کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    شفاعت آمدم، ای دوست، دیده خود را

    کز او مپوش گل نودمیده خود را

    رسید خیل غمت ورنه ایستد جانم

    کجا برم بدن غم رسیده خود را

    به گوش ره ندهی ناله مرا، چه کنم؟

    چو ناشنیده کند کس شنیده خود را

    به رو سیاهی داغ حبش مکن پر رو

    مر این غلام درم ناخریده خود را

    چنین که من ز تو لب می گزم کم ار گویی

    که مرهمی برسانم گزیده خود را

    گسست رشته صبرم چگونه بردوزم

    شکاف دامن ده جا دریده خود را

    به چاه شوق فرو مانده ام، خداوندا

    فرو گذاشت مکن آفریده خود را

    پریدن دلم این بود کز توام نبرد

    کنون به دام که جویم پریده خود را؟

    درآی باز به تن، ای دل پر آتش من

    بسوز این تن محنت کشیده خود را

    ز باد زلف تو شوریده بود، ازان خسرو

    به باد داد دل آرمیده خود را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha