امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۴۸: شفاعت آمدم، ای دوست، دیده خود را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شفاعت آمدم، ای دوست، دیده خود را کز او مپوش گل نودمیده خود را رسید خیل غمت ورنه ایستد جانم کجا برم بدن غم رسیده خود را به گوش ره ندهی ناله مرا، چه کنم؟ چو ناشنیده کند کس شنیده خود را به رو سیاهی داغ حبش مکن پر رو مر این غلام درم ناخریده خود را چنین که من ز تو لب می گزم کم ار گویی که مرهمی برسانم گزیده خود را گسست رشته صبرم چگونه بردوزم شکاف دامن ده جا دریده خود را به چاه شوق فرو مانده ام، خداوندا فرو گذاشت مکن آفریده خود را پریدن دلم این بود کز توام نبرد کنون به دام که جویم پریده خود را؟ درآی باز به تن، ای دل پر آتش من بسوز این تن محنت کشیده خود را ز باد زلف تو شوریده بود، ازان خسرو به باد داد دل آرمیده خود را امیر خسرو دهلوی