ ۱۳۳: آبادتر آن سینه که از عشق خراب است 92شمارهٔ ۱۳۴: خرم دل آن کس که به رخسار تو دیده ...93شمارهٔ ۱۳۵: ما را چه غم امروز که معشوقه به کا ...94شمارهٔ ۱۳۶: روی تو به پیش نظر آسایش جان است 95شمارهٔ ۱۳۷: زلف تو به هر آب مصفا نتوان شست 96شمارهٔ ۱۳۸: ای عید دوم آمده روی چو نگارت 97شمارهٔ ۱۳۹: ای قبله صاحب نظران، روی چو ماهت 98شمارهٔ ۱۴۰: دلی کش صبر نبود آن من نیست 99شمارهٔ ۱۴۱: دل کازاد باشد آن من نیست 100شمارهٔ ۱۴۲: به بالین غریبانت گذر نیست 101شمارهٔ ۱۴۳: دل ما را ز دست غم امان نیست 102شمارهٔ ۱۴۴: مرا در آرزویت غم ندیم است 103شمارهٔ ۱۴۵: گرفته در بر اندام تو سیم است 104شمارهٔ ۱۴۶: ز من نازک میانی دور مانده ست 105شمارهٔ ۱۴۷: دل مسکین من در بند مانده ست 106شمارهٔ ۱۴۸: مجو صبرم که جای آن نمانده ست 107شمارهٔ ۱۴۹: نگارا، چون تو زیبا کس ندیده ست 108شمارهٔ ۱۵۰: مرا وقتی دلی آزاد بوده ست 109شمارهٔ ۱۵۱: منم امروز و صد تیمار در دست 110شمارهٔ ۱۵۲: صبا، گردی ازان زلف دو تا خاست 111شمارهٔ ۱۵۳: گل امشب آخر شب مست برخاست 112شمارهٔ ۱۵۴: نسیما، آن گل شبگیر چونست 113شمارهٔ ۱۵۵: من و شب زندگانی من اینست 114شمارهٔ ۱۵۶: به هر بیتی که وصف آن رخانست 115شمارهٔ ۱۵۷: بیا کز رفتنت جانم خرابست 116شمارهٔ ۱۵۸: مرا داغ تو بر جان یادگارست 117شمارهٔ ۱۵۹: مرا از روی خوبان، قبله پیش است 118شمارهٔ ۱۶۰: مرا در سر هوای نازنینی ست 119شمارهٔ ۱۶۱: نگارا، روز عیش و شادمانیست 120شمارهٔ ۱۶۲: ندانستم که اهلیت گناهست 121شمارهٔ ۱۶۳: بیا ساقی که ایام بهار است 122شمارهٔ ۱۶۴: نگویم در تو عیبی، ای پسر، هست 123شمارهٔ ۱۶۵: دلم زو شب حدیث ناز می گفت 124شمارهٔ ۱۶۶: جفا کز وی برین جان زبون رفت 125شمارهٔ ۱۶۷: تماشا گاه جانها شد خیالت 126شمارهٔ ۱۶۸: بیا، ای دیده شهری به سویت 127شمارهٔ ۱۶۹: دریاب که جان خراب گشته ست 128شمارهٔ ۱۷۰: بازش هوس شکار برخواست 129شمارهٔ ۱۷۱: خط کز لب آن پسر دمیده ست 130شمارهٔ ۱۷۲: عشق تو بلای جان بسندست 131شمارهٔ ۱۷۳: ما را دل زار مستمند است 132شمارهٔ ۱۷۴: چشمم که بر روی تو فتاده ست 133شمارهٔ ۱۷۵: آنجاست دل من و هم آنجاست 134شمارهٔ ۱۷۶: زلف تو هنوز تابدار است 135شمارهٔ ۱۷۷: چشمت که میان خواب نازست 136شمارهٔ ۱۷۸: یک موی ترا هزار دام است 137شمارهٔ ۱۷۹: زلف سیه تو مشک چین است 138شمارهٔ ۱۸۰: می نوش که دور شادمانیست 139شمارهٔ ۱۸۱: ای خوانده، بتان حسن شاهت 140شمارهٔ ۱۸۲: دیوانه شدم در آرزویت 141شمارهٔ ۱۸۳: وقتی غباری زاستان بفرست سوی چاکرت 142شمارهٔ ۱۸۴: روز نوروزست و ساقی جام صهبا برگرف ...143شمارهٔ ۱۸۵: شهسوارم آمد و از سینه جان را برگر ...144شمارهٔ ۱۸۶: هر قدم کاندر راه آن سرو خرامان بر ...145شمارهٔ ۱۸۷: روزگاری شد که دل با داغ هجران خو ...146شمارهٔ ۱۸۸: سرو به دید آن قد و رعنایی ازان با ...147شمارهٔ ۱۸۹: باز جانا، آتش شوق تو در جان جا گر ...148شمارهٔ ۱۹۰: آفت دین مسلمانی جز آن عیار نیست 149شمارهٔ ۱۹۱: ای که بی خاک درت در دیده من نور ن ...150شمارهٔ ۱۹۲: ماه تابانست و همچون روی تو تابنده ...151شمارهٔ ۱۹۳: چون به گیتی هر چه می آید، روان خو ...152شمارهٔ ۱۹۴: دیدمش امروز و شب در دل کنون خواهد ...153شمارهٔ ۱۹۵: با غمش خو کردم امشب، گر چه در زار ...154شمارهٔ ۱۹۶: چون گذر بر خاک داری بر سرت این با ...155شمارهٔ ۱۹۷: یار اگر برگشت در تیمار بودن هم خو ...156شمارهٔ ۱۹۸: یار دل برداشت وز رنج دل ما غم ندا ...157شمارهٔ ۱۹۹: رفت یار و آرزوی او ز جان من نرفت 158شمارهٔ ۲۰۰: آن سوار کج کله کز ناز سلطان من اس ...159شمارهٔ ۲۰۱: سرو بستان ملاحت قامت رعنای تست 160شمارهٔ ۲۰۲: خرم آن چشمی که هر روزش نظر بر روی ...161شمارهٔ ۲۰۳: آن که زلف و عارض او غیرت روز و شب ...162شمارهٔ ۲۰۴: دل ز انعامت، مها، با التفاتی قانع ...163شمارهٔ ۲۰۵: شربت وصلت نجویم کار من خون خوردن ...164شمارهٔ ۲۰۶: هر مژه از غمزه خون ریز تو ناوک زن ...165شمارهٔ ۲۰۷: تا خیال روی او را دیده در تب دیده ...166شمارهٔ ۲۰۸: تا خیال نقطه خالت سواد چشم ماست 167شمارهٔ ۲۰۹: بی رخت از پا فتادم، بی لبت رفتم ز ...168شمارهٔ ۲۱۰: بس که زلف سرکشت در کار دلها در نش ...169شمارهٔ ۲۱۱: ساقیا، می ده که امروزم سر دیوانگی ...170شمارهٔ ۲۱۲: خانه ام ویران شد از سودای خوبان ع ...171شمارهٔ ۲۱۳: روزی از دست جفا آخر عنان بستانمت 172شمارهٔ ۲۱۴: بی قرارم کرد زلف بی قرار کافرت 173شمارهٔ ۲۱۵: عاشق سوخته دل زنده به جانی دگر اس ...174شمارهٔ ۲۱۶: در شب هجر که از روز قیامت بتر است 175شمارهٔ ۲۱۷: برگ ریز آمد و برگ گل و گلزار برفت 176شمارهٔ ۲۱۸: رفتی از پیش من و نقش تو از پیش نر ...177شمارهٔ ۲۱۹: فتنه اهل نظر چون به جهان طلعت اوس ...178شمارهٔ ۲۲۰: ترک من دی به رهی مست و خرامان بگذ ...179شمارهٔ ۲۲۱: شد هوا سرد، کنون موسم خرگاه کجاست 180شمارهٔ ۲۲۲: بند جانم ز خم سلسله موی کسی ست 181شمارهٔ ۲۲۳: کشته تیغ جفایت دل درویش من است 182شمارهٔ ۲۲۴: هر که را در سر زلف صنمی دسترسی اس ...183شمارهٔ ۲۲۵: یارب، اندر سر هر موی تو چندان چه ...184شمارهٔ ۲۲۶: روزگاریست که در خاطرم آشوب و فلان ...185شمارهٔ ۲۲۷: عشق با جان بهم از سینه برون خواهد ...186شمارهٔ ۲۲۸: تا ندانی ز دلم یار برون خواهد رفت 187شمارهٔ ۲۲۹: باز شب آمد و خواب از سر من بیرون ...188شمارهٔ ۲۳۰: باد نوروز چو دنباله جان ما داشت 189شمارهٔ ۲۳۱: دوش لعل تو مرا تا به سحر مهمان دا ...190شمارهٔ ۲۳۲: تا زید بنده غم عشق به جان خواهد د ...191شمارهٔ ۲۳۳: ساقیا، باده ده امروز که جانان این ...192شمارهٔ ۲۳۴: هر کس آنجا که می و شاهد و گلشن آن ...193شمارهٔ ۲۳۵: گر بگویم که درون دل من پنهان چیست 194شمارهٔ ۲۳۶: آنکه برده ست دلم زلف پریشان اینست 195شمارهٔ ۲۳۷: یا رب، اندر دل خاک آن گل خندان چو ...196شمارهٔ ۲۳۸: زلف شستش که به هر مو دل دیگر بسته ...197شمارهٔ ۲۳۹: ای خوش آن وقت که ما را دل بی غم ب ...198شمارهٔ ۲۴۰: هر که راکن مکن هوش و خرد در کارست 199شمارهٔ ۲۴۱: در سرم تا ز سر زلف تو سودایی هست 200شمارهٔ ۲۴۲: ستمی کز تو کشد مرد، ستم نتوان گفت 201شمارهٔ ۲۴۳: سر آن قامت چون سرو روان خواهم گشت 202شمارهٔ ۲۴۴: خبری ده به من، ای باد که جانان چو ...203شمارهٔ ۲۴۵: نه مرا خواب به چشم و نه مرا دل در ...204شمارهٔ ۲۴۶: شب و روز می بنالم ز جفای چشم مستت 205شمارهٔ ۲۴۷: صفتی ست آب حیوان، زدهان نوشخندت 206شمارهٔ ۲۴۸: منم و خیالبازی، شب و روز با جمالت 207شمارهٔ ۲۴۹: اثری نماند باقی ز من اندر آرزویت 208شمارهٔ ۲۵۰: گر چه سرو باغ را بالا خوش است 209شمارهٔ ۲۵۱: بار عشقت بر دلم باری خوش است 210شمارهٔ ۲۵۲: عاشقان را درد بی مرهم خوش است 211شمارهٔ ۲۵۳: کار بالای تو تا بالا گرفت 212شمارهٔ ۲۵۴: یار بی موجب دل از ما برگرفت 213شمارهٔ ۲۵۵: مردم از کوی تو چون بیدل نرفت 214شمارهٔ ۲۵۶: از تو بر خاطر مرا آزار نیست 215شمارهٔ ۲۵۷: مفلسی از پادشایی خوشتر است 216شمارهٔ ۲۵۸: یار ما را عزم رایی دیگر است 217شمارهٔ ۲۵۹: ترک من طره مشوش کرده است 218شمارهٔ ۲۶۰: مه غلام تست با رویی که هست 219شمارهٔ ۲۶۱: روی خوبت دلبری را پایه ای است 220شمارهٔ ۲۶۲: آمد آن یاری که در دل جای اوست 221شمارهٔ ۲۶۳: رنگی از حسن تو در روی گل است 222شمارهٔ ۲۶۴: ای نسیم صبحدم، یارم کجاست 223شمارهٔ ۲۶۵: چشم فتانت که دی بر رو نخفت 224شمارهٔ ۲۶۶: صد دل اندر زلف شب گون سوخت ست 225شمارهٔ ۲۶۷: ای دهانت، چشمه آب حیات 226شمارهٔ ۲۶۸: شکرین لعل تو کان نمک است 227شمارهٔ ۲۶۹: نرگس مست تو خواب آلوده است 228شمارهٔ ۲۷۰: ای که روی تو حیات جان است 229شمارهٔ ۲۷۱: تیر کدامین بلاست کان به کمان تو ن ...230شمارهٔ ۲۷۲: درد سر دوستان آه و فغان من است 231شمارهٔ ۲۷۳: عمر به پایان رسید در هوس روی دوست 232شمارهٔ ۲۷۴: هر که نگه در تو کرد بیش به بستان ...233شمارهٔ ۲۷۵: خوش بود آن بیدلی کز غم امانیش نیس ...234شمارهٔ ۲۷۶: نیست دلی کاندرو داغ جفای تو نیست 235شمارهٔ ۲۷۷: در چمن جان من سرو خرامان یکی ست 236شمارهٔ ۲۷۸: آنکه مزاج دلش باز ندانم که چیست 237شمارهٔ ۲۷۹: درد دلم را طبیب چاره ندانست 238شمارهٔ ۲۸۰: چون غم هجران او نداشت نهایت 239شمارهٔ ۲۸۱: ای سر کشیده از من، سر کشم به پیشت 240شمارهٔ ۲۸۲: چون در سخن درآمد لعل شکر مقالت 241شمارهٔ ۲۸۳: چابک تر از تو در همه عالم سوار نی ...242شمارهٔ ۲۸۴: خوش خلعتی ست جسم، ولی استوار نیست 243شمارهٔ ۲۸۵: شب نیست کز تو بر سر هر کو نفیر نی ...244شمارهٔ ۲۸۶: بیدار شو، دلا، که جهان جای خواب ن ...245شمارهٔ ۲۸۷: بیرون میاز پرده که ما را شکیب نیس ...246شمارهٔ ۲۸۸: مست ترا به هیچ میی احتیاج نیست 247شمارهٔ ۲۸۹: ناوک زنی چو غمزه او در زمانه نیست 248شمارهٔ ۲۹۰: ای دل، غمین مباش که جانان رسیدنی ...249شمارهٔ ۲۹۱: هر سو که با هزار کرشمه خرام تست 250شمارهٔ ۲۹۲: ای غمزه زن که تیر جفا در کمان تست 251شمارهٔ ۲۹۳: ای آرزوی دیده، دلم در هوای تست 252شمارهٔ ۲۹۴: جانا، کرشمه تو ره عقل و دین زده س ...253شمارهٔ ۲۹۵: خونخوار چشم تو که ره مرد و زن زده ...254شمارهٔ ۲۹۶: تا دیده در جمال تو دیدن گرفته است 255شمارهٔ ۲۹۷: بنگر که اشک دامن ما چون گرفته است 256شمارهٔ ۲۹۸: لشکر کشید عشق و دلم ترک جان گرفت 257شمارهٔ ۲۹۹: چشمت به عشوه جان دو صد ناتوان گرف ...258شمارهٔ ۳۰۰: زلف به ظلم گر چه جهانی فرو گرفت 259شمارهٔ ۳۰۱: امشب که چشم من به ته پای او بخفت 260شمارهٔ ۳۰۲: آب حیات من که نم از من دریغ داشت 261شمارهٔ ۳۰۳: زیر کله نمونه روی تو مه نداشت 262شمارهٔ ۳۰۴: ای باد، ازان بهار خبر ده که تا کج ...263شمارهٔ ۳۰۵: آن ترک نازنین که جهانی شکار اوست 264شمارهٔ ۳۰۶: ماییم کافتاب غلام جمال ماست 265شمارهٔ ۳۰۷: ای پیر، خاک پای تو نور سعادت است 266شمارهٔ ۳۰۸: از لعل آتشین تو دل کان آتش است 267شمارهٔ ۳۰۹: از بند زلف غمزدگان را سبب فرست 268شمارهٔ ۳۱۰: باز آن حریف بر سر سودای دیگرست 269شمارهٔ ۳۱۱: یارب، که این درخت گل از بوستان کی ...270شمارهٔ ۳۱۲: لعل لبت به چاشنی از انگبین به است 271شمارهٔ ۳۱۳: گر باغ پر شکوفه و گلزار خرم است 272شمارهٔ ۳۱۴: آن خط پر بلا که در آغاز رستن است 273شمارهٔ ۳۱۵: از عشق اگر دلت چو کبابی به تابه ا ...274شمارهٔ ۳۱۶: من کیستم که این غم تو با چو من کس ...275شمارهٔ ۳۱۷: ای آفتاب تافته از روی انورت 276شمارهٔ ۳۱۸: گیرم که نیست پرسش آزادگان فنت 277شمارهٔ ۳۱۹: ز آنگهی که دل من به سوی یار من اس ...278شمارهٔ ۳۲۰: ز بس که گوش جهانی پر از فغان من ا ...279شمارهٔ ۳۲۱: ز خون دل که به رخسار ماجرای من اس ...280شمارهٔ ۳۲۲: رخت ولایت چشم پر آب را بگرفت 281شمارهٔ ۳۲۳: مهی گذشت که آن مه به سوی ما نگذشت 282شمارهٔ ۳۲۴: مرا کرشمه آن ترک گلعذار بکشت 283شمارهٔ ۳۲۵: چو خشم مست تو در خوابگاه ناز بخفت 284شمارهٔ ۳۲۶: شب فراق سیاه و مرا سیاه تر است 285شمارهٔ ۳۲۷: هنوز آن رخ چون ماه پیش چشم من است 286شمارهٔ ۳۲۸: کسی که عشق نبازد نه آدمی سنگ است 287شمارهٔ ۳۲۹: شکوفه غالیه بو گشت و باغ گل رنگ ا ...288شمارهٔ ۳۳۰: چه داغهاست که بر سینه فگارم نسیت 289شمارهٔ ۳۳۱: مرا به عشق دل خویش نیز محرم نیست 290شمارهٔ ۳۳۲: بیا بیا که مرا طاقت جدایی نیست 291شمارهٔ ۳۳۳: کدام سنگدلت شیوه جفا آموخت 292شمارهٔ ۳۳۴: سپیده دم که زمانه ز رخ نقاب انداخ ...293شمارهٔ ۳۳۵: چه تیر بود که چشم تو ناگهان انداخ ...294شمارهٔ ۳۳۶: رخ تو رشته زلف از برای آن آویخت 295شمارهٔ ۳۳۷: کجاست دل که غمت را نهان تواند داش ...296شمارهٔ ۳۳۸: نگار من که ز جنبیدن صبا خفته ست 297شمارهٔ ۳۳۹: ترا به دین و دیانت درون بپاید راس ...298شمارهٔ ۳۴۰: هلال عید جهان را به نور خویش آراس ...299شمارهٔ ۳۴۱: بیا که بی تو دل خسته غرق خوناب ست 300شمارهٔ ۳۴۲: بهار غالیه در دامن صبا سوده ست 301شمارهٔ ۳۴۳: بر آن لبی که شکر با حلاوتش شوراست 302شمارهٔ ۳۴۴: مرا به سوی تو پیوند دوستی خام است 303شمارهٔ ۳۴۵: رسید فصل گل و باد عنبر افشان است 304شمارهٔ ۳۴۶: هنوز آن که نشینیم با تو در سینه س ...305شمارهٔ ۳۴۷: شوق توام باز گریبان گرفت 306شمارهٔ ۳۴۸: جان که چنین تب کش سودای تست 307شمارهٔ ۳۴۹: آنکه دلم شیفته روی اوست 308شمارهٔ ۳۵۰: حسن تو کاندیشه به کارش گم است 309شمارهٔ ۳۵۱: شاخ گل از نسیم جلوه گر است 310شمارهٔ ۳۵۲: دامن گل ز ابر پر گهر است 311شمارهٔ ۳۵۳: شب گذشته ست و اول سحر است 312شمارهٔ ۳۵۴: موی را نیست این میان که تراست 313شمارهٔ ۳۵۵: هر که در پیش چشم روشن ماست 314شمارهٔ ۳۵۶: عشق اگر چه نشان بخت بد است 315شمارهٔ ۳۵۷: با غمت شادی جهان هوس است 316شمارهٔ ۳۵۸: این جفا کارییت که نو به نو است 317شمارهٔ ۳۵۹: رخ تو نور دیده قمر است 318شمارهٔ ۳۶۰: تن پاکت که زیر پیرهن است 319شمارهٔ ۳۶۱: روی نیکوی تو ز مه کم نیست 320شمارهٔ ۳۶۲: سرو را با قد تو هستی نیست 321شمارهٔ ۳۶۳: یار ما دل ز دوستان برداشت 322شمارهٔ ۳۶۴: ترک مستم که قصد ایمان داشت 323شمارهٔ ۳۶۵: از رخت ارغوان نمودار است 324شمارهٔ ۳۶۶: ترک من دی سخن به ره می گفت 325شمارهٔ ۳۶۷: آنچه بر جان من ز غم رفته ست 326شمارهٔ ۳۶۸: گل ز رخساره تو بی آب است 327شمارهٔ ۳۶۹: هر که روی تو دید جان دانست 328شمارهٔ ۳۷۰: بنده را با تو دوستداری خوست 329شمارهٔ ۳۷۱: سر زلف تو تا بجنبیده ست 330شمارهٔ ۳۷۲: نگار من امشب سر ناز داشت 331شمارهٔ ۳۷۳: دلم برد و بوی وفایی نداشت 332شمارهٔ ۳۷۴: گلستان نسیم سحر یافته ست 333شمارهٔ ۳۷۵: دل من به جانانی آویخته ست 334شمارهٔ ۳۷۶: صبا کو به بوی تو جان پرور است 335شمارهٔ ۳۷۷: کجا دولت وصلش آرم به دست 336شمارهٔ ۳۷۸: بتی کز ویم رو به دیوانگی ست 337شمارهٔ ۳۷۹: خم تهی گشت و هنوزم جان ز می سیراب ...338شمارهٔ ۳۸۰: صد بلا افتاد و صد فتنه بخاست 339شمارهٔ ۳۸۱: گر ترا ناز و بدخویی این است 340شمارهٔ ۳۸۲: بهار آمد و گلهای بوستان بشکفت 341شمارهٔ ۳۸۳: یار چون با ماست بهر دیدنش تعجیل چ ...342شمارهٔ ۳۸۴: بدان بهانه که حسنی ست بس فراوانت 343شمارهٔ ۳۸۵: باز مست آمدنش نازکنان از جایی ست 344شمارهٔ ۳۸۶: کسی را به دور حسن تو پروای خواب ن ...345شمارهٔ ۳۸۷: از من آن کامیاب را چه غم است 346شمارهٔ ۳۸۸: هر عاشقی که ترسد از طعنه و ملامت 347شمارهٔ ۳۸۹: یارب، چه شد کان ترک ما ترک محبان ...348شمارهٔ ۳۹۰: زلف مشکینش که گویی را به چوگان یا ...349شمارهٔ ۳۹۱: خنده هرگز دهنی همچو دهان تو نیافت 350شمارهٔ ۳۹۲: یک سخن گر من ازان جان و جهان خواه ...351شمارهٔ ۳۹۳: یا رب، آن زلف تو هیچ اشکنه بی دل ...352شمارهٔ ۳۹۴: دردا که با من آن بت نامهربان نساخ ...353شمارهٔ ۳۹۵: با این جمال روی صنم دیدنم خطاست 354شمارهٔ ۳۹۶: خیال روی تو چون در ناب در نظر است 355شمارهٔ ۳۹۷: رخت کز آتش تبها به تاب در عرق است 356شمارهٔ ۳۹۸: جمال دوست مرا تا به چشم دیده شده ...357شمارهٔ ۳۹۹: دو اسپه پیک نظر می دوانم از چپ و ...358شمارهٔ ۴۰۰: لطافت تو چنان در خیال ما بنشست 359شمارهٔ ۴۰۱: بیا که دل بشد از انتظار آمدنت 360شمارهٔ ۴۰۲: چه وزن ماه سما را برابر رویت 361شمارهٔ ۴۰۳: به خود مبین که چو روی من آفتابی ه ...362شمارهٔ ۴۰۴: رخش بدیدم و گفتم که بوستان این اس ...363شمارهٔ ۴۰۵: دو زلف تو که سر اندر زمین رسانیده ...364شمارهٔ ۴۰۶: ای داشته به سر ز رعونت کلاه کج 365شمارهٔ ۴۰۷: توانگری به دل است، ای گدای با صد ...366شمارهٔ ۴۰۸: به غیر جام دمادم مجوی همدم هیچ 367شمارهٔ ۴۰۹: ای دستت از نگار سفید و سیاه و سرخ 368شمارهٔ ۴۱۰: ز من در هجر او هر دم فغان زار می ...369شمارهٔ ۴۱۱: شد از عشقت دلم خون و جگر افگار و ...370شمارهٔ ۴۱۲: ندانم تا چه باد است این که از گلز ...371شمارهٔ ۴۱۳: نگارم در گلستان رفت و خارم پیش می ...372شمارهٔ ۴۱۴: صبا می جنبد و آن مست ما را خواب م ...373شمارهٔ ۴۱۵: زمستان می رود، ایام گلها پیش می آ ...374شمارهٔ ۴۱۶: مگر غنچه ز روی یار من شرمنده می آ ...375شمارهٔ ۴۱۷: مرا باز از طریق ساقی خود یاد می آ ...376شمارهٔ ۴۱۸: چه شد کان سرو سیم اندام سوی من نم ...377شمارهٔ ۴۱۹: به گل گشت چمن چون گلستان من برون ...378شمارهٔ ۴۲۰: چه فرخ ساعتی باشد که یار از در در ...379شمارهٔ ۴۲۱: مبادا کز شکار آن خیره کش یکسر درو ...380شمارهٔ ۴۲۲: سحرگاهان که باد از سوی گل عنبرفشا ...381شمارهٔ ۴۲۳: مرا هر شب زدیده خون دل غلتان فرود ...382شمارهٔ ۴۲۴: که می آید چنین، یارب، مگر مه بر ز ...383شمارهٔ ۴۲۵: پس از ماهیم دوش از وعده دیدار خوا ...384شمارهٔ ۴۲۶: نه از نقاش چین هرگز چنین صورتگری ...385شمارهٔ ۴۲۷: چه پنداری که من از عاشقی بیگانه خ ...386شمارهٔ ۴۲۸: به پیران سر به کوی عاشقی رندانه خ ...387شمارهٔ ۴۲۹: من از جور و جفای دلبران دیوانه خو ...388شمارهٔ ۴۳۰: مرو زینسان که هر سو جامه جان چاک ...389شمارهٔ ۴۳۱: شبی، ای باد، سوی آن رخ گلگون نخوا ...390شمارهٔ ۴۳۲: سخن می گفتم از لبهاش در کامم زبان ...391شمارهٔ ۴۳۳: ز عارض، طره بالا کن که کار خلق در ...392شمارهٔ ۴۳۴: کسی را کاین چنین زلف و بناگوش آن ...393شمارهٔ ۴۳۵: ترا از وجه دل بردن ورای حسن آن با ...394شمارهٔ ۴۳۶: مرا تا آشنایی با بتان دل ربا باشد 395شمارهٔ ۴۳۷: مبارک بامدادی کان جمال اندر نظر ب ...396شمارهٔ ۴۳۸: سخن در پرده می گویی، زبان دانی هم ...397شمارهٔ ۴۳۹: خوشم کردی به دشنامی توقع بیش می ب ...398شمارهٔ ۴۴۰: به چشمم تا خیال لعل آن قصاب می گر ...399شمارهٔ ۴۴۱: هنوزت ناز گرد چشم خواب آلود می گر ...400شمارهٔ ۴۴۲: همه شب در دلم آن کافر خون خوار می ...401شمارهٔ ۴۴۳: کسی کش چون تویی در دل همه شب تا س ...402شمارهٔ ۴۴۴: سپهر هفتمین کانجا بسی برج روان گر ...403شمارهٔ ۴۴۵: دلم را گاه آن آمد که کام از عیش ب ...404شمارهٔ ۴۴۶: بسند است آنکه زلف بناگوشت علم گیر ...405شمارهٔ ۴۴۷: خوشم کاب دو چشم من همه روی زمین گ ...406شمارهٔ ۴۴۸: سوار چابک من باز عزم لشکری دارد 407شمارهٔ ۴۴۹: مه روزه رسید و آفتابم روزه می دار ...408شمارهٔ ۴۵۰: اگر آن جادوی خونخواره نرگس در فسو ...409شمارهٔ ۴۵۱: میا غمزه زنان بیرون که هویی در جه ...410شمارهٔ ۴۵۲: به روی چون گلت هر گه که این چشم ت ...411شمارهٔ ۴۵۳: چو زلفش فتنه شد بر جان، دلم آباد ...412شمارهٔ ۴۵۴: مهش گویم، و لیکن مه سخن گفتن نمی ...413شمارهٔ ۴۵۵: چه پوشی پرده بر رویی که آن پنهان ...414شمارهٔ ۴۵۶: زهی از درد خود یک چشم را بینم نمی ...415شمارهٔ ۴۵۷: بت محمل نشین من مگر حالم نمی داند 416شمارهٔ ۴۵۸: چو جان عاشقان آن ماه را سلطان و خ ...417شمارهٔ ۴۵۹: دمی نبود که آن غمزه جهانی خون نمی ...418شمارهٔ ۴۶۰: زمانی نیست کز دست تو جان من نمی س ...419شمارهٔ ۴۶۱: همه مستی خلق از ساغر و پیمانه می ...420شمارهٔ ۴۶۲: هوایی می رسد کز سر گریبان چاک خوا ...421شمارهٔ ۴۶۳: دلت هر لحظه می گردد کجا روی وفا ر ...422شمارهٔ ۴۶۴: مشو پنهان برون آ، عالمی را جان بی ...423شمارهٔ ۴۶۵: رخی داری که وصف آن به خاطر در نمی ...424شمارهٔ ۴۶۶: چو ترک مست من هر لحظه ای سوی دگر ...425شمارهٔ ۴۶۷: چه خوش صبحی دمید امشب مرا از روی ...426شمارهٔ ۴۶۸: دروغ و راستی کان غمزه غماز پیوندد 427شمارهٔ ۴۶۹: بتی کو هر دمم دشنامهای شکرین بخشد 428شمارهٔ ۴۷۰: دلم برون شد از غمت، غمت ز دل برون ...429شمارهٔ ۴۷۱: دل باز به جوش آمد، جانان که می آی ...430شمارهٔ ۴۷۲: ما را تو صنم باشی، دیگر به چه کار ...431شمارهٔ ۴۷۳: شمع من اگر یک شب از خانه برون آید 432شمارهٔ ۴۷۴: از شیفتگان چون من، سر باز برون نا ...433شمارهٔ ۴۷۵: گفتم که ترا آخر دل خانه نمی یابد 434شمارهٔ ۴۷۶: آن دل به چه کار آید کان خانه تو ن ...435شمارهٔ ۴۷۷: چشمت گهی از غمزه هشیار نخواهد شد 436شمارهٔ ۴۷۸: آن را که سر و کاری با چون تو نگار ...437شمارهٔ ۴۷۹: دردا که دگر ما را آن یار نمی پرسد 438شمارهٔ ۴۸۰: ماهی که به سوی خود صد دل نگران بی ...439شمارهٔ ۴۸۱: چون بهر خرامیدن بارم ز زمین خیزد 440شمارهٔ ۴۸۲: دولت نه به زور است و به زاری چه ت ...441شمارهٔ ۴۸۳: حاصل اگر از زلف تو یک بار توان کر ...442شمارهٔ ۴۸۴: تا غمزه خون ریز تو قصد دل ما کرد 443شمارهٔ ۴۸۵: زلفین تو سرگشته چو باد سحرم کرد 444شمارهٔ ۴۸۶: یک دل به سر کوی تو آباد نیابند 445شمارهٔ ۴۸۷: عشاق حیات از لب خندان تو یابند 446شمارهٔ ۴۸۸: شب دلشدگان دیده بیدار نبندند 447شمارهٔ ۴۸۹: صد جان به یکی دانگ به بازار فروشن ...448شمارهٔ ۴۹۰: من بنده آن روی که دیدن نگذارند 449شمارهٔ ۴۹۱: ماییم درون سوخته، بیرون شده ای چن ...450شمارهٔ ۴۹۲: ای کز رخ تو دیده، همه جان و جهان ...451شمارهٔ ۴۹۳: هندوی مرا کشتن ترکانه ببیند 452شمارهٔ ۴۹۴: باد آمد و بویی زنگارم نرسانید 453شمارهٔ ۴۹۵: بویی ز سر زلف نگارین به من آرید 454شمارهٔ ۴۹۶: باد آمد و زان سرو خرامان خبر آورد 455شمارهٔ ۴۹۷: یک خنده بزن، زان لب لعل شکرآلود 456شمارهٔ ۴۹۸: ای هم نفسان، یک نفسم باز گذارید 457شمارهٔ ۴۹۹: دل رفت به سوی تو، همان سوی که شد ...458شمارهٔ ۵۰۰: ای زلف تو دام دل دانا و خردمند 459شمارهٔ ۵۰۱: عاقل ندهد عاشق دل سوخته را پند 460شمارهٔ ۵۰۲: روزی مگر این بسته در ما بگشایند 461شمارهٔ ۵۰۳: آن سرو خرامنده که جستم، به بر آمد 462شمارهٔ ۵۰۴: هر سر که به سودای تو از پای در آم ...463شمارهٔ ۵۰۵: ترسم که از اطراف جهان دود برآید 464شمارهٔ ۵۰۶: گر بار دگر ماه من از بام برآید 465شمارهٔ ۵۰۷: سروی چو تو در خلخ و نوشاد نباشد 466شمارهٔ ۵۰۸: یک روز به عمری ز منت یاد نیاید 467شمارهٔ ۵۰۹: بر آب رخت یک گل سیراب نیاید 468شمارهٔ ۵۱۰: روزی اگر آن ماه به مهمان من آید 469شمارهٔ ۵۱۱: گر چشم من از صورت تو دور نباشد 470شمارهٔ ۵۱۲: سروی چو تو در اچه و در تته نباشد 471شمارهٔ ۵۱۳: بی نرگس تو خواب ندانم که چه باشد 472شمارهٔ ۵۱۴: دل بسته بالای یکی تنگ قبا شد 473شمارهٔ ۵۱۵: تا جان مرا از لب لعل تو خبر شد 474شمارهٔ ۵۱۶: آباد نشد دل که خراب پسران شد 475شمارهٔ ۵۱۷: آن کودک نورسته که سیمین بدنی شد 476شمارهٔ ۵۱۸: ما را غم آن شوخ، اگر بنده نسازد 477شمارهٔ ۵۱۹: جانا، اگرم درد تو دیوانه نسازد 478شمارهٔ ۵۲۰: جان تشنگی از شربت عناب تو دارد 479شمارهٔ ۵۲۱: دیوانه دلم زلف پریشان که دارد 480شمارهٔ ۵۲۲: رویی که تو داری گل سیراب ندارد 481شمارهٔ ۵۲۳: دل نیست که در وی غم دلدار نگنجد 482شمارهٔ ۵۲۴: چون مرغ سحر از غم گلزار بنالد 483شمارهٔ ۵۲۵: یارم چو به خنده شکر بسته گشاید 484شمارهٔ ۵۲۶: جایی گذرت، ای بت چالاک، نیفتد 485شمارهٔ ۵۲۷: آن را که غمی باشد و گفتن نتواند 486شمارهٔ ۵۲۸: من سرو ندیدم که به بالای تو ماند 487شمارهٔ ۵۲۹: هر کس که تقرب ز وصال تو نجوید 488شمارهٔ ۵۳۰: کجا بودی، بگو، ای سرو آزاد 489شمارهٔ ۵۳۱: ندانم تا ترا در دل چه افتاد 490شمارهٔ ۵۳۲: برفت آن دل که با صبر آشنا بود 491شمارهٔ ۵۳۳: مرا با تو که شب بیداریی بود 492شمارهٔ ۵۳۴: شکر پیش لبت شیرین نگویند 493شمارهٔ ۵۳۵: سخن پیش رخش زیبا مگویید 494شمارهٔ ۵۳۶: رخ آن شوخ پنهانی ببینید 495شمارهٔ ۵۳۷: لب از تو وز شکر پیمانه ای چند 496شمارهٔ ۵۳۸: ز اهل عقل نپسندد خردمند 497شمارهٔ ۵۳۹: مرا تا با تو افتاده ست پیوند 498شمارهٔ ۵۴۰: از آن اهل نظر در غم اسیرند 499شمارهٔ ۵۴۱: لبت را جان توان خواندن، ولیکن 500شمارهٔ ۵۴۲: چو نقش صورتش در آب و گل ماند 501شمارهٔ ۵۴۳: به هر درد و غمی دل مبتلا شد 502شمارهٔ ۵۴۴: دلم زینسان که زار و مبتلا شد 503شمارهٔ ۵۴۵: چو ماه روزه از اوج سما شد 504شمارهٔ ۵۴۶: به ملک فتنه تا زلفش علم شد 505شمارهٔ ۵۴۷: دل عاشق چرا شیدا نباشد 506شمارهٔ ۵۴۸: دل ما را شکیب از جان نباشد 507شمارهٔ ۵۴۹: وفا در نیکوان چندان نباشد 508شمارهٔ ۵۵۰: کسی کز عاشقی بیزار باشد 509شمارهٔ ۵۵۱: بتا، مانند تو مهوش نباشد 510شمارهٔ ۵۵۲: چمن را رنگ و بو چندین نباشد 511شمارهٔ ۵۵۳: دلی دارم که جز جانان نخواهد 512شمارهٔ ۵۵۴: دلم بی وصل جانان جان نخواهد 513شمارهٔ ۵۵۵: از آن سنبل که گل سر بار دارد 514شمارهٔ ۵۵۶: سوار من که ره در سینه دارد 515شمارهٔ ۵۵۷: فلک با کس دل یکتا ندارد 516شمارهٔ ۵۵۸: بتی کز دیدنش جان مست گردد 517شمارهٔ ۵۵۹: جفا کن بو که این دل بازگردد 518شمارهٔ ۵۶۰: زهر تن چشم او جان را بدزدد 519شمارهٔ ۵۶۱: زمانه چون تو دلجویی ندارد 520شمارهٔ ۵۶۲: دلی کو چون تو دلداری ندارد 521شمارهٔ ۵۶۳: دل من خون شد و جانان نداند 522شمارهٔ ۵۶۴: دلم جز کوی تو مسکن نداند 523شمارهٔ ۵۶۵: اگر چشم تو روزی بر مه افتد 524شمارهٔ ۵۶۶: مهی چون او به دست من نیفتد 525شمارهٔ ۵۶۷: گر او بی یاد ما در می نیفتد 526شمارهٔ ۵۶۸: خطی از لعل جانان می برآید 527شمارهٔ ۵۶۹: به سالی کی چنین ماهی برآید 528شمارهٔ ۵۷۰: مه او چون به ماهی برنیاید 529شمارهٔ ۵۷۱: سر زلف تو یاری را نشاید 530شمارهٔ ۵۷۲: گهیت از آشنایان یاد ناید 531شمارهٔ ۵۷۳: ببین تا دیده چند افسون نماید 532شمارهٔ ۵۷۴: صبا آمد، ولی دل بازنامد 533شمارهٔ ۵۷۵: نگارا، از من مسکین چه خیزد 534شمارهٔ ۵۷۶: غم من شادی کس را نپرسد 535شمارهٔ ۵۷۷: از یاد تو دل جدا نخواهد شد 536شمارهٔ ۵۷۸: امشب بت ما به نزد ما بود 537شمارهٔ ۵۷۹: وقتی دل ما ازان ما بود 538شمارهٔ ۵۸۰: عشق آمد و دل ز دست ما برد 539شمارهٔ ۵۸۱: یاری دل ما به رایگان برد 540شمارهٔ ۵۸۲: تاب رخت آفتاب ناورد 541شمارهٔ ۵۸۳: ای همنفسان که پیش یارید 542شمارهٔ ۵۸۴: با یار ز من خبر بگویید 543شمارهٔ ۵۸۵: از رنگ رخت قمر توان کرد 544شمارهٔ ۵۸۶: فریاد، ز غمزه تو فریاد 545شمارهٔ ۵۸۷: خطی که قرین حال باشد 546شمارهٔ ۵۸۸: گر مه چو تو با جمال باشد 547شمارهٔ ۵۸۹: آن را غم تو یار باشد 548شمارهٔ ۵۹۰: گر یار به دل درون نباشد 549شمارهٔ ۵۹۱: آن دوست که بود خصم جان شد 550شمارهٔ ۵۹۲: فریاد که عشق کهنه نو شد 551شمارهٔ ۵۹۳: جانا، چو تویی دگر نیاید 552شمارهٔ ۵۹۴: هنگام گل است و باده باید 553شمارهٔ ۵۹۵: چون سرو تو از قبا برآید 554شمارهٔ ۵۹۶: گر دلبر من بر من آید 555شمارهٔ ۵۹۷: یاری که طریق ناز دارد 556شمارهٔ ۵۹۸: گل رنگ نگار ما ندارد 557شمارهٔ ۵۹۹: بی یاد تو غم جهان نسوزد 558شمارهٔ ۶۰۰: چشمم همه روز خون تراود 559شمارهٔ ۶۰۱: آن کیست که از خدا نترسد 560شمارهٔ ۶۰۲: بیداد غم، ار دلم بگوید 561شمارهٔ ۶۰۳: ناله برآید هر طرف کان بت خرامان د ...562شمارهٔ ۶۰۴: در ره بماند این چشم تر، کان شوخ م ...563شمارهٔ ۶۰۵: برنامد آهی از دلم، زلفت پریشان از ...564شمارهٔ ۶۰۶: دیرینه دردی داشتم، بازم همان آغاز ...565شمارهٔ ۶۰۷: ما را نکردی گر حلال از لب شراب نا ...566شمارهٔ ۶۰۸: ما را چه جان باشد که تو بر ما فشا ...567شمارهٔ ۶۰۹: سیمین تن و خارا دلی، گر گفتنم یار ...568شمارهٔ ۶۱۰: آرام جان می رود، دل را صبوری چون ...569شمارهٔ ۶۱۱: باز آن بلای عاشقان اینک به صحرا م ...570شمارهٔ ۶۱۲: می خواهد آن سرو روان کامروز در صح ...571شمارهٔ ۶۱۳: جانم فدای قامتی کافاق را حیران کن ...572شمارهٔ ۶۱۴: شب کان مه من بر دلم از غصه پیکان ...573شمارهٔ ۶۱۵: خاطر بسوی دلبری هر لحظه ما را می ...574شمارهٔ ۶۱۶: شمشیر کین باز آن صنم بر قصد دلها ...575شمارهٔ ۶۱۷: نازک رخ جانان من بوی گل خندان دهد 576شمارهٔ ۶۱۸: گر گشت آن سرو روان روزی سوی گلشن ...577شمارهٔ ۶۱۹: شبهای عاشق را گهی صبح طرب کمتر دم ...578شمارهٔ ۶۲۰: چند ز دور بینمت، وه که دلم کباب ش ...579شمارهٔ ۶۲۱: سال نو است و عشق نو عشرت یار من چ ...580شمارهٔ ۶۲۲: چون ز نسیم صبحدم زلف تو در هوا شو ...581شمارهٔ ۶۲۳: شاه سوار من نگر مست و خراب می رود 582شمارهٔ ۶۲۴: هر که چو تو به نیکویی آفت عقل و ج ...583شمارهٔ ۶۲۵: زلف تو باز فتنه را رشته دراز می د ...584شمارهٔ ۶۲۶: هر که دمی به یاد آن دلبر مه لقا ز ...585شمارهٔ ۶۲۷: به چه کار آیدم آن دل که نه در کار ...586شمارهٔ ۶۲۸: خرم آن روز که دیدار تو پیش نظر آی ...587شمارهٔ ۶۲۹: چند گاهی دگر ار چشم تو در ناز بما ...588شمارهٔ ۶۳۰: باز شب افتاد و ما را دل همان جا ش ...589شمارهٔ ۶۳۱: دوش ما بودیم و آن مهر و، شب مهتاب ...590شمارهٔ ۶۳۲: ای خوش آن وقتی که آن بدعهد با ما ...591شمارهٔ ۶۳۳: ای خوش آن وقتی که ما را دل به جای ...592شمارهٔ ۶۳۴: تا جهان بود، از جهان هرگز دلم خرم ...593شمارهٔ ۶۳۵: چشم یارم دوش بی هنگام خواب آورده ...594شمارهٔ ۶۳۶: شب رسید آن شمع کو عمری درون سینه ...595شمارهٔ ۶۳۷: من ز جانان گر چه صد اندوه جان خوا ...596شمارهٔ ۶۳۸: باز از رندی علم بر آسمان خواهم کش ...597شمارهٔ ۶۳۹: صبحگه، یارب، حدیثی زان دو لب خواه ...598شمارهٔ ۶۴۰: از لبت گر خط میگون سر برون خواهم ...599شمارهٔ ۶۴۱: خوبرویان چون به سلطانی علم بالا ک ...600شمارهٔ ۶۴۲: باز گل بشکفت و گلرویان سوی بستان ...601شمارهٔ ۶۴۳: گر نظر بر چشم کافر کیش او خواهد ف ...602شمارهٔ ۶۴۴: باز گل می آید و دل در بلا خواهد ف ...603شمارهٔ ۶۴۵: دل ز دست من برفت و آرزوی دل بماند 604شمارهٔ ۶۴۶: رفتیم از چشم و در دل حسرت رویت بم ...605شمارهٔ ۶۴۷: عاشقان نقل غمت با باده احمر خورند 606شمارهٔ ۶۴۸: شهسوارانی که فتح قلعه دین کرده ان ...607شمارهٔ ۶۴۹: عاشقان تو ز تو تا صبح در خونابه ا ...608شمارهٔ ۶۵۰: چشمها را گوی کاین ناز و کرشمه کم ...609شمارهٔ ۶۵۱: ژاله از نرگس فرو بارید و گل را آب ...610شمارهٔ ۶۵۲: دوش بوی گل مرا از آشنایی یاد داد 611شمارهٔ ۶۵۳: آن همه دعوی که اول عقل دعوی دار ک ...612شمارهٔ ۶۵۴: یا رب، آن بالا مگر از آب حیوان ری ...613شمارهٔ ۶۵۵: آبرویم ز آتش سودای خوبان شد به با ...614شمارهٔ ۶۵۶: در شب هجران که روزی هیچ دشمن را م ...615شمارهٔ ۶۵۷: غمزه هایی کرد چشمش با دل این نامر ...616شمارهٔ ۶۵۸: ساقیا، می ده که بیرون سبزه های تر ...617شمارهٔ ۶۵۹: سبزه ای سبز است و آب روشن و سرو ب ...618شمارهٔ ۶۶۰: ای که چون جان رفته ای از پیش ما، ...619شمارهٔ ۶۶۱: بر بناگوشت بلای خط که سر بر می کن ...620شمارهٔ ۶۶۲: جان که چون تو دشمنی را دوست داری ...621شمارهٔ ۶۶۳: چشم تو مست است یا در خواب بازی می ...622شمارهٔ ۶۶۴: باز ترک مست من آهنگ بازی می کند 623شمارهٔ ۶۶۵: غمزه شوخت که قصد جان مردم می کند 624شمارهٔ ۶۶۶: دل که با خوبان بدخو آشنایی می کند 625شمارهٔ ۶۶۷: کافر خونخواه دنبال شکاری می رود 626شمارهٔ ۶۶۸: کالبد از دل تهی شد، گر چه جان بیر ...627شمارهٔ ۶۶۹: یارب! این اندیشه جانان ز جانم چون ...628شمارهٔ ۶۷۰: ما نخواهیم از غم خود کاشنا بیرون ...629شمارهٔ ۶۷۱: از دل غمگین هوای دلستانم چون رود 630شمارهٔ ۶۷۲: هر شبم جان بر لب آید، ناله زار آو ...631شمارهٔ ۶۷۳: گر کنی یاری و گر آزار، بر من بگذر ...632شمارهٔ ۶۷۴: یار من گویند آنجا گه گاهی بگذرد 633شمارهٔ ۶۷۵: گر به کوی عاشقان آن ماه گاهی بگذر ...634شمارهٔ ۶۷۶: من نمی خواهم که چشمم غیر آن رو بن ...635شمارهٔ ۶۷۷: دست ماه روزه تا در چشم عشرت خاک ز ...636شمارهٔ ۶۷۸: تا سرم باشد تمنای توام در سر بود 637شمارهٔ ۶۷۹: فرخ آن عیدی که جان قربانی جانان ب ...638شمارهٔ ۶۸۰: از سر کو آن پری چون ناگهان پیدا ش ...639شمارهٔ ۶۸۱: زلف گرد آور که بازم دل پریشان می ...640شمارهٔ ۶۸۲: تا چه ساعت بود، یارب، کان مسلمان ...641شمارهٔ ۶۸۳: تا خیال روی آن شمع شبستان دیده شد 642شمارهٔ ۶۸۴: یار ما را دل ز دست عاشقی صد پاره ...643شمارهٔ ۶۸۵: گر نمی بینم دمی در روی او غم می ک ...644شمارهٔ ۶۸۶: ناز کن، ای گل، که سرو بوستانی می ...645شمارهٔ ۶۸۷: هر کسی را در بهاران دل به گلزاری ...646شمارهٔ ۶۸۸: آن که دل برد و ز غمزه چون سنانش م ...647شمارهٔ ۶۸۹: باز باد صبح بوی آشنایی می دهد 648شمارهٔ ۶۹۰: غم مخور، ای دل که باز ایام شادی ه ...649شمارهٔ ۶۹۱: تا کی آن زلف پریشان وقت ما بر هم ...650شمارهٔ ۶۹۲: گل نو رسید و بویی ز بهار من نیامد 651شمارهٔ ۶۹۳: برهم بماند دیده، کس ازان سوار نام ...652شمارهٔ ۶۹۴: خبرم شده ست کامشب سر یار خواهی آم ...653شمارهٔ ۶۹۵: گذرد مهی و یک شب به منت گذر نباشد 654شمارهٔ ۶۹۶: تو ز لب سخن گشادی، همه خلق بی زبا ...655شمارهٔ ۶۹۷: بت نو رسیده من هوس شکار دارد 656شمارهٔ ۶۹۸: سر من به سجده هر دم به ستانه ای د ...657شمارهٔ ۶۹۹: دلبران مهر نمایند و وفا نیز کنند 658شمارهٔ ۷۰۰: عاشقان خون جگر شربت مقصود کنند 659شمارهٔ ۷۰۱: دوش ناگه به من دلشده آن مه برسید 660شمارهٔ ۷۰۲: روزها شد که ز تو بوی وفایی نرسید 661شمارهٔ ۷۰۳: رسم خونریز در آن خوی جفاساز بماند 662شمارهٔ ۷۰۴: گوش من از پی نام تو به هر کوی بما ...663شمارهٔ ۷۰۵: مست من باز جدایی ز سر آغاز نهاد 664شمارهٔ ۷۰۶: بر رخ همچو مهش طره چون شب نگرید 665شمارهٔ ۷۰۷: رویت از غالبه خط بر رخ گلفام کشید 666شمارهٔ ۷۰۸: شب زیاد تو مرا تا به سحر خواب نبر ...667شمارهٔ ۷۰۹: زلف گرد زنخش دوش که گمره شده بود 668شمارهٔ ۷۱۰: خوبرویان به دل سوخته ساغر ندهند 669شمارهٔ ۷۱۱: ای که عمر از پی سودای تو دادیم به ...670شمارهٔ ۷۱۲: هر شب از سینه من تیر بلا می گذرد 671شمارهٔ ۷۱۳: شب ز سوزی که برین جان حزین می گذر ...672شمارهٔ ۷۱۴: ای خوش آن باد که هر روز به سویت گ ...673شمارهٔ ۷۱۵: آنچه بر خرمن گل باد سحرگاه کند 674شمارهٔ ۷۱۶: هر شکر خنده که آن لعل شکر خنده کن ...675شمارهٔ ۷۱۷: آنکه هر شب به دلم آید و جایی بکند 676شمارهٔ ۷۱۸: تا ز خون ریختن آن غمزه ندامت نکند 677شمارهٔ ۷۱۹: گر دل عاشقم از عشق تو رنجور شود 678شمارهٔ ۷۲۰: مست من بی خبر از بزم چو در خانه ش ...679شمارهٔ ۷۲۱: گر سر زلف تو از باد پریشان نشود 680شمارهٔ ۷۲۲: عاشقی را که غم دوست به از جان نبو ...681شمارهٔ ۷۲۳: مرد صاحب نظر از کوی تو آسان نرود 682شمارهٔ ۷۲۴: خرم آن لحظه که مشتاق به یاری نرسد 683شمارهٔ ۷۲۵: چه کند دل که جفای تو تحمل کند 684شمارهٔ ۷۲۶: لب خونخوار تو جز خون دل افزون نکن ...685شمارهٔ ۷۲۷: لب لعلت به لطافت گرو از جان ببرد 686شمارهٔ ۷۲۸: تو که روزت به نشاط دل و جان می گذ ...687شمارهٔ ۷۲۹: چه خوش است از جگر سوخته بویی که ز ...688شمارهٔ ۷۳۰: یارب، این شهره لشکر ز کجا می آید 689شمارهٔ ۷۳۱: سبزه ها می دمد و آب روان می آید 690شمارهٔ ۷۳۲: اینچنین تند که آن قلب شکن می آید 691شمارهٔ ۷۳۳: گر چه در کشتن عشاق زبون می آید 692شمارهٔ ۷۳۴: باش تا بار دگر آن پسر این سو آید 693شمارهٔ ۷۳۵: باشد آن روز که آن فتنه به ما باز ...694شمارهٔ ۷۳۶: خشمگین یار مرا دل به رضا باز آمد 695شمارهٔ ۷۳۷: عمر نو گشت مرا باز که جان باز آمد 696شمارهٔ ۷۳۸: وه که باز این دل دیوانه گرفتار آم ...697شمارهٔ ۷۳۹: از کجا در رهم آن شوخ بلا پیش آمد 698شمارهٔ ۷۴۰: باز عشق آمد و دیوانگیم پیش آمد 699شمارهٔ ۷۴۱: گر مرا هیچ مرادی پس ازین پیش آمد 700شمارهٔ ۷۴۲: دانم، ای دوست که در خانه شرابت با ...701شمارهٔ ۷۴۳: بر من، ار دولت وصل تو مقرر می شد 702شمارهٔ ۷۴۴: ترک عاشق کش من، ترک جفا خوش باشد 703شمارهٔ ۷۴۵: بس که خون جگر از راه نظر بیرون شد 704شمارهٔ ۷۴۶: هر کسی روز وداع از پی محمل می شد 705شمارهٔ ۷۴۷: هر کرا داعیه درد طلب پیدا شد 706شمارهٔ ۷۴۸: گر خم طره ز روی تو جدا خواهد شد 707شمارهٔ ۷۴۹: چشم من خنده شیرین تو گریان دارد 708شمارهٔ ۷۵۰: تو مپندار که دوران همه یکسان گذرد 709شمارهٔ ۷۵۱: هر کسی گاه جوانی تگ و پویی دارد 710شمارهٔ ۷۵۲: چشم گردنده او با همه کس می گردد 711شمارهٔ ۷۵۳: ای که از خاک درت دیده منور گردد 712شمارهٔ ۷۵۴: هر کسی سبزه و صحرا و گلستان خواهد 713شمارهٔ ۷۵۵: سرو در باغ اگر همچو تو موزون خیزد 714شمارهٔ ۷۵۶: زلف تو زان گره سخت که بر جانم زد 715شمارهٔ ۷۵۷: من به یار خود و اغیار به خود می پ ...716شمارهٔ ۷۵۸: نشدش دل که دمی پهلوی ما بنشیند 717شمارهٔ ۷۵۹: اگر آن شاه دمی پیش گدا بنشیند 718شمارهٔ ۷۶۰: به سر من اگر آن طرفه پسر باز آید 719شمارهٔ ۷۶۱: نه به بالای خوشت سرو خرامان روید 720شمارهٔ ۷۶۲: شب مرا در جگر سوخته مهمانی بود 721شمارهٔ ۷۶۳: وقتی آن کافر بی رحم از آن من بود 722شمارهٔ ۷۶۴: دوش در خواب مرا بابت خودکاری بود 723شمارهٔ ۷۶۵: باز عشق تو مرا مژده رسوایی داد 724شمارهٔ ۷۶۶: دوش آتش زدی و گریه مرا یاری داد 725شمارهٔ ۷۶۷: چشم مست تو که دی بر من بیتاب افتا ...726شمارهٔ ۷۶۸: آن عزیزان که همه شب به دل من گردن ...727شمارهٔ ۷۶۹: جان فدای پسرانی که نکورو باشند 728شمارهٔ ۷۷۰: یار زیبای مرا باز به من بنمایید 729شمارهٔ ۷۷۱: باز با خویش گهی هم سخنش خواهم دید 730شمارهٔ ۷۷۲: یار باز آمد و بوی گل و ریحان آورد 731شمارهٔ ۷۷۳: خم زلف تو که زنجیر جنون می خوانند 732شمارهٔ ۷۷۴: منم امروز حدیث تو و مهمانی چند 733شمارهٔ ۷۷۵: باز بوی گل مرا دیوانه کرد 734شمارهٔ ۷۷۶: باز یاد آن شبم دیوانه کرد 735شمارهٔ ۷۷۷: باز زهره مطربی آغاز کرد 736شمارهٔ ۷۷۸: روی خوبت آفت جانی نمود 737شمارهٔ ۷۷۹: صبح چون از روی مشرق رو نمود 738شمارهٔ ۷۸۰: ابروی مانند ماهش بنگرید 739شمارهٔ ۷۸۱: خیمه نوروز بر صحرا زدند 740شمارهٔ ۷۸۲: عافیت را بر زمین گردی نماند 741شمارهٔ ۷۸۳: بزم ما را یک دو خواب آلوده اند 742شمارهٔ ۷۸۴: هر که را یاری چو تو سرکش بود 743شمارهٔ ۷۸۵: هر که را با تو سر و کاری بود 744شمارهٔ ۷۸۶: آنچه بتوان، در غمت جان می کشد 745شمارهٔ ۷۸۷: ترک من چون تیر مژگان برکشد 746شمارهٔ ۷۸۸: ای که بر من جور تو بسیار شد 747شمارهٔ ۷۸۹: آخر این دردم به درمان کی رسد 748شمارهٔ ۷۹۰: لعل شیرینی چو خندان می شود 749شمارهٔ ۷۹۱: شکل موزونت که در دل جا کند 750شمارهٔ ۷۹۲: گر کسی در عشق آهی می کند 751شمارهٔ ۷۹۳: بر رخت چون زلف پر خم بگذرد 752شمارهٔ ۷۹۴: هر که دل با دلربایی می نهد 753شمارهٔ ۷۹۵: مردمی نرگس او می داند 754شمارهٔ ۷۹۶: گل ز روی تو فرو می ریزد 755شمارهٔ ۷۹۷: دلم از بخت گهی شاد نبود 756شمارهٔ ۷۹۸: گر سخن زان لب چون نوش شود 757شمارهٔ ۷۹۹: زاهد ما دوش باز در ره بت پا نهاد 758شمارهٔ ۸۰۰: یار قبا چست کرد، رخش به میدان بری ...759شمارهٔ ۸۰۱: هیچ کس از باغ و بر بوی وفایی ندید 760شمارهٔ ۸۰۲: نیست به دست امید بخت مرا آن کمند 761شمارهٔ ۸۰۳: باز گرفتار شد دل که درین سینه بود 762شمارهٔ ۸۰۴: دل که به غم داد تن آرزوی جان خرید 763شمارهٔ ۸۰۵: غمزه مردم کشی پرده صبرم درید 764شمارهٔ ۸۰۶: من نشنیدم که خط بر آن نویسند 765شمارهٔ ۸۰۷: صبح دمان بخت من ز خواب در آمد 766شمارهٔ ۸۰۸: از در من دوش کان نگار در آمد 767شمارهٔ ۸۰۹: روی نکو بی وجود ناز نباشد 768شمارهٔ ۸۱۰: دلبر من دوش که مهمان رسید 769شمارهٔ ۸۱۱: هر که به دنباله کامی بود 770شمارهٔ ۸۱۲: گل به تماشای چمن می رود 771شمارهٔ ۸۱۳: عشق تو هر لحظه فزون می شود 772شمارهٔ ۸۱۴: گر جام غم فرستی، نوشم که غم نباشد 773شمارهٔ ۸۱۵: سروی چو قامت تو در بوستان نباشد 774شمارهٔ ۸۱۶: من دلبری ندیدم کش زین نهاد باشد 775شمارهٔ ۸۱۷: چندان که یار ما را در حسن ناز باش ...776شمارهٔ ۸۱۸: ما را ز کوی جانان عزم سفر نباشد 777شمارهٔ ۸۱۹: در شهر فتنه ای شد، می دانم از که ...778شمارهٔ ۸۲۰: هر لحظه چشم شوخت ناز دگر فروشد 779شمارهٔ ۸۲۱: بر آسمان پریوش چون ماه ما برآید 780شمارهٔ ۸۲۲: چون بینم اینکه رویت در چشم دیگر آ ...781شمارهٔ ۸۲۳: هر بار کان پریوش در کوی من در آید 782شمارهٔ ۸۲۴: امروز چیست کز در جانان برون نیامد 783شمارهٔ ۸۲۵: گر بر عذار سیمین زلفش دوتو نماند 784شمارهٔ ۸۲۶: دل شد ز دست ما را با یار ما که گو ...785شمارهٔ ۸۲۷: مستان چشم اویم از ما خمار ناید 786شمارهٔ ۸۲۸: چشم ز دوری تو دور از تو خون فشاند 787شمارهٔ ۸۲۹: زلفت که هر خم از وی در شانه می نگ ...788شمارهٔ ۸۳۰: دل بی رخ تو صورت جان را نمی شناسد 789شمارهٔ ۸۳۱: زین پیشتر چنین دلت از سنگ و رو نب ...790شمارهٔ ۸۳۲: عهدی که بود با منت، آن گوییا نبود 791شمارهٔ ۸۳۳: دی مست بوده ام که ز خویشم خبر نبو ...792شمارهٔ ۸۳۴: یاری که بر جدایی اویم گمان نبود 793شمارهٔ ۸۳۵: دی زخم ناخنش به رخ چمن سمن چه بود 794شمارهٔ ۸۳۶: یارب، چه بود امشب و مهمان من که ب ...795شمارهٔ ۸۳۷: یارب که دوش غایب من خانه که بود 796شمارهٔ ۸۳۸: آن دل که دایمش سر بستان و باغ بود 797شمارهٔ ۸۳۹: اهل خرد که از همه عالم بریده اند 798شمارهٔ ۸۴۰: یاران که زخم تیر بلایت چشیده اند 799شمارهٔ ۸۴۱: رندان پاکباز که از خود بریده اند 800شمارهٔ ۸۴۲: لعل شکروشت که به جلاب شسته اند 801شمارهٔ ۸۴۳: اهل خرد که دل به جهان در نبسته ان ...802شمارهٔ ۸۴۴: آن رهروان که گام به صدق و صفا زنن ...803شمارهٔ ۸۴۵: دریاب کز فراق تو جانم به لب رسید 804شمارهٔ ۸۴۶: باز آن شکار دوست، ز ابرو کمان کشی ...805شمارهٔ ۸۴۷: ای از فروغ روی تو خورشید رو سفید 806شمارهٔ ۸۴۸: باد آمد و ز گمشده من خبر نداد 807شمارهٔ ۸۴۹: دل جز ترا به سینه درون جایگه نداد 808شمارهٔ ۸۵۰: دل بی رخ تو در گل و گلشن نه ایستا ...809شمارهٔ ۸۵۱: ما را شکنج زلف تو در پیچ و تاب بر ...810شمارهٔ ۸۵۲: خوبان گمان مبر که ز اولاد آدمند 811شمارهٔ ۸۵۳: ای همرهان که آگه از آن رفته منید 812شمارهٔ ۸۵۴: دل در هوایت، ای بت عیار، جان دهد 813شمارهٔ ۸۵۵: دل باز سوی آن بت بدخو چه می رود 814شمارهٔ ۸۵۶: عمرم در آرزوی تو رفته ست و می رود 815شمارهٔ ۸۵۷: افسوس ازین حیات که بر باد می رود 816شمارهٔ ۸۵۸: باز آن سوار مست به نخچیر می رود 817شمارهٔ ۸۵۹: چشم تو خفته ایست که در خواب می رو ...818شمارهٔ ۸۶۰: دل می بری به رفتن و هر کو چنان زو ...819شمارهٔ ۸۶۱: این دل که هر شبیش ز سالی فزون رود 820شمارهٔ ۸۶۲: سودای دیدن تو ز دیدن نمی رود 821شمارهٔ ۸۶۳: شبها اسیر دردم و خوابم نمی برد 822شمارهٔ ۸۶۴: سیمین زنخ که طره عنبرفشان برد 823شمارهٔ ۸۶۵: آن نخل تر که آب ز جوی جگر خورد 824شمارهٔ ۸۶۶: عشقت خبر ز عالم بیهوشی آورد 825شمارهٔ ۸۶۷: ناگاه پیش ازان که کسی را خبر شود 826شمارهٔ ۸۶۸: هر شب دلم ز دست خیالت زبون شود 827شمارهٔ ۸۶۹: هر روز چشم من به جمالی فرو شود 828شمارهٔ ۸۷۰: دل رفت و آرزوی تو از دل نمی شود 829شمارهٔ ۸۷۱: کاری ست در سرم که به سامان نمی شو ...830شمارهٔ ۸۷۲: زان گل که اندکی بته مشک ناب شد 831شمارهٔ ۸۷۳: بر من کنون که بی تو جهان تیره فام ...832شمارهٔ ۸۷۴: باز این دلم خدنگ بلا را نشانه شد 833شمارهٔ ۸۷۵: گفتی دلت مرا شد و از من جدا نشد 834شمارهٔ ۸۷۶: از حال مات هیچ حکایت نمی رسد 835شمارهٔ ۸۷۷: باد صبا ز نافه چینت نمی رسد 836شمارهٔ ۸۷۸: یاری کس از کرشمه و خوبی نشان بود 837شمارهٔ ۸۷۹: ترکی و خوبروی، کسی کاینچنین بود 838شمارهٔ ۸۸۰: مشتاق چون نظاره آن سیمبر کند 839شمارهٔ ۸۸۱: چشمت که قصد جان من ناتوان کند 840شمارهٔ ۸۸۲: شوخی نگر که آن بت عیار می کند 841شمارهٔ ۸۸۳: تا چین زلف بر رخ دلدار نشکند 842شمارهٔ ۸۸۴: چون طره تو سلسله بر یاسمین نهد 843شمارهٔ ۸۸۵: چشم فسونگر تو که داد فسون دهد 844شمارهٔ ۸۸۶: هر گاه مرغی از سر شاخی نوا زند 845شمارهٔ ۸۸۷: یک روز یار اگر قدمی سوی من زند 846شمارهٔ ۸۸۸: آن خون که گاه مستی از آن مست ما چ ...847شمارهٔ ۸۸۹: شبی که دلبرم از بام همچو ماه برآی ...848شمارهٔ ۸۹۰: به بام خویش چو آن ماه کج کلاه برآ ...849شمارهٔ ۸۹۱: چون آن بت از سر کو با هزار ناز بر ...850شمارهٔ ۸۹۲: چو ترک مست من آلوده شراب در آید 851شمارهٔ ۸۹۳: دلم ز دست برفته ست و پیش باز نیاب ...852شمارهٔ ۸۹۴: مهی گذشت که چشمم خبر ز خواب ندارد 853شمارهٔ ۸۹۵: کمند زلف تو عشاق را به کوی تو آرد 854شمارهٔ ۸۹۶: مبند دل به جهان کاین جهان پشیز نی ...855شمارهٔ ۸۹۷: از آنگهی که گشادم به رویت این نظر ...856شمارهٔ ۸۹۸: ز حد گذشت غم ما و آن نگار نپرسید 857شمارهٔ ۸۹۹: گمان مبر که مرا هیچ کس به جای تو ...858شمارهٔ ۹۰۰: ز گشت مست رسید و به هوش خویش نبود 859شمارهٔ ۹۰۱: مرا به صبح ازل جز رخت دلیل نبود 860شمارهٔ ۹۰۲: نماز شام که آن مه مرا جمال نمود 861شمارهٔ ۹۰۳: گل و شکوفه همه هست و یار نیست، چه ...862شمارهٔ ۹۰۴: مهی بر آمد و از ماه من خبر نرسید 863شمارهٔ ۹۰۵: چمن ز سبزه خطی بر رخ جمیل کشید 864شمارهٔ ۹۰۶: مبصران که مزاج جهان شناخته اند 865شمارهٔ ۹۰۷: به دیده و دل من دوست خانه می طلبد 866شمارهٔ ۹۰۸: اگر ز حال من آن شوخ را خبر باشد 867شمارهٔ ۹۰۹: در آن هجوم که یار تو پادشا باشد 868شمارهٔ ۹۱۰: کسی که عشق نورزد سیاه دل باشد 869شمارهٔ ۹۱۱: چه شد که یار بر آهنگ کین برون آمد 870شمارهٔ ۹۱۲: ز خانه دوش که آن غمزه زن برون آمد 871شمارهٔ ۹۱۳: فغان که جان من از عاشقی به جان آم ...872شمارهٔ ۹۱۴: گل رسید و هر کسی سوی گلستان می رو ...873شمارهٔ ۹۱۵: دل مرا چو ز روی تو یاد می آید 874شمارهٔ ۹۱۶: بیا نظاره کن، ای دل که یار می آید 875شمارهٔ ۹۱۷: بهار بی رخ گلرنگ تو، چه کار آید 876شمارهٔ ۹۱۸: لبالب آر قدح کز گلو فرود آید 877شمارهٔ ۹۱۹: کسی که شمع جمال تو در نظر دارد 878شمارهٔ ۹۲۰: کسی که بهر تو جان باختن هوس دارد 879شمارهٔ ۹۲۱: کسی که یار وفادار و مهربان دارد 880شمارهٔ ۹۲۲: بتم چو روی سوی خانه کتاب آرد 881شمارهٔ ۹۲۳: صبا نسیمی از آن آشنا نمی آرد 882شمارهٔ ۹۲۴: نظر ز روی تو خورشید بر نمی گیرد 883شمارهٔ ۹۲۵: سپیده دم که جهانی ز خواب برخیزد 884شمارهٔ ۹۲۶: غمم بکشت به کار جهان که پردازد 885شمارهٔ ۹۲۷: جهان چه بینم، چون دیدنی نمی ارزد 886شمارهٔ ۹۲۸: به راه عشق سلامت چگونه در گنجد 887شمارهٔ ۹۲۹: خطی که بر سمن آن گلعذار بنویسد 888شمارهٔ ۹۳۰: سرم فدات چو تیغ تو گرد سر گردد 889شمارهٔ ۹۳۱: چو نقش چشم توام در دل حزین گردد 890شمارهٔ ۹۳۲: دلی که نرگس مستش به ناز بستاند 891شمارهٔ ۹۳۳: اگر نسیم صبا زلف او برافشاند 892شمارهٔ ۹۳۴: نسیم زلف تو دل را درون بجنباند 893شمارهٔ ۹۳۵: اگر ز پیش برانی مرا که بر خواند 894شمارهٔ ۹۳۶: کسی که بوی تواش در دماغ می افتد 895شمارهٔ ۹۳۷: وفا ز یار جفاکار چون نمی آید 896شمارهٔ ۹۳۸: کدام شب که ترا در کنار خواهم کرد 897شمارهٔ ۹۳۹: نه بخت آنکه به موی تو راه خواهم ک ...898شمارهٔ ۹۴۰: اگر چه با تو حدیث جفا بخواهم کرد 899شمارهٔ ۹۴۱: مرا غمی ست که پیدا نمی توانم کرد 900شمارهٔ ۹۴۲: شب اوفتاد و غمم باز کار خواهد کرد 901شمارهٔ ۹۴۳: منم که تا زیم از عشق مست خواهم بو ...902شمارهٔ ۹۴۴: نه پیش از این مژه زینگونه خونفشان ...903شمارهٔ ۹۴۵: صبا ز زلف تو بویی به عاشقان آورد 904شمارهٔ ۹۴۶: خطاب طلعت تو نامه زمین کردند 905شمارهٔ ۹۴۷: چو خط سبز تو بر آفتاب بنویسند 906شمارهٔ ۹۴۸: جماعتی که ز هم صحبتان جدا باشند 907شمارهٔ ۹۴۹: نه با تو نسبت سرو چمن شود پیوند 908شمارهٔ ۹۵۰: جوان و پیر که در بند مال و فرزندن ...909شمارهٔ ۹۵۱: فسرده را سخن از عاشقی نباید راند 910شمارهٔ ۹۵۲: چو کارهای جهان است جمله بی بنیاد 911شمارهٔ ۹۵۳: دل ز تو بی غم نتوانیم کرد 912شمارهٔ ۹۵۴: تا رخ تو زلف ترا پیش کرد 913شمارهٔ ۹۵۵: در تو کسانی که نظر می کنند 914شمارهٔ ۹۵۶: مگر فتنه عشق بیدار شد 915شمارهٔ ۹۵۷: سبزه ها نو دمید و یار نیامد 916شمارهٔ ۹۵۸: نافه چین ز خاک کوی تو زاد 917شمارهٔ ۹۵۹: داد من آن بت طراز نداد 918شمارهٔ ۹۶۰: داد خواهم، اگر بخواهی داد 919شمارهٔ ۹۶۱: زلف یار مرا به باد دهید 920شمارهٔ ۹۶۲: عاشقان را چو نامه باز کنید 921شمارهٔ ۹۶۳: جان سرانگشت آن نگارین دید 922شمارهٔ ۹۶۴: تا ترا جسم و جان شکار بود 923شمارهٔ ۹۶۵: پیش روی تو یاسمین که بود 924شمارهٔ ۹۶۶: دل که نز عشق پاره پاره بود 925شمارهٔ ۹۶۷: عشق تو هرگزم ز سر نرود 926شمارهٔ ۹۶۸: دل ز نادیدنت به جان نشود 927شمارهٔ ۹۶۹: یار ما را از آن خویش نشد 928شمارهٔ ۹۷۰: هر که بر گفته تو گوش نهاد 929شمارهٔ ۹۷۱: لاله پیش رخت کله بنهد 930شمارهٔ ۹۷۲: عاشقی مرد را سزای دهد 931شمارهٔ ۹۷۳: هر که دل با غم تو یار کند 932شمارهٔ ۹۷۴: صبح پیش رخ تو دم نزند 933شمارهٔ ۹۷۵: از دهانت سخن به کام رسد 934شمارهٔ ۹۷۶: وقت آن شد که گل شکفته شود 935شمارهٔ ۹۷۷: لب لعل تو جز به جان نبرد 936شمارهٔ ۹۷۸: از نکو بد نگو نمی آید 937شمارهٔ ۹۷۹: مدتی شد که یار می ناید 938شمارهٔ ۹۸۰: شب که بادم ز سوی یار آمد 939شمارهٔ ۹۸۱: هر کرا خال عنبرین باشد 940شمارهٔ ۹۸۲: هر که را یاریار می افتد 941شمارهٔ ۹۸۳: دیده با تو چو هم نظر گردد 942شمارهٔ ۹۸۴: عاشق از سینه جان برون گیرد 943شمارهٔ ۹۸۵: با تو در سینه جان نمی گنجد 944شمارهٔ ۹۸۶: شیوه کان ترک ماهرو داند 945شمارهٔ ۹۸۷: دیده در خون سزای می بیند 946شمارهٔ ۹۸۸: شحنه غم دواسپه می آید 947شمارهٔ ۹۸۹: دهنت را نفس نمی بیند 948شمارهٔ ۹۹۰: اگر آن ماه مهربان گردد 949شمارهٔ ۹۹۱: خم زلفت که مشک چین آمد 950شمارهٔ ۹۹۲: دل ز روی تو دور نتوان کرد 951شمارهٔ ۹۹۳: دلبرم بی وفاست، چتوان کرد 952شمارهٔ ۹۹۴: با رخت شب چراغ نتوان کرد 953شمارهٔ ۹۹۵: آنچه یک چند آب حیوان کرد 954شمارهٔ ۹۹۶: دل بدین و بدو نخواهم داد 955شمارهٔ ۹۹۷: دل با درد را کجا یابند 956شمارهٔ ۹۹۸: شکن زلف باز خواهی کرد 957شمارهٔ ۹۹۹: مناز، ای بت چین، که چین هم نماند 958شمارهٔ ۱۰۰۰: اگر دلبری چون تو جایی برآید 959شمارهٔ ۱۰۰۱: چو آن شوخ شب در دل زار گردد 960شمارهٔ ۱۰۰۲: بدان دلفریبی که گیتی نماید 961شمارهٔ ۱۰۰۳: بر آن است جانم که ناگه برآید 962شمارهٔ ۱۰۰۴: ز من بشنو، ای دل که خوبان چه چیز ...963شمارهٔ ۱۰۰۵: خوش آن شب که چشمم بر آن نای بود 964شمارهٔ ۱۰۰۶: تو گر خویشتن را بخواهی نمود 965شمارهٔ ۱۰۰۷: دو چشمت که تیر بلا می زند 966شمارهٔ ۱۰۰۸: لبش در شکر خنده جان می برد 967شمارهٔ ۱۰۰۹: دل از بند زلفت رها کی شود 968شمارهٔ ۱۰۱۰: شبی آن پسر دل من ستد، اگر این طر ...969شمارهٔ ۱۰۱۱: تو رفته ای و ز تو نامه ای به من ...970شمارهٔ ۱۰۱۲: از اشک من به کویت جز سرخ گل نروی ...971شمارهٔ ۱۰۱۳: زلفت، صنما، تافته چندین چه نشیند 972شمارهٔ ۱۰۱۴: اگر سرو من در چمن جا بگیرد 973شمارهٔ ۱۰۱۵: به هر جنبش که در زلفت ز باد صبحگ ...974شمارهٔ ۱۰۱۶: بیا ساقی و می در ده که گل در بوس ...975شمارهٔ ۱۰۱۷: هوایی خرم است و هر طرف باران همی ...976شمارهٔ ۱۰۱۸: هوایی خرم است و ابر لولوبار می ب ...977شمارهٔ ۱۰۱۹: چو صبح از روی نورانی نقاب تار بگ ...978شمارهٔ ۱۰۲۰: سفیده دم چو در از ابر درفشان بچک ...979شمارهٔ ۱۰۲۱: هوای بوستان خوش گشت و باده لطف ج ...980شمارهٔ ۱۰۲۲: دل از رخ تو به گل های تازه رو نر ...981شمارهٔ ۱۰۲۳: رسید موسم عید و صلای می درداد 982شمارهٔ ۱۰۲۴: آنی که از کرشمه و نازت سرشته اند 983شمارهٔ ۱۰۲۵: به کوی عاشقی از عافیت نشان ندهند 984شمارهٔ ۱۰۲۶: باز ابر آمد و بر سبزه درافشانی ک ...985شمارهٔ ۱۰۲۷: حد حسنت گر اهل دل بدانند 986شمارهٔ ۱۰۲۸: خوش آن شبی که سرم زیر پای یار بم ...987شمارهٔ ۱۰۲۹: دل شد ز دست و بر مژه از خون نشان ...988شمارهٔ ۱۰۳۰: عشاق دل غمزده را شاد نخواهند 989شمارهٔ ۱۰۳۱: عشاق هر شب از تو به خوناب خفته ا ...990شمارهٔ ۱۰۳۲: غارت عشقت رسید، رخت دل از ما ببر ...991شمارهٔ ۱۰۳۳: گر چه خوبان ز مه فزون باشند 992شمارهٔ ۱۰۳۴: یاران که بوده اند ندانم کجا شدند 993شمارهٔ ۱۰۳۵: آن مست ناز جان جهان که می رود 994شمارهٔ ۱۰۳۶: ای اهل دل نخست ز جان ترک جان کنی ...995شمارهٔ ۱۰۳۷: ببار باده روشن که صبح روی نمود 996شمارهٔ ۱۰۳۸: پای ناز ارچه گهی جانب ما نگذارد 997شمارهٔ ۱۰۳۹: تنها غم خود گفتن با یار چه خوب آ ...998شمارهٔ ۱۰۴۰: جهان به خواب و شبی چشم من نیاسای ...999شمارهٔ ۱۰۴۱: ترکی که جست و جوی دل من جز او نب ...1000شمارهٔ ۱۰۴۲: چو باد صبح به آن سرو خوش خرام شو ...1001شمارهٔ ۱۰۴۳: دلی کاو عاشق روییست در گلزار نگش ...1002شمارهٔ ۱۰۴۴: دلدار مرا بهره بجز غم نفرستاد 1003شمارهٔ ۱۰۴۵: دست ز کار شد مرا، دست به یار در ...1004شمارهٔ ۱۰۴۶: تو کز سوزم نه ای واقف، دلت بر من ...1005شمارهٔ ۱۰۴۷: ز هجر سوخته شد جان من سپند تو با ...1006شمارهٔ ۱۰۴۸: صبا چو در سر آن زلف نیم تاب شود 1007شمارهٔ ۱۰۴۹: غم کشت مرا آن بت نوشاد نیامد 1008شمارهٔ ۱۰۵۰: کدام دل که تو غمزده زدی فگار نشد 1009شمارهٔ ۱۰۵۱: گل آمد و ز دوست صبایی نمی رسد 1010شمارهٔ ۱۰۵۲: کسی که دیدن آن ترک باده نوش رود 1011شمارهٔ ۱۰۵۳: کسی که دیدن آن چشم خوابناک رود 1012شمارهٔ ۱۰۵۴: گذشت مجلس عیش و خمار می نرود 1013شمارهٔ ۱۰۵۵: ز من به خاطر آن نازنین که یاد ده ...1014شمارهٔ ۱۰۵۶: هوایی در سرم افتاده، جانم خاک خو ...1015شمارهٔ ۱۰۵۷: همیشه از نمکت شور در جگر باشد 1016شمارهٔ ۱۰۵۸: از خط او نسخه سبزه به صحرا ببرد 1017شمارهٔ ۱۰۵۹: در گریه خون عاشقی کو خان و مان ر ...1018شمارهٔ ۱۰۶۰: ز دوری تو چو خونابه من افزون شد 1019شمارهٔ ۱۰۶۱: شبی گر آن پسر نازنین به ما برسد 1020شمارهٔ ۱۰۶۲: گر حسن تو آفاق پر آوازه ندارد 1021شمارهٔ ۱۰۶۳: چون گشادی دهان شکر خند 1022شمارهٔ ۱۰۶۴: به ره جولان که دی سلطان من زد 1023شمارهٔ ۱۰۶۵: حدیث حسن تو زین پس کفایتی برسد 1024شمارهٔ ۱۰۶۶: اگر از خطت سبزه صحرا بگیرد 1025شمارهٔ ۱۰۶۷: مهری که بود با منت، آن گوییا نبو ...1026شمارهٔ ۱۰۶۸: سوار چابک من پیش چشم من مگذر 1027شمارهٔ ۱۰۶۹: امروز که از باران شد سبزه رعنا ت ...1028شمارهٔ ۱۰۷۰: بیا، جانا، رضای من نگهدار 1029شمارهٔ ۱۰۷۱: نگارا، چشم رحمت سوی من دار 1030شمارهٔ ۱۰۷۲: مسلمانان، گرفتارم گرفتار 1031شمارهٔ ۱۰۷۳: چنان چشمی ز رویم دور می دار 1032شمارهٔ ۱۰۷۴: ای دل، ز بتان دو دیده برگیر 1033شمارهٔ ۱۰۷۵: ای لعل لبت چو بر شکر شیر 1034شمارهٔ ۱۰۷۶: ای بر دلم از فراق صدبار 1035شمارهٔ ۱۰۷۷: ای شمع، رخ تو مطلع نور 1036شمارهٔ ۱۰۷۸: در سینه دارم کوه غم، داند اگر یا ...1037شمارهٔ ۱۰۷۹: جانی، ندانم این چنین با زندگانی، ...1038شمارهٔ ۱۰۸۰: صبح است و دهر از خرمی چون روضه ر ...1039شمارهٔ ۱۰۸۱: ای از تو خوبان خوردن خون تو از ه ...1040شمارهٔ ۱۰۸۲: ماه ندیدی ار دلا، یار چو ماه من ...1041شمارهٔ ۱۰۸۳: ای به تپیدن از تو دل، هوش که می ...1042شمارهٔ ۱۰۸۴: گر تو کلاه کج نهی، هوش ز ما شود ...1043شمارهٔ ۱۰۸۵: ای ز چون تو بت شده، صد پارسا زنا ...1044شمارهٔ ۱۰۸۶: ای چراغ جانم از شمع جمالت نور دا ...1045شمارهٔ ۱۰۸۷: یا رب، این ماییم از آن جان و جها ...1046شمارهٔ ۱۰۸۸: گر هنر داری مرنج، ار کم نشینی بر ...1047شمارهٔ ۱۰۸۹: یا رب، آن رویست یا گلبرگ خندان د ...1048شمارهٔ ۱۰۹۰: ای ترا در زیر هر لب شکرستانی دگر 1049شمارهٔ ۱۰۹۱: پرتو خورشید بین تابنده از روی قم ...1050شمارهٔ ۱۰۹۲: می نیاید چشم من بر آستان او گذر 1051شمارهٔ ۱۰۹۳: خوش بود باده گلرنگ در ایام بهار 1052شمارهٔ ۱۰۹۴: یکی امروز سر زلف پریشان بگذار 1053شمارهٔ ۱۰۹۵: زلفت از باد دگر باشد و از شانه د ...1054شمارهٔ ۱۰۹۶: گر زمین جان برود، باد هوایی کم گ ...1055شمارهٔ ۱۰۹۷: سر به کوی عشق غلتانیده گیر 1056شمارهٔ ۱۰۹۸: ای رخت از مه جهان آرای تر 1057شمارهٔ ۱۰۹۹: با تو در سینه نفس را چه گذر 1058شمارهٔ ۱۱۰۰: در عشق باز خود را دیوانه کردم از ...1059شمارهٔ ۱۱۰۱: جولان تو سنش بین، هر سو غبار دیگ ...1060شمارهٔ ۱۱۰۲: ای باد صبحدم، خبر آشنا بیار 1061شمارهٔ ۱۱۰۳: ای دل، ازین خرابه وحشت کرانه گیر 1062شمارهٔ ۱۱۰۴: ای شهسوار، دست به سوی عنان مبر 1063شمارهٔ ۱۱۰۵: از چشم تو که هست ز تو جان شکارتر 1064شمارهٔ ۱۱۰۶: هر شب منم ز هجر پریشان و دیده تر 1065شمارهٔ ۱۱۰۷: نه نرگس است ز چشم خوش تو عربده ج ...1066شمارهٔ ۱۱۰۸: رضای من طلب امشب، طریق ناز مگیر 1067شمارهٔ ۱۱۰۹: قمر برید ز من مهر و من خراب قمر 1068شمارهٔ ۱۱۱۰: منم به خانه، تن اینجا و جان به ج ...1069شمارهٔ ۱۱۱۱: رخ گل خوش است و از وی رخت، ای نگ ...1070شمارهٔ ۱۱۱۲: سپیده دم که گهربار بر در گلزار 1071شمارهٔ ۱۱۱۳: آراست همه عرصه آفاق به زیور 1072شمارهٔ ۱۱۱۴: ای سرم را به خاک پات نیاز 1073شمارهٔ ۱۱۱۵: فزون شد عشق جانان روز تا روز 1074شمارهٔ ۱۱۱۶: ز من چو دل ربودی رفت جان نیز 1075شمارهٔ ۱۱۱۷: گشادی چشم خواب آلود را باز 1076شمارهٔ ۱۱۱۸: بر جان من شکسته دل باز 1077شمارهٔ ۱۱۱۹: مبتلا شد چون دل مسکین به زلف یار ...1078شمارهٔ ۱۱۲۰: در فراقش رود خون از دیده می بارم ...1079شمارهٔ ۱۱۲۱: مست من چون جرعه نوشی، باده ای بر ...1080شمارهٔ ۱۱۲۲: سویم آن نرگس بی خواب نبیند هرگز 1081شمارهٔ ۱۱۲۳: رویت از خوی همه پر در خوشاب است ...1082شمارهٔ ۱۱۲۴: دل ز تن بردی و در جانی هنوز 1083شمارهٔ ۱۱۲۵: تن پیر گشت و آرزوی دل جوان هنوز 1084شمارهٔ ۱۱۲۶: افتادگان راه توییم از سر نیاز 1085شمارهٔ ۱۱۲۷: کجا بود من مدهوش را حضور نماز 1086شمارهٔ ۱۱۲۸: خیال دوست به چشم من اندر آمد باز 1087شمارهٔ ۱۱۲۹: دمید صبح مبارک طلوع، ساقی، خیز 1088شمارهٔ ۱۱۳۰: نازنینان و چاربالش ناز 1089شمارهٔ ۱۱۳۱: شب زلف تو شد نشانه روز 1090شمارهٔ ۱۱۳۲: باد نوروز آمد و درهای بستان کرده ...1091شمارهٔ ۱۱۳۳: بوستان بشکفت و روی لاله خندان گش ...1092شمارهٔ ۱۱۳۴: یا مرا قربانی آن چشم شوخ و شنگ س ...1093شمارهٔ ۱۱۳۵: بر جمالت همچنان من عاشق زارم هنو ...1094شمارهٔ ۱۱۳۶: با پسته میگون تو شکر چه کند کس 1095شمارهٔ ۱۱۳۷: کار دلم از دست شد، ای دلربا، فری ...1096شمارهٔ ۱۱۳۸: بیا که بزم طرب را چمن نهاد اساس 1097شمارهٔ ۱۱۳۹: خرابی من از آن چشم پر خماری پرس 1098شمارهٔ ۱۱۴۰: دل ببردی به جنگجویی و بس 1099شمارهٔ ۱۱۴۱: ای ز تو کارسازی همه کس 1100شمارهٔ ۱۱۴۲: تعالی الله، چه دولت داشتم دوش 1101شمارهٔ ۱۱۴۳: مرا کاری ست مشکل با دل خویش 1102شمارهٔ ۱۱۴۴: دل من برد، نتوان یافت بازش 1103شمارهٔ ۱۱۴۵: دل من چون شود دور از وثاقش 1104شمارهٔ ۱۱۴۶: اگر چه پرسش من نیست رایش 1105شمارهٔ ۱۱۴۷: ماییم و شبی و یار در پیش 1106شمارهٔ ۱۱۴۸: دزدانه در آمد از درم دوش 1107شمارهٔ ۱۱۴۹: ای زده ناوکم به جان، یک دو سه چا ...1108شمارهٔ ۱۱۵۰: پیش چشم خود مگو، گر با تو گویم س ...1109شمارهٔ ۱۱۵۱: گر نه من دیوانه گشتم زین دل بدنا ...1110شمارهٔ ۱۱۵۲: سالها خون خورده ام از بخت بی سام ...1111شمارهٔ ۱۱۵۳: ای جفا آموخته، از غمزه بدخوی خوی ...1112شمارهٔ ۱۱۵۴: گر مرا با بخت کاری نیست، گو هرگز ...1113شمارهٔ ۱۱۵۵: مست و لایعقل گذشتم از در میخانه ...1114شمارهٔ ۱۱۵۶: دل که برد از ما اگر چه مبتلا می ...1115شمارهٔ ۱۱۵۷: ما به جان درمانده و دل سوی ما می ...1116شمارهٔ ۱۱۵۸: مشک تر بر مه پراگندی و شب می خوا ...1117شمارهٔ ۱۱۵۹: دوش ما بودیم و جام باده و مهتاب ...1118شمارهٔ ۱۱۶۰: خوش رفیقی او که گه گه در نظر می ...1119شمارهٔ ۱۱۶۱: آیتی از رحمت آمد، گر چه سر تا پا ...1120شمارهٔ ۱۱۶۲: شد دل من خون ز داغ هجر او یارب ک ...1121شمارهٔ ۱۱۶۳: صبح دولت می دمد از روی آن خورشید ...1122شمارهٔ ۱۱۶۴: نام سرچشمه حیوان چه بری با دهنش 1123شمارهٔ ۱۱۶۵: آن سخن گفتن تو هست هنوزم در گوش 1124شمارهٔ ۱۱۶۶: از خدنگ غمزه دلدوز خویش 1125شمارهٔ ۱۱۶۷: زلف تو هر موی و بادی در سرش 1126شمارهٔ ۱۱۶۸: آنکه از جان دوست تر می دارمش 1127شمارهٔ ۱۱۶۹: ای لب چون شکرت چشمه نوش 1128شمارهٔ ۱۱۷۰: شاد باش، ای شب فرخنده دوش 1129شمارهٔ ۱۱۷۱: رغم آن دل که نگهدارندش 1130شمارهٔ ۱۱۷۲: خلق به هر کار و من برسر سودای خو ...1131شمارهٔ ۱۱۷۳: مستی گرفت شیوه آن چشم پر خمارش 1132شمارهٔ ۱۱۷۴: خواهم که سیر بینم روی چو یاسمینش 1133شمارهٔ ۱۱۷۵: دیدم چو آفتابی در سایه کلاهش 1134شمارهٔ ۱۱۷۶: چندین شبم گذشت به کنج خراب خویش 1135شمارهٔ ۱۱۷۷: شبها من و دلی و غمی بهر جان خویش 1136شمارهٔ ۱۱۷۸: ابر خوش است و وقت خوش است و هوای ...1137شمارهٔ ۱۱۷۹: دل برد و زهره نیست که آن باز خوا ...1138شمارهٔ ۱۱۸۰: هر بامداد تا به شبم بر سر رهش 1139شمارهٔ ۱۱۸۱: فرشته می ننویسد گناه دم به دمش 1140شمارهٔ ۱۱۸۲: گر، ای نسیم، ترا ره دهنده در حرم ...1141شمارهٔ ۱۱۸۳: ستمگری که دلم شاد نیست جز به غمش 1142شمارهٔ ۱۱۸۴: قبا و پیرهن او که می رسد به تنش 1143شمارهٔ ۱۱۸۵: کرشمه های سر زلف در بنا گوشش 1144شمارهٔ ۱۱۸۶: کسی که هست نظر بر جمال میمونش 1145شمارهٔ ۱۱۸۷: نظر ز دیده بدزدم چو بنگرم رویش 1146شمارهٔ ۱۱۸۸: شد آن که پای مرا بوسه می زند او ...1147شمارهٔ ۱۱۸۹: ترک من، سر مکش ز پرده خویش 1148شمارهٔ ۱۱۹۰: باغ بشکفت و سوری و سمنش 1149شمارهٔ ۱۱۹۱: رفت دل، نیست روشنم حالش 1150شمارهٔ ۱۱۹۲: لب نگر وان دهان خندانش 1151شمارهٔ ۱۱۹۳: سوار من از من عنان در مکش 1152شمارهٔ ۱۱۹۴: آن چشم سخنگو نگر و آن لب خاموش 1153شمارهٔ ۱۱۹۵: او می رود و عاشق مسکین گرانش 1154شمارهٔ ۱۱۹۶: به سنگی چون سگان از دور خرسندم ز ...1155شمارهٔ ۱۱۹۷: خضر در کوی او ره گم کند زان شکل ...1156شمارهٔ ۱۱۹۸: دل من دست بازی می کند هر لحظه با ...1157شمارهٔ ۱۱۹۹: زلفت که باد از هر طرف گه گه پریش ...1158شمارهٔ ۱۲۰۰: گه گه نظری باز مدار از من درویش 1159شمارهٔ ۱۲۰۱: نیاید گر چه هرگز از فرامش گشتگان ...1160شمارهٔ ۱۲۰۲: گرم روزی به دست افتد کمند زلف دل ...1161شمارهٔ ۱۲۰۳: هر کس نشسته شاد به کام و هوای خو ...1162شمارهٔ ۱۲۰۴: دیده را زان سبزه نو رسته نوروزی ...1163شمارهٔ ۱۲۰۵: غم دل زان خورم کانجاست آن بالای ...1164شمارهٔ ۱۲۰۶: آمد بهار و شد چمن و لاله زار خوش 1165شمارهٔ ۱۲۰۷: چون سبزه بر دمید ز گلزار یار خط 1166شمارهٔ ۱۲۰۸: تا شد ز مطلع غیب خورشید حسن طالع 1167شمارهٔ ۱۲۰۹: چو مهر می کند از مشرق پیاله طلوع 1168شمارهٔ ۱۲۱۰: گل ز بیم باد زیر پرده می دارد چر ...1169شمارهٔ ۱۲۱۱: شاه حسنی وز متاع نیکوان داری فرا ...1170شمارهٔ ۱۲۱۲: دی می گذشت و سوی او دلها روان از ...1171شمارهٔ ۱۲۱۳: دی مست می رفتی، بتا، رو کرده از ...1172شمارهٔ ۱۲۱۴: ای ز سودای تو در دل رونق بازار ع ...1173شمارهٔ ۱۲۱۵: رسید دوش ندایی ازین بلند رواق 1174شمارهٔ ۱۲۱۶: دو چشمت آفت دلهاست هر یک 1175شمارهٔ ۱۲۱۷: ای باد، لطفی کن برو در کوی جانان ...1176شمارهٔ ۱۲۱۸: بوستان جلوه در گرفت اینک 1177شمارهٔ ۱۲۱۹: ترک سفید روی و سیه چشم و لاله رن ...1178شمارهٔ ۱۲۲۰: دل رفت ز تن بیرون دلدار همان در ...1179شمارهٔ ۱۲۲۱: خهی در هر نظر چون خویش مقبول 1180شمارهٔ ۱۲۲۲: مرا بهرت خصومتهاست با دل 1181شمارهٔ ۱۲۲۳: نگارا، صحبت از اغیار بگسل 1182شمارهٔ ۱۲۲۴: زهی زلفت شکسته نرخ سنبل 1183شمارهٔ ۱۲۲۵: مسلمانان برفت از دست من دل 1184شمارهٔ ۱۲۲۶: خیز که جلوه می کند چهره دلگشای گ ...1185شمارهٔ ۱۲۲۷: ترک من رفتم ز کویت گر ز من گشتی ...1186شمارهٔ ۱۲۲۸: می رود یار و مرا آزار می ماند به ...1187شمارهٔ ۱۲۲۹: من مسکین چه کنم، پیش که گویم غم ...1188شمارهٔ ۱۲۳۰: رسته بودم مه من چندگه از زاری دل 1189شمارهٔ ۱۲۳۱: ای فرق تا به پای همه آرزوی دل 1190شمارهٔ ۱۲۳۲: من نخواهم برد جان از دست دل 1191شمارهٔ ۱۲۳۳: مده پندم که من در سینه سودایی دگ ...1192شمارهٔ ۱۲۳۴: همی خواهم ترا بینم، نظر سویی که ...1193شمارهٔ ۱۲۳۵: من این آه جگر سوز از دل پیمان شک ...1194شمارهٔ ۱۲۳۶: برون آ اندکی، جانا که بسیار آرزو ...1195شمارهٔ ۱۲۳۷: به یاد دیدن روی تو گلزار آرزو دا ...1196شمارهٔ ۱۲۳۸: من آن خاکم که در راه وفا رو بر ز ...1197شمارهٔ ۱۲۳۹: نترسم از بلا چون دیده بر رخساره ...1198شمارهٔ ۱۲۴۰: شبی، آسایشم نبود، عجب بیداریی دا ...1199شمارهٔ ۱۲۴۱: به چشم تر دمی کاندر دل بریانش می ...1200شمارهٔ ۱۲۴۲: من و شبها و یاد آن سرکویی که من ...1201شمارهٔ ۱۲۴۳: تویی در پیش من یا خود مه و پروین ...1202شمارهٔ ۱۲۴۴: چو خواهم با تو حال خود بگویم، جا ...1203شمارهٔ ۱۲۴۵: همیشه در فراقت با دل افگار می گر ...1204شمارهٔ ۱۲۴۶: خراش سینه خود با یکی خونخوار می ...1205شمارهٔ ۱۲۴۷: بگویم حال خویشت، لیک از آزار می ...1206شمارهٔ ۱۲۴۸: همه شب با دل خود نقش آن دلدار بر ...1207شمارهٔ ۱۲۴۹: تو سر مستی و من عاشق، بیا تا با ...1208شمارهٔ ۱۲۵۰: نیارم تاب دیدن، دیر دیرت بهر آن ...1209شمارهٔ ۱۲۵۱: چمن چون بوی تو آرد، به بویت در چ ...1210شمارهٔ ۱۲۵۲: سواره آمدی و صید خود کردی دل و ت ...1211شمارهٔ ۱۲۵۳: ندانم کیست اندر دل که در جان می ...1212شمارهٔ ۱۲۵۴: ز هجران روز من شب گشت و کی بودی ...1213شمارهٔ ۱۲۵۵: ز دستم شد عنان دل، چه داند کس که ...1214شمارهٔ ۱۲۵۶: بدو بودم شبی، افسانه آن شب بگویی ...1215شمارهٔ ۱۲۵۷: نگارا، عزم آن دارم که جان در پای ...1216شمارهٔ ۱۲۵۸: چو دادی مژده این نعمتم کت روی بن ...1217شمارهٔ ۱۲۵۹: سرو منی و از دل بستان خودت خوانم 1218شمارهٔ ۱۲۶۰: سودای سر زلفت کاندر دل و جان دار ...1219شمارهٔ ۱۲۶۱: ای گل، صفت حسنت بر وجه حسن گویم 1220شمارهٔ ۱۲۶۲: در دیده چه کار آید؟ این اشک چو ب ...1221شمارهٔ ۱۲۶۳: نبض دل شوریده رنجور گرفتیم 1222شمارهٔ ۱۲۶۴: ما ترک رضای دل خودکام گرفتیم 1223شمارهٔ ۱۲۶۵: آن نرگس پر ناز و جفا را ز که دان ...1224شمارهٔ ۱۲۶۶: ما از هوس روی بتان باز نیاییم 1225شمارهٔ ۱۲۶۷: جان زحمت خود برد و به جانان نرسی ...1226شمارهٔ ۱۲۶۸: عمری شد و ما عاشق و دیوانه بماند ...1227شمارهٔ ۱۲۶۹: صافی مده، ای دوست که ما درد کشان ...1228شمارهٔ ۱۲۷۰: ای از نظرم رفته، نظر سوی که دارم 1229شمارهٔ ۱۲۷۱: عاشق شدم و محرم این کار ندارم 1230شمارهٔ ۱۲۷۲: گمراه شدم، ره سوی جانان ز که پرس ...1231شمارهٔ ۱۲۷۳: یارب، غم آن سرو خرامان به که گوی ...1232شمارهٔ ۱۲۷۴: هر دم غم خود با دل افگار بگویم 1233شمارهٔ ۱۲۷۵: زین پای ادب نیست که در کوی تو آی ...1234شمارهٔ ۱۲۷۶: بیا ساقی که ما در می فتادیم 1235شمارهٔ ۱۲۷۷: به رخ خاک درت رفتیم و رفتیم 1236شمارهٔ ۱۲۷۸: همی دزدی ز من اندام چون سیم 1237شمارهٔ ۱۲۷۹: سفر کردند یاران جان ما هم 1238شمارهٔ ۱۲۸۰: ببستی چشم من ز افسون زبان هم 1239شمارهٔ ۱۲۸۱: بتی هر روز بر دل میر سازم 1240شمارهٔ ۱۲۸۲: خیالت بر دل خود شاه سازم 1241شمارهٔ ۱۲۸۳: ز هر موی تو دل در بند دارم 1242شمارهٔ ۱۲۸۴: مرا دل ده که من سنگی ندارم 1243شمارهٔ ۱۲۸۵: غمت با این و با آن گفتم، نگفتم 1244شمارهٔ ۱۲۸۶: شبی در کوی آن مه روی رفتم 1245شمارهٔ ۱۲۸۷: به دست باد، کان سو جان فرستم 1246شمارهٔ ۱۲۸۸: پری رویی که من حیران اویم 1247شمارهٔ ۱۲۸۹: دل بی عشق را من دل نگویم 1248شمارهٔ ۱۲۹۰: ز عشقت بیقرارم، با که گویم 1249شمارهٔ ۱۲۹۱: نهانی چند سوی یار بینم 1250شمارهٔ ۱۲۹۲: منت هر شب که گرد کوی گردم 1251شمارهٔ ۱۲۹۳: ز تو صد فتنه بر جان پیش دیدم 1252شمارهٔ ۱۲۹۴: لبالب کن قدح ساقی که مستم 1253شمارهٔ ۱۲۹۵: بیا، جانا، که جانت را بمیرم 1254شمارهٔ ۱۲۹۶: نمی داند مه نامهربانم 1255شمارهٔ ۱۲۹۷: امشب سوی دوست راه گیریم 1256شمارهٔ ۱۲۹۸: ما دلشدگان بیقراریم 1257شمارهٔ ۱۲۹۹: از دست غمت به ناله ماییم 1258شمارهٔ ۱۳۰۰: ما عاشق روی نیکوانیم 1259شمارهٔ ۱۳۰۱: آن مرغ که بود زیرکش نام 1260شمارهٔ ۱۳۰۲: نه دست رسی به یار دارم 1261شمارهٔ ۱۳۰۳: من کشته روی یار خویشم 1262شمارهٔ ۱۳۰۴: ای روی تو عمر جاودانم 1263شمارهٔ ۱۳۰۵: من عاشق آن رخ چو ماهم 1264شمارهٔ ۱۳۰۶: ای گریه، ترا چه شکر گویم 1265شمارهٔ ۱۳۰۷: زان غمزه خونخوار جان افگار خوش م ...1266شمارهٔ ۱۳۰۸: یارب، چه باشد گه گهی جانان در آغ ...1267شمارهٔ ۱۳۰۹: مستم که امشب گوییا میهای پنهان خ ...1268شمارهٔ ۱۳۱۰: امشب میان نوخطان سرمست و غلتان ب ...1269شمارهٔ ۱۳۱۱: اینک به کوی یار خود من بهر مردن ...1270شمارهٔ ۱۳۱۲: از غمزه ناوک زن شدی، آماج گاهت د ...1271شمارهٔ ۱۳۱۳: بسیار خواهم از نظر تا روی او یکس ...1272شمارهٔ ۱۳۱۴: هر دم بنتوانم که آن رخسار زیبا ب ...1273شمارهٔ ۱۳۱۵: جانم برون آمد ز غم، آخر به جانان ...1274شمارهٔ ۱۳۱۶: خواهم دل خون گشته را از دست تو د ...1275شمارهٔ ۱۳۱۷: یک شب اگر من دور از آن گیسوی در ...1276شمارهٔ ۱۳۱۸: باز آمد آن وقتی که من از گریه در ...1277شمارهٔ ۱۳۱۹: دیدم بلای ناگهان عاشق شدم، دیوان ...1278شمارهٔ ۱۳۲۰: هر سحری به کوی تو شعله وای خود ک ...1279شمارهٔ ۱۳۲۱: بر در تو ز دشمنان گر چه که صد جف ...1280شمارهٔ ۱۳۲۲: آن نه منم که از جفا دست ز یار در ...1281شمارهٔ ۱۳۲۳: ملکت عشق ملک شد از کرم الهیم 1282شمارهٔ ۱۳۲۴: گر گلی ندهی ز باغ خود به خاری هم ...1283شمارهٔ ۱۳۲۵: ای خوش آن روزی که ما با یار خود ...1284شمارهٔ ۱۳۲۶: ما گرفتار غم و از خویشتن وامانده ...1285شمارهٔ ۱۳۲۷: باده در ره، ساقیا، تا جای در جان ...1286شمارهٔ ۱۳۲۸: ای سفر کرده ز چشم و در دل و جانی ...1287شمارهٔ ۱۳۲۹: گر گذر افتد ترا در کوی جانان، ای ...1288شمارهٔ ۱۳۳۰: هر شبی چون یاد آن رخسار گلناری ک ...1289شمارهٔ ۱۳۳۱: بخت گویم نیست تا پیش تو سربازی ک ...1290شمارهٔ ۱۳۳۲: بخت اگر یاری دهد چون جان در آغوش ...1291شمارهٔ ۱۳۳۳: منزل عشقت که من پوشیده در جان می ...1292شمارهٔ ۱۳۳۴: سایه وارم هر شب از سودای زلفت، چ ...1293شمارهٔ ۱۳۳۵: عزم آن دارم که از دل نقد جان بیر ...1294شمارهٔ ۱۳۳۶: یک سخن گر زان لب شکرفشان بیرون ک ...1295شمارهٔ ۱۳۳۷: نی مجال آن که او را از دل خود بر ...1296شمارهٔ ۱۳۳۸: ای خوش آن شبها که من در دیده خوا ...1297شمارهٔ ۱۳۳۹: خرم آن روزی که من با دوست کاری د ...1298شمارهٔ ۱۳۴۰: یاد باد آن کز لبش هر لحظه جامی د ...1299شمارهٔ ۱۳۴۱: دوش من روی چو ماه آشنایی دیده ام 1300شمارهٔ ۱۳۴۲: من که دور از دوستان وز یار دور ا ...1301شمارهٔ ۱۳۴۳: این منم، یارب که با دلدار هم زان ...1302شمارهٔ ۱۳۴۴: باز وقت آمد که من سر در پریشانی ...1303شمارهٔ ۱۳۴۵: نکنم ز عشق تو به که سر گناه دارم 1304شمارهٔ ۱۳۴۶: شب من سیه شد از غم، مه من کجات ج ...1305شمارهٔ ۱۳۴۷: ز تو نعمت است و راحت لب شکرین و ...1306شمارهٔ ۱۳۴۸: نفسی برون ندادم که حدیث دل نگفتم 1307شمارهٔ ۱۳۴۹: وقت آنست که ما رو به خرابان نهیم 1308شمارهٔ ۱۳۵۰: عهدها را گه آن شد که ز سر تازه ک ...1309شمارهٔ ۱۳۵۱: ما به کوی تو سگانیم و به راه تو ...1310شمارهٔ ۱۳۵۲: فرخ آن روز که دیده بر رخت باز کن ...1311شمارهٔ ۱۳۵۳: ای خوش آن دم که سخنهای تو در گوش ...1312شمارهٔ ۱۳۵۴: پیش روی تو حدیث مه و جوزا نکنم 1313شمارهٔ ۱۳۵۵: من اگر بر در تو هر شبی افغان نکن ...1314شمارهٔ ۱۳۵۶: بی تو جان رفت و به تن باز نیاید، ...1315شمارهٔ ۱۳۵۷: التفاتی به من آن ماه ندارد، چه ک ...1316شمارهٔ ۱۳۵۸: هر شب از دست غمت دیده و دل خون ش ...1317شمارهٔ ۱۳۵۹: سوی من بین که ز هجرت به گداز آمد ...1318شمارهٔ ۱۳۶۰: بی تو امید ندارم که زمانی بزیم 1319شمارهٔ ۱۳۶۱: بخت برگشت ز من تا تو برفتی ز برم 1320شمارهٔ ۱۳۶۲: من و گنج غم و در سینه همان سیم ت ...1321شمارهٔ ۱۳۶۳: خرم آن روز که من آن رخ زیبا بینم 1322شمارهٔ ۱۳۶۴: یارب، آن روز بیابم که جمالت بینم 1323شمارهٔ ۱۳۶۵: حال خود باز بر آیین دگر می بینم 1324شمارهٔ ۱۳۶۶: می گذشتی و به سویت نگران می دیدم 1325شمارهٔ ۱۳۶۷: مدتی شد که نظر بر رخ یاری دارم 1326شمارهٔ ۱۳۶۸: گر چه از عقل و دیده و جان برخیزم 1327شمارهٔ ۱۳۶۹: کس بدین روز مبادا که من بد روزم 1328شمارهٔ ۱۳۷۰: دل آواره به جایی ست که من می دان ...1329شمارهٔ ۱۳۷۱: دل صد پاره که صد جا گرهش بر بستم 1330شمارهٔ ۱۳۷۲: سبزه ها نو می دمد بیرون رویم 1331شمارهٔ ۱۳۷۳: ای به چشم تو خمار و خواب هم 1332شمارهٔ ۱۳۷۴: ای رخت چون ماه و از مه بیش هم 1333شمارهٔ ۱۳۷۵: در فراقت زندگانی چون کنم 1334شمارهٔ ۱۳۷۶: باز با درد جدایی چون کنم 1335شمارهٔ ۱۳۷۷: بر جمالت مبتلایم، چون کنم 1336شمارهٔ ۱۳۷۸: میزنی تو غمزه، من جان می کنم 1337شمارهٔ ۱۳۷۹: راز دل پوشیده با جانان برم 1338شمارهٔ ۱۳۸۰: دوش رخ بر آستانش سوده ام 1339شمارهٔ ۱۳۸۱: هر شبی با گریه های خود خوشم 1340شمارهٔ ۱۳۸۲: توبه دیرینه را می بشکنم 1341شمارهٔ ۱۳۸۳: دلبرا، در جان نشین، فی العین هم 1342شمارهٔ ۱۳۸۴: از دو زلف تو شکن وام کنم 1343شمارهٔ ۱۳۸۵: خم آن طره دلبند کشم 1344شمارهٔ ۱۳۸۶: گر سخن زان قد رعنا گویم 1345شمارهٔ ۱۳۸۷: روی تو ماه سما می گوییم 1346شمارهٔ ۱۳۸۸: من عاشقم، نه رعنا، کز دوست کام خ ...1347شمارهٔ ۱۳۸۹: ابر بهار باران، وین چشم خونفشان ...1348شمارهٔ ۱۳۹۰: از دل پیام دارم، بر دوست چون رسا ...1349شمارهٔ ۱۳۹۱: جانا، بر آستانت روزی که جا بگیرم 1350شمارهٔ ۱۳۹۲: از دست دل بر آنم کز جان خود بشور ...1351شمارهٔ ۱۳۹۳: چون نآرم آنکه فارغ زان آشنا گریز ...1352شمارهٔ ۱۳۹۴: کاری چو برنیاید از آه صبح خیزم 1353شمارهٔ ۱۳۹۵: رفتیم ما و دل به یکی سو گذاشتیم 1354شمارهٔ ۱۳۹۶: هر دم گذر به کوی و سرایی که ما ک ...1355شمارهٔ ۱۳۹۷: هر شب به کوی وصل تو دزدیده ره کن ...1356شمارهٔ ۱۳۹۸: ما عافیت نثار ره درد کرده ایم 1357شمارهٔ ۱۳۹۹: رحمی که بر در تو غریب اوفتاده ام 1358شمارهٔ ۱۴۰۰: تا دامن از بساط جهان در کشیده ای ...1359شمارهٔ ۱۴۰۱: خیز، ای به دل نشسته که بیدل نشست ...1360شمارهٔ ۱۴۰۲: بخرام تا به زیر قدم پی سپر شویم 1361شمارهٔ ۱۴۰۳: می خواستم که روزه گشایم نماز شام 1362شمارهٔ ۱۴۰۴: از طره تو جز ره سودا نیافتم 1363شمارهٔ ۱۴۰۵: عمرم گذشت و روی تو دیدن نیافتم 1364شمارهٔ ۱۴۰۶: هرگز ز دور چرخ وفایی نیافتم 1365شمارهٔ ۱۴۰۷: شب تا به روز خون جگر نوش کرده ام 1366شمارهٔ ۱۴۰۸: اول به سینه بهر غمت جای کرده ام 1367شمارهٔ ۱۴۰۹: هر شب فتاده بر در تو خاک در خورم 1368شمارهٔ ۱۴۱۰: تلخاب حسرت است هر آبی که من خورم 1369شمارهٔ ۱۴۱۱: امشب من آن نیم که فغان را فرو بر ...1370شمارهٔ ۱۴۱۲: هر شب به دل تصور نازش فرو برم 1371شمارهٔ ۱۴۱۳: فریاد از این جفا که من از یار می ...1372شمارهٔ ۱۴۱۴: چون ناله بهر دیدنت از ناز برکشم 1373شمارهٔ ۱۴۱۵: نی پای آن که از سر کویت سفر کنم 1374شمارهٔ ۱۴۱۶: هر روز دیده بر ره یاد صبا نهم 1375شمارهٔ ۱۴۱۷: با تو چه روز بود که من آشنا شدم 1376شمارهٔ ۱۴۱۸: ای دیده، پای شو که بر یار می روم 1377شمارهٔ ۱۴۱۹: دل داده ام به دلبر و جانی خریده ...1378شمارهٔ ۱۴۲۰: گر خود سخن ز زهره و از ماه بشنوم 1379شمارهٔ ۱۴۲۱: رو زردی از من است ز چشم سیه گرم 1380شمارهٔ ۱۴۲۲: اگر نه روی تو ببینم، به ماهتاب ن ...1381شمارهٔ ۱۴۲۳: کرشمه کردنت ار چه بلاست، باز ندا ...1382شمارهٔ ۱۴۲۴: برفت عمر و به سوی خدای روی نکردم 1383شمارهٔ ۱۴۲۵: خراب کرد به یک بار خواب نرگس مست ...1384شمارهٔ ۱۴۲۶: گذشت عمر و دمی در رخ تو سیر ندید ...1385شمارهٔ ۱۴۲۷: اگر ز من بروی، تاب دوری تو ندارم 1386شمارهٔ ۱۴۲۸: کجایی، ای به فدای تو گشته جان و ...1387شمارهٔ ۱۴۲۹: دلم ز دست تو خون شد، ندانم این ب ...1388شمارهٔ ۱۴۳۰: بیار، ساقی، دریای بیکرانه به سوی ...1389شمارهٔ ۱۴۳۱: نهفته خورد می آن شوخ و منکر است ...1390شمارهٔ ۱۴۳۲: غمم بکشت که از یار مانده ام، چه ...1391شمارهٔ ۱۴۳۳: برونم از دل پر خون نمی شوی، چه ک ...1392شمارهٔ ۱۴۳۴: گذشت یار و نسازم به خوی او، چه ک ...1393شمارهٔ ۱۴۳۵: برابر لب او انگبین چگونه کنم 1394شمارهٔ ۱۴۳۶: گر آشکار حدیث نهان خویش کنم 1395شمارهٔ ۱۴۳۷: نه بخت آن که به سوی تو جان خویش ...1396شمارهٔ ۱۴۳۸: نه یار وعده بوس و کنار می کندم 1397شمارهٔ ۱۴۳۹: من آن نیم که به عمر از وفای خود ...1398شمارهٔ ۱۴۴۰: ببین که باز به دست تو اوفتاد دلم 1399شمارهٔ ۱۴۴۱: شکست پشت من از بار غم، چه چاره ک ...1400شمارهٔ ۱۴۴۲: گذشت باز بدین سوی ترک کج کلهم 1401شمارهٔ ۱۴۴۳: زبان نماند، ز لعلت سخن کجا یابم 1402شمارهٔ ۱۴۴۴: کجات جویم و گر جویمت، کجا یابم 1403شمارهٔ ۱۴۴۵: کدام سوی روم کز فراق امان یابم 1404شمارهٔ ۱۴۴۶: به جان رسیدم و از دل خبر نمی یاب ...1405شمارهٔ ۱۴۴۷: من آنچه دوش بدین جان مبتلا گفتم 1406شمارهٔ ۱۴۴۸: نبودی آن که منت دلنواز می گفتم 1407شمارهٔ ۱۴۴۹: بیا که بهر تو جان در بلا گرو کرد ...1408شمارهٔ ۱۴۵۰: توانم از همه خوبان نظر بگردانم 1409شمارهٔ ۱۴۵۱: خراب گشتم و با خویش بس نمی آیم 1410شمارهٔ ۱۴۵۲: منم که بی به تو صد گونه داغ می س ...1411شمارهٔ ۱۴۵۳: همه شب از تو به دیوار خانه غم گو ...1412شمارهٔ ۱۴۵۴: رخی که بر کف پای تو سیم تن مالم 1413شمارهٔ ۱۴۵۵: اگر چه از تو دل خسته و غمین دارم 1414شمارهٔ ۱۴۵۶: نه یک دل، ار چه هزار است، آن او ...1415شمارهٔ ۱۴۵۷: نیامده ست به چشم آدمی بدین سانم 1416شمارهٔ ۱۴۵۸: چنین که غمزه خوبان نشست در کینم 1417شمارهٔ ۱۴۵۹: چو من ز دوست به داغ درونه خرسندم 1418شمارهٔ ۱۴۶۰: به دیده ای که ترا دیده ام نمی یا ...1419شمارهٔ ۱۴۶۱: به دیدنت که من خو گرفته می آیم 1420شمارهٔ ۱۴۶۲: ما که در راه غم قدم زده ایم 1421شمارهٔ ۱۴۶۳: ما در این شهر پای بند توایم 1422شمارهٔ ۱۴۶۴: غم کشی چند یار خویش کنم 1423شمارهٔ ۱۴۶۵: خیز تا باده در پیاله کنیم 1424شمارهٔ ۱۴۶۶: هر شب از شوق جامه پاره کنم 1425شمارهٔ ۱۴۶۷: چون شکر زان دو لعل تر بکنم 1426شمارهٔ ۱۴۶۸: جان من از غمت چنان شده ام 1427شمارهٔ ۱۴۶۹: گر در وصل را گشاد دهیم 1428شمارهٔ ۱۴۷۰: تیغ برکش که تا ز سر برهیم 1429شمارهٔ ۱۴۷۱: گل دل تازه گردد از دم خم 1430شمارهٔ ۱۴۷۲: این تویی تا به خواب می بینم 1431شمارهٔ ۱۴۷۳: رویت، ای نازنین، که می بینم 1432شمارهٔ ۱۴۷۴: دوش می رفت و آه می کردم 1433شمارهٔ ۱۴۷۵: دل به زلفت سپردم و رفتم 1434شمارهٔ ۱۴۷۶: دل ز مهر تو در که پیوندم 1435شمارهٔ ۱۴۷۷: من اگر دوستت همی دارم 1436شمارهٔ ۱۴۷۸: ای وجود تو دیده جانم 1437شمارهٔ ۱۴۷۹: سحرگه که بیدار گردیده بودم 1438شمارهٔ ۱۴۸۰: من از دست دل دوش دیوانه بودم 1439شمارهٔ ۱۴۸۱: من آن ترک طناز را می شناسم 1440شمارهٔ ۱۴۸۲: ز عشقت من خسته جان می خراشم 1441شمارهٔ ۱۴۸۳: گذشت آن که من صبر و دین داشتم 1442شمارهٔ ۱۴۸۴: چو نام تو در نامه ای دیده ام 1443شمارهٔ ۱۴۸۵: بیا تا بی گل و صهبا نباشیم 1444شمارهٔ ۱۴۸۶: بحل کن آن همه خونها که در غمت خو ...1445شمارهٔ ۱۴۸۷: دوستان در ره دل سنگ گران است تنم 1446شمارهٔ ۱۴۸۸: گر رسم روزی به تو نوآشنایی ها کن ...1447شمارهٔ ۱۴۸۹: چون ز تو می نتوانم که شکیبا باشم 1448شمارهٔ ۱۴۹۰: ز عشقت خواستم از جان و یک دم با ...1449شمارهٔ ۱۴۹۱: عاشق شدم، با یار بدعهد وغا کردم 1450شمارهٔ ۱۴۹۲: زین پس سر آن نیست که من زهد فروش ...1451شمارهٔ ۱۴۹۳: گر من به کمند تو گرفتار نباشم 1452شمارهٔ ۱۴۹۴: چون دولت آن نیست که پهلوی تو باش ...1453شمارهٔ ۱۴۹۵: عشقت نصیب من همه غم داد، درد هم 1454شمارهٔ ۱۴۹۶: ماهی رود و من همه شب خواب ندانم 1455شمارهٔ ۱۴۹۷: دریاب که من طاقت هجر تو ندارم 1456شمارهٔ ۱۴۹۸: ابر می بارد و من بار سفر می بندم 1457شمارهٔ ۱۴۹۹: مرا بین کاندرین حالت سر و سامان ...1458شمارهٔ ۱۵۰۰: باز این دل من رو به که آورد، ندا ...1459شمارهٔ ۱۵۰۱: وقتی ازین پیش تر خوشدلیی داشتیم 1460شمارهٔ ۱۵۰۲: بس به مویت اسیر شد جانم 1461شمارهٔ ۱۵۰۳: از پس عمر شبی هم نفس یار شدم 1462شمارهٔ ۱۵۰۴: از آن لب می وزد بویی و بوی خون ن ...1463شمارهٔ ۱۵۰۵: غبار مشک می خیزد، ندانم تا چه با ...1464شمارهٔ ۱۵۰۶: همی رفتی و می گفتند اندر حسن فرد ...1465شمارهٔ ۱۵۰۷: شب ست این وه چه بی پایان و یا خو ...1466شمارهٔ ۱۵۰۸: درآ، ای شاخ گل، خندان و مجلس را ...1467شمارهٔ ۱۵۰۹: بهار آمد، ولی سرو گلستان چون توا ...1468شمارهٔ ۱۵۱۰: زهی رسم بناگوشت گل اندر سبزه پرو ...1469شمارهٔ ۱۵۱۱: مرا قامت چو چوگان است و سر چون گ ...1470شمارهٔ ۱۵۱۲: شبی با ما خیال خویشتن را میهمان ...1471شمارهٔ ۱۵۱۳: وصیت می کنم، گر بشنود ابرو کمان ...1472شمارهٔ ۱۵۱۴: ندارم روزی از رویت به جز حیرت گه ...1473شمارهٔ ۱۵۱۵: مخند از درد من، جانا، نه بر بازی ...1474شمارهٔ ۱۵۱۶: با چون تو مهی یک شب گر خواب توان ...1475شمارهٔ ۱۵۱۷: گیسوی ترا نسبت با شب نتوان کردن 1476شمارهٔ ۱۵۱۸: یوسف چو رخت ماهی در خواب ندیده س ...1477شمارهٔ ۱۵۱۹: مبارک باد، ماه روزه داران 1478شمارهٔ ۱۵۲۰: خمار و خواب و چشم کافرش بین 1479شمارهٔ ۱۵۲۱: برآمد ماه عید از اوج گردون 1480شمارهٔ ۱۵۲۲: شبی بخرام و مه را کار بشکن 1481شمارهٔ ۱۵۲۳: خوش آمد با توام دیدار کردن 1482شمارهٔ ۱۵۲۴: بر آن رویی که نتوان می گرفتن 1483شمارهٔ ۱۵۲۵: نه بی یادت برآید یک دم از من 1484شمارهٔ ۱۵۲۶: روزی که به عالم است شب دان 1485شمارهٔ ۱۵۲۷: از همچو تویی برید نتوان 1486شمارهٔ ۱۵۲۸: ای میر همه شکر فروشان 1487شمارهٔ ۱۵۲۹: زین خوش پسران و شکل ایشان 1488شمارهٔ ۱۵۳۰: ای آرزوی امیدواران 1489شمارهٔ ۱۵۳۱: سر مست رود چو در گلستان 1490شمارهٔ ۱۵۳۲: تا از بر تو جدا شدم من 1491شمارهٔ ۱۵۳۳: جانا، گذری به بوستان کن 1492شمارهٔ ۱۵۳۴: یک دم فراموشم نه ای، گر چه نیاری ...1493شمارهٔ ۱۵۳۵: سودای خوبان کم نشد، زین جان غم ف ...1494شمارهٔ ۱۵۳۶: ماهی گذشت و شب نخفت این دیده بید ...1495شمارهٔ ۱۵۳۷: ماه هلال ابروی من عقل مرا شیدا م ...1496شمارهٔ ۱۵۳۸: مانا که بگشاید دلم، بندی ز گیسو ...1497شمارهٔ ۱۵۳۹: هر مجلسی و ساقیی، من در خمار خوی ...1498شمارهٔ ۱۵۴۰: خونی ز چشمم می رود، در انتظار کی ...1499شمارهٔ ۱۵۴۱: آمد بهار، ای یار من، بشکفت گلها ...1500شمارهٔ ۱۵۴۲: بالای تست این پیش من یا سرو بستا ...1501شمارهٔ ۱۵۴۳: ز اندازه بگذشت آرزو، طاقت ندارم ...1502شمارهٔ ۱۵۴۴: خواهی دلا، فردوس جان، رخسار جانا ...1503شمارهٔ ۱۵۴۵: خواب ز چشم من بشد، چشم تو بست خو ...1504شمارهٔ ۱۵۴۶: آفت زهد و توبه شد ترک شرابخوار م ...1505شمارهٔ ۱۵۴۷: گر چه ز خوی نازکت سوخته گشت جان ...1506شمارهٔ ۱۵۴۸: تنگ نبات چون بود، لب بگشا که هم ...1507شمارهٔ ۱۵۴۹: رفتی و شد بی تو جانم زار، باز آی ...1508شمارهٔ ۱۵۵۰: آخر، ای خود بین من، روزی به غمخو ...1509شمارهٔ ۱۵۵۱: آن کلاه کج بر آن سرو بلند او ببی ...1510شمارهٔ ۱۵۵۲: صبح دولت می دمد یا خود رخ جانانس ...1511شمارهٔ ۱۵۵۳: ای به کویت هر سحرگه جای تنها مان ...1512شمارهٔ ۱۵۵۴: باش تا مشکت ز برگ یاسمین آید برو ...1513شمارهٔ ۱۵۵۵: دوش سرمست آن نگار نازنین آمد برو ...1514شمارهٔ ۱۵۵۶: نام گل بردن به پیشت بر زبان آید ...1515شمارهٔ ۱۵۵۷: عافیت را در همه عالم نمی یابم نش ...1516شمارهٔ ۱۵۵۸: آن که فصل گل همی گویند، اینک آمد ...1517شمارهٔ ۱۵۵۹: جان من از بیدلان، آخر گهی یادی ب ...1518شمارهٔ ۱۵۶۰: چشم را در ملک خوبی شحنه بیداد کن 1519شمارهٔ ۱۵۶۱: عاشقان را گه گهی از رخ نوایی تاز ...1520شمارهٔ ۱۵۶۲: ترک من بر عزم رفتن تیر در ترکش م ...1521شمارهٔ ۱۵۶۳: ناز در چشم و کرشمه در سر ابرو مک ...1522شمارهٔ ۱۵۶۴: بی وفا یارا، چنین هم بی وفاداری ...1523شمارهٔ ۱۵۶۵: تا کی، ای مه روی، کین انگیختن 1524شمارهٔ ۱۵۶۶: خویش را در کوی بی خویشی فگن 1525شمارهٔ ۱۵۶۷: عمر برفت و نرفت عشق ز سودای من 1526شمارهٔ ۱۵۶۸: ای دل، از آنها که رفت، گر بتوانی ...1527شمارهٔ ۱۵۶۹: از شب گیسوی تست روشنی روز من 1528شمارهٔ ۱۵۷۰: ای دل، به چشم عبرت نظاره جهان کن 1529شمارهٔ ۱۵۷۱: یک ره ز در برون آ، قصد هزار جان ...1530شمارهٔ ۱۵۷۲: تا چند کوشی آخر در خون بیگناهان 1531شمارهٔ ۱۵۷۳: ای دور مانده از نظر دورماندگان 1532شمارهٔ ۱۵۷۴: ای تیغ بر کشیده چو مردم کشندگان 1533شمارهٔ ۱۵۷۵: ای بی خبر، ز دیده بی خواب عاشقان 1534شمارهٔ ۱۵۷۶: ای باد، بوی یار بدین مبتلا رسان 1535شمارهٔ ۱۵۷۷: برداشتن نظر ز نگاری نمی توان 1536شمارهٔ ۱۵۷۸: بنشست عشق یار به جانم چنان درون 1537شمارهٔ ۱۵۷۹: دل می بری و در خم مو می کنی، مکن 1538شمارهٔ ۱۵۸۰: ای دیده، بیش در رخ جانان نظر مکن 1539شمارهٔ ۱۵۸۱: عزم برون چو مست خماری شوی، مکن 1540شمارهٔ ۱۵۸۲: ای دل، ز وعده کج آن شوخ یاد کن 1541شمارهٔ ۱۵۸۳: ای دل، علم به ملک قناعت بلند کن 1542شمارهٔ ۱۵۸۴: جانا، شبی به کوی غریبان مقام کن 1543شمارهٔ ۱۵۸۵: امروز باز شکل دگرگشت یار من 1544شمارهٔ ۱۵۸۶: باز آمد آن که سوخته اوست جان من 1545شمارهٔ ۱۵۸۷: ای بوده در قفای تو دایم دعای من 1546شمارهٔ ۱۵۸۸: کم زان که جان به کوی تو دانیم سو ...1547شمارهٔ ۱۵۸۹: خوش است میکده، ساقی، به روی همنف ...1548شمارهٔ ۱۵۹۰: رو، ای صبا و سلامم به دلنواز رسا ...1549شمارهٔ ۱۵۹۱: نظر چگونه توان در همه جهان کردن 1550شمارهٔ ۱۵۹۲: صواب نیست به تو فکر حور عین کردن 1551شمارهٔ ۱۵۹۳: میسر ار شود از چون تو نخل برخورد ...1552شمارهٔ ۱۵۹۴: چنین که بی تو زمان نمی توان بودن 1553شمارهٔ ۱۵۹۵: اگر بخواهمش آن روی دلستان دیدن 1554شمارهٔ ۱۵۹۶: ز زلف تو کمر فتنه بر میان بستن 1555شمارهٔ ۱۵۹۷: دلم که سوخت ز عشقش چراغ جان من ا ...1556شمارهٔ ۱۵۹۸: بیار ساقی و جام شراب در گردان 1557شمارهٔ ۱۵۹۹: دریغ صحبت دیرینه وفاداران 1558شمارهٔ ۱۶۰۰: آخر نگاهی بر حال ما کن 1559شمارهٔ ۱۶۰۱: سبزه همان و گل و صحرا همان 1560شمارهٔ ۱۶۰۲: روی ترش کرده به یاران مبین 1561شمارهٔ ۱۶۰۳: ای سمن نامه وفا بستان 1562شمارهٔ ۱۶۰۴: عالم از جام لب خراب مکن 1563شمارهٔ ۱۶۰۵: گواه جبین است بر درد من 1564شمارهٔ ۱۶۰۶: دل شکیبا نمی توان کردن 1565شمارهٔ ۱۶۰۷: من خسته را ز آن خود کن، ببین 1566شمارهٔ ۱۶۰۸: چه کنم کز دل من آن صنم آید بیرون 1567شمارهٔ ۱۶۰۹: ای شکل و بالایت بلا، از بهر جان ...1568شمارهٔ ۱۶۱۰: چه بلاست از دو چشمت نظر نیاز کرد ...1569شمارهٔ ۱۶۱۱: گر ز شوخی نیستت پروای من 1570شمارهٔ ۱۶۱۲: یار بی فرمان و دل هم همچنان 1571شمارهٔ ۱۶۱۳: همی ریزی به بازی خون یاران 1572شمارهٔ ۱۶۱۴: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1573شمارهٔ ۱۶۱۵: دل گمگشته به بازار خریدن نتوان 1574شمارهٔ ۱۶۱۶: در ره عشق از بلا آزاد نتوان زیست ...1575شمارهٔ ۱۶۱۷: آرایش مجلس تویی، مجلس بیارا هر ز ...1576شمارهٔ ۱۶۱۸: یک دگر خلق به سودای دل و جان گفت ...1577شمارهٔ ۱۶۱۹: جانا همان و دل همان درد من شیدا ...1578شمارهٔ ۱۶۲۰: صبح دمید و روز شد، شمع به گوشه ن ...1579شمارهٔ ۱۶۲۱: ای مشک وام داده زلفت به آهوی چین 1580شمارهٔ ۱۶۲۲: خه از کجاها می رسی آلوده می همچن ...1581شمارهٔ ۱۶۲۳: از خانه دشمن خاست دل، فریاد کردن ...1582شمارهٔ ۱۶۲۴: آستان یار و آن گه خون من 1583شمارهٔ ۱۶۲۵: عیش من تلخ است ازان شکر لب شیرین ...1584شمارهٔ ۱۶۲۶: صد ره گذری هر دم بر جان خراب من 1585شمارهٔ ۱۶۲۷: سواره اینک آن سرو روانم می رود ب ...1586شمارهٔ ۱۶۲۸: چشم است، یارب، آنچنان یا خود بلا ...1587شمارهٔ ۱۶۲۹: آه ازین تنگ قبایان شده تنگم داما ...1588شمارهٔ ۱۶۳۰: ای جهانی کشته، جان چند کس خواهی ...1589شمارهٔ ۱۶۳۱: بنشین نفسی کز همه لطف تو بس است ...1590شمارهٔ ۱۶۳۲: ای آشنا، درین چه بی بن نظاره کن 1591شمارهٔ ۱۶۳۳: چون همی دانی که تن چون جان نهان ...1592شمارهٔ ۱۶۳۴: ای غمت خوش تر ز شادی کسان 1593شمارهٔ ۱۶۳۵: یک شب، ای ماه جهان افروز من 1594شمارهٔ ۱۶۳۶: از آن خویش کنم من که جان دهم بست ...1595شمارهٔ ۱۶۳۷: گر هوس بردم به رویت چشم خود بر د ...1596شمارهٔ ۱۶۳۸: چون بستدی دل من، پرسشم کن به ازی ...1597شمارهٔ ۱۶۳۹: آخر بگو، ای نازنین، ناز تو تا کی ...1598شمارهٔ ۱۶۴۰: در سرم باز هوایی ست که گفتن نتوا ...1599شمارهٔ ۱۶۴۱: امروز به نظاره آن سرو خرامان 1600شمارهٔ ۱۶۴۲: ز سر کرشمه یک ره نظری به روی من ...1601شمارهٔ ۱۶۴۳: منم و خیال بازی شب و روز با جوان ...1602شمارهٔ ۱۶۴۴: دلم را کرد صد پاره به سینه خار خ ...1603شمارهٔ ۱۶۴۵: دلم آشفته شد، جانا، به بالای بلا ...1604شمارهٔ ۱۶۴۶: مه شبگرد من امشب چو مه می گشت و ...1605شمارهٔ ۱۶۴۷: دو رخ بنمای و بازار کواکب بشکن ا ...1606شمارهٔ ۱۶۴۸: بدینسان کز غمت بر خاک دارم هر زم ...1607شمارهٔ ۱۶۴۹: بیچاره دلم خون شد در پیش خیال تو 1608شمارهٔ ۱۶۵۰: ای جان من آویزان از بند قبای تو 1609شمارهٔ ۱۶۵۱: آن کیست که می آید صد لشکر دل با ...1610شمارهٔ ۱۶۵۲: از دوری خود، جانا، حال دل من بشن ...1611شمارهٔ ۱۶۵۳: ای رهزن عشاق، چه عیار کسی تو 1612شمارهٔ ۱۶۵۴: خلقی همه در شهر و مرا جا به دگر ...1613شمارهٔ ۱۶۵۵: ای سبزه دمانید به گرد قمر از مو 1614شمارهٔ ۱۶۵۶: من اینجا و دل گمره در آن کو 1615شمارهٔ ۱۶۵۷: زینسان که ناوک می زند چشم شکاران ...1616شمارهٔ ۱۶۵۸: آن شکل جولانش نگر، وان خلق در دن ...1617شمارهٔ ۱۶۵۹: ترکی ست بدخو آنکه من دارم سر و س ...1618شمارهٔ ۱۶۶۰: خیزد چو از خواب آن پسر تا کس نشو ...1619شمارهٔ ۱۶۶۱: ای زندگانی بخش من لعل شکر گفتار ...1620شمارهٔ ۱۶۶۲: گر چه که هست خون دل باده خوشگوار ...1621شمارهٔ ۱۶۶۳: تا به زمانه شد خبر از مه با کمال ...1622شمارهٔ ۱۶۶۴: باز به خون خلق شد چشم جفانمای تو 1623شمارهٔ ۱۶۶۵: نیست گشاده چشم من جز به خیال روی ...1624شمارهٔ ۱۶۶۶: روی یار از سبزه تر بوستانی یافت ...1625شمارهٔ ۱۶۶۷: مست می گردی ز خانه، بیش نافرمان ...1626شمارهٔ ۱۶۶۸: مردم چشم مرا برد آب و گر آیی درو 1627شمارهٔ ۱۶۶۹: از من، ای ساده پسر، دور مشو 1628شمارهٔ ۱۶۷۰: پر زخم است و شکست زلف گرانبار تو 1629شمارهٔ ۱۶۷۱: پرده صبرم درید غمزه دلدوز تو 1630شمارهٔ ۱۶۷۲: گر نه کمند بلاست بر دل عشاق تو 1631شمارهٔ ۱۶۷۳: نوبت خوبی زدند در شب گیسوی تو 1632شمارهٔ ۱۶۷۴: عاشق و دیوانه ام، سلسله یار کو 1633شمارهٔ ۱۶۷۵: خون گریم ار چه از ستم بیکران تو 1634شمارهٔ ۱۶۷۶: هر جا که لب به خنده گشاید دهان ت ...1635شمارهٔ ۱۶۷۷: کس چون جهد ز گیسوی همچون کمند تو 1636شمارهٔ ۱۶۷۸: گر باده می خورم به سر من خمار تو 1637شمارهٔ ۱۶۷۹: هر شب منم فتاده به گرد سرای تو 1638شمارهٔ ۱۶۸۰: بوی وفا ز طره عنبرفشان تو 1639شمارهٔ ۱۶۸۱: مست آمد آن نگار که ما مست روی او 1640شمارهٔ ۱۶۸۲: عشق نوست و یار نوست و بهار نو 1641شمارهٔ ۱۶۸۳: سوی شکار، ای پسر نازنین، مرو 1642شمارهٔ ۱۶۸۴: ای خرد مست لعل چون می تو 1643شمارهٔ ۱۶۸۵: ای به بالا بلند و زیبا تو 1644شمارهٔ ۱۶۸۶: یا دلم را به راز محرم شو 1645شمارهٔ ۱۶۸۷: لاله دمد از خون شهیدان غم او 1646شمارهٔ ۱۶۸۸: تا شدم چشم آشنا با روی تو 1647شمارهٔ ۱۶۸۹: آیین تو دل بردن است، ای چشم خلقی ...1648شمارهٔ ۱۶۹۰: دل و جان مرا زاندازه و بگذشت آرز ...1649شمارهٔ ۱۶۹۱: ز دلها لشکری دارد سخن با تاجدارا ...1650شمارهٔ ۱۶۹۲: ای گلستان ترا بالای سرو 1651شمارهٔ ۱۶۹۳: همی گویم که وقتی، ز آن مشتاقان م ...1652شمارهٔ ۱۶۹۴: بیا، ای باغ جان، تا بنگرم سرو رو ...1653شمارهٔ ۱۶۹۵: امشب، ای باد، یکی جانب آن بستان ...1654شمارهٔ ۱۶۹۶: عارض همچون نگارستان تو 1655شمارهٔ ۱۶۹۷: کارم از دست برفته ست ز نادیدن تو 1656شمارهٔ ۱۶۹۸: دلی دارم چو دامان گل از غم چاک گ ...1657شمارهٔ ۱۶۹۹: چه شکل است این که می آید سمند نا ...1658شمارهٔ ۱۷۰۰: من ار چه هر شب از شبهای هجرش می ...1659شمارهٔ ۱۷۰۱: تو دور افتاده از ما و نگنجد شوق ...1660شمارهٔ ۱۷۰۲: ای از رقم شبگون دیباچه مه کرده 1661شمارهٔ ۱۷۰۳: ای جان، چو سخن گویم مستانه و رند ...1662شمارهٔ ۱۷۰۴: ای رفته و ترک من بدنام گرفته 1663شمارهٔ ۱۷۰۵: دلی دارم ز هجران پاره پاره 1664شمارهٔ ۱۷۰۶: دلم در عشق جانان گشته پاره 1665شمارهٔ ۱۷۰۷: نسیم زلف بر دست صبا ده 1666شمارهٔ ۱۷۰۸: چو بنمایی رخ گلنار گونه 1667شمارهٔ ۱۷۰۹: گشادم دیده روی تو ناگه 1668شمارهٔ ۱۷۱۰: تا دل ز توام به غم نشسته 1669شمارهٔ ۱۷۱۱: در خون منم، ای صنم، نشسته 1670شمارهٔ ۱۷۱۲: ای در دل من مقیم گشته 1671شمارهٔ ۱۷۱۳: ای در دل من چو جان نشسته 1672شمارهٔ ۱۷۱۴: ای آرزوی دل شکسته 1673شمارهٔ ۱۷۱۵: ای آمده جان هر شکسته 1674شمارهٔ ۱۷۱۶: ای دهلی و ای بتان ساده 1675شمارهٔ ۱۷۱۷: ای غالیه گرد ماه سوده 1676شمارهٔ ۱۷۱۸: ای حسن، تو آفت زمانه 1677شمارهٔ ۱۷۱۹: ای آرزوی هزار سینه 1678شمارهٔ ۱۷۲۰: عید است خوبان نیم شب در کوی خمار ...1679شمارهٔ ۱۷۲۱: ای قبله ابروی تو محراب ابرار آمد ...1680شمارهٔ ۱۷۲۲: عید است و ساقی در قدح جام مصفا د ...1681شمارهٔ ۱۷۲۳: جانا، روان کن راحتی، ای راحت جان ...1682شمارهٔ ۱۷۲۴: ای غمزه خون ریز تو خونم به افسون ...1683شمارهٔ ۱۷۲۵: دوش در آمد از درم تازه چو باد صب ...1684شمارهٔ ۱۷۲۶: گر کنی گشت چمن با شوخ و با شنگی ...1685شمارهٔ ۱۷۲۷: همه شب رود رهی رو به ره صبا نشست ...1686شمارهٔ ۱۷۲۸: مه من خراب گشتم ز رخت به یک نظار ...1687شمارهٔ ۱۷۲۹: نوبهار است و چمن جلوه جوزا کرده 1688شمارهٔ ۱۷۳۰: ای به خشم از بر من رفته و تنها م ...1689شمارهٔ ۱۷۳۱: منم امروز ز روی چو تو یاری مانده 1690شمارهٔ ۱۷۳۲: ای صبا، از زلف او بندی بخواه 1691شمارهٔ ۱۷۳۳: هر شب از سودای آن زلف سیاه 1692شمارهٔ ۱۷۳۴: ای جفایت بر من مسکین همه 1693شمارهٔ ۱۷۳۵: ای ترا جور و جفا آیین همه 1694شمارهٔ ۱۷۳۶: جان من بر دست بیدادم مده 1695شمارهٔ ۱۷۳۷: باغ بین فصل بهاری ساخته 1696شمارهٔ ۱۷۳۸: ای جهان چشم سیاهت بسته 1697شمارهٔ ۱۷۳۹: خسروا گر عاشقی جام بلا پیش نه 1698شمارهٔ ۱۷۴۰: از لب او، ای خیال، نقل لب ما مده 1699شمارهٔ ۱۷۴۱: ای از گل تو ما را در دیده خار ما ...1700شمارهٔ ۱۷۴۲: مهر تو در دل من مانند جان نشسته 1701شمارهٔ ۱۷۴۳: ماییم و مجلس می خوبی سه چار ساده 1702شمارهٔ ۱۷۴۴: از بس که ریخت چشمم بهر تو خون تی ...1703شمارهٔ ۱۷۴۵: روزی به لاغ گفتم کت نسبتی ست با ...1704شمارهٔ ۱۷۴۶: شمع فلک برآید با آتشین زبانه 1705شمارهٔ ۱۷۴۷: من بهر تو به دیده و دل خانه ساخت ...1706شمارهٔ ۱۷۴۸: ای عشقت آتشی به همه شهر درزده 1707شمارهٔ ۱۷۴۹: بیا شبی بر من سرخوش از شراب شده 1708شمارهٔ ۱۷۵۰: رسید وقت که هر روز بامداد پگه 1709شمارهٔ ۱۷۵۱: به کوی عقل مرو، گر به عشوه بردی ...1710شمارهٔ ۱۷۵۲: مدار جان من از بهر جان ما روزه 1711شمارهٔ ۱۷۵۳: مهی در آمده و در درونه جا کرده 1712شمارهٔ ۱۷۵۴: چو بوی زلف تو همراهی صبا کرده 1713شمارهٔ ۱۷۵۵: بکش به گرد رخ خط دلربا پرده 1714شمارهٔ ۱۷۵۶: چو خاست صبحدم آن مه ز خواب پژمرد ...1715شمارهٔ ۱۷۵۷: مکش به ناز مرا، ای به ناز پرورده 1716شمارهٔ ۱۷۵۸: ای فراق تو یار دیرینه 1717شمارهٔ ۱۷۵۹: ای رخت شمع حسن برکرده 1718شمارهٔ ۱۷۶۰: مه به زلف تو گر شود بسته 1719شمارهٔ ۱۷۶۱: جهان تا مه روشنت ساخته 1720شمارهٔ ۱۷۶۲: لبت در سخن انگبین ریخته 1721شمارهٔ ۱۷۶۳: در اوصاف خود عقل را ره مده 1722شمارهٔ ۱۷۶۴: قلاشم، ای منکر، مرا دربانی میخان ...1723شمارهٔ ۱۷۶۵: جان بهانه طلب و شکل تو نازآلوده 1724شمارهٔ ۱۷۶۶: ای گل که چنین در بغلت تنگ گرفته 1725شمارهٔ ۱۷۶۷: ای دل، ار تو عاشقی، زین غم خلاص ...1726شمارهٔ ۱۷۶۸: به گردت باد سردی هر دم از عشاق د ...1727شمارهٔ ۱۷۶۹: به باغ سایه ابرست و آب در سایه 1728شمارهٔ ۱۷۷۰: ای لبت شهر پر شکر کرده 1729شمارهٔ ۱۷۷۱: قاصد نیامد کآورد زان نامسلمان نا ...1730شمارهٔ ۱۷۷۲: شهری ست معمور و درو از هر طرف مه ...1731شمارهٔ ۱۷۷۳: جان ز هجرت چیست، زار افتاده ای 1732شمارهٔ ۱۷۷۴: هر روز کافتاب برآرد زبانه ای 1733شمارهٔ ۱۷۷۵: فریاد کاندر شهر ما خون می کند عی ...1734شمارهٔ ۱۷۷۶: خردی هنوز و کودکی، ای نازنین، بر ...1735شمارهٔ ۱۷۷۷: دیری ست کای گلبرگ تر بر روی ما خ ...1736شمارهٔ ۱۷۷۸: ای درد بیدرد دلم، تاراج پنهان کر ...1737شمارهٔ ۱۷۷۹: ای که چشم من به روی خویش روشن کر ...1738شمارهٔ ۱۷۸۰: سینه ام را از غم عالم تو بی غم ک ...1739شمارهٔ ۱۷۸۱: ای که در هیچ غمی با دل من یار نه ...1740شمارهٔ ۱۷۸۲: ای که در دیده درونی و در آغوش نه ...1741شمارهٔ ۱۷۸۳: خنده را سوختن جان من آموخته ای 1742شمارهٔ ۱۷۸۴: آتش اندر آب هرگز دیده ای 1743شمارهٔ ۱۷۸۵: باز بر خونم کمر بربسته ای 1744شمارهٔ ۱۷۸۶: سر در خمار، شب به کنار که بوده ا ...1745شمارهٔ ۱۷۸۷: ای ده یکی ز خوبی تو مه، چگونه ای 1746شمارهٔ ۱۷۸۸: مشک بر اطراف مه آورده ای 1747شمارهٔ ۱۷۸۹: ز آب ملاحت که رخ آلوده ای 1748شمارهٔ ۱۷۹۰: گر چه به هر سخن دلم از تن ربوده ...1749شمارهٔ ۱۷۹۱: تو شوخ هر کجا لب خندان گشوده ای 1750شمارهٔ ۱۷۹۲: آن دل خراب شد که تو آباد دیده ای 1751شمارهٔ ۱۷۹۳: تو با آن رو بگو مه را، چه باشی 1752شمارهٔ ۱۷۹۴: چه بد کردیم کز ما برشکستی 1753شمارهٔ ۱۷۹۵: چون می نرسد دست به پایی که تو دا ...1754شمارهٔ ۱۷۹۶: رخساره مکن راست به جایی که تو با ...1755شمارهٔ ۱۷۹۷: مست آمده ای باز به مهمان که بودی 1756شمارهٔ ۱۷۹۸: دیدی که حق خدمت بسیار ندیدی 1757شمارهٔ ۱۷۹۹: ای باد، حدیث دلم آنجاش بگویی 1758شمارهٔ ۱۸۰۰: ای باد، سلام دلم آنجا برسانی 1759شمارهٔ ۱۸۰۱: ای آنکه تو سلطان همه سیمبرانی 1760شمارهٔ ۱۸۰۲: شتربانا، دمی محمل میارای 1761شمارهٔ ۱۸۰۳: مرا زان میر خوبان نیست روزی 1762شمارهٔ ۱۸۰۴: چه کردم کآخرم فرمان نکردی 1763شمارهٔ ۱۸۰۵: چنین کان خنده شیرین تو کردی 1764شمارهٔ ۱۸۰۶: ز رحمت چشم بر چاکر نداری 1765شمارهٔ ۱۸۰۷: شکستی طره، تا در سر چه داری 1766شمارهٔ ۱۸۰۸: مرا چند آخر از خود دور داری 1767شمارهٔ ۱۸۰۹: دلا، با غمزه خوبان چه بازی 1768شمارهٔ ۱۸۱۰: رخساره چه می پوشی، در کینه چه می ...1769شمارهٔ ۱۸۱۱: اگر تو سرگذشت من بدانی 1770شمارهٔ ۱۸۱۲: نگارین مرا شد نوجوانی 1771شمارهٔ ۱۸۱۳: سزد گر نیکویی در من ببینی 1772شمارهٔ ۱۸۱۴: دیوانه شدم ز یار بدخوی 1773شمارهٔ ۱۸۱۵: بر لب اثر شراب داری 1774شمارهٔ ۱۸۱۶: جانا، تو زغم خبر نداری 1775شمارهٔ ۱۸۱۷: نی کار کسی ست عشقبازی 1776شمارهٔ ۱۸۱۸: ای برده دلم به دلستانی 1777شمارهٔ ۱۸۱۹: ای آنکه تمام هم چو ماهی 1778شمارهٔ ۱۸۲۰: ای مردم دیده نکویی 1779شمارهٔ ۱۸۲۱: بخرام، ای سرو روان کز باغ رضوان ...1780شمارهٔ ۱۸۲۲: ای قامت چون شاخ گل، از برگ گل خن ...1781شمارهٔ ۱۸۲۳: ای مه، بدین چابک روی، از آسمان ک ...1782شمارهٔ ۱۸۲۴: زینسان که از هر موی خود زنجیر صد ...1783شمارهٔ ۱۸۲۵: ای چهره زیبای تو رشک بتان آزری 1784شمارهٔ ۱۸۲۶: جان به فدات می کنم، بو که از آن ...1785شمارهٔ ۱۸۲۷: نیست دلی که هر دمش آفت دین نمی ش ...1786شمارهٔ ۱۸۲۸: قصد که داری، ای پسر، باز چنین که ...1787شمارهٔ ۱۸۲۹: می گذری که سینه را وقف هوای خود ...1788شمارهٔ ۱۸۳۰: دست به گل نمی زنی، زانکه نگار من ...1789شمارهٔ ۱۸۳۱: کج کلها، کمان کشا، تنگ قبای کیست ...1790شمارهٔ ۱۸۳۲: ای ز غبار خنگ تو یافته دیده روشن ...1791شمارهٔ ۱۸۳۳: رخ خوبت به چه ماند، به گلستان و ...1792شمارهٔ ۱۸۳۴: خواستم زو آبرویی، گفت «بیهوده مگ ...1793شمارهٔ ۱۸۳۵: باز این ابر بهاری از کجا آید همی 1794شمارهٔ ۱۸۳۶: سبزه نوخیز است و باران در فشان آ ...1795شمارهٔ ۱۸۳۷: باز بهر جان ما را ناز در سر می ک ...1796شمارهٔ ۱۸۳۸: ای پریوش، هر چه رسم مردمی کم می ...1797شمارهٔ ۱۸۳۹: هر زمانی از کرشمه خویشتن بینی کن ...1798شمارهٔ ۱۸۴۰: چتر عنبروش کن از گیسو که سلطان م ...1799شمارهٔ ۱۸۴۱: گر تو سیمین سرو را شکل سرافرازی ...1800شمارهٔ ۱۸۴۲: جان شیرین منی، ای از لطافت چون پ ...1801شمارهٔ ۱۸۴۳: چه شدت که از کرشمه نظری به ما نک ...1802شمارهٔ ۱۸۴۴: ز نظر اگر چه دوری، شب و روز در ح ...1803شمارهٔ ۱۸۴۵: بسم از جمال ساقی و شراب ارغوانی 1804شمارهٔ ۱۸۴۶: نفسی که با نگاری گذرد به شادمانی 1805شمارهٔ ۱۸۴۷: خنده ای کن شکرستان دهن بازگشای 1806شمارهٔ ۱۸۴۸: عالم آشوب تر از طره طراه خودی 1807شمارهٔ ۱۸۴۹: می به جام ار چه زخون من مسکین دا ...1808شمارهٔ ۱۸۵۰: بختم از خواب در آمد چو تو با من ...1809شمارهٔ ۱۸۵۱: گر تو رنج من مسکین گدا بشناسی 1810شمارهٔ ۱۸۵۲: نوبهار است و گل و موسم عید، ای س ...1811شمارهٔ ۱۸۵۳: باز، ای سرو خرامان، ز کجا می آیی 1812شمارهٔ ۱۸۵۴: آن نه روییست که ماهی ست بدان زیب ...1813شمارهٔ ۱۸۵۵: چو منی را مده از دست که کمتر یاب ...1814شمارهٔ ۱۸۵۶: جان من، بی من درمانده تنها چونی 1815شمارهٔ ۱۸۵۷: بی تو، ای بی تو به جان آمده جانم ...1816شمارهٔ ۱۸۵۸: دلها به غمزه دزدی، چون خنده برگش ...1817شمارهٔ ۱۸۵۹: ای بیغم از دل من، بسیار شد جدایی 1818شمارهٔ ۱۸۶۰: ای که تاراج دل و دین می دهی 1819شمارهٔ ۱۸۶۱: سرمه اندر چشم خودبین می کنی 1820شمارهٔ ۱۸۶۲: آنکه جان گویند خلقی، آن تویی 1821شمارهٔ ۱۸۶۳: ای ز رویت چشم جان را روشنی 1822شمارهٔ ۱۸۶۴: ترک من، بر شکل دیگر می روی 1823شمارهٔ ۱۸۶۵: تا فراقت تاخت بر من بارگی 1824شمارهٔ ۱۸۶۶: آمد آن شادی جان بر ما دی 1825شمارهٔ ۱۸۶۷: هر شب، ای ماه، کجا می گردی 1826شمارهٔ ۱۸۶۸: گر چه سعادت بسی ست در فلک مشتری 1827شمارهٔ ۱۸۶۹: ای رفته در غریبی، باز آکه عمر و ...1828شمارهٔ ۱۸۷۰: ای باد باز بر سر کوی که می روی 1829شمارهٔ ۱۸۷۱: نامردم است، هر که درو نیست مردمی 1830شمارهٔ ۱۸۷۲: به بت نمای مرا ره، اگر به دین نت ...1831شمارهٔ ۱۸۷۳: هلال عید نمود، ای مه دو هفته، کج ...1832شمارهٔ ۱۸۷۴: سلام و خدمت ما، ای صبا، به یار ب ...1833شمارهٔ ۱۸۷۵: ای باد صبحگاه به من نام او بگوی 1834شمارهٔ ۱۸۷۶: گاهم ز غمزه ها هدف تیر می کنی 1835شمارهٔ ۱۸۷۷: ای یار پر نمک، جگرم ریش می کنی 1836شمارهٔ ۱۸۷۸: بت من، بت پرست را چه زنی 1837شمارهٔ ۱۸۷۹: هیچ شکر چو آن دهان دیدی 1838شمارهٔ ۱۸۸۰: گر منت می کنم عنان گیری 1839شمارهٔ ۱۸۸۱: تا تو روی چو ماه بنمایی 1840شمارهٔ ۱۸۸۲: چو کار جهان نیست جز بیوفایی 1841شمارهٔ ۱۸۸۳: مرادوش گویی به خواب آمدی 1842شمارهٔ ۱۸۸۴: ز من برشکستی به یکبارگی 1843شمارهٔ ۱۸۸۵: تو خود به غمزه سراسر کرشمه و ناز ...1844شمارهٔ ۱۸۸۶: ای شب تیره به گیسوی کسی می مانی 1845شمارهٔ ۱۸۸۷: کرشمه کردن تو وقت نار و بدخویی 1846شمارهٔ ۱۸۸۸: سمن داری به زیر سبزه یا خود یاسم ...1847شمارهٔ ۱۸۸۹: تا داشت به جان طاقت، بودم به شکی ...1848شمارهٔ ۱۸۹۰: مگر، ای باد نوروزی، گذر بر یار م ...1849شمارهٔ ۱۸۹۱: دلا، آن ترک را دیدی، کنون سامان ...1850شمارهٔ ۱۸۹۲: عزیزی همچو جان، ار چه چو خاکم خو ...1851شمارهٔ ۱۸۹۳: گهی بنما و گه پوشیده دار آن روی ...1852شمارهٔ ۱۸۹۴: ز من که عاشق و مستم صلاح کار مجو ...1853شمارهٔ ۱۸۹۵: ای باد صبح گاهی، خه از کدام سویی 1854شمارهٔ ۱۸۹۶: نه از ره ست که گوییم کبک خوش گام ...1855شمارهٔ ۱۸۹۷: دلم که لاف زدی از کمال دانایی 1856شمارهٔ ۱۸۹۸: هر بار که تو در دل شب در دلم آیی 1857شمارهٔ ۱۸۹۹: تو، ای پسر، که از این سو سوار می ...1858شمارهٔ ۱۹۰۰: ما را در آرزویت بگذشت زندگانی 1859شمارهٔ ۱۹۰۱: هوس پخته ست این پروانه بهر خویشت ...1860شمارهٔ ۱۹۰۲: به ناز هر نفسی سوی من گذر چه کنی 1861شمارهٔ ۱۹۰۳: ای جان ز تن رفته، به تن باز کی آ ...1862شمارهٔ ۱۹۰۴: تو نیز ای بی وفا، تا کی ستم بر ج ...1863شمارهٔ ۱۹۰۵: ز من برگشته ای، جانا، ندانم با ک ...1864شمارهٔ ۱۹۰۶: بدین صفت که تویی در زمانه، معذور ...1865شمارهٔ ۱۹۰۷: هندوی زلف را چو تو یغما چنین دهی 1866شمارهٔ ۱۹۰۸: چو لب زنی به می و در میان بگردان ...1867شمارهٔ ۱۹۰۹: گر چه به نظاره ایم، نیز نخوانی 1868شمارهٔ ۱۹۱۰: ای دل، مرا به هر کو افسانه چند خ ...1869شمارهٔ ۱۹۱۱: بدین صفت که ببستی کمر به خونخوار ...1870شمارهٔ ۱۹۱۲: سزد که سجده کنند، ای برهمن عجمی 1871شمارهٔ ۱۹۱۳: نشان آن دهن از من چه پرسی 1872شمارهٔ ۱۹۱۴: به یک کرشمه کزان چشم دلربا کردی 1873شمارهٔ ۱۹۱۵: به خوبی همچو مه تابنده باشی 1874شمارهٔ ۱۹۱۶: ای که امروز به زیبایی او می نازی 1875شمارهٔ ۱۹۱۷: در تو، ای دوست به خون ریختنم دار ...1876شمارهٔ ۱۹۱۸: فسون چشمش ار خوابم نبستی 1877شمارهٔ ۱۹۱۹: دلی دارم در او دردی و داغی 1878شمارهٔ ۱۹۲۰: ای کاش مرا با تو سر و کار نبودی 1879شمارهٔ ۱۹۲۱: گر ماه تو از مشک تو آلوده نبودی 1880شمارهٔ ۱۹۲۲: امید نبود ار چه مرا یک نظر از وی 1881شمارهٔ ۱۹۲۳: من باد نخواهم که وزد بر چو تو با ...1882شمارهٔ ۱۹۲۴: صبا زلف ترا گر دم ندادی 1883شمارهٔ ۱۹۲۵: زهی رویت شکفته لاله زاری 1884شمارهٔ ۱۹۲۶: بیکار دلی باشد کو را نبود دردی 1885شمارهٔ ۱۹۲۷: گل آمد و هر مرغی زد نغمه به هر ب ...1886شمارهٔ ۱۹۲۸: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1887شمارهٔ ۱۹۲۹: فراهم کرد شکل کج کلاهی 1888شمارهٔ ۱۹۳۰: مرا دل با یکی مانده ست جایی 1889شمارهٔ ۱۹۳۱: ای زلف تو هر گره گشادی 1890شمارهٔ ۱۹۳۲: ای فتنه ز چشم تو نشانی 1891شمارهٔ ۱۹۳۳: گر چشم من در روی آن خورشید رخسار ...1892شمارهٔ ۱۹۳۴: بهر گشاد عالمی بگشا ز زلف خود خم ...1893شمارهٔ ۱۹۳۵: ای ننهاده هیچ گه تن به رضای چون ...1894شمارهٔ ۱۹۳۶: سرو سمنبرم کجا تا به برش درآرمی 1895شمارهٔ ۱۹۳۷: گر به کمند زلف تو من نه چنین اسی ...1896شمارهٔ ۱۹۳۸: پیش از این من با جوانان آشنایی ک ...1897شمارهٔ ۱۹۳۹: پیش از این من کاشکی عشقت نمی ورز ...1898شمارهٔ ۱۹۴۰: همه شب فرو نیاید به دلم کرشمه سا ...1899شمارهٔ ۱۹۴۱: پسرا و نازنینا، به کرشمه گاه گاه ...1900شمارهٔ ۱۹۴۲: به فراغ دل زمانی نظری به ماهرویی 1901شمارهٔ ۱۹۴۳: من ترا دارم و جز لطف توام نیست ک ...1902شمارهٔ ۱۹۴۴: در سر افتاده ز عشق توام، ای جان، ...1903شمارهٔ ۱۹۴۵: بسیار باشد، ای جان، از همچو من غ ...1904شمارهٔ ۱۹۴۶: آن چشم شوخ را بین هر غمزه ایی بل ...1905شمارهٔ ۱۹۴۷: هر شبم کآهم به عالم دم زدی 1906شمارهٔ ۱۹۴۸: من ندیدم چون تو هرگز دلبری 1907شمارهٔ ۱۹۴۹: آنکه مرا در دل است گر به کنار آم ...1908شمارهٔ ۱۹۵۰: یک ره بکن ز غمزه خونین اشارتی 1909شمارهٔ ۱۹۵۱: آمد بهار و سرو بر آراست قامتی 1910شمارهٔ ۱۹۵۲: مردانه می کشد به جفایم ستمگری 1911شمارهٔ ۱۹۵۳: ای صد شکست زلف ترا زیر هر خمی 1912شمارهٔ ۱۹۵۴: ساقی بیا که موسم عیش است و میم و ...1913شمارهٔ ۱۹۵۵: تو می روی و به نظاره تو چشم جهان ...1914شمارهٔ ۱۹۵۶: بسی نماند که جانی برون رود ز غری ...1915شمارهٔ ۱۹۵۷: یار است و صد کرشمه، شهر است و خو ...1916شمارهٔ ۱۹۵۸: ای که به چشم تو نیایم همی 1917شمارهٔ ۱۹۵۹: هر کسی را هوای سیم و زری 1918شمارهٔ ۱۹۶۰: دوش می گفت پیر ترسایی 1919شمارهٔ ۱۹۶۱: ای ز زلف تو مشک تر بویی 1920شمارهٔ ۱۹۶۲: دلی دارم، اما جز افگار نی 1921شمارهٔ ۱۹۶۳: مسلمانان، گرفتارم به دست نامسلما ...1922شمارهٔ ۱۹۶۴: ای گل، دهن تنگت صد تنگ شکر چیزی 1923شمارهٔ ۱۹۶۵: لعل است چنان با لب یا هست ز جان ...1924شمارهٔ ۱۹۶۶: بهاری این چنین خرم، مرا آواره دل ...1925شمارهٔ ۱۹۶۷: دو چشم مست ترا نیست از جهان خبری 1926شمارهٔ ۱۹۶۸: من اشک بیدلان را خنده می پنداشتم ...1927شمارهٔ ۱۹۶۹: صبا آمد، ولی بویی ازان گلزار بای ...1928شمارهٔ ۱۹۷۰: نیست در شهر گرفتارتر از من دگری 1929شمارهٔ ۱۹۷۱: سخن چون زان دو لب گویی، چه گوید ...1930شمارهٔ ۱۹۷۲: گل آمد و همه در باغ با می و جامی 1931شمارهٔ ۱۹۷۳: کشان دل تو به سوی گلی و نسترنی 1932شمارهٔ ۱۹۷۴: گذشت آن کین دل زارم شکیبا بود یک ...1933شمارهٔ ۱۹۷۵: خوش آن شبها که آن جان جهان مهمان ...1934شمارهٔ ۱۹۷۶: نبود یار من آن را که یار داشتمی 1935شمارهٔ ۱۹۷۷: ای غنچه را بر بسته لب، شکل و دها ...1936شمارهٔ ۱۹۷۸: شاه حسنی وز متاع نیکویی داری فرا ...1937شمارهٔ ۱۹۷۹: نوبهار آمد و بگذشت به شادی مه دی 1938شمارهٔ ۱۹۸۰: ای معدن ناز، ناز تا کی 1939شمارهٔ ۱۹۸۱: ای که به غمزه می کنی قصد شکار دی ...1940شمارهٔ ۱۹۸۲: باز روی تو خون آلوده و جعد تو تر ...1941شمارهٔ ۱۹۸۳: فتح می آید در دهلیز دولت باز کن 1942شمارهٔ ۱۹۸۴: ای به هر موی شده بسته زلف دل من 1943شمارهٔ ۱۹۸۵: گر حقیقت نشدت واقعه جانی من 1944شمارهٔ ۱۹۸۶: ترک من ای من غلام روی تو 1945شمارهٔ ۱۹۸۷: مطربا سوی چمن وقت گل آهنگ تو کو 1946شمارهٔ ۱۹۸۸: سوی تو دیدم ریختی خون دلم را بی ...1947شمارهٔ ۱۹۸۹: نشدت دل که به این دل شده مهمان آ ...1948شمارهٔ ۱۹۹۰: هزار شکر خدا را که چون تو دلداری 1949شمارهٔ ۱۹۹۱: رفت سرما و صبا می دهد از گل خبری 1950شمارهٔ ۱۹۹۲: ترک من خونابه من بین و دست از من ...1951شمارهٔ ۱۹۹۳: جهانی به خواب خوشست و من از غم ب ...1952شمارهٔ ۱۹۹۴: خیالی کرده ام وین از خیال خود نم ...1953شمارهٔ ۱۹۹۵: گر تو یک ناوک از آن چشم سیه بستا ...1954شمارهٔ ۱۹۹۶: می شکفد گل به چمن تا ز نسیم سحری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ