به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

امیر خسرو دهلوی

امیر خسرو دهلویغزلیاتشمارهٔ ۴۹: بهار پرده برانداخت روی نیکو را

2460عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

بهار پرده برانداخت روی نیکو را

نمونه گشت جهان بوستان مینو را

یکی در ابر بهاری نگر، ز رشته صبح

چگونه می گسلد دانه های لؤلؤ را

سفر چگونه توان کرد در چنین وقتی

ز دست چون بتوان داد روی نیکو را

به باغ غرقه خونست لاله، دانی چیست؟

ز تیغ کوه بریدست روزگار او را

به وقت صبحدم آواز می دهد بلبل

درون باغ ترنم کنان خوشگو را

بیا که تا به چمن در رویم و بنشینم

به بوی گل به کف آریم جام گلبو را

چو دست تر شود از باده، آنگهی، خسرو

قفا زنیم مر این عالم جفاجو را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۴۹: بهار پرده برانداخت روی نیکو را 2شمارهٔ ۵۰: شناخت آنکه غم و محنت جدایی را 3شمارهٔ ۵۱: گذشت عمر و هنوز از تقلب و سودا 4شمارهٔ ۵۲: ای صبا، بوسه زن ز من در او را 5شمارهٔ ۵۳: مهر بگشای لعل میگون را 6شمارهٔ ۵۴: الا دمعی سارعت والهوا 7شمارهٔ ۵۵: بگذشت و نظر نکرد ما را 8شمارهٔ ۵۶: ای زلف چلیپای تو، غارتگر دینها 9شمارهٔ ۵۷: ای باد، برقع برفگن آن روی آتشناک ر ...10شمارهٔ ۵۸: ای شهسوار، نرم ترک ران سمند را 11شمارهٔ ۵۹: باز دل گم گشت در کویت من دیوانه را 12شمارهٔ ۶۰: آورده ام شفیع دل زار خویش را 13شمارهٔ ۶۱: بشکافت غم این جان جگرخواره ما را 14شمارهٔ ۶۲: باز خدنگ شوق زد عشق در آب و خاک ما 15شمارهٔ ۶۳: بس بود اینکه سوی خود راه دهی نسیم ...16شمارهٔ ۶۴: بشکفت گل در بوستان آن غنچه خندان ک ...17شمارهٔ ۶۵: برو، ای باد و پیش دیگران ده جلو بس ...18شمارهٔ ۶۶: برقع برافگن، ای پری، حسن بلاانگیز ...19شمارهٔ ۶۷: بهر تو خلقی می کشد آخر من بدنام را 20شمارهٔ ۶۸: پرده عاشقان درد پرده کند چو روی را 21شمارهٔ ۶۹: بسی شب با مهی بودم کجا شد آن همه ش ...22شمارهٔ ۷۰: چو در چمن روی از خنده لب مبند آنجا 23شمارهٔ ۷۱: جانا، به پرسش یاد کن روزی من گم بو ...24شمارهٔ ۷۲: چو خواهی برد روزی عاقبت این جان مف ...25شمارهٔ ۷۳: چه اقبال است این رب که دولت داده ر ...26شمارهٔ ۷۴: دیوانه می کنی دل و جان خراب را 27شمارهٔ ۷۵: دلم در عاشقی آواره شد آواره تر باد ...28شمارهٔ ۷۶: رفت آنکه چشم راحت خوش می غنود ما ر ...29شمارهٔ ۷۷: رخت صبوری تمام سوخته شد سینه را 30شمارهٔ ۷۸: رسید باد صبا تازه کرد جان مرا 31شمارهٔ ۷۹: شبم خیال تو بس، با قمر چه کار مرا 32شمارهٔ ۸۰: عشق از پی جان گرفت ما را 33شمارهٔ ۸۱: گر چه بر بود عقل و دین مرا 34شمارهٔ ۸۲: سری دارم که سامان نیست او را 35شمارهٔ ۸۳: گیرم که می نیرزم من بنده همدمی را 36شمارهٔ ۸۴: گذشت آرزو از حد به پای بوس تو ما ر ...37شمارهٔ ۸۵: من به هوس همی خورم ناوک سینه دوز ر ...38شمارهٔ ۸۶: من و پیچاک زلف آن بت و بیداری شبها 39شمارهٔ ۸۷: نازکیی که دیده ام آن رخ همچو لاله ...40شمارهٔ ۸۸: یا رب، که داد آینه آن بت پرست را 41شمارهٔ ۸۹: وقتی اندر سر کویی گذری بود مرا 42شمارهٔ ۹۰: دیوانه کرد زلف تو در یک نظر مرا 43شمارهٔ ۹۱: که ره نمود ندانم قبای تنگ ترا 44شمارهٔ ۹۲: باز مدار، ای پسر، غمزه نیم خواب را 45شمارهٔ ۹۳: دلبرا، عمریست تا من دوست می دارم ت ...46شمارهٔ ۹۴: جان به خاموشی برآمد بی زبانی چند ر ...47شمارهٔ ۹۵: شب به روز آمد بسی کز دل نهادی یاد ...48شمارهٔ ۹۶: من زبهرت دوست دارم جان عشق اندیش ر ...49شمارهٔ ۹۷: بی روی تو خوش کردم من تلخی هجران ر ...50شمارهٔ ۹۸: ساقیا، پیش آر جام با صفای خویش را 51شمارهٔ ۹۹: بس که اندر دل فرو بردم هوای نیش را 52شمارهٔ ۱۰۰: بهار آمد و سبزه نو شد به جوها 53شمارهٔ ۱۰۱: ای از مژه تو رخنه در جانها 54شمارهٔ ۱۰۲: باشد آن روزی که بینم غمگسار خویش ...55شمارهٔ ۱۰۳: ای بی تو گلهای چمن شسته به خون رخ ...56شمارهٔ ۱۰۴: اشکم برون می افگند راز از درون پر ...57شمارهٔ ۱۰۵: بگشاد صبح عید ز رخ چون نقاب را 58شمارهٔ ۱۰۶: شبی دیدم چو مه بر بام او را 59شمارهٔ ۱۰۷: رخ چو عید تو دل برد بهر قربان را 60شمارهٔ ۱۰۸: ای خط خوش از مشک تر انگیخته مه را 61شمارهٔ ۱۰۹: باز برقع بر رخ چون ماه بربستی نقا ...62شمارهٔ ۱۱۰: روز عید است به من ده می نابی چو گ ...63شمارهٔ ۱۱۱: زاد چون از صبح روشن آفتاب 64شمارهٔ ۱۱۲: قندی ست آتشین رو، شمعی ست انگبین ...65شمارهٔ ۱۱۳: می ریزد ازتری ز تو، ای جان فزای آ ...66شمارهٔ ۱۱۴: ای نازنین که ماه منی امشب 67شمارهٔ ۱۱۵: زهی نموده ازان زلف و عارض و رخ خو ...68شمارهٔ ۱۱۶: چه آفت ست نمی دانم این به زیر نقا ...69شمارهٔ ۱۱۷: اگر به گوشه نشینان نماید آن رخ خو ...70شمارهٔ ۱۱۸: ای تمامی خواب من برده ز چشم نیم خ ...71شمارهٔ ۱۱۹: ماهرویا، به خون من مشتاب 72شمارهٔ ۱۲۰: ای ز تو خورشید چرخ در مرض تف و تا ...73شمارهٔ ۱۲۱: شکرت را شد اگر چه سپه موران مرکب 74شمارهٔ ۱۲۲: ای ترا در دیده من جای خواب 75شمارهٔ ۱۲۳: ای دل وامانده، خیز، ره سوی جانان ...76شمارهٔ ۱۲۴: ای ترک کمان ابرو، من کشته ابرویت 77شمارهٔ ۱۲۵: امشب شب من نور ز مهتاب دگر داشت 78شمارهٔ ۱۲۶: تقدیر که یک چند مرا از تو جدا داش ...79شمارهٔ ۱۲۷: بی شاهد رعنا به تماشا نتوان رفت 80شمارهٔ ۱۲۸: افسوس ازین عمر که بر باد هوا رفت 81شمارهٔ ۱۲۹: تا بر سر بازار به مستی قدمش رفت 82شمارهٔ ۱۳۰: جز صورت تو ماه سما را چه توان گفت 83شمارهٔ ۱۳۱: بیچاره کسی کو به غم خوش پسران زیس ...84شمارهٔ ۱۳۲: در هجر توام کار به جز آه و فغان ن ...85شمارهٔ ۱۳۳: آبادتر آن سینه که از عشق خراب است 86شمارهٔ ۱۳۴: خرم دل آن کس که به رخسار تو دیده ...87شمارهٔ ۱۳۵: ما را چه غم امروز که معشوقه به کا ...88شمارهٔ ۱۳۶: روی تو به پیش نظر آسایش جان است 89شمارهٔ ۱۳۷: زلف تو به هر آب مصفا نتوان شست 90شمارهٔ ۱۳۸: ای عید دوم آمده روی چو نگارت 91شمارهٔ ۱۳۹: ای قبله صاحب نظران، روی چو ماهت 92شمارهٔ ۱۴۰: دلی کش صبر نبود آن من نیست 93شمارهٔ ۱۴۱: دل کازاد باشد آن من نیست 94شمارهٔ ۱۴۲: به بالین غریبانت گذر نیست 95شمارهٔ ۱۴۳: دل ما را ز دست غم امان نیست 96شمارهٔ ۱۴۴: مرا در آرزویت غم ندیم است 97شمارهٔ ۱۴۵: گرفته در بر اندام تو سیم است 98شمارهٔ ۱۴۶: ز من نازک میانی دور مانده ست 99شمارهٔ ۱۴۷: دل مسکین من در بند مانده ست 100شمارهٔ ۱۴۸: مجو صبرم که جای آن نمانده ست 101شمارهٔ ۱۴۹: نگارا، چون تو زیبا کس ندیده ست 102شمارهٔ ۱۵۰: مرا وقتی دلی آزاد بوده ست 103شمارهٔ ۱۵۱: منم امروز و صد تیمار در دست 104شمارهٔ ۱۵۲: صبا، گردی ازان زلف دو تا خاست 105شمارهٔ ۱۵۳: گل امشب آخر شب مست برخاست 106شمارهٔ ۱۵۴: نسیما، آن گل شبگیر چونست 107شمارهٔ ۱۵۵: من و شب زندگانی من اینست 108شمارهٔ ۱۵۶: به هر بیتی که وصف آن رخانست 109شمارهٔ ۱۵۷: بیا کز رفتنت جانم خرابست 110شمارهٔ ۱۵۸: مرا داغ تو بر جان یادگارست 111شمارهٔ ۱۵۹: مرا از روی خوبان، قبله پیش است 112شمارهٔ ۱۶۰: مرا در سر هوای نازنینی ست 113شمارهٔ ۱۶۱: نگارا، روز عیش و شادمانیست 114شمارهٔ ۱۶۲: ندانستم که اهلیت گناهست 115شمارهٔ ۱۶۳: بیا ساقی که ایام بهار است 116شمارهٔ ۱۶۴: نگویم در تو عیبی، ای پسر، هست 117شمارهٔ ۱۶۵: دلم زو شب حدیث ناز می گفت 118شمارهٔ ۱۶۶: جفا کز وی برین جان زبون رفت 119شمارهٔ ۱۶۷: تماشا گاه جانها شد خیالت 120شمارهٔ ۱۶۸: بیا، ای دیده شهری به سویت 121شمارهٔ ۱۶۹: دریاب که جان خراب گشته ست 122شمارهٔ ۱۷۰: بازش هوس شکار برخواست 123شمارهٔ ۱۷۱: خط کز لب آن پسر دمیده ست 124شمارهٔ ۱۷۲: عشق تو بلای جان بسندست 125شمارهٔ ۱۷۳: ما را دل زار مستمند است 126شمارهٔ ۱۷۴: چشمم که بر روی تو فتاده ست 127شمارهٔ ۱۷۵: آنجاست دل من و هم آنجاست 128شمارهٔ ۱۷۶: زلف تو هنوز تابدار است 129شمارهٔ ۱۷۷: چشمت که میان خواب نازست 130شمارهٔ ۱۷۸: یک موی ترا هزار دام است 131شمارهٔ ۱۷۹: زلف سیه تو مشک چین است 132شمارهٔ ۱۸۰: می نوش که دور شادمانیست 133شمارهٔ ۱۸۱: ای خوانده، بتان حسن شاهت 134شمارهٔ ۱۸۲: دیوانه شدم در آرزویت 135شمارهٔ ۱۸۳: وقتی غباری زاستان بفرست سوی چاکرت 136شمارهٔ ۱۸۴: روز نوروزست و ساقی جام صهبا برگرف ...137شمارهٔ ۱۸۵: شهسوارم آمد و از سینه جان را برگر ...138شمارهٔ ۱۸۶: هر قدم کاندر راه آن سرو خرامان بر ...139شمارهٔ ۱۸۷: روزگاری شد که دل با داغ هجران خو ...140شمارهٔ ۱۸۸: سرو به دید آن قد و رعنایی ازان با ...141شمارهٔ ۱۸۹: باز جانا، آتش شوق تو در جان جا گر ...142شمارهٔ ۱۹۰: آفت دین مسلمانی جز آن عیار نیست 143شمارهٔ ۱۹۱: ای که بی خاک درت در دیده من نور ن ...144شمارهٔ ۱۹۲: ماه تابانست و همچون روی تو تابنده ...145شمارهٔ ۱۹۳: چون به گیتی هر چه می آید، روان خو ...146شمارهٔ ۱۹۴: دیدمش امروز و شب در دل کنون خواهد ...147شمارهٔ ۱۹۵: با غمش خو کردم امشب، گر چه در زار ...148شمارهٔ ۱۹۶: چون گذر بر خاک داری بر سرت این با ...149شمارهٔ ۱۹۷: یار اگر برگشت در تیمار بودن هم خو ...150شمارهٔ ۱۹۸: یار دل برداشت وز رنج دل ما غم ندا ...151شمارهٔ ۱۹۹: رفت یار و آرزوی او ز جان من نرفت 152شمارهٔ ۲۰۰: آن سوار کج کله کز ناز سلطان من اس ...153شمارهٔ ۲۰۱: سرو بستان ملاحت قامت رعنای تست 154شمارهٔ ۲۰۲: خرم آن چشمی که هر روزش نظر بر روی ...155شمارهٔ ۲۰۳: آن که زلف و عارض او غیرت روز و شب ...156شمارهٔ ۲۰۴: دل ز انعامت، مها، با التفاتی قانع ...157شمارهٔ ۲۰۵: شربت وصلت نجویم کار من خون خوردن ...158شمارهٔ ۲۰۶: هر مژه از غمزه خون ریز تو ناوک زن ...159شمارهٔ ۲۰۷: تا خیال روی او را دیده در تب دیده ...160شمارهٔ ۲۰۸: تا خیال نقطه خالت سواد چشم ماست 161شمارهٔ ۲۰۹: بی رخت از پا فتادم، بی لبت رفتم ز ...162شمارهٔ ۲۱۰: بس که زلف سرکشت در کار دلها در نش ...163شمارهٔ ۲۱۱: ساقیا، می ده که امروزم سر دیوانگی ...164شمارهٔ ۲۱۲: خانه ام ویران شد از سودای خوبان ع ...165شمارهٔ ۲۱۳: روزی از دست جفا آخر عنان بستانمت 166شمارهٔ ۲۱۴: بی قرارم کرد زلف بی قرار کافرت 167شمارهٔ ۲۱۵: عاشق سوخته دل زنده به جانی دگر اس ...168شمارهٔ ۲۱۶: در شب هجر که از روز قیامت بتر است 169شمارهٔ ۲۱۷: برگ ریز آمد و برگ گل و گلزار برفت 170شمارهٔ ۲۱۸: رفتی از پیش من و نقش تو از پیش نر ...171شمارهٔ ۲۱۹: فتنه اهل نظر چون به جهان طلعت اوس ...172شمارهٔ ۲۲۰: ترک من دی به رهی مست و خرامان بگذ ...173شمارهٔ ۲۲۱: شد هوا سرد، کنون موسم خرگاه کجاست 174شمارهٔ ۲۲۲: بند جانم ز خم سلسله موی کسی ست 175شمارهٔ ۲۲۳: کشته تیغ جفایت دل درویش من است 176شمارهٔ ۲۲۴: هر که را در سر زلف صنمی دسترسی اس ...177شمارهٔ ۲۲۵: یارب، اندر سر هر موی تو چندان چه ...178شمارهٔ ۲۲۶: روزگاریست که در خاطرم آشوب و فلان ...179شمارهٔ ۲۲۷: عشق با جان بهم از سینه برون خواهد ...180شمارهٔ ۲۲۸: تا ندانی ز دلم یار برون خواهد رفت 181شمارهٔ ۲۲۹: باز شب آمد و خواب از سر من بیرون ...182شمارهٔ ۲۳۰: باد نوروز چو دنباله جان ما داشت 183شمارهٔ ۲۳۱: دوش لعل تو مرا تا به سحر مهمان دا ...184شمارهٔ ۲۳۲: تا زید بنده غم عشق به جان خواهد د ...185شمارهٔ ۲۳۳: ساقیا، باده ده امروز که جانان این ...186شمارهٔ ۲۳۴: هر کس آنجا که می و شاهد و گلشن آن ...187شمارهٔ ۲۳۵: گر بگویم که درون دل من پنهان چیست 188شمارهٔ ۲۳۶: آنکه برده ست دلم زلف پریشان اینست 189شمارهٔ ۲۳۷: یا رب، اندر دل خاک آن گل خندان چو ...190شمارهٔ ۲۳۸: زلف شستش که به هر مو دل دیگر بسته ...191شمارهٔ ۲۳۹: ای خوش آن وقت که ما را دل بی غم ب ...192شمارهٔ ۲۴۰: هر که راکن مکن هوش و خرد در کارست 193شمارهٔ ۲۴۱: در سرم تا ز سر زلف تو سودایی هست 194شمارهٔ ۲۴۲: ستمی کز تو کشد مرد، ستم نتوان گفت 195شمارهٔ ۲۴۳: سر آن قامت چون سرو روان خواهم گشت 196شمارهٔ ۲۴۴: خبری ده به من، ای باد که جانان چو ...197شمارهٔ ۲۴۵: نه مرا خواب به چشم و نه مرا دل در ...198شمارهٔ ۲۴۶: شب و روز می بنالم ز جفای چشم مستت 199شمارهٔ ۲۴۷: صفتی ست آب حیوان، زدهان نوشخندت 200شمارهٔ ۲۴۸: منم و خیالبازی، شب و روز با جمالت 201شمارهٔ ۲۴۹: اثری نماند باقی ز من اندر آرزویت 202شمارهٔ ۲۵۰: گر چه سرو باغ را بالا خوش است 203شمارهٔ ۲۵۱: بار عشقت بر دلم باری خوش است 204شمارهٔ ۲۵۲: عاشقان را درد بی مرهم خوش است 205شمارهٔ ۲۵۳: کار بالای تو تا بالا گرفت 206شمارهٔ ۲۵۴: یار بی موجب دل از ما برگرفت 207شمارهٔ ۲۵۵: مردم از کوی تو چون بیدل نرفت 208شمارهٔ ۲۵۶: از تو بر خاطر مرا آزار نیست 209شمارهٔ ۲۵۷: مفلسی از پادشایی خوشتر است 210شمارهٔ ۲۵۸: یار ما را عزم رایی دیگر است 211شمارهٔ ۲۵۹: ترک من طره مشوش کرده است 212شمارهٔ ۲۶۰: مه غلام تست با رویی که هست 213شمارهٔ ۲۶۱: روی خوبت دلبری را پایه ای است 214شمارهٔ ۲۶۲: آمد آن یاری که در دل جای اوست 215شمارهٔ ۲۶۳: رنگی از حسن تو در روی گل است 216شمارهٔ ۲۶۴: ای نسیم صبحدم، یارم کجاست 217شمارهٔ ۲۶۵: چشم فتانت که دی بر رو نخفت 218شمارهٔ ۲۶۶: صد دل اندر زلف شب گون سوخت ست 219شمارهٔ ۲۶۷: ای دهانت، چشمه آب حیات 220شمارهٔ ۲۶۸: شکرین لعل تو کان نمک است 221شمارهٔ ۲۶۹: نرگس مست تو خواب آلوده است 222شمارهٔ ۲۷۰: ای که روی تو حیات جان است 223شمارهٔ ۲۷۱: تیر کدامین بلاست کان به کمان تو ن ...224شمارهٔ ۲۷۲: درد سر دوستان آه و فغان من است 225شمارهٔ ۲۷۳: عمر به پایان رسید در هوس روی دوست 226شمارهٔ ۲۷۴: هر که نگه در تو کرد بیش به بستان ...227شمارهٔ ۲۷۵: خوش بود آن بیدلی کز غم امانیش نیس ...228شمارهٔ ۲۷۶: نیست دلی کاندرو داغ جفای تو نیست 229شمارهٔ ۲۷۷: در چمن جان من سرو خرامان یکی ست 230شمارهٔ ۲۷۸: آنکه مزاج دلش باز ندانم که چیست 231شمارهٔ ۲۷۹: درد دلم را طبیب چاره ندانست 232شمارهٔ ۲۸۰: چون غم هجران او نداشت نهایت 233شمارهٔ ۲۸۱: ای سر کشیده از من، سر کشم به پیشت 234شمارهٔ ۲۸۲: چون در سخن درآمد لعل شکر مقالت 235شمارهٔ ۲۸۳: چابک تر از تو در همه عالم سوار نی ...236شمارهٔ ۲۸۴: خوش خلعتی ست جسم، ولی استوار نیست 237شمارهٔ ۲۸۵: شب نیست کز تو بر سر هر کو نفیر نی ...238شمارهٔ ۲۸۶: بیدار شو، دلا، که جهان جای خواب ن ...239شمارهٔ ۲۸۷: بیرون میاز پرده که ما را شکیب نیس ...240شمارهٔ ۲۸۸: مست ترا به هیچ میی احتیاج نیست 241شمارهٔ ۲۸۹: ناوک زنی چو غمزه او در زمانه نیست 242شمارهٔ ۲۹۰: ای دل، غمین مباش که جانان رسیدنی ...243شمارهٔ ۲۹۱: هر سو که با هزار کرشمه خرام تست 244شمارهٔ ۲۹۲: ای غمزه زن که تیر جفا در کمان تست 245شمارهٔ ۲۹۳: ای آرزوی دیده، دلم در هوای تست 246شمارهٔ ۲۹۴: جانا، کرشمه تو ره عقل و دین زده س ...247شمارهٔ ۲۹۵: خونخوار چشم تو که ره مرد و زن زده ...248شمارهٔ ۲۹۶: تا دیده در جمال تو دیدن گرفته است 249شمارهٔ ۲۹۷: بنگر که اشک دامن ما چون گرفته است 250شمارهٔ ۲۹۸: لشکر کشید عشق و دلم ترک جان گرفت 251شمارهٔ ۲۹۹: چشمت به عشوه جان دو صد ناتوان گرف ...252شمارهٔ ۳۰۰: زلف به ظلم گر چه جهانی فرو گرفت 253شمارهٔ ۳۰۱: امشب که چشم من به ته پای او بخفت 254شمارهٔ ۳۰۲: آب حیات من که نم از من دریغ داشت 255شمارهٔ ۳۰۳: زیر کله نمونه روی تو مه نداشت 256شمارهٔ ۳۰۴: ای باد، ازان بهار خبر ده که تا کج ...257شمارهٔ ۳۰۵: آن ترک نازنین که جهانی شکار اوست 258شمارهٔ ۳۰۶: ماییم کافتاب غلام جمال ماست 259شمارهٔ ۳۰۷: ای پیر، خاک پای تو نور سعادت است 260شمارهٔ ۳۰۸: از لعل آتشین تو دل کان آتش است 261شمارهٔ ۳۰۹: از بند زلف غمزدگان را سبب فرست 262شمارهٔ ۳۱۰: باز آن حریف بر سر سودای دیگرست 263شمارهٔ ۳۱۱: یارب، که این درخت گل از بوستان کی ...264شمارهٔ ۳۱۲: لعل لبت به چاشنی از انگبین به است 265شمارهٔ ۳۱۳: گر باغ پر شکوفه و گلزار خرم است 266شمارهٔ ۳۱۴: آن خط پر بلا که در آغاز رستن است 267شمارهٔ ۳۱۵: از عشق اگر دلت چو کبابی به تابه ا ...268شمارهٔ ۳۱۶: من کیستم که این غم تو با چو من کس ...269شمارهٔ ۳۱۷: ای آفتاب تافته از روی انورت 270شمارهٔ ۳۱۸: گیرم که نیست پرسش آزادگان فنت 271شمارهٔ ۳۱۹: ز آنگهی که دل من به سوی یار من اس ...272شمارهٔ ۳۲۰: ز بس که گوش جهانی پر از فغان من ا ...273شمارهٔ ۳۲۱: ز خون دل که به رخسار ماجرای من اس ...274شمارهٔ ۳۲۲: رخت ولایت چشم پر آب را بگرفت 275شمارهٔ ۳۲۳: مهی گذشت که آن مه به سوی ما نگذشت 276شمارهٔ ۳۲۴: مرا کرشمه آن ترک گلعذار بکشت 277شمارهٔ ۳۲۵: چو خشم مست تو در خوابگاه ناز بخفت 278شمارهٔ ۳۲۶: شب فراق سیاه و مرا سیاه تر است 279شمارهٔ ۳۲۷: هنوز آن رخ چون ماه پیش چشم من است 280شمارهٔ ۳۲۸: کسی که عشق نبازد نه آدمی سنگ است 281شمارهٔ ۳۲۹: شکوفه غالیه بو گشت و باغ گل رنگ ا ...282شمارهٔ ۳۳۰: چه داغهاست که بر سینه فگارم نسیت 283شمارهٔ ۳۳۱: مرا به عشق دل خویش نیز محرم نیست 284شمارهٔ ۳۳۲: بیا بیا که مرا طاقت جدایی نیست 285شمارهٔ ۳۳۳: کدام سنگدلت شیوه جفا آموخت 286شمارهٔ ۳۳۴: سپیده دم که زمانه ز رخ نقاب انداخ ...287شمارهٔ ۳۳۵: چه تیر بود که چشم تو ناگهان انداخ ...288شمارهٔ ۳۳۶: رخ تو رشته زلف از برای آن آویخت 289شمارهٔ ۳۳۷: کجاست دل که غمت را نهان تواند داش ...290شمارهٔ ۳۳۸: نگار من که ز جنبیدن صبا خفته ست 291شمارهٔ ۳۳۹: ترا به دین و دیانت درون بپاید راس ...292شمارهٔ ۳۴۰: هلال عید جهان را به نور خویش آراس ...293شمارهٔ ۳۴۱: بیا که بی تو دل خسته غرق خوناب ست 294شمارهٔ ۳۴۲: بهار غالیه در دامن صبا سوده ست 295شمارهٔ ۳۴۳: بر آن لبی که شکر با حلاوتش شوراست 296شمارهٔ ۳۴۴: مرا به سوی تو پیوند دوستی خام است 297شمارهٔ ۳۴۵: رسید فصل گل و باد عنبر افشان است 298شمارهٔ ۳۴۶: هنوز آن که نشینیم با تو در سینه س ...299شمارهٔ ۳۴۷: شوق توام باز گریبان گرفت 300شمارهٔ ۳۴۸: جان که چنین تب کش سودای تست 301شمارهٔ ۳۴۹: آنکه دلم شیفته روی اوست 302شمارهٔ ۳۵۰: حسن تو کاندیشه به کارش گم است 303شمارهٔ ۳۵۱: شاخ گل از نسیم جلوه گر است 304شمارهٔ ۳۵۲: دامن گل ز ابر پر گهر است 305شمارهٔ ۳۵۳: شب گذشته ست و اول سحر است 306شمارهٔ ۳۵۴: موی را نیست این میان که تراست 307شمارهٔ ۳۵۵: هر که در پیش چشم روشن ماست 308شمارهٔ ۳۵۶: عشق اگر چه نشان بخت بد است 309شمارهٔ ۳۵۷: با غمت شادی جهان هوس است 310شمارهٔ ۳۵۸: این جفا کارییت که نو به نو است 311شمارهٔ ۳۵۹: رخ تو نور دیده قمر است 312شمارهٔ ۳۶۰: تن پاکت که زیر پیرهن است 313شمارهٔ ۳۶۱: روی نیکوی تو ز مه کم نیست 314شمارهٔ ۳۶۲: سرو را با قد تو هستی نیست 315شمارهٔ ۳۶۳: یار ما دل ز دوستان برداشت 316شمارهٔ ۳۶۴: ترک مستم که قصد ایمان داشت 317شمارهٔ ۳۶۵: از رخت ارغوان نمودار است 318شمارهٔ ۳۶۶: ترک من دی سخن به ره می گفت 319شمارهٔ ۳۶۷: آنچه بر جان من ز غم رفته ست 320شمارهٔ ۳۶۸: گل ز رخساره تو بی آب است 321شمارهٔ ۳۶۹: هر که روی تو دید جان دانست 322شمارهٔ ۳۷۰: بنده را با تو دوستداری خوست 323شمارهٔ ۳۷۱: سر زلف تو تا بجنبیده ست 324شمارهٔ ۳۷۲: نگار من امشب سر ناز داشت 325شمارهٔ ۳۷۳: دلم برد و بوی وفایی نداشت 326شمارهٔ ۳۷۴: گلستان نسیم سحر یافته ست 327شمارهٔ ۳۷۵: دل من به جانانی آویخته ست 328شمارهٔ ۳۷۶: صبا کو به بوی تو جان پرور است 329شمارهٔ ۳۷۷: کجا دولت وصلش آرم به دست 330شمارهٔ ۳۷۸: بتی کز ویم رو به دیوانگی ست 331شمارهٔ ۳۷۹: خم تهی گشت و هنوزم جان ز می سیراب ...332شمارهٔ ۳۸۰: صد بلا افتاد و صد فتنه بخاست 333شمارهٔ ۳۸۱: گر ترا ناز و بدخویی این است 334شمارهٔ ۳۸۲: بهار آمد و گلهای بوستان بشکفت 335شمارهٔ ۳۸۳: یار چون با ماست بهر دیدنش تعجیل چ ...336شمارهٔ ۳۸۴: بدان بهانه که حسنی ست بس فراوانت 337شمارهٔ ۳۸۵: باز مست آمدنش نازکنان از جایی ست 338شمارهٔ ۳۸۶: کسی را به دور حسن تو پروای خواب ن ...339شمارهٔ ۳۸۷: از من آن کامیاب را چه غم است 340شمارهٔ ۳۸۸: هر عاشقی که ترسد از طعنه و ملامت 341شمارهٔ ۳۸۹: یارب، چه شد کان ترک ما ترک محبان ...342شمارهٔ ۳۹۰: زلف مشکینش که گویی را به چوگان یا ...343شمارهٔ ۳۹۱: خنده هرگز دهنی همچو دهان تو نیافت 344شمارهٔ ۳۹۲: یک سخن گر من ازان جان و جهان خواه ...345شمارهٔ ۳۹۳: یا رب، آن زلف تو هیچ اشکنه بی دل ...346شمارهٔ ۳۹۴: دردا که با من آن بت نامهربان نساخ ...347شمارهٔ ۳۹۵: با این جمال روی صنم دیدنم خطاست 348شمارهٔ ۳۹۶: خیال روی تو چون در ناب در نظر است 349شمارهٔ ۳۹۷: رخت کز آتش تبها به تاب در عرق است 350شمارهٔ ۳۹۸: جمال دوست مرا تا به چشم دیده شده ...351شمارهٔ ۳۹۹: دو اسپه پیک نظر می دوانم از چپ و ...352شمارهٔ ۴۰۰: لطافت تو چنان در خیال ما بنشست 353شمارهٔ ۴۰۱: بیا که دل بشد از انتظار آمدنت 354شمارهٔ ۴۰۲: چه وزن ماه سما را برابر رویت 355شمارهٔ ۴۰۳: به خود مبین که چو روی من آفتابی ه ...356شمارهٔ ۴۰۴: رخش بدیدم و گفتم که بوستان این اس ...357شمارهٔ ۴۰۵: دو زلف تو که سر اندر زمین رسانیده ...358شمارهٔ ۴۰۶: ای داشته به سر ز رعونت کلاه کج 359شمارهٔ ۴۰۷: توانگری به دل است، ای گدای با صد ...360شمارهٔ ۴۰۸: به غیر جام دمادم مجوی همدم هیچ 361شمارهٔ ۴۰۹: ای دستت از نگار سفید و سیاه و سرخ 362شمارهٔ ۴۱۰: ز من در هجر او هر دم فغان زار می ...363شمارهٔ ۴۱۱: شد از عشقت دلم خون و جگر افگار و ...364شمارهٔ ۴۱۲: ندانم تا چه باد است این که از گلز ...365شمارهٔ ۴۱۳: نگارم در گلستان رفت و خارم پیش می ...366شمارهٔ ۴۱۴: صبا می جنبد و آن مست ما را خواب م ...367شمارهٔ ۴۱۵: زمستان می رود، ایام گلها پیش می آ ...368شمارهٔ ۴۱۶: مگر غنچه ز روی یار من شرمنده می آ ...369شمارهٔ ۴۱۷: مرا باز از طریق ساقی خود یاد می آ ...370شمارهٔ ۴۱۸: چه شد کان سرو سیم اندام سوی من نم ...371شمارهٔ ۴۱۹: به گل گشت چمن چون گلستان من برون ...372شمارهٔ ۴۲۰: چه فرخ ساعتی باشد که یار از در در ...373شمارهٔ ۴۲۱: مبادا کز شکار آن خیره کش یکسر درو ...374شمارهٔ ۴۲۲: سحرگاهان که باد از سوی گل عنبرفشا ...375شمارهٔ ۴۲۳: مرا هر شب زدیده خون دل غلتان فرود ...376شمارهٔ ۴۲۴: که می آید چنین، یارب، مگر مه بر ز ...377شمارهٔ ۴۲۵: پس از ماهیم دوش از وعده دیدار خوا ...378شمارهٔ ۴۲۶: نه از نقاش چین هرگز چنین صورتگری ...379شمارهٔ ۴۲۷: چه پنداری که من از عاشقی بیگانه خ ...380شمارهٔ ۴۲۸: به پیران سر به کوی عاشقی رندانه خ ...381شمارهٔ ۴۲۹: من از جور و جفای دلبران دیوانه خو ...382شمارهٔ ۴۳۰: مرو زینسان که هر سو جامه جان چاک ...383شمارهٔ ۴۳۱: شبی، ای باد، سوی آن رخ گلگون نخوا ...384شمارهٔ ۴۳۲: سخن می گفتم از لبهاش در کامم زبان ...385شمارهٔ ۴۳۳: ز عارض، طره بالا کن که کار خلق در ...386شمارهٔ ۴۳۴: کسی را کاین چنین زلف و بناگوش آن ...387شمارهٔ ۴۳۵: ترا از وجه دل بردن ورای حسن آن با ...388شمارهٔ ۴۳۶: مرا تا آشنایی با بتان دل ربا باشد 389شمارهٔ ۴۳۷: مبارک بامدادی کان جمال اندر نظر ب ...390شمارهٔ ۴۳۸: سخن در پرده می گویی، زبان دانی هم ...391شمارهٔ ۴۳۹: خوشم کردی به دشنامی توقع بیش می ب ...392شمارهٔ ۴۴۰: به چشمم تا خیال لعل آن قصاب می گر ...393شمارهٔ ۴۴۱: هنوزت ناز گرد چشم خواب آلود می گر ...394شمارهٔ ۴۴۲: همه شب در دلم آن کافر خون خوار می ...395شمارهٔ ۴۴۳: کسی کش چون تویی در دل همه شب تا س ...396شمارهٔ ۴۴۴: سپهر هفتمین کانجا بسی برج روان گر ...397شمارهٔ ۴۴۵: دلم را گاه آن آمد که کام از عیش ب ...398شمارهٔ ۴۴۶: بسند است آنکه زلف بناگوشت علم گیر ...399شمارهٔ ۴۴۷: خوشم کاب دو چشم من همه روی زمین گ ...400شمارهٔ ۴۴۸: سوار چابک من باز عزم لشکری دارد 401شمارهٔ ۴۴۹: مه روزه رسید و آفتابم روزه می دار ...402شمارهٔ ۴۵۰: اگر آن جادوی خونخواره نرگس در فسو ...403شمارهٔ ۴۵۱: میا غمزه زنان بیرون که هویی در جه ...404شمارهٔ ۴۵۲: به روی چون گلت هر گه که این چشم ت ...405شمارهٔ ۴۵۳: چو زلفش فتنه شد بر جان، دلم آباد ...406شمارهٔ ۴۵۴: مهش گویم، و لیکن مه سخن گفتن نمی ...407شمارهٔ ۴۵۵: چه پوشی پرده بر رویی که آن پنهان ...408شمارهٔ ۴۵۶: زهی از درد خود یک چشم را بینم نمی ...409شمارهٔ ۴۵۷: بت محمل نشین من مگر حالم نمی داند 410شمارهٔ ۴۵۸: چو جان عاشقان آن ماه را سلطان و خ ...411شمارهٔ ۴۵۹: دمی نبود که آن غمزه جهانی خون نمی ...412شمارهٔ ۴۶۰: زمانی نیست کز دست تو جان من نمی س ...413شمارهٔ ۴۶۱: همه مستی خلق از ساغر و پیمانه می ...414شمارهٔ ۴۶۲: هوایی می رسد کز سر گریبان چاک خوا ...415شمارهٔ ۴۶۳: دلت هر لحظه می گردد کجا روی وفا ر ...416شمارهٔ ۴۶۴: مشو پنهان برون آ، عالمی را جان بی ...417شمارهٔ ۴۶۵: رخی داری که وصف آن به خاطر در نمی ...418شمارهٔ ۴۶۶: چو ترک مست من هر لحظه ای سوی دگر ...419شمارهٔ ۴۶۷: چه خوش صبحی دمید امشب مرا از روی ...420شمارهٔ ۴۶۸: دروغ و راستی کان غمزه غماز پیوندد 421شمارهٔ ۴۶۹: بتی کو هر دمم دشنامهای شکرین بخشد 422شمارهٔ ۴۷۰: دلم برون شد از غمت، غمت ز دل برون ...423شمارهٔ ۴۷۱: دل باز به جوش آمد، جانان که می آی ...424شمارهٔ ۴۷۲: ما را تو صنم باشی، دیگر به چه کار ...425شمارهٔ ۴۷۳: شمع من اگر یک شب از خانه برون آید 426شمارهٔ ۴۷۴: از شیفتگان چون من، سر باز برون نا ...427شمارهٔ ۴۷۵: گفتم که ترا آخر دل خانه نمی یابد 428شمارهٔ ۴۷۶: آن دل به چه کار آید کان خانه تو ن ...429شمارهٔ ۴۷۷: چشمت گهی از غمزه هشیار نخواهد شد 430شمارهٔ ۴۷۸: آن را که سر و کاری با چون تو نگار ...431شمارهٔ ۴۷۹: دردا که دگر ما را آن یار نمی پرسد 432شمارهٔ ۴۸۰: ماهی که به سوی خود صد دل نگران بی ...433شمارهٔ ۴۸۱: چون بهر خرامیدن بارم ز زمین خیزد 434شمارهٔ ۴۸۲: دولت نه به زور است و به زاری چه ت ...435شمارهٔ ۴۸۳: حاصل اگر از زلف تو یک بار توان کر ...436شمارهٔ ۴۸۴: تا غمزه خون ریز تو قصد دل ما کرد 437شمارهٔ ۴۸۵: زلفین تو سرگشته چو باد سحرم کرد 438شمارهٔ ۴۸۶: یک دل به سر کوی تو آباد نیابند 439شمارهٔ ۴۸۷: عشاق حیات از لب خندان تو یابند 440شمارهٔ ۴۸۸: شب دلشدگان دیده بیدار نبندند 441شمارهٔ ۴۸۹: صد جان به یکی دانگ به بازار فروشن ...442شمارهٔ ۴۹۰: من بنده آن روی که دیدن نگذارند 443شمارهٔ ۴۹۱: ماییم درون سوخته، بیرون شده ای چن ...444شمارهٔ ۴۹۲: ای کز رخ تو دیده، همه جان و جهان ...445شمارهٔ ۴۹۳: هندوی مرا کشتن ترکانه ببیند 446شمارهٔ ۴۹۴: باد آمد و بویی زنگارم نرسانید 447شمارهٔ ۴۹۵: بویی ز سر زلف نگارین به من آرید 448شمارهٔ ۴۹۶: باد آمد و زان سرو خرامان خبر آورد 449شمارهٔ ۴۹۷: یک خنده بزن، زان لب لعل شکرآلود 450شمارهٔ ۴۹۸: ای هم نفسان، یک نفسم باز گذارید 451شمارهٔ ۴۹۹: دل رفت به سوی تو، همان سوی که شد ...452شمارهٔ ۵۰۰: ای زلف تو دام دل دانا و خردمند 453شمارهٔ ۵۰۱: عاقل ندهد عاشق دل سوخته را پند 454شمارهٔ ۵۰۲: روزی مگر این بسته در ما بگشایند 455شمارهٔ ۵۰۳: آن سرو خرامنده که جستم، به بر آمد 456شمارهٔ ۵۰۴: هر سر که به سودای تو از پای در آم ...457شمارهٔ ۵۰۵: ترسم که از اطراف جهان دود برآید 458شمارهٔ ۵۰۶: گر بار دگر ماه من از بام برآید 459شمارهٔ ۵۰۷: سروی چو تو در خلخ و نوشاد نباشد 460شمارهٔ ۵۰۸: یک روز به عمری ز منت یاد نیاید 461شمارهٔ ۵۰۹: بر آب رخت یک گل سیراب نیاید 462شمارهٔ ۵۱۰: روزی اگر آن ماه به مهمان من آید 463شمارهٔ ۵۱۱: گر چشم من از صورت تو دور نباشد 464شمارهٔ ۵۱۲: سروی چو تو در اچه و در تته نباشد 465شمارهٔ ۵۱۳: بی نرگس تو خواب ندانم که چه باشد 466شمارهٔ ۵۱۴: دل بسته بالای یکی تنگ قبا شد 467شمارهٔ ۵۱۵: تا جان مرا از لب لعل تو خبر شد 468شمارهٔ ۵۱۶: آباد نشد دل که خراب پسران شد 469شمارهٔ ۵۱۷: آن کودک نورسته که سیمین بدنی شد 470شمارهٔ ۵۱۸: ما را غم آن شوخ، اگر بنده نسازد 471شمارهٔ ۵۱۹: جانا، اگرم درد تو دیوانه نسازد 472شمارهٔ ۵۲۰: جان تشنگی از شربت عناب تو دارد 473شمارهٔ ۵۲۱: دیوانه دلم زلف پریشان که دارد 474شمارهٔ ۵۲۲: رویی که تو داری گل سیراب ندارد 475شمارهٔ ۵۲۳: دل نیست که در وی غم دلدار نگنجد 476شمارهٔ ۵۲۴: چون مرغ سحر از غم گلزار بنالد 477شمارهٔ ۵۲۵: یارم چو به خنده شکر بسته گشاید 478شمارهٔ ۵۲۶: جایی گذرت، ای بت چالاک، نیفتد 479شمارهٔ ۵۲۷: آن را که غمی باشد و گفتن نتواند 480شمارهٔ ۵۲۸: من سرو ندیدم که به بالای تو ماند 481شمارهٔ ۵۲۹: هر کس که تقرب ز وصال تو نجوید 482شمارهٔ ۵۳۰: کجا بودی، بگو، ای سرو آزاد 483شمارهٔ ۵۳۱: ندانم تا ترا در دل چه افتاد 484شمارهٔ ۵۳۲: برفت آن دل که با صبر آشنا بود 485شمارهٔ ۵۳۳: مرا با تو که شب بیداریی بود 486شمارهٔ ۵۳۴: شکر پیش لبت شیرین نگویند 487شمارهٔ ۵۳۵: سخن پیش رخش زیبا مگویید 488شمارهٔ ۵۳۶: رخ آن شوخ پنهانی ببینید 489شمارهٔ ۵۳۷: لب از تو وز شکر پیمانه ای چند 490شمارهٔ ۵۳۸: ز اهل عقل نپسندد خردمند 491شمارهٔ ۵۳۹: مرا تا با تو افتاده ست پیوند 492شمارهٔ ۵۴۰: از آن اهل نظر در غم اسیرند 493شمارهٔ ۵۴۱: لبت را جان توان خواندن، ولیکن 494شمارهٔ ۵۴۲: چو نقش صورتش در آب و گل ماند 495شمارهٔ ۵۴۳: به هر درد و غمی دل مبتلا شد 496شمارهٔ ۵۴۴: دلم زینسان که زار و مبتلا شد 497شمارهٔ ۵۴۵: چو ماه روزه از اوج سما شد 498شمارهٔ ۵۴۶: به ملک فتنه تا زلفش علم شد 499شمارهٔ ۵۴۷: دل عاشق چرا شیدا نباشد 500شمارهٔ ۵۴۸: دل ما را شکیب از جان نباشد 501شمارهٔ ۵۴۹: وفا در نیکوان چندان نباشد 502شمارهٔ ۵۵۰: کسی کز عاشقی بیزار باشد 503شمارهٔ ۵۵۱: بتا، مانند تو مهوش نباشد 504شمارهٔ ۵۵۲: چمن را رنگ و بو چندین نباشد 505شمارهٔ ۵۵۳: دلی دارم که جز جانان نخواهد 506شمارهٔ ۵۵۴: دلم بی وصل جانان جان نخواهد 507شمارهٔ ۵۵۵: از آن سنبل که گل سر بار دارد 508شمارهٔ ۵۵۶: سوار من که ره در سینه دارد 509شمارهٔ ۵۵۷: فلک با کس دل یکتا ندارد 510شمارهٔ ۵۵۸: بتی کز دیدنش جان مست گردد 511شمارهٔ ۵۵۹: جفا کن بو که این دل بازگردد 512شمارهٔ ۵۶۰: زهر تن چشم او جان را بدزدد 513شمارهٔ ۵۶۱: زمانه چون تو دلجویی ندارد 514شمارهٔ ۵۶۲: دلی کو چون تو دلداری ندارد 515شمارهٔ ۵۶۳: دل من خون شد و جانان نداند 516شمارهٔ ۵۶۴: دلم جز کوی تو مسکن نداند 517شمارهٔ ۵۶۵: اگر چشم تو روزی بر مه افتد 518شمارهٔ ۵۶۶: مهی چون او به دست من نیفتد 519شمارهٔ ۵۶۷: گر او بی یاد ما در می نیفتد 520شمارهٔ ۵۶۸: خطی از لعل جانان می برآید 521شمارهٔ ۵۶۹: به سالی کی چنین ماهی برآید 522شمارهٔ ۵۷۰: مه او چون به ماهی برنیاید 523شمارهٔ ۵۷۱: سر زلف تو یاری را نشاید 524شمارهٔ ۵۷۲: گهیت از آشنایان یاد ناید 525شمارهٔ ۵۷۳: ببین تا دیده چند افسون نماید 526شمارهٔ ۵۷۴: صبا آمد، ولی دل بازنامد 527شمارهٔ ۵۷۵: نگارا، از من مسکین چه خیزد 528شمارهٔ ۵۷۶: غم من شادی کس را نپرسد 529شمارهٔ ۵۷۷: از یاد تو دل جدا نخواهد شد 530شمارهٔ ۵۷۸: امشب بت ما به نزد ما بود 531شمارهٔ ۵۷۹: وقتی دل ما ازان ما بود 532شمارهٔ ۵۸۰: عشق آمد و دل ز دست ما برد 533شمارهٔ ۵۸۱: یاری دل ما به رایگان برد 534شمارهٔ ۵۸۲: تاب رخت آفتاب ناورد 535شمارهٔ ۵۸۳: ای همنفسان که پیش یارید 536شمارهٔ ۵۸۴: با یار ز من خبر بگویید 537شمارهٔ ۵۸۵: از رنگ رخت قمر توان کرد 538شمارهٔ ۵۸۶: فریاد، ز غمزه تو فریاد 539شمارهٔ ۵۸۷: خطی که قرین حال باشد 540شمارهٔ ۵۸۸: گر مه چو تو با جمال باشد 541شمارهٔ ۵۸۹: آن را غم تو یار باشد 542شمارهٔ ۵۹۰: گر یار به دل درون نباشد 543شمارهٔ ۵۹۱: آن دوست که بود خصم جان شد 544شمارهٔ ۵۹۲: فریاد که عشق کهنه نو شد 545شمارهٔ ۵۹۳: جانا، چو تویی دگر نیاید 546شمارهٔ ۵۹۴: هنگام گل است و باده باید 547شمارهٔ ۵۹۵: چون سرو تو از قبا برآید 548شمارهٔ ۵۹۶: گر دلبر من بر من آید 549شمارهٔ ۵۹۷: یاری که طریق ناز دارد 550شمارهٔ ۵۹۸: گل رنگ نگار ما ندارد 551شمارهٔ ۵۹۹: بی یاد تو غم جهان نسوزد 552شمارهٔ ۶۰۰: چشمم همه روز خون تراود 553شمارهٔ ۶۰۱: آن کیست که از خدا نترسد 554شمارهٔ ۶۰۲: بیداد غم، ار دلم بگوید 555شمارهٔ ۶۰۳: ناله برآید هر طرف کان بت خرامان د ...556شمارهٔ ۶۰۴: در ره بماند این چشم تر، کان شوخ م ...557شمارهٔ ۶۰۵: برنامد آهی از دلم، زلفت پریشان از ...558شمارهٔ ۶۰۶: دیرینه دردی داشتم، بازم همان آغاز ...559شمارهٔ ۶۰۷: ما را نکردی گر حلال از لب شراب نا ...560شمارهٔ ۶۰۸: ما را چه جان باشد که تو بر ما فشا ...561شمارهٔ ۶۰۹: سیمین تن و خارا دلی، گر گفتنم یار ...562شمارهٔ ۶۱۰: آرام جان می رود، دل را صبوری چون ...563شمارهٔ ۶۱۱: باز آن بلای عاشقان اینک به صحرا م ...564شمارهٔ ۶۱۲: می خواهد آن سرو روان کامروز در صح ...565شمارهٔ ۶۱۳: جانم فدای قامتی کافاق را حیران کن ...566شمارهٔ ۶۱۴: شب کان مه من بر دلم از غصه پیکان ...567شمارهٔ ۶۱۵: خاطر بسوی دلبری هر لحظه ما را می ...568شمارهٔ ۶۱۶: شمشیر کین باز آن صنم بر قصد دلها ...569شمارهٔ ۶۱۷: نازک رخ جانان من بوی گل خندان دهد 570شمارهٔ ۶۱۸: گر گشت آن سرو روان روزی سوی گلشن ...571شمارهٔ ۶۱۹: شبهای عاشق را گهی صبح طرب کمتر دم ...572شمارهٔ ۶۲۰: چند ز دور بینمت، وه که دلم کباب ش ...573شمارهٔ ۶۲۱: سال نو است و عشق نو عشرت یار من چ ...574شمارهٔ ۶۲۲: چون ز نسیم صبحدم زلف تو در هوا شو ...575شمارهٔ ۶۲۳: شاه سوار من نگر مست و خراب می رود 576شمارهٔ ۶۲۴: هر که چو تو به نیکویی آفت عقل و ج ...577شمارهٔ ۶۲۵: زلف تو باز فتنه را رشته دراز می د ...578شمارهٔ ۶۲۶: هر که دمی به یاد آن دلبر مه لقا ز ...579شمارهٔ ۶۲۷: به چه کار آیدم آن دل که نه در کار ...580شمارهٔ ۶۲۸: خرم آن روز که دیدار تو پیش نظر آی ...581شمارهٔ ۶۲۹: چند گاهی دگر ار چشم تو در ناز بما ...582شمارهٔ ۶۳۰: باز شب افتاد و ما را دل همان جا ش ...583شمارهٔ ۶۳۱: دوش ما بودیم و آن مهر و، شب مهتاب ...584شمارهٔ ۶۳۲: ای خوش آن وقتی که آن بدعهد با ما ...585شمارهٔ ۶۳۳: ای خوش آن وقتی که ما را دل به جای ...586شمارهٔ ۶۳۴: تا جهان بود، از جهان هرگز دلم خرم ...587شمارهٔ ۶۳۵: چشم یارم دوش بی هنگام خواب آورده ...588شمارهٔ ۶۳۶: شب رسید آن شمع کو عمری درون سینه ...589شمارهٔ ۶۳۷: من ز جانان گر چه صد اندوه جان خوا ...590شمارهٔ ۶۳۸: باز از رندی علم بر آسمان خواهم کش ...591شمارهٔ ۶۳۹: صبحگه، یارب، حدیثی زان دو لب خواه ...592شمارهٔ ۶۴۰: از لبت گر خط میگون سر برون خواهم ...593شمارهٔ ۶۴۱: خوبرویان چون به سلطانی علم بالا ک ...594شمارهٔ ۶۴۲: باز گل بشکفت و گلرویان سوی بستان ...595شمارهٔ ۶۴۳: گر نظر بر چشم کافر کیش او خواهد ف ...596شمارهٔ ۶۴۴: باز گل می آید و دل در بلا خواهد ف ...597شمارهٔ ۶۴۵: دل ز دست من برفت و آرزوی دل بماند 598شمارهٔ ۶۴۶: رفتیم از چشم و در دل حسرت رویت بم ...599شمارهٔ ۶۴۷: عاشقان نقل غمت با باده احمر خورند 600شمارهٔ ۶۴۸: شهسوارانی که فتح قلعه دین کرده ان ...601شمارهٔ ۶۴۹: عاشقان تو ز تو تا صبح در خونابه ا ...602شمارهٔ ۶۵۰: چشمها را گوی کاین ناز و کرشمه کم ...603شمارهٔ ۶۵۱: ژاله از نرگس فرو بارید و گل را آب ...604شمارهٔ ۶۵۲: دوش بوی گل مرا از آشنایی یاد داد 605شمارهٔ ۶۵۳: آن همه دعوی که اول عقل دعوی دار ک ...606شمارهٔ ۶۵۴: یا رب، آن بالا مگر از آب حیوان ری ...607شمارهٔ ۶۵۵: آبرویم ز آتش سودای خوبان شد به با ...608شمارهٔ ۶۵۶: در شب هجران که روزی هیچ دشمن را م ...609شمارهٔ ۶۵۷: غمزه هایی کرد چشمش با دل این نامر ...610شمارهٔ ۶۵۸: ساقیا، می ده که بیرون سبزه های تر ...611شمارهٔ ۶۵۹: سبزه ای سبز است و آب روشن و سرو ب ...612شمارهٔ ۶۶۰: ای که چون جان رفته ای از پیش ما، ...613شمارهٔ ۶۶۱: بر بناگوشت بلای خط که سر بر می کن ...614شمارهٔ ۶۶۲: جان که چون تو دشمنی را دوست داری ...615شمارهٔ ۶۶۳: چشم تو مست است یا در خواب بازی می ...616شمارهٔ ۶۶۴: باز ترک مست من آهنگ بازی می کند 617شمارهٔ ۶۶۵: غمزه شوخت که قصد جان مردم می کند 618شمارهٔ ۶۶۶: دل که با خوبان بدخو آشنایی می کند 619شمارهٔ ۶۶۷: کافر خونخواه دنبال شکاری می رود 620شمارهٔ ۶۶۸: کالبد از دل تهی شد، گر چه جان بیر ...621شمارهٔ ۶۶۹: یارب! این اندیشه جانان ز جانم چون ...622شمارهٔ ۶۷۰: ما نخواهیم از غم خود کاشنا بیرون ...623شمارهٔ ۶۷۱: از دل غمگین هوای دلستانم چون رود 624شمارهٔ ۶۷۲: هر شبم جان بر لب آید، ناله زار آو ...625شمارهٔ ۶۷۳: گر کنی یاری و گر آزار، بر من بگذر ...626شمارهٔ ۶۷۴: یار من گویند آنجا گه گاهی بگذرد 627شمارهٔ ۶۷۵: گر به کوی عاشقان آن ماه گاهی بگذر ...628شمارهٔ ۶۷۶: من نمی خواهم که چشمم غیر آن رو بن ...629شمارهٔ ۶۷۷: دست ماه روزه تا در چشم عشرت خاک ز ...630شمارهٔ ۶۷۸: تا سرم باشد تمنای توام در سر بود 631شمارهٔ ۶۷۹: فرخ آن عیدی که جان قربانی جانان ب ...632شمارهٔ ۶۸۰: از سر کو آن پری چون ناگهان پیدا ش ...633شمارهٔ ۶۸۱: زلف گرد آور که بازم دل پریشان می ...634شمارهٔ ۶۸۲: تا چه ساعت بود، یارب، کان مسلمان ...635شمارهٔ ۶۸۳: تا خیال روی آن شمع شبستان دیده شد 636شمارهٔ ۶۸۴: یار ما را دل ز دست عاشقی صد پاره ...637شمارهٔ ۶۸۵: گر نمی بینم دمی در روی او غم می ک ...638شمارهٔ ۶۸۶: ناز کن، ای گل، که سرو بوستانی می ...639شمارهٔ ۶۸۷: هر کسی را در بهاران دل به گلزاری ...640شمارهٔ ۶۸۸: آن که دل برد و ز غمزه چون سنانش م ...641شمارهٔ ۶۸۹: باز باد صبح بوی آشنایی می دهد 642شمارهٔ ۶۹۰: غم مخور، ای دل که باز ایام شادی ه ...643شمارهٔ ۶۹۱: تا کی آن زلف پریشان وقت ما بر هم ...644شمارهٔ ۶۹۲: گل نو رسید و بویی ز بهار من نیامد 645شمارهٔ ۶۹۳: برهم بماند دیده، کس ازان سوار نام ...646شمارهٔ ۶۹۴: خبرم شده ست کامشب سر یار خواهی آم ...647شمارهٔ ۶۹۵: گذرد مهی و یک شب به منت گذر نباشد 648شمارهٔ ۶۹۶: تو ز لب سخن گشادی، همه خلق بی زبا ...649شمارهٔ ۶۹۷: بت نو رسیده من هوس شکار دارد 650شمارهٔ ۶۹۸: سر من به سجده هر دم به ستانه ای د ...651شمارهٔ ۶۹۹: دلبران مهر نمایند و وفا نیز کنند 652شمارهٔ ۷۰۰: عاشقان خون جگر شربت مقصود کنند 653شمارهٔ ۷۰۱: دوش ناگه به من دلشده آن مه برسید 654شمارهٔ ۷۰۲: روزها شد که ز تو بوی وفایی نرسید 655شمارهٔ ۷۰۳: رسم خونریز در آن خوی جفاساز بماند 656شمارهٔ ۷۰۴: گوش من از پی نام تو به هر کوی بما ...657شمارهٔ ۷۰۵: مست من باز جدایی ز سر آغاز نهاد 658شمارهٔ ۷۰۶: بر رخ همچو مهش طره چون شب نگرید 659شمارهٔ ۷۰۷: رویت از غالبه خط بر رخ گلفام کشید 660شمارهٔ ۷۰۸: شب زیاد تو مرا تا به سحر خواب نبر ...661شمارهٔ ۷۰۹: زلف گرد زنخش دوش که گمره شده بود 662شمارهٔ ۷۱۰: خوبرویان به دل سوخته ساغر ندهند 663شمارهٔ ۷۱۱: ای که عمر از پی سودای تو دادیم به ...664شمارهٔ ۷۱۲: هر شب از سینه من تیر بلا می گذرد 665شمارهٔ ۷۱۳: شب ز سوزی که برین جان حزین می گذر ...666شمارهٔ ۷۱۴: ای خوش آن باد که هر روز به سویت گ ...667شمارهٔ ۷۱۵: آنچه بر خرمن گل باد سحرگاه کند 668شمارهٔ ۷۱۶: هر شکر خنده که آن لعل شکر خنده کن ...669شمارهٔ ۷۱۷: آنکه هر شب به دلم آید و جایی بکند 670شمارهٔ ۷۱۸: تا ز خون ریختن آن غمزه ندامت نکند 671شمارهٔ ۷۱۹: گر دل عاشقم از عشق تو رنجور شود 672شمارهٔ ۷۲۰: مست من بی خبر از بزم چو در خانه ش ...673شمارهٔ ۷۲۱: گر سر زلف تو از باد پریشان نشود 674شمارهٔ ۷۲۲: عاشقی را که غم دوست به از جان نبو ...675شمارهٔ ۷۲۳: مرد صاحب نظر از کوی تو آسان نرود 676شمارهٔ ۷۲۴: خرم آن لحظه که مشتاق به یاری نرسد 677شمارهٔ ۷۲۵: چه کند دل که جفای تو تحمل کند 678شمارهٔ ۷۲۶: لب خونخوار تو جز خون دل افزون نکن ...679شمارهٔ ۷۲۷: لب لعلت به لطافت گرو از جان ببرد 680شمارهٔ ۷۲۸: تو که روزت به نشاط دل و جان می گذ ...681شمارهٔ ۷۲۹: چه خوش است از جگر سوخته بویی که ز ...682شمارهٔ ۷۳۰: یارب، این شهره لشکر ز کجا می آید 683شمارهٔ ۷۳۱: سبزه ها می دمد و آب روان می آید 684شمارهٔ ۷۳۲: اینچنین تند که آن قلب شکن می آید 685شمارهٔ ۷۳۳: گر چه در کشتن عشاق زبون می آید 686شمارهٔ ۷۳۴: باش تا بار دگر آن پسر این سو آید 687شمارهٔ ۷۳۵: باشد آن روز که آن فتنه به ما باز ...688شمارهٔ ۷۳۶: خشمگین یار مرا دل به رضا باز آمد 689شمارهٔ ۷۳۷: عمر نو گشت مرا باز که جان باز آمد 690شمارهٔ ۷۳۸: وه که باز این دل دیوانه گرفتار آم ...691شمارهٔ ۷۳۹: از کجا در رهم آن شوخ بلا پیش آمد 692شمارهٔ ۷۴۰: باز عشق آمد و دیوانگیم پیش آمد 693شمارهٔ ۷۴۱: گر مرا هیچ مرادی پس ازین پیش آمد 694شمارهٔ ۷۴۲: دانم، ای دوست که در خانه شرابت با ...695شمارهٔ ۷۴۳: بر من، ار دولت وصل تو مقرر می شد 696شمارهٔ ۷۴۴: ترک عاشق کش من، ترک جفا خوش باشد 697شمارهٔ ۷۴۵: بس که خون جگر از راه نظر بیرون شد 698شمارهٔ ۷۴۶: هر کسی روز وداع از پی محمل می شد 699شمارهٔ ۷۴۷: هر کرا داعیه درد طلب پیدا شد 700شمارهٔ ۷۴۸: گر خم طره ز روی تو جدا خواهد شد 701شمارهٔ ۷۴۹: چشم من خنده شیرین تو گریان دارد 702شمارهٔ ۷۵۰: تو مپندار که دوران همه یکسان گذرد 703شمارهٔ ۷۵۱: هر کسی گاه جوانی تگ و پویی دارد 704شمارهٔ ۷۵۲: چشم گردنده او با همه کس می گردد 705شمارهٔ ۷۵۳: ای که از خاک درت دیده منور گردد 706شمارهٔ ۷۵۴: هر کسی سبزه و صحرا و گلستان خواهد 707شمارهٔ ۷۵۵: سرو در باغ اگر همچو تو موزون خیزد 708شمارهٔ ۷۵۶: زلف تو زان گره سخت که بر جانم زد 709شمارهٔ ۷۵۷: من به یار خود و اغیار به خود می پ ...710شمارهٔ ۷۵۸: نشدش دل که دمی پهلوی ما بنشیند 711شمارهٔ ۷۵۹: اگر آن شاه دمی پیش گدا بنشیند 712شمارهٔ ۷۶۰: به سر من اگر آن طرفه پسر باز آید 713شمارهٔ ۷۶۱: نه به بالای خوشت سرو خرامان روید 714شمارهٔ ۷۶۲: شب مرا در جگر سوخته مهمانی بود 715شمارهٔ ۷۶۳: وقتی آن کافر بی رحم از آن من بود 716شمارهٔ ۷۶۴: دوش در خواب مرا بابت خودکاری بود 717شمارهٔ ۷۶۵: باز عشق تو مرا مژده رسوایی داد 718شمارهٔ ۷۶۶: دوش آتش زدی و گریه مرا یاری داد 719شمارهٔ ۷۶۷: چشم مست تو که دی بر من بیتاب افتا ...720شمارهٔ ۷۶۸: آن عزیزان که همه شب به دل من گردن ...721شمارهٔ ۷۶۹: جان فدای پسرانی که نکورو باشند 722شمارهٔ ۷۷۰: یار زیبای مرا باز به من بنمایید 723شمارهٔ ۷۷۱: باز با خویش گهی هم سخنش خواهم دید 724شمارهٔ ۷۷۲: یار باز آمد و بوی گل و ریحان آورد 725شمارهٔ ۷۷۳: خم زلف تو که زنجیر جنون می خوانند 726شمارهٔ ۷۷۴: منم امروز حدیث تو و مهمانی چند 727شمارهٔ ۷۷۵: باز بوی گل مرا دیوانه کرد 728شمارهٔ ۷۷۶: باز یاد آن شبم دیوانه کرد 729شمارهٔ ۷۷۷: باز زهره مطربی آغاز کرد 730شمارهٔ ۷۷۸: روی خوبت آفت جانی نمود 731شمارهٔ ۷۷۹: صبح چون از روی مشرق رو نمود 732شمارهٔ ۷۸۰: ابروی مانند ماهش بنگرید 733شمارهٔ ۷۸۱: خیمه نوروز بر صحرا زدند 734شمارهٔ ۷۸۲: عافیت را بر زمین گردی نماند 735شمارهٔ ۷۸۳: بزم ما را یک دو خواب آلوده اند 736شمارهٔ ۷۸۴: هر که را یاری چو تو سرکش بود 737شمارهٔ ۷۸۵: هر که را با تو سر و کاری بود 738شمارهٔ ۷۸۶: آنچه بتوان، در غمت جان می کشد 739شمارهٔ ۷۸۷: ترک من چون تیر مژگان برکشد 740شمارهٔ ۷۸۸: ای که بر من جور تو بسیار شد 741شمارهٔ ۷۸۹: آخر این دردم به درمان کی رسد 742شمارهٔ ۷۹۰: لعل شیرینی چو خندان می شود 743شمارهٔ ۷۹۱: شکل موزونت که در دل جا کند 744شمارهٔ ۷۹۲: گر کسی در عشق آهی می کند 745شمارهٔ ۷۹۳: بر رخت چون زلف پر خم بگذرد 746شمارهٔ ۷۹۴: هر که دل با دلربایی می نهد 747شمارهٔ ۷۹۵: مردمی نرگس او می داند 748شمارهٔ ۷۹۶: گل ز روی تو فرو می ریزد 749شمارهٔ ۷۹۷: دلم از بخت گهی شاد نبود 750شمارهٔ ۷۹۸: گر سخن زان لب چون نوش شود 751شمارهٔ ۷۹۹: زاهد ما دوش باز در ره بت پا نهاد 752شمارهٔ ۸۰۰: یار قبا چست کرد، رخش به میدان بری ...753شمارهٔ ۸۰۱: هیچ کس از باغ و بر بوی وفایی ندید 754شمارهٔ ۸۰۲: نیست به دست امید بخت مرا آن کمند 755شمارهٔ ۸۰۳: باز گرفتار شد دل که درین سینه بود 756شمارهٔ ۸۰۴: دل که به غم داد تن آرزوی جان خرید 757شمارهٔ ۸۰۵: غمزه مردم کشی پرده صبرم درید 758شمارهٔ ۸۰۶: من نشنیدم که خط بر آن نویسند 759شمارهٔ ۸۰۷: صبح دمان بخت من ز خواب در آمد 760شمارهٔ ۸۰۸: از در من دوش کان نگار در آمد 761شمارهٔ ۸۰۹: روی نکو بی وجود ناز نباشد 762شمارهٔ ۸۱۰: دلبر من دوش که مهمان رسید 763شمارهٔ ۸۱۱: هر که به دنباله کامی بود 764شمارهٔ ۸۱۲: گل به تماشای چمن می رود 765شمارهٔ ۸۱۳: عشق تو هر لحظه فزون می شود 766شمارهٔ ۸۱۴: گر جام غم فرستی، نوشم که غم نباشد 767شمارهٔ ۸۱۵: سروی چو قامت تو در بوستان نباشد 768شمارهٔ ۸۱۶: من دلبری ندیدم کش زین نهاد باشد 769شمارهٔ ۸۱۷: چندان که یار ما را در حسن ناز باش ...770شمارهٔ ۸۱۸: ما را ز کوی جانان عزم سفر نباشد 771شمارهٔ ۸۱۹: در شهر فتنه ای شد، می دانم از که ...772شمارهٔ ۸۲۰: هر لحظه چشم شوخت ناز دگر فروشد 773شمارهٔ ۸۲۱: بر آسمان پریوش چون ماه ما برآید 774شمارهٔ ۸۲۲: چون بینم اینکه رویت در چشم دیگر آ ...775شمارهٔ ۸۲۳: هر بار کان پریوش در کوی من در آید 776شمارهٔ ۸۲۴: امروز چیست کز در جانان برون نیامد 777شمارهٔ ۸۲۵: گر بر عذار سیمین زلفش دوتو نماند 778شمارهٔ ۸۲۶: دل شد ز دست ما را با یار ما که گو ...779شمارهٔ ۸۲۷: مستان چشم اویم از ما خمار ناید 780شمارهٔ ۸۲۸: چشم ز دوری تو دور از تو خون فشاند 781شمارهٔ ۸۲۹: زلفت که هر خم از وی در شانه می نگ ...782شمارهٔ ۸۳۰: دل بی رخ تو صورت جان را نمی شناسد 783شمارهٔ ۸۳۱: زین پیشتر چنین دلت از سنگ و رو نب ...784شمارهٔ ۸۳۲: عهدی که بود با منت، آن گوییا نبود 785شمارهٔ ۸۳۳: دی مست بوده ام که ز خویشم خبر نبو ...786شمارهٔ ۸۳۴: یاری که بر جدایی اویم گمان نبود 787شمارهٔ ۸۳۵: دی زخم ناخنش به رخ چمن سمن چه بود 788شمارهٔ ۸۳۶: یارب، چه بود امشب و مهمان من که ب ...789شمارهٔ ۸۳۷: یارب که دوش غایب من خانه که بود 790شمارهٔ ۸۳۸: آن دل که دایمش سر بستان و باغ بود 791شمارهٔ ۸۳۹: اهل خرد که از همه عالم بریده اند 792شمارهٔ ۸۴۰: یاران که زخم تیر بلایت چشیده اند 793شمارهٔ ۸۴۱: رندان پاکباز که از خود بریده اند 794شمارهٔ ۸۴۲: لعل شکروشت که به جلاب شسته اند 795شمارهٔ ۸۴۳: اهل خرد که دل به جهان در نبسته ان ...796شمارهٔ ۸۴۴: آن رهروان که گام به صدق و صفا زنن ...797شمارهٔ ۸۴۵: دریاب کز فراق تو جانم به لب رسید 798شمارهٔ ۸۴۶: باز آن شکار دوست، ز ابرو کمان کشی ...799شمارهٔ ۸۴۷: ای از فروغ روی تو خورشید رو سفید 800شمارهٔ ۸۴۸: باد آمد و ز گمشده من خبر نداد 801شمارهٔ ۸۴۹: دل جز ترا به سینه درون جایگه نداد 802شمارهٔ ۸۵۰: دل بی رخ تو در گل و گلشن نه ایستا ...803شمارهٔ ۸۵۱: ما را شکنج زلف تو در پیچ و تاب بر ...804شمارهٔ ۸۵۲: خوبان گمان مبر که ز اولاد آدمند 805شمارهٔ ۸۵۳: ای همرهان که آگه از آن رفته منید 806شمارهٔ ۸۵۴: دل در هوایت، ای بت عیار، جان دهد 807شمارهٔ ۸۵۵: دل باز سوی آن بت بدخو چه می رود 808شمارهٔ ۸۵۶: عمرم در آرزوی تو رفته ست و می رود 809شمارهٔ ۸۵۷: افسوس ازین حیات که بر باد می رود 810شمارهٔ ۸۵۸: باز آن سوار مست به نخچیر می رود 811شمارهٔ ۸۵۹: چشم تو خفته ایست که در خواب می رو ...812شمارهٔ ۸۶۰: دل می بری به رفتن و هر کو چنان زو ...813شمارهٔ ۸۶۱: این دل که هر شبیش ز سالی فزون رود 814شمارهٔ ۸۶۲: سودای دیدن تو ز دیدن نمی رود 815شمارهٔ ۸۶۳: شبها اسیر دردم و خوابم نمی برد 816شمارهٔ ۸۶۴: سیمین زنخ که طره عنبرفشان برد 817شمارهٔ ۸۶۵: آن نخل تر که آب ز جوی جگر خورد 818شمارهٔ ۸۶۶: عشقت خبر ز عالم بیهوشی آورد 819شمارهٔ ۸۶۷: ناگاه پیش ازان که کسی را خبر شود 820شمارهٔ ۸۶۸: هر شب دلم ز دست خیالت زبون شود 821شمارهٔ ۸۶۹: هر روز چشم من به جمالی فرو شود 822شمارهٔ ۸۷۰: دل رفت و آرزوی تو از دل نمی شود 823شمارهٔ ۸۷۱: کاری ست در سرم که به سامان نمی شو ...824شمارهٔ ۸۷۲: زان گل که اندکی بته مشک ناب شد 825شمارهٔ ۸۷۳: بر من کنون که بی تو جهان تیره فام ...826شمارهٔ ۸۷۴: باز این دلم خدنگ بلا را نشانه شد 827شمارهٔ ۸۷۵: گفتی دلت مرا شد و از من جدا نشد 828شمارهٔ ۸۷۶: از حال مات هیچ حکایت نمی رسد 829شمارهٔ ۸۷۷: باد صبا ز نافه چینت نمی رسد 830شمارهٔ ۸۷۸: یاری کس از کرشمه و خوبی نشان بود 831شمارهٔ ۸۷۹: ترکی و خوبروی، کسی کاینچنین بود 832شمارهٔ ۸۸۰: مشتاق چون نظاره آن سیمبر کند 833شمارهٔ ۸۸۱: چشمت که قصد جان من ناتوان کند 834شمارهٔ ۸۸۲: شوخی نگر که آن بت عیار می کند 835شمارهٔ ۸۸۳: تا چین زلف بر رخ دلدار نشکند 836شمارهٔ ۸۸۴: چون طره تو سلسله بر یاسمین نهد 837شمارهٔ ۸۸۵: چشم فسونگر تو که داد فسون دهد 838شمارهٔ ۸۸۶: هر گاه مرغی از سر شاخی نوا زند 839شمارهٔ ۸۸۷: یک روز یار اگر قدمی سوی من زند 840شمارهٔ ۸۸۸: آن خون که گاه مستی از آن مست ما چ ...841شمارهٔ ۸۸۹: شبی که دلبرم از بام همچو ماه برآی ...842شمارهٔ ۸۹۰: به بام خویش چو آن ماه کج کلاه برآ ...843شمارهٔ ۸۹۱: چون آن بت از سر کو با هزار ناز بر ...844شمارهٔ ۸۹۲: چو ترک مست من آلوده شراب در آید 845شمارهٔ ۸۹۳: دلم ز دست برفته ست و پیش باز نیاب ...846شمارهٔ ۸۹۴: مهی گذشت که چشمم خبر ز خواب ندارد 847شمارهٔ ۸۹۵: کمند زلف تو عشاق را به کوی تو آرد 848شمارهٔ ۸۹۶: مبند دل به جهان کاین جهان پشیز نی ...849شمارهٔ ۸۹۷: از آنگهی که گشادم به رویت این نظر ...850شمارهٔ ۸۹۸: ز حد گذشت غم ما و آن نگار نپرسید 851شمارهٔ ۸۹۹: گمان مبر که مرا هیچ کس به جای تو ...852شمارهٔ ۹۰۰: ز گشت مست رسید و به هوش خویش نبود 853شمارهٔ ۹۰۱: مرا به صبح ازل جز رخت دلیل نبود 854شمارهٔ ۹۰۲: نماز شام که آن مه مرا جمال نمود 855شمارهٔ ۹۰۳: گل و شکوفه همه هست و یار نیست، چه ...856شمارهٔ ۹۰۴: مهی بر آمد و از ماه من خبر نرسید 857شمارهٔ ۹۰۵: چمن ز سبزه خطی بر رخ جمیل کشید 858شمارهٔ ۹۰۶: مبصران که مزاج جهان شناخته اند 859شمارهٔ ۹۰۷: به دیده و دل من دوست خانه می طلبد 860شمارهٔ ۹۰۸: اگر ز حال من آن شوخ را خبر باشد 861شمارهٔ ۹۰۹: در آن هجوم که یار تو پادشا باشد 862شمارهٔ ۹۱۰: کسی که عشق نورزد سیاه دل باشد 863شمارهٔ ۹۱۱: چه شد که یار بر آهنگ کین برون آمد 864شمارهٔ ۹۱۲: ز خانه دوش که آن غمزه زن برون آمد 865شمارهٔ ۹۱۳: فغان که جان من از عاشقی به جان آم ...866شمارهٔ ۹۱۴: گل رسید و هر کسی سوی گلستان می رو ...867شمارهٔ ۹۱۵: دل مرا چو ز روی تو یاد می آید 868شمارهٔ ۹۱۶: بیا نظاره کن، ای دل که یار می آید 869شمارهٔ ۹۱۷: بهار بی رخ گلرنگ تو، چه کار آید 870شمارهٔ ۹۱۸: لبالب آر قدح کز گلو فرود آید 871شمارهٔ ۹۱۹: کسی که شمع جمال تو در نظر دارد 872شمارهٔ ۹۲۰: کسی که بهر تو جان باختن هوس دارد 873شمارهٔ ۹۲۱: کسی که یار وفادار و مهربان دارد 874شمارهٔ ۹۲۲: بتم چو روی سوی خانه کتاب آرد 875شمارهٔ ۹۲۳: صبا نسیمی از آن آشنا نمی آرد 876شمارهٔ ۹۲۴: نظر ز روی تو خورشید بر نمی گیرد 877شمارهٔ ۹۲۵: سپیده دم که جهانی ز خواب برخیزد 878شمارهٔ ۹۲۶: غمم بکشت به کار جهان که پردازد 879شمارهٔ ۹۲۷: جهان چه بینم، چون دیدنی نمی ارزد 880شمارهٔ ۹۲۸: به راه عشق سلامت چگونه در گنجد 881شمارهٔ ۹۲۹: خطی که بر سمن آن گلعذار بنویسد 882شمارهٔ ۹۳۰: سرم فدات چو تیغ تو گرد سر گردد 883شمارهٔ ۹۳۱: چو نقش چشم توام در دل حزین گردد 884شمارهٔ ۹۳۲: دلی که نرگس مستش به ناز بستاند 885شمارهٔ ۹۳۳: اگر نسیم صبا زلف او برافشاند 886شمارهٔ ۹۳۴: نسیم زلف تو دل را درون بجنباند 887شمارهٔ ۹۳۵: اگر ز پیش برانی مرا که بر خواند 888شمارهٔ ۹۳۶: کسی که بوی تواش در دماغ می افتد 889شمارهٔ ۹۳۷: وفا ز یار جفاکار چون نمی آید 890شمارهٔ ۹۳۸: کدام شب که ترا در کنار خواهم کرد 891شمارهٔ ۹۳۹: نه بخت آنکه به موی تو راه خواهم ک ...892شمارهٔ ۹۴۰: اگر چه با تو حدیث جفا بخواهم کرد 893شمارهٔ ۹۴۱: مرا غمی ست که پیدا نمی توانم کرد 894شمارهٔ ۹۴۲: شب اوفتاد و غمم باز کار خواهد کرد 895شمارهٔ ۹۴۳: منم که تا زیم از عشق مست خواهم بو ...896شمارهٔ ۹۴۴: نه پیش از این مژه زینگونه خونفشان ...897شمارهٔ ۹۴۵: صبا ز زلف تو بویی به عاشقان آورد 898شمارهٔ ۹۴۶: خطاب طلعت تو نامه زمین کردند 899شمارهٔ ۹۴۷: چو خط سبز تو بر آفتاب بنویسند 900شمارهٔ ۹۴۸: جماعتی که ز هم صحبتان جدا باشند 901شمارهٔ ۹۴۹: نه با تو نسبت سرو چمن شود پیوند 902شمارهٔ ۹۵۰: جوان و پیر که در بند مال و فرزندن ...903شمارهٔ ۹۵۱: فسرده را سخن از عاشقی نباید راند 904شمارهٔ ۹۵۲: چو کارهای جهان است جمله بی بنیاد 905شمارهٔ ۹۵۳: دل ز تو بی غم نتوانیم کرد 906شمارهٔ ۹۵۴: تا رخ تو زلف ترا پیش کرد 907شمارهٔ ۹۵۵: در تو کسانی که نظر می کنند 908شمارهٔ ۹۵۶: مگر فتنه عشق بیدار شد 909شمارهٔ ۹۵۷: سبزه ها نو دمید و یار نیامد 910شمارهٔ ۹۵۸: نافه چین ز خاک کوی تو زاد 911شمارهٔ ۹۵۹: داد من آن بت طراز نداد 912شمارهٔ ۹۶۰: داد خواهم، اگر بخواهی داد 913شمارهٔ ۹۶۱: زلف یار مرا به باد دهید 914شمارهٔ ۹۶۲: عاشقان را چو نامه باز کنید 915شمارهٔ ۹۶۳: جان سرانگشت آن نگارین دید 916شمارهٔ ۹۶۴: تا ترا جسم و جان شکار بود 917شمارهٔ ۹۶۵: پیش روی تو یاسمین که بود 918شمارهٔ ۹۶۶: دل که نز عشق پاره پاره بود 919شمارهٔ ۹۶۷: عشق تو هرگزم ز سر نرود 920شمارهٔ ۹۶۸: دل ز نادیدنت به جان نشود 921شمارهٔ ۹۶۹: یار ما را از آن خویش نشد 922شمارهٔ ۹۷۰: هر که بر گفته تو گوش نهاد 923شمارهٔ ۹۷۱: لاله پیش رخت کله بنهد 924شمارهٔ ۹۷۲: عاشقی مرد را سزای دهد 925شمارهٔ ۹۷۳: هر که دل با غم تو یار کند 926شمارهٔ ۹۷۴: صبح پیش رخ تو دم نزند 927شمارهٔ ۹۷۵: از دهانت سخن به کام رسد 928شمارهٔ ۹۷۶: وقت آن شد که گل شکفته شود 929شمارهٔ ۹۷۷: لب لعل تو جز به جان نبرد 930شمارهٔ ۹۷۸: از نکو بد نگو نمی آید 931شمارهٔ ۹۷۹: مدتی شد که یار می ناید 932شمارهٔ ۹۸۰: شب که بادم ز سوی یار آمد 933شمارهٔ ۹۸۱: هر کرا خال عنبرین باشد 934شمارهٔ ۹۸۲: هر که را یاریار می افتد 935شمارهٔ ۹۸۳: دیده با تو چو هم نظر گردد 936شمارهٔ ۹۸۴: عاشق از سینه جان برون گیرد 937شمارهٔ ۹۸۵: با تو در سینه جان نمی گنجد 938شمارهٔ ۹۸۶: شیوه کان ترک ماهرو داند 939شمارهٔ ۹۸۷: دیده در خون سزای می بیند 940شمارهٔ ۹۸۸: شحنه غم دواسپه می آید 941شمارهٔ ۹۸۹: دهنت را نفس نمی بیند 942شمارهٔ ۹۹۰: اگر آن ماه مهربان گردد 943شمارهٔ ۹۹۱: خم زلفت که مشک چین آمد 944شمارهٔ ۹۹۲: دل ز روی تو دور نتوان کرد 945شمارهٔ ۹۹۳: دلبرم بی وفاست، چتوان کرد 946شمارهٔ ۹۹۴: با رخت شب چراغ نتوان کرد 947شمارهٔ ۹۹۵: آنچه یک چند آب حیوان کرد 948شمارهٔ ۹۹۶: دل بدین و بدو نخواهم داد 949شمارهٔ ۹۹۷: دل با درد را کجا یابند 950شمارهٔ ۹۹۸: شکن زلف باز خواهی کرد 951شمارهٔ ۹۹۹: مناز، ای بت چین، که چین هم نماند 952شمارهٔ ۱۰۰۰: اگر دلبری چون تو جایی برآید 953شمارهٔ ۱۰۰۱: چو آن شوخ شب در دل زار گردد 954شمارهٔ ۱۰۰۲: بدان دلفریبی که گیتی نماید 955شمارهٔ ۱۰۰۳: بر آن است جانم که ناگه برآید 956شمارهٔ ۱۰۰۴: ز من بشنو، ای دل که خوبان چه چیز ...957شمارهٔ ۱۰۰۵: خوش آن شب که چشمم بر آن نای بود 958شمارهٔ ۱۰۰۶: تو گر خویشتن را بخواهی نمود 959شمارهٔ ۱۰۰۷: دو چشمت که تیر بلا می زند 960شمارهٔ ۱۰۰۸: لبش در شکر خنده جان می برد 961شمارهٔ ۱۰۰۹: دل از بند زلفت رها کی شود 962شمارهٔ ۱۰۱۰: شبی آن پسر دل من ستد، اگر این طر ...963شمارهٔ ۱۰۱۱: تو رفته ای و ز تو نامه ای به من ...964شمارهٔ ۱۰۱۲: از اشک من به کویت جز سرخ گل نروی ...965شمارهٔ ۱۰۱۳: زلفت، صنما، تافته چندین چه نشیند 966شمارهٔ ۱۰۱۴: اگر سرو من در چمن جا بگیرد 967شمارهٔ ۱۰۱۵: به هر جنبش که در زلفت ز باد صبحگ ...968شمارهٔ ۱۰۱۶: بیا ساقی و می در ده که گل در بوس ...969شمارهٔ ۱۰۱۷: هوایی خرم است و هر طرف باران همی ...970شمارهٔ ۱۰۱۸: هوایی خرم است و ابر لولوبار می ب ...971شمارهٔ ۱۰۱۹: چو صبح از روی نورانی نقاب تار بگ ...972شمارهٔ ۱۰۲۰: سفیده دم چو در از ابر درفشان بچک ...973شمارهٔ ۱۰۲۱: هوای بوستان خوش گشت و باده لطف ج ...974شمارهٔ ۱۰۲۲: دل از رخ تو به گل های تازه رو نر ...975شمارهٔ ۱۰۲۳: رسید موسم عید و صلای می درداد 976شمارهٔ ۱۰۲۴: آنی که از کرشمه و نازت سرشته اند 977شمارهٔ ۱۰۲۵: به کوی عاشقی از عافیت نشان ندهند 978شمارهٔ ۱۰۲۶: باز ابر آمد و بر سبزه درافشانی ک ...979شمارهٔ ۱۰۲۷: حد حسنت گر اهل دل بدانند 980شمارهٔ ۱۰۲۸: خوش آن شبی که سرم زیر پای یار بم ...981شمارهٔ ۱۰۲۹: دل شد ز دست و بر مژه از خون نشان ...982شمارهٔ ۱۰۳۰: عشاق دل غمزده را شاد نخواهند 983شمارهٔ ۱۰۳۱: عشاق هر شب از تو به خوناب خفته ا ...984شمارهٔ ۱۰۳۲: غارت عشقت رسید، رخت دل از ما ببر ...985شمارهٔ ۱۰۳۳: گر چه خوبان ز مه فزون باشند 986شمارهٔ ۱۰۳۴: یاران که بوده اند ندانم کجا شدند 987شمارهٔ ۱۰۳۵: آن مست ناز جان جهان که می رود 988شمارهٔ ۱۰۳۶: ای اهل دل نخست ز جان ترک جان کنی ...989شمارهٔ ۱۰۳۷: ببار باده روشن که صبح روی نمود 990شمارهٔ ۱۰۳۸: پای ناز ارچه گهی جانب ما نگذارد 991شمارهٔ ۱۰۳۹: تنها غم خود گفتن با یار چه خوب آ ...992شمارهٔ ۱۰۴۰: جهان به خواب و شبی چشم من نیاسای ...993شمارهٔ ۱۰۴۱: ترکی که جست و جوی دل من جز او نب ...994شمارهٔ ۱۰۴۲: چو باد صبح به آن سرو خوش خرام شو ...995شمارهٔ ۱۰۴۳: دلی کاو عاشق روییست در گلزار نگش ...996شمارهٔ ۱۰۴۴: دلدار مرا بهره بجز غم نفرستاد 997شمارهٔ ۱۰۴۵: دست ز کار شد مرا، دست به یار در ...998شمارهٔ ۱۰۴۶: تو کز سوزم نه ای واقف، دلت بر من ...999شمارهٔ ۱۰۴۷: ز هجر سوخته شد جان من سپند تو با ...1000شمارهٔ ۱۰۴۸: صبا چو در سر آن زلف نیم تاب شود 1001شمارهٔ ۱۰۴۹: غم کشت مرا آن بت نوشاد نیامد 1002شمارهٔ ۱۰۵۰: کدام دل که تو غمزده زدی فگار نشد 1003شمارهٔ ۱۰۵۱: گل آمد و ز دوست صبایی نمی رسد 1004شمارهٔ ۱۰۵۲: کسی که دیدن آن ترک باده نوش رود 1005شمارهٔ ۱۰۵۳: کسی که دیدن آن چشم خوابناک رود 1006شمارهٔ ۱۰۵۴: گذشت مجلس عیش و خمار می نرود 1007شمارهٔ ۱۰۵۵: ز من به خاطر آن نازنین که یاد ده ...1008شمارهٔ ۱۰۵۶: هوایی در سرم افتاده، جانم خاک خو ...1009شمارهٔ ۱۰۵۷: همیشه از نمکت شور در جگر باشد 1010شمارهٔ ۱۰۵۸: از خط او نسخه سبزه به صحرا ببرد 1011شمارهٔ ۱۰۵۹: در گریه خون عاشقی کو خان و مان ر ...1012شمارهٔ ۱۰۶۰: ز دوری تو چو خونابه من افزون شد 1013شمارهٔ ۱۰۶۱: شبی گر آن پسر نازنین به ما برسد 1014شمارهٔ ۱۰۶۲: گر حسن تو آفاق پر آوازه ندارد 1015شمارهٔ ۱۰۶۳: چون گشادی دهان شکر خند 1016شمارهٔ ۱۰۶۴: به ره جولان که دی سلطان من زد 1017شمارهٔ ۱۰۶۵: حدیث حسن تو زین پس کفایتی برسد 1018شمارهٔ ۱۰۶۶: اگر از خطت سبزه صحرا بگیرد 1019شمارهٔ ۱۰۶۷: مهری که بود با منت، آن گوییا نبو ...1020شمارهٔ ۱۰۶۸: سوار چابک من پیش چشم من مگذر 1021شمارهٔ ۱۰۶۹: امروز که از باران شد سبزه رعنا ت ...1022شمارهٔ ۱۰۷۰: بیا، جانا، رضای من نگهدار 1023شمارهٔ ۱۰۷۱: نگارا، چشم رحمت سوی من دار 1024شمارهٔ ۱۰۷۲: مسلمانان، گرفتارم گرفتار 1025شمارهٔ ۱۰۷۳: چنان چشمی ز رویم دور می دار 1026شمارهٔ ۱۰۷۴: ای دل، ز بتان دو دیده برگیر 1027شمارهٔ ۱۰۷۵: ای لعل لبت چو بر شکر شیر 1028شمارهٔ ۱۰۷۶: ای بر دلم از فراق صدبار 1029شمارهٔ ۱۰۷۷: ای شمع، رخ تو مطلع نور 1030شمارهٔ ۱۰۷۸: در سینه دارم کوه غم، داند اگر یا ...1031شمارهٔ ۱۰۷۹: جانی، ندانم این چنین با زندگانی، ...1032شمارهٔ ۱۰۸۰: صبح است و دهر از خرمی چون روضه ر ...1033شمارهٔ ۱۰۸۱: ای از تو خوبان خوردن خون تو از ه ...1034شمارهٔ ۱۰۸۲: ماه ندیدی ار دلا، یار چو ماه من ...1035شمارهٔ ۱۰۸۳: ای به تپیدن از تو دل، هوش که می ...1036شمارهٔ ۱۰۸۴: گر تو کلاه کج نهی، هوش ز ما شود ...1037شمارهٔ ۱۰۸۵: ای ز چون تو بت شده، صد پارسا زنا ...1038شمارهٔ ۱۰۸۶: ای چراغ جانم از شمع جمالت نور دا ...1039شمارهٔ ۱۰۸۷: یا رب، این ماییم از آن جان و جها ...1040شمارهٔ ۱۰۸۸: گر هنر داری مرنج، ار کم نشینی بر ...1041شمارهٔ ۱۰۸۹: یا رب، آن رویست یا گلبرگ خندان د ...1042شمارهٔ ۱۰۹۰: ای ترا در زیر هر لب شکرستانی دگر 1043شمارهٔ ۱۰۹۱: پرتو خورشید بین تابنده از روی قم ...1044شمارهٔ ۱۰۹۲: می نیاید چشم من بر آستان او گذر 1045شمارهٔ ۱۰۹۳: خوش بود باده گلرنگ در ایام بهار 1046شمارهٔ ۱۰۹۴: یکی امروز سر زلف پریشان بگذار 1047شمارهٔ ۱۰۹۵: زلفت از باد دگر باشد و از شانه د ...1048شمارهٔ ۱۰۹۶: گر زمین جان برود، باد هوایی کم گ ...1049شمارهٔ ۱۰۹۷: سر به کوی عشق غلتانیده گیر 1050شمارهٔ ۱۰۹۸: ای رخت از مه جهان آرای تر 1051شمارهٔ ۱۰۹۹: با تو در سینه نفس را چه گذر 1052شمارهٔ ۱۱۰۰: در عشق باز خود را دیوانه کردم از ...1053شمارهٔ ۱۱۰۱: جولان تو سنش بین، هر سو غبار دیگ ...1054شمارهٔ ۱۱۰۲: ای باد صبحدم، خبر آشنا بیار 1055شمارهٔ ۱۱۰۳: ای دل، ازین خرابه وحشت کرانه گیر 1056شمارهٔ ۱۱۰۴: ای شهسوار، دست به سوی عنان مبر 1057شمارهٔ ۱۱۰۵: از چشم تو که هست ز تو جان شکارتر 1058شمارهٔ ۱۱۰۶: هر شب منم ز هجر پریشان و دیده تر 1059شمارهٔ ۱۱۰۷: نه نرگس است ز چشم خوش تو عربده ج ...1060شمارهٔ ۱۱۰۸: رضای من طلب امشب، طریق ناز مگیر 1061شمارهٔ ۱۱۰۹: قمر برید ز من مهر و من خراب قمر 1062شمارهٔ ۱۱۱۰: منم به خانه، تن اینجا و جان به ج ...1063شمارهٔ ۱۱۱۱: رخ گل خوش است و از وی رخت، ای نگ ...1064شمارهٔ ۱۱۱۲: سپیده دم که گهربار بر در گلزار 1065شمارهٔ ۱۱۱۳: آراست همه عرصه آفاق به زیور 1066شمارهٔ ۱۱۱۴: ای سرم را به خاک پات نیاز 1067شمارهٔ ۱۱۱۵: فزون شد عشق جانان روز تا روز 1068شمارهٔ ۱۱۱۶: ز من چو دل ربودی رفت جان نیز 1069شمارهٔ ۱۱۱۷: گشادی چشم خواب آلود را باز 1070شمارهٔ ۱۱۱۸: بر جان من شکسته دل باز 1071شمارهٔ ۱۱۱۹: مبتلا شد چون دل مسکین به زلف یار ...1072شمارهٔ ۱۱۲۰: در فراقش رود خون از دیده می بارم ...1073شمارهٔ ۱۱۲۱: مست من چون جرعه نوشی، باده ای بر ...1074شمارهٔ ۱۱۲۲: سویم آن نرگس بی خواب نبیند هرگز 1075شمارهٔ ۱۱۲۳: رویت از خوی همه پر در خوشاب است ...1076شمارهٔ ۱۱۲۴: دل ز تن بردی و در جانی هنوز 1077شمارهٔ ۱۱۲۵: تن پیر گشت و آرزوی دل جوان هنوز 1078شمارهٔ ۱۱۲۶: افتادگان راه توییم از سر نیاز 1079شمارهٔ ۱۱۲۷: کجا بود من مدهوش را حضور نماز 1080شمارهٔ ۱۱۲۸: خیال دوست به چشم من اندر آمد باز 1081شمارهٔ ۱۱۲۹: دمید صبح مبارک طلوع، ساقی، خیز 1082شمارهٔ ۱۱۳۰: نازنینان و چاربالش ناز 1083شمارهٔ ۱۱۳۱: شب زلف تو شد نشانه روز 1084شمارهٔ ۱۱۳۲: باد نوروز آمد و درهای بستان کرده ...1085شمارهٔ ۱۱۳۳: بوستان بشکفت و روی لاله خندان گش ...1086شمارهٔ ۱۱۳۴: یا مرا قربانی آن چشم شوخ و شنگ س ...1087شمارهٔ ۱۱۳۵: بر جمالت همچنان من عاشق زارم هنو ...1088شمارهٔ ۱۱۳۶: با پسته میگون تو شکر چه کند کس 1089شمارهٔ ۱۱۳۷: کار دلم از دست شد، ای دلربا، فری ...1090شمارهٔ ۱۱۳۸: بیا که بزم طرب را چمن نهاد اساس 1091شمارهٔ ۱۱۳۹: خرابی من از آن چشم پر خماری پرس 1092شمارهٔ ۱۱۴۰: دل ببردی به جنگجویی و بس 1093شمارهٔ ۱۱۴۱: ای ز تو کارسازی همه کس 1094شمارهٔ ۱۱۴۲: تعالی الله، چه دولت داشتم دوش 1095شمارهٔ ۱۱۴۳: مرا کاری ست مشکل با دل خویش 1096شمارهٔ ۱۱۴۴: دل من برد، نتوان یافت بازش 1097شمارهٔ ۱۱۴۵: دل من چون شود دور از وثاقش 1098شمارهٔ ۱۱۴۶: اگر چه پرسش من نیست رایش 1099شمارهٔ ۱۱۴۷: ماییم و شبی و یار در پیش 1100شمارهٔ ۱۱۴۸: دزدانه در آمد از درم دوش 1101شمارهٔ ۱۱۴۹: ای زده ناوکم به جان، یک دو سه چا ...1102شمارهٔ ۱۱۵۰: پیش چشم خود مگو، گر با تو گویم س ...1103شمارهٔ ۱۱۵۱: گر نه من دیوانه گشتم زین دل بدنا ...1104شمارهٔ ۱۱۵۲: سالها خون خورده ام از بخت بی سام ...1105شمارهٔ ۱۱۵۳: ای جفا آموخته، از غمزه بدخوی خوی ...1106شمارهٔ ۱۱۵۴: گر مرا با بخت کاری نیست، گو هرگز ...1107شمارهٔ ۱۱۵۵: مست و لایعقل گذشتم از در میخانه ...1108شمارهٔ ۱۱۵۶: دل که برد از ما اگر چه مبتلا می ...1109شمارهٔ ۱۱۵۷: ما به جان درمانده و دل سوی ما می ...1110شمارهٔ ۱۱۵۸: مشک تر بر مه پراگندی و شب می خوا ...1111شمارهٔ ۱۱۵۹: دوش ما بودیم و جام باده و مهتاب ...1112شمارهٔ ۱۱۶۰: خوش رفیقی او که گه گه در نظر می ...1113شمارهٔ ۱۱۶۱: آیتی از رحمت آمد، گر چه سر تا پا ...1114شمارهٔ ۱۱۶۲: شد دل من خون ز داغ هجر او یارب ک ...1115شمارهٔ ۱۱۶۳: صبح دولت می دمد از روی آن خورشید ...1116شمارهٔ ۱۱۶۴: نام سرچشمه حیوان چه بری با دهنش 1117شمارهٔ ۱۱۶۵: آن سخن گفتن تو هست هنوزم در گوش 1118شمارهٔ ۱۱۶۶: از خدنگ غمزه دلدوز خویش 1119شمارهٔ ۱۱۶۷: زلف تو هر موی و بادی در سرش 1120شمارهٔ ۱۱۶۸: آنکه از جان دوست تر می دارمش 1121شمارهٔ ۱۱۶۹: ای لب چون شکرت چشمه نوش 1122شمارهٔ ۱۱۷۰: شاد باش، ای شب فرخنده دوش 1123شمارهٔ ۱۱۷۱: رغم آن دل که نگهدارندش 1124شمارهٔ ۱۱۷۲: خلق به هر کار و من برسر سودای خو ...1125شمارهٔ ۱۱۷۳: مستی گرفت شیوه آن چشم پر خمارش 1126شمارهٔ ۱۱۷۴: خواهم که سیر بینم روی چو یاسمینش 1127شمارهٔ ۱۱۷۵: دیدم چو آفتابی در سایه کلاهش 1128شمارهٔ ۱۱۷۶: چندین شبم گذشت به کنج خراب خویش 1129شمارهٔ ۱۱۷۷: شبها من و دلی و غمی بهر جان خویش 1130شمارهٔ ۱۱۷۸: ابر خوش است و وقت خوش است و هوای ...1131شمارهٔ ۱۱۷۹: دل برد و زهره نیست که آن باز خوا ...1132شمارهٔ ۱۱۸۰: هر بامداد تا به شبم بر سر رهش 1133شمارهٔ ۱۱۸۱: فرشته می ننویسد گناه دم به دمش 1134شمارهٔ ۱۱۸۲: گر، ای نسیم، ترا ره دهنده در حرم ...1135شمارهٔ ۱۱۸۳: ستمگری که دلم شاد نیست جز به غمش 1136شمارهٔ ۱۱۸۴: قبا و پیرهن او که می رسد به تنش 1137شمارهٔ ۱۱۸۵: کرشمه های سر زلف در بنا گوشش 1138شمارهٔ ۱۱۸۶: کسی که هست نظر بر جمال میمونش 1139شمارهٔ ۱۱۸۷: نظر ز دیده بدزدم چو بنگرم رویش 1140شمارهٔ ۱۱۸۸: شد آن که پای مرا بوسه می زند او ...1141شمارهٔ ۱۱۸۹: ترک من، سر مکش ز پرده خویش 1142شمارهٔ ۱۱۹۰: باغ بشکفت و سوری و سمنش 1143شمارهٔ ۱۱۹۱: رفت دل، نیست روشنم حالش 1144شمارهٔ ۱۱۹۲: لب نگر وان دهان خندانش 1145شمارهٔ ۱۱۹۳: سوار من از من عنان در مکش 1146شمارهٔ ۱۱۹۴: آن چشم سخنگو نگر و آن لب خاموش 1147شمارهٔ ۱۱۹۵: او می رود و عاشق مسکین گرانش 1148شمارهٔ ۱۱۹۶: به سنگی چون سگان از دور خرسندم ز ...1149شمارهٔ ۱۱۹۷: خضر در کوی او ره گم کند زان شکل ...1150شمارهٔ ۱۱۹۸: دل من دست بازی می کند هر لحظه با ...1151شمارهٔ ۱۱۹۹: زلفت که باد از هر طرف گه گه پریش ...1152شمارهٔ ۱۲۰۰: گه گه نظری باز مدار از من درویش 1153شمارهٔ ۱۲۰۱: نیاید گر چه هرگز از فرامش گشتگان ...1154شمارهٔ ۱۲۰۲: گرم روزی به دست افتد کمند زلف دل ...1155شمارهٔ ۱۲۰۳: هر کس نشسته شاد به کام و هوای خو ...1156شمارهٔ ۱۲۰۴: دیده را زان سبزه نو رسته نوروزی ...1157شمارهٔ ۱۲۰۵: غم دل زان خورم کانجاست آن بالای ...1158شمارهٔ ۱۲۰۶: آمد بهار و شد چمن و لاله زار خوش 1159شمارهٔ ۱۲۰۷: چون سبزه بر دمید ز گلزار یار خط 1160شمارهٔ ۱۲۰۸: تا شد ز مطلع غیب خورشید حسن طالع 1161شمارهٔ ۱۲۰۹: چو مهر می کند از مشرق پیاله طلوع 1162شمارهٔ ۱۲۱۰: گل ز بیم باد زیر پرده می دارد چر ...1163شمارهٔ ۱۲۱۱: شاه حسنی وز متاع نیکوان داری فرا ...1164شمارهٔ ۱۲۱۲: دی می گذشت و سوی او دلها روان از ...1165شمارهٔ ۱۲۱۳: دی مست می رفتی، بتا، رو کرده از ...1166شمارهٔ ۱۲۱۴: ای ز سودای تو در دل رونق بازار ع ...1167شمارهٔ ۱۲۱۵: رسید دوش ندایی ازین بلند رواق 1168شمارهٔ ۱۲۱۶: دو چشمت آفت دلهاست هر یک 1169شمارهٔ ۱۲۱۷: ای باد، لطفی کن برو در کوی جانان ...1170شمارهٔ ۱۲۱۸: بوستان جلوه در گرفت اینک 1171شمارهٔ ۱۲۱۹: ترک سفید روی و سیه چشم و لاله رن ...1172شمارهٔ ۱۲۲۰: دل رفت ز تن بیرون دلدار همان در ...1173شمارهٔ ۱۲۲۱: خهی در هر نظر چون خویش مقبول 1174شمارهٔ ۱۲۲۲: مرا بهرت خصومتهاست با دل 1175شمارهٔ ۱۲۲۳: نگارا، صحبت از اغیار بگسل 1176شمارهٔ ۱۲۲۴: زهی زلفت شکسته نرخ سنبل 1177شمارهٔ ۱۲۲۵: مسلمانان برفت از دست من دل 1178شمارهٔ ۱۲۲۶: خیز که جلوه می کند چهره دلگشای گ ...1179شمارهٔ ۱۲۲۷: ترک من رفتم ز کویت گر ز من گشتی ...1180شمارهٔ ۱۲۲۸: می رود یار و مرا آزار می ماند به ...1181شمارهٔ ۱۲۲۹: من مسکین چه کنم، پیش که گویم غم ...1182شمارهٔ ۱۲۳۰: رسته بودم مه من چندگه از زاری دل 1183شمارهٔ ۱۲۳۱: ای فرق تا به پای همه آرزوی دل 1184شمارهٔ ۱۲۳۲: من نخواهم برد جان از دست دل 1185شمارهٔ ۱۲۳۳: مده پندم که من در سینه سودایی دگ ...1186شمارهٔ ۱۲۳۴: همی خواهم ترا بینم، نظر سویی که ...1187شمارهٔ ۱۲۳۵: من این آه جگر سوز از دل پیمان شک ...1188شمارهٔ ۱۲۳۶: برون آ اندکی، جانا که بسیار آرزو ...1189شمارهٔ ۱۲۳۷: به یاد دیدن روی تو گلزار آرزو دا ...1190شمارهٔ ۱۲۳۸: من آن خاکم که در راه وفا رو بر ز ...1191شمارهٔ ۱۲۳۹: نترسم از بلا چون دیده بر رخساره ...1192شمارهٔ ۱۲۴۰: شبی، آسایشم نبود، عجب بیداریی دا ...1193شمارهٔ ۱۲۴۱: به چشم تر دمی کاندر دل بریانش می ...1194شمارهٔ ۱۲۴۲: من و شبها و یاد آن سرکویی که من ...1195شمارهٔ ۱۲۴۳: تویی در پیش من یا خود مه و پروین ...1196شمارهٔ ۱۲۴۴: چو خواهم با تو حال خود بگویم، جا ...1197شمارهٔ ۱۲۴۵: همیشه در فراقت با دل افگار می گر ...1198شمارهٔ ۱۲۴۶: خراش سینه خود با یکی خونخوار می ...1199شمارهٔ ۱۲۴۷: بگویم حال خویشت، لیک از آزار می ...1200شمارهٔ ۱۲۴۸: همه شب با دل خود نقش آن دلدار بر ...1201شمارهٔ ۱۲۴۹: تو سر مستی و من عاشق، بیا تا با ...1202شمارهٔ ۱۲۵۰: نیارم تاب دیدن، دیر دیرت بهر آن ...1203شمارهٔ ۱۲۵۱: چمن چون بوی تو آرد، به بویت در چ ...1204شمارهٔ ۱۲۵۲: سواره آمدی و صید خود کردی دل و ت ...1205شمارهٔ ۱۲۵۳: ندانم کیست اندر دل که در جان می ...1206شمارهٔ ۱۲۵۴: ز هجران روز من شب گشت و کی بودی ...1207شمارهٔ ۱۲۵۵: ز دستم شد عنان دل، چه داند کس که ...1208شمارهٔ ۱۲۵۶: بدو بودم شبی، افسانه آن شب بگویی ...1209شمارهٔ ۱۲۵۷: نگارا، عزم آن دارم که جان در پای ...1210شمارهٔ ۱۲۵۸: چو دادی مژده این نعمتم کت روی بن ...1211شمارهٔ ۱۲۵۹: سرو منی و از دل بستان خودت خوانم 1212شمارهٔ ۱۲۶۰: سودای سر زلفت کاندر دل و جان دار ...1213شمارهٔ ۱۲۶۱: ای گل، صفت حسنت بر وجه حسن گویم 1214شمارهٔ ۱۲۶۲: در دیده چه کار آید؟ این اشک چو ب ...1215شمارهٔ ۱۲۶۳: نبض دل شوریده رنجور گرفتیم 1216شمارهٔ ۱۲۶۴: ما ترک رضای دل خودکام گرفتیم 1217شمارهٔ ۱۲۶۵: آن نرگس پر ناز و جفا را ز که دان ...1218شمارهٔ ۱۲۶۶: ما از هوس روی بتان باز نیاییم 1219شمارهٔ ۱۲۶۷: جان زحمت خود برد و به جانان نرسی ...1220شمارهٔ ۱۲۶۸: عمری شد و ما عاشق و دیوانه بماند ...1221شمارهٔ ۱۲۶۹: صافی مده، ای دوست که ما درد کشان ...1222شمارهٔ ۱۲۷۰: ای از نظرم رفته، نظر سوی که دارم 1223شمارهٔ ۱۲۷۱: عاشق شدم و محرم این کار ندارم 1224شمارهٔ ۱۲۷۲: گمراه شدم، ره سوی جانان ز که پرس ...1225شمارهٔ ۱۲۷۳: یارب، غم آن سرو خرامان به که گوی ...1226شمارهٔ ۱۲۷۴: هر دم غم خود با دل افگار بگویم 1227شمارهٔ ۱۲۷۵: زین پای ادب نیست که در کوی تو آی ...1228شمارهٔ ۱۲۷۶: بیا ساقی که ما در می فتادیم 1229شمارهٔ ۱۲۷۷: به رخ خاک درت رفتیم و رفتیم 1230شمارهٔ ۱۲۷۸: همی دزدی ز من اندام چون سیم 1231شمارهٔ ۱۲۷۹: سفر کردند یاران جان ما هم 1232شمارهٔ ۱۲۸۰: ببستی چشم من ز افسون زبان هم 1233شمارهٔ ۱۲۸۱: بتی هر روز بر دل میر سازم 1234شمارهٔ ۱۲۸۲: خیالت بر دل خود شاه سازم 1235شمارهٔ ۱۲۸۳: ز هر موی تو دل در بند دارم 1236شمارهٔ ۱۲۸۴: مرا دل ده که من سنگی ندارم 1237شمارهٔ ۱۲۸۵: غمت با این و با آن گفتم، نگفتم 1238شمارهٔ ۱۲۸۶: شبی در کوی آن مه روی رفتم 1239شمارهٔ ۱۲۸۷: به دست باد، کان سو جان فرستم 1240شمارهٔ ۱۲۸۸: پری رویی که من حیران اویم 1241شمارهٔ ۱۲۸۹: دل بی عشق را من دل نگویم 1242شمارهٔ ۱۲۹۰: ز عشقت بیقرارم، با که گویم 1243شمارهٔ ۱۲۹۱: نهانی چند سوی یار بینم 1244شمارهٔ ۱۲۹۲: منت هر شب که گرد کوی گردم 1245شمارهٔ ۱۲۹۳: ز تو صد فتنه بر جان پیش دیدم 1246شمارهٔ ۱۲۹۴: لبالب کن قدح ساقی که مستم 1247شمارهٔ ۱۲۹۵: بیا، جانا، که جانت را بمیرم 1248شمارهٔ ۱۲۹۶: نمی داند مه نامهربانم 1249شمارهٔ ۱۲۹۷: امشب سوی دوست راه گیریم 1250شمارهٔ ۱۲۹۸: ما دلشدگان بیقراریم 1251شمارهٔ ۱۲۹۹: از دست غمت به ناله ماییم 1252شمارهٔ ۱۳۰۰: ما عاشق روی نیکوانیم 1253شمارهٔ ۱۳۰۱: آن مرغ که بود زیرکش نام 1254شمارهٔ ۱۳۰۲: نه دست رسی به یار دارم 1255شمارهٔ ۱۳۰۳: من کشته روی یار خویشم 1256شمارهٔ ۱۳۰۴: ای روی تو عمر جاودانم 1257شمارهٔ ۱۳۰۵: من عاشق آن رخ چو ماهم 1258شمارهٔ ۱۳۰۶: ای گریه، ترا چه شکر گویم 1259شمارهٔ ۱۳۰۷: زان غمزه خونخوار جان افگار خوش م ...1260شمارهٔ ۱۳۰۸: یارب، چه باشد گه گهی جانان در آغ ...1261شمارهٔ ۱۳۰۹: مستم که امشب گوییا میهای پنهان خ ...1262شمارهٔ ۱۳۱۰: امشب میان نوخطان سرمست و غلتان ب ...1263شمارهٔ ۱۳۱۱: اینک به کوی یار خود من بهر مردن ...1264شمارهٔ ۱۳۱۲: از غمزه ناوک زن شدی، آماج گاهت د ...1265شمارهٔ ۱۳۱۳: بسیار خواهم از نظر تا روی او یکس ...1266شمارهٔ ۱۳۱۴: هر دم بنتوانم که آن رخسار زیبا ب ...1267شمارهٔ ۱۳۱۵: جانم برون آمد ز غم، آخر به جانان ...1268شمارهٔ ۱۳۱۶: خواهم دل خون گشته را از دست تو د ...1269شمارهٔ ۱۳۱۷: یک شب اگر من دور از آن گیسوی در ...1270شمارهٔ ۱۳۱۸: باز آمد آن وقتی که من از گریه در ...1271شمارهٔ ۱۳۱۹: دیدم بلای ناگهان عاشق شدم، دیوان ...1272شمارهٔ ۱۳۲۰: هر سحری به کوی تو شعله وای خود ک ...1273شمارهٔ ۱۳۲۱: بر در تو ز دشمنان گر چه که صد جف ...1274شمارهٔ ۱۳۲۲: آن نه منم که از جفا دست ز یار در ...1275شمارهٔ ۱۳۲۳: ملکت عشق ملک شد از کرم الهیم 1276شمارهٔ ۱۳۲۴: گر گلی ندهی ز باغ خود به خاری هم ...1277شمارهٔ ۱۳۲۵: ای خوش آن روزی که ما با یار خود ...1278شمارهٔ ۱۳۲۶: ما گرفتار غم و از خویشتن وامانده ...1279شمارهٔ ۱۳۲۷: باده در ره، ساقیا، تا جای در جان ...1280شمارهٔ ۱۳۲۸: ای سفر کرده ز چشم و در دل و جانی ...1281شمارهٔ ۱۳۲۹: گر گذر افتد ترا در کوی جانان، ای ...1282شمارهٔ ۱۳۳۰: هر شبی چون یاد آن رخسار گلناری ک ...1283شمارهٔ ۱۳۳۱: بخت گویم نیست تا پیش تو سربازی ک ...1284شمارهٔ ۱۳۳۲: بخت اگر یاری دهد چون جان در آغوش ...1285شمارهٔ ۱۳۳۳: منزل عشقت که من پوشیده در جان می ...1286شمارهٔ ۱۳۳۴: سایه وارم هر شب از سودای زلفت، چ ...1287شمارهٔ ۱۳۳۵: عزم آن دارم که از دل نقد جان بیر ...1288شمارهٔ ۱۳۳۶: یک سخن گر زان لب شکرفشان بیرون ک ...1289شمارهٔ ۱۳۳۷: نی مجال آن که او را از دل خود بر ...1290شمارهٔ ۱۳۳۸: ای خوش آن شبها که من در دیده خوا ...1291شمارهٔ ۱۳۳۹: خرم آن روزی که من با دوست کاری د ...1292شمارهٔ ۱۳۴۰: یاد باد آن کز لبش هر لحظه جامی د ...1293شمارهٔ ۱۳۴۱: دوش من روی چو ماه آشنایی دیده ام 1294شمارهٔ ۱۳۴۲: من که دور از دوستان وز یار دور ا ...1295شمارهٔ ۱۳۴۳: این منم، یارب که با دلدار هم زان ...1296شمارهٔ ۱۳۴۴: باز وقت آمد که من سر در پریشانی ...1297شمارهٔ ۱۳۴۵: نکنم ز عشق تو به که سر گناه دارم 1298شمارهٔ ۱۳۴۶: شب من سیه شد از غم، مه من کجات ج ...1299شمارهٔ ۱۳۴۷: ز تو نعمت است و راحت لب شکرین و ...1300شمارهٔ ۱۳۴۸: نفسی برون ندادم که حدیث دل نگفتم 1301شمارهٔ ۱۳۴۹: وقت آنست که ما رو به خرابان نهیم 1302شمارهٔ ۱۳۵۰: عهدها را گه آن شد که ز سر تازه ک ...1303شمارهٔ ۱۳۵۱: ما به کوی تو سگانیم و به راه تو ...1304شمارهٔ ۱۳۵۲: فرخ آن روز که دیده بر رخت باز کن ...1305شمارهٔ ۱۳۵۳: ای خوش آن دم که سخنهای تو در گوش ...1306شمارهٔ ۱۳۵۴: پیش روی تو حدیث مه و جوزا نکنم 1307شمارهٔ ۱۳۵۵: من اگر بر در تو هر شبی افغان نکن ...1308شمارهٔ ۱۳۵۶: بی تو جان رفت و به تن باز نیاید، ...1309شمارهٔ ۱۳۵۷: التفاتی به من آن ماه ندارد، چه ک ...1310شمارهٔ ۱۳۵۸: هر شب از دست غمت دیده و دل خون ش ...1311شمارهٔ ۱۳۵۹: سوی من بین که ز هجرت به گداز آمد ...1312شمارهٔ ۱۳۶۰: بی تو امید ندارم که زمانی بزیم 1313شمارهٔ ۱۳۶۱: بخت برگشت ز من تا تو برفتی ز برم 1314شمارهٔ ۱۳۶۲: من و گنج غم و در سینه همان سیم ت ...1315شمارهٔ ۱۳۶۳: خرم آن روز که من آن رخ زیبا بینم 1316شمارهٔ ۱۳۶۴: یارب، آن روز بیابم که جمالت بینم 1317شمارهٔ ۱۳۶۵: حال خود باز بر آیین دگر می بینم 1318شمارهٔ ۱۳۶۶: می گذشتی و به سویت نگران می دیدم 1319شمارهٔ ۱۳۶۷: مدتی شد که نظر بر رخ یاری دارم 1320شمارهٔ ۱۳۶۸: گر چه از عقل و دیده و جان برخیزم 1321شمارهٔ ۱۳۶۹: کس بدین روز مبادا که من بد روزم 1322شمارهٔ ۱۳۷۰: دل آواره به جایی ست که من می دان ...1323شمارهٔ ۱۳۷۱: دل صد پاره که صد جا گرهش بر بستم 1324شمارهٔ ۱۳۷۲: سبزه ها نو می دمد بیرون رویم 1325شمارهٔ ۱۳۷۳: ای به چشم تو خمار و خواب هم 1326شمارهٔ ۱۳۷۴: ای رخت چون ماه و از مه بیش هم 1327شمارهٔ ۱۳۷۵: در فراقت زندگانی چون کنم 1328شمارهٔ ۱۳۷۶: باز با درد جدایی چون کنم 1329شمارهٔ ۱۳۷۷: بر جمالت مبتلایم، چون کنم 1330شمارهٔ ۱۳۷۸: میزنی تو غمزه، من جان می کنم 1331شمارهٔ ۱۳۷۹: راز دل پوشیده با جانان برم 1332شمارهٔ ۱۳۸۰: دوش رخ بر آستانش سوده ام 1333شمارهٔ ۱۳۸۱: هر شبی با گریه های خود خوشم 1334شمارهٔ ۱۳۸۲: توبه دیرینه را می بشکنم 1335شمارهٔ ۱۳۸۳: دلبرا، در جان نشین، فی العین هم 1336شمارهٔ ۱۳۸۴: از دو زلف تو شکن وام کنم 1337شمارهٔ ۱۳۸۵: خم آن طره دلبند کشم 1338شمارهٔ ۱۳۸۶: گر سخن زان قد رعنا گویم 1339شمارهٔ ۱۳۸۷: روی تو ماه سما می گوییم 1340شمارهٔ ۱۳۸۸: من عاشقم، نه رعنا، کز دوست کام خ ...1341شمارهٔ ۱۳۸۹: ابر بهار باران، وین چشم خونفشان ...1342شمارهٔ ۱۳۹۰: از دل پیام دارم، بر دوست چون رسا ...1343شمارهٔ ۱۳۹۱: جانا، بر آستانت روزی که جا بگیرم 1344شمارهٔ ۱۳۹۲: از دست دل بر آنم کز جان خود بشور ...1345شمارهٔ ۱۳۹۳: چون نآرم آنکه فارغ زان آشنا گریز ...1346شمارهٔ ۱۳۹۴: کاری چو برنیاید از آه صبح خیزم 1347شمارهٔ ۱۳۹۵: رفتیم ما و دل به یکی سو گذاشتیم 1348شمارهٔ ۱۳۹۶: هر دم گذر به کوی و سرایی که ما ک ...1349شمارهٔ ۱۳۹۷: هر شب به کوی وصل تو دزدیده ره کن ...1350شمارهٔ ۱۳۹۸: ما عافیت نثار ره درد کرده ایم 1351شمارهٔ ۱۳۹۹: رحمی که بر در تو غریب اوفتاده ام 1352شمارهٔ ۱۴۰۰: تا دامن از بساط جهان در کشیده ای ...1353شمارهٔ ۱۴۰۱: خیز، ای به دل نشسته که بیدل نشست ...1354شمارهٔ ۱۴۰۲: بخرام تا به زیر قدم پی سپر شویم 1355شمارهٔ ۱۴۰۳: می خواستم که روزه گشایم نماز شام 1356شمارهٔ ۱۴۰۴: از طره تو جز ره سودا نیافتم 1357شمارهٔ ۱۴۰۵: عمرم گذشت و روی تو دیدن نیافتم 1358شمارهٔ ۱۴۰۶: هرگز ز دور چرخ وفایی نیافتم 1359شمارهٔ ۱۴۰۷: شب تا به روز خون جگر نوش کرده ام 1360شمارهٔ ۱۴۰۸: اول به سینه بهر غمت جای کرده ام 1361شمارهٔ ۱۴۰۹: هر شب فتاده بر در تو خاک در خورم 1362شمارهٔ ۱۴۱۰: تلخاب حسرت است هر آبی که من خورم 1363شمارهٔ ۱۴۱۱: امشب من آن نیم که فغان را فرو بر ...1364شمارهٔ ۱۴۱۲: هر شب به دل تصور نازش فرو برم 1365شمارهٔ ۱۴۱۳: فریاد از این جفا که من از یار می ...1366شمارهٔ ۱۴۱۴: چون ناله بهر دیدنت از ناز برکشم 1367شمارهٔ ۱۴۱۵: نی پای آن که از سر کویت سفر کنم 1368شمارهٔ ۱۴۱۶: هر روز دیده بر ره یاد صبا نهم 1369شمارهٔ ۱۴۱۷: با تو چه روز بود که من آشنا شدم 1370شمارهٔ ۱۴۱۸: ای دیده، پای شو که بر یار می روم 1371شمارهٔ ۱۴۱۹: دل داده ام به دلبر و جانی خریده ...1372شمارهٔ ۱۴۲۰: گر خود سخن ز زهره و از ماه بشنوم 1373شمارهٔ ۱۴۲۱: رو زردی از من است ز چشم سیه گرم 1374شمارهٔ ۱۴۲۲: اگر نه روی تو ببینم، به ماهتاب ن ...1375شمارهٔ ۱۴۲۳: کرشمه کردنت ار چه بلاست، باز ندا ...1376شمارهٔ ۱۴۲۴: برفت عمر و به سوی خدای روی نکردم 1377شمارهٔ ۱۴۲۵: خراب کرد به یک بار خواب نرگس مست ...1378شمارهٔ ۱۴۲۶: گذشت عمر و دمی در رخ تو سیر ندید ...1379شمارهٔ ۱۴۲۷: اگر ز من بروی، تاب دوری تو ندارم 1380شمارهٔ ۱۴۲۸: کجایی، ای به فدای تو گشته جان و ...1381شمارهٔ ۱۴۲۹: دلم ز دست تو خون شد، ندانم این ب ...1382شمارهٔ ۱۴۳۰: بیار، ساقی، دریای بیکرانه به سوی ...1383شمارهٔ ۱۴۳۱: نهفته خورد می آن شوخ و منکر است ...1384شمارهٔ ۱۴۳۲: غمم بکشت که از یار مانده ام، چه ...1385شمارهٔ ۱۴۳۳: برونم از دل پر خون نمی شوی، چه ک ...1386شمارهٔ ۱۴۳۴: گذشت یار و نسازم به خوی او، چه ک ...1387شمارهٔ ۱۴۳۵: برابر لب او انگبین چگونه کنم 1388شمارهٔ ۱۴۳۶: گر آشکار حدیث نهان خویش کنم 1389شمارهٔ ۱۴۳۷: نه بخت آن که به سوی تو جان خویش ...1390شمارهٔ ۱۴۳۸: نه یار وعده بوس و کنار می کندم 1391شمارهٔ ۱۴۳۹: من آن نیم که به عمر از وفای خود ...1392شمارهٔ ۱۴۴۰: ببین که باز به دست تو اوفتاد دلم 1393شمارهٔ ۱۴۴۱: شکست پشت من از بار غم، چه چاره ک ...1394شمارهٔ ۱۴۴۲: گذشت باز بدین سوی ترک کج کلهم 1395شمارهٔ ۱۴۴۳: زبان نماند، ز لعلت سخن کجا یابم 1396شمارهٔ ۱۴۴۴: کجات جویم و گر جویمت، کجا یابم 1397شمارهٔ ۱۴۴۵: کدام سوی روم کز فراق امان یابم 1398شمارهٔ ۱۴۴۶: به جان رسیدم و از دل خبر نمی یاب ...1399شمارهٔ ۱۴۴۷: من آنچه دوش بدین جان مبتلا گفتم 1400شمارهٔ ۱۴۴۸: نبودی آن که منت دلنواز می گفتم 1401شمارهٔ ۱۴۴۹: بیا که بهر تو جان در بلا گرو کرد ...1402شمارهٔ ۱۴۵۰: توانم از همه خوبان نظر بگردانم 1403شمارهٔ ۱۴۵۱: خراب گشتم و با خویش بس نمی آیم 1404شمارهٔ ۱۴۵۲: منم که بی به تو صد گونه داغ می س ...1405شمارهٔ ۱۴۵۳: همه شب از تو به دیوار خانه غم گو ...1406شمارهٔ ۱۴۵۴: رخی که بر کف پای تو سیم تن مالم 1407شمارهٔ ۱۴۵۵: اگر چه از تو دل خسته و غمین دارم 1408شمارهٔ ۱۴۵۶: نه یک دل، ار چه هزار است، آن او ...1409شمارهٔ ۱۴۵۷: نیامده ست به چشم آدمی بدین سانم 1410شمارهٔ ۱۴۵۸: چنین که غمزه خوبان نشست در کینم 1411شمارهٔ ۱۴۵۹: چو من ز دوست به داغ درونه خرسندم 1412شمارهٔ ۱۴۶۰: به دیده ای که ترا دیده ام نمی یا ...1413شمارهٔ ۱۴۶۱: به دیدنت که من خو گرفته می آیم 1414شمارهٔ ۱۴۶۲: ما که در راه غم قدم زده ایم 1415شمارهٔ ۱۴۶۳: ما در این شهر پای بند توایم 1416شمارهٔ ۱۴۶۴: غم کشی چند یار خویش کنم 1417شمارهٔ ۱۴۶۵: خیز تا باده در پیاله کنیم 1418شمارهٔ ۱۴۶۶: هر شب از شوق جامه پاره کنم 1419شمارهٔ ۱۴۶۷: چون شکر زان دو لعل تر بکنم 1420شمارهٔ ۱۴۶۸: جان من از غمت چنان شده ام 1421شمارهٔ ۱۴۶۹: گر در وصل را گشاد دهیم 1422شمارهٔ ۱۴۷۰: تیغ برکش که تا ز سر برهیم 1423شمارهٔ ۱۴۷۱: گل دل تازه گردد از دم خم 1424شمارهٔ ۱۴۷۲: این تویی تا به خواب می بینم 1425شمارهٔ ۱۴۷۳: رویت، ای نازنین، که می بینم 1426شمارهٔ ۱۴۷۴: دوش می رفت و آه می کردم 1427شمارهٔ ۱۴۷۵: دل به زلفت سپردم و رفتم 1428شمارهٔ ۱۴۷۶: دل ز مهر تو در که پیوندم 1429شمارهٔ ۱۴۷۷: من اگر دوستت همی دارم 1430شمارهٔ ۱۴۷۸: ای وجود تو دیده جانم 1431شمارهٔ ۱۴۷۹: سحرگه که بیدار گردیده بودم 1432شمارهٔ ۱۴۸۰: من از دست دل دوش دیوانه بودم 1433شمارهٔ ۱۴۸۱: من آن ترک طناز را می شناسم 1434شمارهٔ ۱۴۸۲: ز عشقت من خسته جان می خراشم 1435شمارهٔ ۱۴۸۳: گذشت آن که من صبر و دین داشتم 1436شمارهٔ ۱۴۸۴: چو نام تو در نامه ای دیده ام 1437شمارهٔ ۱۴۸۵: بیا تا بی گل و صهبا نباشیم 1438شمارهٔ ۱۴۸۶: بحل کن آن همه خونها که در غمت خو ...1439شمارهٔ ۱۴۸۷: دوستان در ره دل سنگ گران است تنم 1440شمارهٔ ۱۴۸۸: گر رسم روزی به تو نوآشنایی ها کن ...1441شمارهٔ ۱۴۸۹: چون ز تو می نتوانم که شکیبا باشم 1442شمارهٔ ۱۴۹۰: ز عشقت خواستم از جان و یک دم با ...1443شمارهٔ ۱۴۹۱: عاشق شدم، با یار بدعهد وغا کردم 1444شمارهٔ ۱۴۹۲: زین پس سر آن نیست که من زهد فروش ...1445شمارهٔ ۱۴۹۳: گر من به کمند تو گرفتار نباشم 1446شمارهٔ ۱۴۹۴: چون دولت آن نیست که پهلوی تو باش ...1447شمارهٔ ۱۴۹۵: عشقت نصیب من همه غم داد، درد هم 1448شمارهٔ ۱۴۹۶: ماهی رود و من همه شب خواب ندانم 1449شمارهٔ ۱۴۹۷: دریاب که من طاقت هجر تو ندارم 1450شمارهٔ ۱۴۹۸: ابر می بارد و من بار سفر می بندم 1451شمارهٔ ۱۴۹۹: مرا بین کاندرین حالت سر و سامان ...1452شمارهٔ ۱۵۰۰: باز این دل من رو به که آورد، ندا ...1453شمارهٔ ۱۵۰۱: وقتی ازین پیش تر خوشدلیی داشتیم 1454شمارهٔ ۱۵۰۲: بس به مویت اسیر شد جانم 1455شمارهٔ ۱۵۰۳: از پس عمر شبی هم نفس یار شدم 1456شمارهٔ ۱۵۰۴: از آن لب می وزد بویی و بوی خون ن ...1457شمارهٔ ۱۵۰۵: غبار مشک می خیزد، ندانم تا چه با ...1458شمارهٔ ۱۵۰۶: همی رفتی و می گفتند اندر حسن فرد ...1459شمارهٔ ۱۵۰۷: شب ست این وه چه بی پایان و یا خو ...1460شمارهٔ ۱۵۰۸: درآ، ای شاخ گل، خندان و مجلس را ...1461شمارهٔ ۱۵۰۹: بهار آمد، ولی سرو گلستان چون توا ...1462شمارهٔ ۱۵۱۰: زهی رسم بناگوشت گل اندر سبزه پرو ...1463شمارهٔ ۱۵۱۱: مرا قامت چو چوگان است و سر چون گ ...1464شمارهٔ ۱۵۱۲: شبی با ما خیال خویشتن را میهمان ...1465شمارهٔ ۱۵۱۳: وصیت می کنم، گر بشنود ابرو کمان ...1466شمارهٔ ۱۵۱۴: ندارم روزی از رویت به جز حیرت گه ...1467شمارهٔ ۱۵۱۵: مخند از درد من، جانا، نه بر بازی ...1468شمارهٔ ۱۵۱۶: با چون تو مهی یک شب گر خواب توان ...1469شمارهٔ ۱۵۱۷: گیسوی ترا نسبت با شب نتوان کردن 1470شمارهٔ ۱۵۱۸: یوسف چو رخت ماهی در خواب ندیده س ...1471شمارهٔ ۱۵۱۹: مبارک باد، ماه روزه داران 1472شمارهٔ ۱۵۲۰: خمار و خواب و چشم کافرش بین 1473شمارهٔ ۱۵۲۱: برآمد ماه عید از اوج گردون 1474شمارهٔ ۱۵۲۲: شبی بخرام و مه را کار بشکن 1475شمارهٔ ۱۵۲۳: خوش آمد با توام دیدار کردن 1476شمارهٔ ۱۵۲۴: بر آن رویی که نتوان می گرفتن 1477شمارهٔ ۱۵۲۵: نه بی یادت برآید یک دم از من 1478شمارهٔ ۱۵۲۶: روزی که به عالم است شب دان 1479شمارهٔ ۱۵۲۷: از همچو تویی برید نتوان 1480شمارهٔ ۱۵۲۸: ای میر همه شکر فروشان 1481شمارهٔ ۱۵۲۹: زین خوش پسران و شکل ایشان 1482شمارهٔ ۱۵۳۰: ای آرزوی امیدواران 1483شمارهٔ ۱۵۳۱: سر مست رود چو در گلستان 1484شمارهٔ ۱۵۳۲: تا از بر تو جدا شدم من 1485شمارهٔ ۱۵۳۳: جانا، گذری به بوستان کن 1486شمارهٔ ۱۵۳۴: یک دم فراموشم نه ای، گر چه نیاری ...1487شمارهٔ ۱۵۳۵: سودای خوبان کم نشد، زین جان غم ف ...1488شمارهٔ ۱۵۳۶: ماهی گذشت و شب نخفت این دیده بید ...1489شمارهٔ ۱۵۳۷: ماه هلال ابروی من عقل مرا شیدا م ...1490شمارهٔ ۱۵۳۸: مانا که بگشاید دلم، بندی ز گیسو ...1491شمارهٔ ۱۵۳۹: هر مجلسی و ساقیی، من در خمار خوی ...1492شمارهٔ ۱۵۴۰: خونی ز چشمم می رود، در انتظار کی ...1493شمارهٔ ۱۵۴۱: آمد بهار، ای یار من، بشکفت گلها ...1494شمارهٔ ۱۵۴۲: بالای تست این پیش من یا سرو بستا ...1495شمارهٔ ۱۵۴۳: ز اندازه بگذشت آرزو، طاقت ندارم ...1496شمارهٔ ۱۵۴۴: خواهی دلا، فردوس جان، رخسار جانا ...1497شمارهٔ ۱۵۴۵: خواب ز چشم من بشد، چشم تو بست خو ...1498شمارهٔ ۱۵۴۶: آفت زهد و توبه شد ترک شرابخوار م ...1499شمارهٔ ۱۵۴۷: گر چه ز خوی نازکت سوخته گشت جان ...1500شمارهٔ ۱۵۴۸: تنگ نبات چون بود، لب بگشا که هم ...1501شمارهٔ ۱۵۴۹: رفتی و شد بی تو جانم زار، باز آی ...1502شمارهٔ ۱۵۵۰: آخر، ای خود بین من، روزی به غمخو ...1503شمارهٔ ۱۵۵۱: آن کلاه کج بر آن سرو بلند او ببی ...1504شمارهٔ ۱۵۵۲: صبح دولت می دمد یا خود رخ جانانس ...1505شمارهٔ ۱۵۵۳: ای به کویت هر سحرگه جای تنها مان ...1506شمارهٔ ۱۵۵۴: باش تا مشکت ز برگ یاسمین آید برو ...1507شمارهٔ ۱۵۵۵: دوش سرمست آن نگار نازنین آمد برو ...1508شمارهٔ ۱۵۵۶: نام گل بردن به پیشت بر زبان آید ...1509شمارهٔ ۱۵۵۷: عافیت را در همه عالم نمی یابم نش ...1510شمارهٔ ۱۵۵۸: آن که فصل گل همی گویند، اینک آمد ...1511شمارهٔ ۱۵۵۹: جان من از بیدلان، آخر گهی یادی ب ...1512شمارهٔ ۱۵۶۰: چشم را در ملک خوبی شحنه بیداد کن 1513شمارهٔ ۱۵۶۱: عاشقان را گه گهی از رخ نوایی تاز ...1514شمارهٔ ۱۵۶۲: ترک من بر عزم رفتن تیر در ترکش م ...1515شمارهٔ ۱۵۶۳: ناز در چشم و کرشمه در سر ابرو مک ...1516شمارهٔ ۱۵۶۴: بی وفا یارا، چنین هم بی وفاداری ...1517شمارهٔ ۱۵۶۵: تا کی، ای مه روی، کین انگیختن 1518شمارهٔ ۱۵۶۶: خویش را در کوی بی خویشی فگن 1519شمارهٔ ۱۵۶۷: عمر برفت و نرفت عشق ز سودای من 1520شمارهٔ ۱۵۶۸: ای دل، از آنها که رفت، گر بتوانی ...1521شمارهٔ ۱۵۶۹: از شب گیسوی تست روشنی روز من 1522شمارهٔ ۱۵۷۰: ای دل، به چشم عبرت نظاره جهان کن 1523شمارهٔ ۱۵۷۱: یک ره ز در برون آ، قصد هزار جان ...1524شمارهٔ ۱۵۷۲: تا چند کوشی آخر در خون بیگناهان 1525شمارهٔ ۱۵۷۳: ای دور مانده از نظر دورماندگان 1526شمارهٔ ۱۵۷۴: ای تیغ بر کشیده چو مردم کشندگان 1527شمارهٔ ۱۵۷۵: ای بی خبر، ز دیده بی خواب عاشقان 1528شمارهٔ ۱۵۷۶: ای باد، بوی یار بدین مبتلا رسان 1529شمارهٔ ۱۵۷۷: برداشتن نظر ز نگاری نمی توان 1530شمارهٔ ۱۵۷۸: بنشست عشق یار به جانم چنان درون 1531شمارهٔ ۱۵۷۹: دل می بری و در خم مو می کنی، مکن 1532شمارهٔ ۱۵۸۰: ای دیده، بیش در رخ جانان نظر مکن 1533شمارهٔ ۱۵۸۱: عزم برون چو مست خماری شوی، مکن 1534شمارهٔ ۱۵۸۲: ای دل، ز وعده کج آن شوخ یاد کن 1535شمارهٔ ۱۵۸۳: ای دل، علم به ملک قناعت بلند کن 1536شمارهٔ ۱۵۸۴: جانا، شبی به کوی غریبان مقام کن 1537شمارهٔ ۱۵۸۵: امروز باز شکل دگرگشت یار من 1538شمارهٔ ۱۵۸۶: باز آمد آن که سوخته اوست جان من 1539شمارهٔ ۱۵۸۷: ای بوده در قفای تو دایم دعای من 1540شمارهٔ ۱۵۸۸: کم زان که جان به کوی تو دانیم سو ...1541شمارهٔ ۱۵۸۹: خوش است میکده، ساقی، به روی همنف ...1542شمارهٔ ۱۵۹۰: رو، ای صبا و سلامم به دلنواز رسا ...1543شمارهٔ ۱۵۹۱: نظر چگونه توان در همه جهان کردن 1544شمارهٔ ۱۵۹۲: صواب نیست به تو فکر حور عین کردن 1545شمارهٔ ۱۵۹۳: میسر ار شود از چون تو نخل برخورد ...1546شمارهٔ ۱۵۹۴: چنین که بی تو زمان نمی توان بودن 1547شمارهٔ ۱۵۹۵: اگر بخواهمش آن روی دلستان دیدن 1548شمارهٔ ۱۵۹۶: ز زلف تو کمر فتنه بر میان بستن 1549شمارهٔ ۱۵۹۷: دلم که سوخت ز عشقش چراغ جان من ا ...1550شمارهٔ ۱۵۹۸: بیار ساقی و جام شراب در گردان 1551شمارهٔ ۱۵۹۹: دریغ صحبت دیرینه وفاداران 1552شمارهٔ ۱۶۰۰: آخر نگاهی بر حال ما کن 1553شمارهٔ ۱۶۰۱: سبزه همان و گل و صحرا همان 1554شمارهٔ ۱۶۰۲: روی ترش کرده به یاران مبین 1555شمارهٔ ۱۶۰۳: ای سمن نامه وفا بستان 1556شمارهٔ ۱۶۰۴: عالم از جام لب خراب مکن 1557شمارهٔ ۱۶۰۵: گواه جبین است بر درد من 1558شمارهٔ ۱۶۰۶: دل شکیبا نمی توان کردن 1559شمارهٔ ۱۶۰۷: من خسته را ز آن خود کن، ببین 1560شمارهٔ ۱۶۰۸: چه کنم کز دل من آن صنم آید بیرون 1561شمارهٔ ۱۶۰۹: ای شکل و بالایت بلا، از بهر جان ...1562شمارهٔ ۱۶۱۰: چه بلاست از دو چشمت نظر نیاز کرد ...1563شمارهٔ ۱۶۱۱: گر ز شوخی نیستت پروای من 1564شمارهٔ ۱۶۱۲: یار بی فرمان و دل هم همچنان 1565شمارهٔ ۱۶۱۳: همی ریزی به بازی خون یاران 1566شمارهٔ ۱۶۱۴: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1567شمارهٔ ۱۶۱۵: دل گمگشته به بازار خریدن نتوان 1568شمارهٔ ۱۶۱۶: در ره عشق از بلا آزاد نتوان زیست ...1569شمارهٔ ۱۶۱۷: آرایش مجلس تویی، مجلس بیارا هر ز ...1570شمارهٔ ۱۶۱۸: یک دگر خلق به سودای دل و جان گفت ...1571شمارهٔ ۱۶۱۹: جانا همان و دل همان درد من شیدا ...1572شمارهٔ ۱۶۲۰: صبح دمید و روز شد، شمع به گوشه ن ...1573شمارهٔ ۱۶۲۱: ای مشک وام داده زلفت به آهوی چین 1574شمارهٔ ۱۶۲۲: خه از کجاها می رسی آلوده می همچن ...1575شمارهٔ ۱۶۲۳: از خانه دشمن خاست دل، فریاد کردن ...1576شمارهٔ ۱۶۲۴: آستان یار و آن گه خون من 1577شمارهٔ ۱۶۲۵: عیش من تلخ است ازان شکر لب شیرین ...1578شمارهٔ ۱۶۲۶: صد ره گذری هر دم بر جان خراب من 1579شمارهٔ ۱۶۲۷: سواره اینک آن سرو روانم می رود ب ...1580شمارهٔ ۱۶۲۸: چشم است، یارب، آنچنان یا خود بلا ...1581شمارهٔ ۱۶۲۹: آه ازین تنگ قبایان شده تنگم داما ...1582شمارهٔ ۱۶۳۰: ای جهانی کشته، جان چند کس خواهی ...1583شمارهٔ ۱۶۳۱: بنشین نفسی کز همه لطف تو بس است ...1584شمارهٔ ۱۶۳۲: ای آشنا، درین چه بی بن نظاره کن 1585شمارهٔ ۱۶۳۳: چون همی دانی که تن چون جان نهان ...1586شمارهٔ ۱۶۳۴: ای غمت خوش تر ز شادی کسان 1587شمارهٔ ۱۶۳۵: یک شب، ای ماه جهان افروز من 1588شمارهٔ ۱۶۳۶: از آن خویش کنم من که جان دهم بست ...1589شمارهٔ ۱۶۳۷: گر هوس بردم به رویت چشم خود بر د ...1590شمارهٔ ۱۶۳۸: چون بستدی دل من، پرسشم کن به ازی ...1591شمارهٔ ۱۶۳۹: آخر بگو، ای نازنین، ناز تو تا کی ...1592شمارهٔ ۱۶۴۰: در سرم باز هوایی ست که گفتن نتوا ...1593شمارهٔ ۱۶۴۱: امروز به نظاره آن سرو خرامان 1594شمارهٔ ۱۶۴۲: ز سر کرشمه یک ره نظری به روی من ...1595شمارهٔ ۱۶۴۳: منم و خیال بازی شب و روز با جوان ...1596شمارهٔ ۱۶۴۴: دلم را کرد صد پاره به سینه خار خ ...1597شمارهٔ ۱۶۴۵: دلم آشفته شد، جانا، به بالای بلا ...1598شمارهٔ ۱۶۴۶: مه شبگرد من امشب چو مه می گشت و ...1599شمارهٔ ۱۶۴۷: دو رخ بنمای و بازار کواکب بشکن ا ...1600شمارهٔ ۱۶۴۸: بدینسان کز غمت بر خاک دارم هر زم ...1601شمارهٔ ۱۶۴۹: بیچاره دلم خون شد در پیش خیال تو 1602شمارهٔ ۱۶۵۰: ای جان من آویزان از بند قبای تو 1603شمارهٔ ۱۶۵۱: آن کیست که می آید صد لشکر دل با ...1604شمارهٔ ۱۶۵۲: از دوری خود، جانا، حال دل من بشن ...1605شمارهٔ ۱۶۵۳: ای رهزن عشاق، چه عیار کسی تو 1606شمارهٔ ۱۶۵۴: خلقی همه در شهر و مرا جا به دگر ...1607شمارهٔ ۱۶۵۵: ای سبزه دمانید به گرد قمر از مو 1608شمارهٔ ۱۶۵۶: من اینجا و دل گمره در آن کو 1609شمارهٔ ۱۶۵۷: زینسان که ناوک می زند چشم شکاران ...1610شمارهٔ ۱۶۵۸: آن شکل جولانش نگر، وان خلق در دن ...1611شمارهٔ ۱۶۵۹: ترکی ست بدخو آنکه من دارم سر و س ...1612شمارهٔ ۱۶۶۰: خیزد چو از خواب آن پسر تا کس نشو ...1613شمارهٔ ۱۶۶۱: ای زندگانی بخش من لعل شکر گفتار ...1614شمارهٔ ۱۶۶۲: گر چه که هست خون دل باده خوشگوار ...1615شمارهٔ ۱۶۶۳: تا به زمانه شد خبر از مه با کمال ...1616شمارهٔ ۱۶۶۴: باز به خون خلق شد چشم جفانمای تو 1617شمارهٔ ۱۶۶۵: نیست گشاده چشم من جز به خیال روی ...1618شمارهٔ ۱۶۶۶: روی یار از سبزه تر بوستانی یافت ...1619شمارهٔ ۱۶۶۷: مست می گردی ز خانه، بیش نافرمان ...1620شمارهٔ ۱۶۶۸: مردم چشم مرا برد آب و گر آیی درو 1621شمارهٔ ۱۶۶۹: از من، ای ساده پسر، دور مشو 1622شمارهٔ ۱۶۷۰: پر زخم است و شکست زلف گرانبار تو 1623شمارهٔ ۱۶۷۱: پرده صبرم درید غمزه دلدوز تو 1624شمارهٔ ۱۶۷۲: گر نه کمند بلاست بر دل عشاق تو 1625شمارهٔ ۱۶۷۳: نوبت خوبی زدند در شب گیسوی تو 1626شمارهٔ ۱۶۷۴: عاشق و دیوانه ام، سلسله یار کو 1627شمارهٔ ۱۶۷۵: خون گریم ار چه از ستم بیکران تو 1628شمارهٔ ۱۶۷۶: هر جا که لب به خنده گشاید دهان ت ...1629شمارهٔ ۱۶۷۷: کس چون جهد ز گیسوی همچون کمند تو 1630شمارهٔ ۱۶۷۸: گر باده می خورم به سر من خمار تو 1631شمارهٔ ۱۶۷۹: هر شب منم فتاده به گرد سرای تو 1632شمارهٔ ۱۶۸۰: بوی وفا ز طره عنبرفشان تو 1633شمارهٔ ۱۶۸۱: مست آمد آن نگار که ما مست روی او 1634شمارهٔ ۱۶۸۲: عشق نوست و یار نوست و بهار نو 1635شمارهٔ ۱۶۸۳: سوی شکار، ای پسر نازنین، مرو 1636شمارهٔ ۱۶۸۴: ای خرد مست لعل چون می تو 1637شمارهٔ ۱۶۸۵: ای به بالا بلند و زیبا تو 1638شمارهٔ ۱۶۸۶: یا دلم را به راز محرم شو 1639شمارهٔ ۱۶۸۷: لاله دمد از خون شهیدان غم او 1640شمارهٔ ۱۶۸۸: تا شدم چشم آشنا با روی تو 1641شمارهٔ ۱۶۸۹: آیین تو دل بردن است، ای چشم خلقی ...1642شمارهٔ ۱۶۹۰: دل و جان مرا زاندازه و بگذشت آرز ...1643شمارهٔ ۱۶۹۱: ز دلها لشکری دارد سخن با تاجدارا ...1644شمارهٔ ۱۶۹۲: ای گلستان ترا بالای سرو 1645شمارهٔ ۱۶۹۳: همی گویم که وقتی، ز آن مشتاقان م ...1646شمارهٔ ۱۶۹۴: بیا، ای باغ جان، تا بنگرم سرو رو ...1647شمارهٔ ۱۶۹۵: امشب، ای باد، یکی جانب آن بستان ...1648شمارهٔ ۱۶۹۶: عارض همچون نگارستان تو 1649شمارهٔ ۱۶۹۷: کارم از دست برفته ست ز نادیدن تو 1650شمارهٔ ۱۶۹۸: دلی دارم چو دامان گل از غم چاک گ ...1651شمارهٔ ۱۶۹۹: چه شکل است این که می آید سمند نا ...1652شمارهٔ ۱۷۰۰: من ار چه هر شب از شبهای هجرش می ...1653شمارهٔ ۱۷۰۱: تو دور افتاده از ما و نگنجد شوق ...1654شمارهٔ ۱۷۰۲: ای از رقم شبگون دیباچه مه کرده 1655شمارهٔ ۱۷۰۳: ای جان، چو سخن گویم مستانه و رند ...1656شمارهٔ ۱۷۰۴: ای رفته و ترک من بدنام گرفته 1657شمارهٔ ۱۷۰۵: دلی دارم ز هجران پاره پاره 1658شمارهٔ ۱۷۰۶: دلم در عشق جانان گشته پاره 1659شمارهٔ ۱۷۰۷: نسیم زلف بر دست صبا ده 1660شمارهٔ ۱۷۰۸: چو بنمایی رخ گلنار گونه 1661شمارهٔ ۱۷۰۹: گشادم دیده روی تو ناگه 1662شمارهٔ ۱۷۱۰: تا دل ز توام به غم نشسته 1663شمارهٔ ۱۷۱۱: در خون منم، ای صنم، نشسته 1664شمارهٔ ۱۷۱۲: ای در دل من مقیم گشته 1665شمارهٔ ۱۷۱۳: ای در دل من چو جان نشسته 1666شمارهٔ ۱۷۱۴: ای آرزوی دل شکسته 1667شمارهٔ ۱۷۱۵: ای آمده جان هر شکسته 1668شمارهٔ ۱۷۱۶: ای دهلی و ای بتان ساده 1669شمارهٔ ۱۷۱۷: ای غالیه گرد ماه سوده 1670شمارهٔ ۱۷۱۸: ای حسن، تو آفت زمانه 1671شمارهٔ ۱۷۱۹: ای آرزوی هزار سینه 1672شمارهٔ ۱۷۲۰: عید است خوبان نیم شب در کوی خمار ...1673شمارهٔ ۱۷۲۱: ای قبله ابروی تو محراب ابرار آمد ...1674شمارهٔ ۱۷۲۲: عید است و ساقی در قدح جام مصفا د ...1675شمارهٔ ۱۷۲۳: جانا، روان کن راحتی، ای راحت جان ...1676شمارهٔ ۱۷۲۴: ای غمزه خون ریز تو خونم به افسون ...1677شمارهٔ ۱۷۲۵: دوش در آمد از درم تازه چو باد صب ...1678شمارهٔ ۱۷۲۶: گر کنی گشت چمن با شوخ و با شنگی ...1679شمارهٔ ۱۷۲۷: همه شب رود رهی رو به ره صبا نشست ...1680شمارهٔ ۱۷۲۸: مه من خراب گشتم ز رخت به یک نظار ...1681شمارهٔ ۱۷۲۹: نوبهار است و چمن جلوه جوزا کرده 1682شمارهٔ ۱۷۳۰: ای به خشم از بر من رفته و تنها م ...1683شمارهٔ ۱۷۳۱: منم امروز ز روی چو تو یاری مانده 1684شمارهٔ ۱۷۳۲: ای صبا، از زلف او بندی بخواه 1685شمارهٔ ۱۷۳۳: هر شب از سودای آن زلف سیاه 1686شمارهٔ ۱۷۳۴: ای جفایت بر من مسکین همه 1687شمارهٔ ۱۷۳۵: ای ترا جور و جفا آیین همه 1688شمارهٔ ۱۷۳۶: جان من بر دست بیدادم مده 1689شمارهٔ ۱۷۳۷: باغ بین فصل بهاری ساخته 1690شمارهٔ ۱۷۳۸: ای جهان چشم سیاهت بسته 1691شمارهٔ ۱۷۳۹: خسروا گر عاشقی جام بلا پیش نه 1692شمارهٔ ۱۷۴۰: از لب او، ای خیال، نقل لب ما مده 1693شمارهٔ ۱۷۴۱: ای از گل تو ما را در دیده خار ما ...1694شمارهٔ ۱۷۴۲: مهر تو در دل من مانند جان نشسته 1695شمارهٔ ۱۷۴۳: ماییم و مجلس می خوبی سه چار ساده 1696شمارهٔ ۱۷۴۴: از بس که ریخت چشمم بهر تو خون تی ...1697شمارهٔ ۱۷۴۵: روزی به لاغ گفتم کت نسبتی ست با ...1698شمارهٔ ۱۷۴۶: شمع فلک برآید با آتشین زبانه 1699شمارهٔ ۱۷۴۷: من بهر تو به دیده و دل خانه ساخت ...1700شمارهٔ ۱۷۴۸: ای عشقت آتشی به همه شهر درزده 1701شمارهٔ ۱۷۴۹: بیا شبی بر من سرخوش از شراب شده 1702شمارهٔ ۱۷۵۰: رسید وقت که هر روز بامداد پگه 1703شمارهٔ ۱۷۵۱: به کوی عقل مرو، گر به عشوه بردی ...1704شمارهٔ ۱۷۵۲: مدار جان من از بهر جان ما روزه 1705شمارهٔ ۱۷۵۳: مهی در آمده و در درونه جا کرده 1706شمارهٔ ۱۷۵۴: چو بوی زلف تو همراهی صبا کرده 1707شمارهٔ ۱۷۵۵: بکش به گرد رخ خط دلربا پرده 1708شمارهٔ ۱۷۵۶: چو خاست صبحدم آن مه ز خواب پژمرد ...1709شمارهٔ ۱۷۵۷: مکش به ناز مرا، ای به ناز پرورده 1710شمارهٔ ۱۷۵۸: ای فراق تو یار دیرینه 1711شمارهٔ ۱۷۵۹: ای رخت شمع حسن برکرده 1712شمارهٔ ۱۷۶۰: مه به زلف تو گر شود بسته 1713شمارهٔ ۱۷۶۱: جهان تا مه روشنت ساخته 1714شمارهٔ ۱۷۶۲: لبت در سخن انگبین ریخته 1715شمارهٔ ۱۷۶۳: در اوصاف خود عقل را ره مده 1716شمارهٔ ۱۷۶۴: قلاشم، ای منکر، مرا دربانی میخان ...1717شمارهٔ ۱۷۶۵: جان بهانه طلب و شکل تو نازآلوده 1718شمارهٔ ۱۷۶۶: ای گل که چنین در بغلت تنگ گرفته 1719شمارهٔ ۱۷۶۷: ای دل، ار تو عاشقی، زین غم خلاص ...1720شمارهٔ ۱۷۶۸: به گردت باد سردی هر دم از عشاق د ...1721شمارهٔ ۱۷۶۹: به باغ سایه ابرست و آب در سایه 1722شمارهٔ ۱۷۷۰: ای لبت شهر پر شکر کرده 1723شمارهٔ ۱۷۷۱: قاصد نیامد کآورد زان نامسلمان نا ...1724شمارهٔ ۱۷۷۲: شهری ست معمور و درو از هر طرف مه ...1725شمارهٔ ۱۷۷۳: جان ز هجرت چیست، زار افتاده ای 1726شمارهٔ ۱۷۷۴: هر روز کافتاب برآرد زبانه ای 1727شمارهٔ ۱۷۷۵: فریاد کاندر شهر ما خون می کند عی ...1728شمارهٔ ۱۷۷۶: خردی هنوز و کودکی، ای نازنین، بر ...1729شمارهٔ ۱۷۷۷: دیری ست کای گلبرگ تر بر روی ما خ ...1730شمارهٔ ۱۷۷۸: ای درد بیدرد دلم، تاراج پنهان کر ...1731شمارهٔ ۱۷۷۹: ای که چشم من به روی خویش روشن کر ...1732شمارهٔ ۱۷۸۰: سینه ام را از غم عالم تو بی غم ک ...1733شمارهٔ ۱۷۸۱: ای که در هیچ غمی با دل من یار نه ...1734شمارهٔ ۱۷۸۲: ای که در دیده درونی و در آغوش نه ...1735شمارهٔ ۱۷۸۳: خنده را سوختن جان من آموخته ای 1736شمارهٔ ۱۷۸۴: آتش اندر آب هرگز دیده ای 1737شمارهٔ ۱۷۸۵: باز بر خونم کمر بربسته ای 1738شمارهٔ ۱۷۸۶: سر در خمار، شب به کنار که بوده ا ...1739شمارهٔ ۱۷۸۷: ای ده یکی ز خوبی تو مه، چگونه ای 1740شمارهٔ ۱۷۸۸: مشک بر اطراف مه آورده ای 1741شمارهٔ ۱۷۸۹: ز آب ملاحت که رخ آلوده ای 1742شمارهٔ ۱۷۹۰: گر چه به هر سخن دلم از تن ربوده ...1743شمارهٔ ۱۷۹۱: تو شوخ هر کجا لب خندان گشوده ای 1744شمارهٔ ۱۷۹۲: آن دل خراب شد که تو آباد دیده ای 1745شمارهٔ ۱۷۹۳: تو با آن رو بگو مه را، چه باشی 1746شمارهٔ ۱۷۹۴: چه بد کردیم کز ما برشکستی 1747شمارهٔ ۱۷۹۵: چون می نرسد دست به پایی که تو دا ...1748شمارهٔ ۱۷۹۶: رخساره مکن راست به جایی که تو با ...1749شمارهٔ ۱۷۹۷: مست آمده ای باز به مهمان که بودی 1750شمارهٔ ۱۷۹۸: دیدی که حق خدمت بسیار ندیدی 1751شمارهٔ ۱۷۹۹: ای باد، حدیث دلم آنجاش بگویی 1752شمارهٔ ۱۸۰۰: ای باد، سلام دلم آنجا برسانی 1753شمارهٔ ۱۸۰۱: ای آنکه تو سلطان همه سیمبرانی 1754شمارهٔ ۱۸۰۲: شتربانا، دمی محمل میارای 1755شمارهٔ ۱۸۰۳: مرا زان میر خوبان نیست روزی 1756شمارهٔ ۱۸۰۴: چه کردم کآخرم فرمان نکردی 1757شمارهٔ ۱۸۰۵: چنین کان خنده شیرین تو کردی 1758شمارهٔ ۱۸۰۶: ز رحمت چشم بر چاکر نداری 1759شمارهٔ ۱۸۰۷: شکستی طره، تا در سر چه داری 1760شمارهٔ ۱۸۰۸: مرا چند آخر از خود دور داری 1761شمارهٔ ۱۸۰۹: دلا، با غمزه خوبان چه بازی 1762شمارهٔ ۱۸۱۰: رخساره چه می پوشی، در کینه چه می ...1763شمارهٔ ۱۸۱۱: اگر تو سرگذشت من بدانی 1764شمارهٔ ۱۸۱۲: نگارین مرا شد نوجوانی 1765شمارهٔ ۱۸۱۳: سزد گر نیکویی در من ببینی 1766شمارهٔ ۱۸۱۴: دیوانه شدم ز یار بدخوی 1767شمارهٔ ۱۸۱۵: بر لب اثر شراب داری 1768شمارهٔ ۱۸۱۶: جانا، تو زغم خبر نداری 1769شمارهٔ ۱۸۱۷: نی کار کسی ست عشقبازی 1770شمارهٔ ۱۸۱۸: ای برده دلم به دلستانی 1771شمارهٔ ۱۸۱۹: ای آنکه تمام هم چو ماهی 1772شمارهٔ ۱۸۲۰: ای مردم دیده نکویی 1773شمارهٔ ۱۸۲۱: بخرام، ای سرو روان کز باغ رضوان ...1774شمارهٔ ۱۸۲۲: ای قامت چون شاخ گل، از برگ گل خن ...1775شمارهٔ ۱۸۲۳: ای مه، بدین چابک روی، از آسمان ک ...1776شمارهٔ ۱۸۲۴: زینسان که از هر موی خود زنجیر صد ...1777شمارهٔ ۱۸۲۵: ای چهره زیبای تو رشک بتان آزری 1778شمارهٔ ۱۸۲۶: جان به فدات می کنم، بو که از آن ...1779شمارهٔ ۱۸۲۷: نیست دلی که هر دمش آفت دین نمی ش ...1780شمارهٔ ۱۸۲۸: قصد که داری، ای پسر، باز چنین که ...1781شمارهٔ ۱۸۲۹: می گذری که سینه را وقف هوای خود ...1782شمارهٔ ۱۸۳۰: دست به گل نمی زنی، زانکه نگار من ...1783شمارهٔ ۱۸۳۱: کج کلها، کمان کشا، تنگ قبای کیست ...1784شمارهٔ ۱۸۳۲: ای ز غبار خنگ تو یافته دیده روشن ...1785شمارهٔ ۱۸۳۳: رخ خوبت به چه ماند، به گلستان و ...1786شمارهٔ ۱۸۳۴: خواستم زو آبرویی، گفت «بیهوده مگ ...1787شمارهٔ ۱۸۳۵: باز این ابر بهاری از کجا آید همی 1788شمارهٔ ۱۸۳۶: سبزه نوخیز است و باران در فشان آ ...1789شمارهٔ ۱۸۳۷: باز بهر جان ما را ناز در سر می ک ...1790شمارهٔ ۱۸۳۸: ای پریوش، هر چه رسم مردمی کم می ...1791شمارهٔ ۱۸۳۹: هر زمانی از کرشمه خویشتن بینی کن ...1792شمارهٔ ۱۸۴۰: چتر عنبروش کن از گیسو که سلطان م ...1793شمارهٔ ۱۸۴۱: گر تو سیمین سرو را شکل سرافرازی ...1794شمارهٔ ۱۸۴۲: جان شیرین منی، ای از لطافت چون پ ...1795شمارهٔ ۱۸۴۳: چه شدت که از کرشمه نظری به ما نک ...1796شمارهٔ ۱۸۴۴: ز نظر اگر چه دوری، شب و روز در ح ...1797شمارهٔ ۱۸۴۵: بسم از جمال ساقی و شراب ارغوانی 1798شمارهٔ ۱۸۴۶: نفسی که با نگاری گذرد به شادمانی 1799شمارهٔ ۱۸۴۷: خنده ای کن شکرستان دهن بازگشای 1800شمارهٔ ۱۸۴۸: عالم آشوب تر از طره طراه خودی 1801شمارهٔ ۱۸۴۹: می به جام ار چه زخون من مسکین دا ...1802شمارهٔ ۱۸۵۰: بختم از خواب در آمد چو تو با من ...1803شمارهٔ ۱۸۵۱: گر تو رنج من مسکین گدا بشناسی 1804شمارهٔ ۱۸۵۲: نوبهار است و گل و موسم عید، ای س ...1805شمارهٔ ۱۸۵۳: باز، ای سرو خرامان، ز کجا می آیی 1806شمارهٔ ۱۸۵۴: آن نه روییست که ماهی ست بدان زیب ...1807شمارهٔ ۱۸۵۵: چو منی را مده از دست که کمتر یاب ...1808شمارهٔ ۱۸۵۶: جان من، بی من درمانده تنها چونی 1809شمارهٔ ۱۸۵۷: بی تو، ای بی تو به جان آمده جانم ...1810شمارهٔ ۱۸۵۸: دلها به غمزه دزدی، چون خنده برگش ...1811شمارهٔ ۱۸۵۹: ای بیغم از دل من، بسیار شد جدایی 1812شمارهٔ ۱۸۶۰: ای که تاراج دل و دین می دهی 1813شمارهٔ ۱۸۶۱: سرمه اندر چشم خودبین می کنی 1814شمارهٔ ۱۸۶۲: آنکه جان گویند خلقی، آن تویی 1815شمارهٔ ۱۸۶۳: ای ز رویت چشم جان را روشنی 1816شمارهٔ ۱۸۶۴: ترک من، بر شکل دیگر می روی 1817شمارهٔ ۱۸۶۵: تا فراقت تاخت بر من بارگی 1818شمارهٔ ۱۸۶۶: آمد آن شادی جان بر ما دی 1819شمارهٔ ۱۸۶۷: هر شب، ای ماه، کجا می گردی 1820شمارهٔ ۱۸۶۸: گر چه سعادت بسی ست در فلک مشتری 1821شمارهٔ ۱۸۶۹: ای رفته در غریبی، باز آکه عمر و ...1822شمارهٔ ۱۸۷۰: ای باد باز بر سر کوی که می روی 1823شمارهٔ ۱۸۷۱: نامردم است، هر که درو نیست مردمی 1824شمارهٔ ۱۸۷۲: به بت نمای مرا ره، اگر به دین نت ...1825شمارهٔ ۱۸۷۳: هلال عید نمود، ای مه دو هفته، کج ...1826شمارهٔ ۱۸۷۴: سلام و خدمت ما، ای صبا، به یار ب ...1827شمارهٔ ۱۸۷۵: ای باد صبحگاه به من نام او بگوی 1828شمارهٔ ۱۸۷۶: گاهم ز غمزه ها هدف تیر می کنی 1829شمارهٔ ۱۸۷۷: ای یار پر نمک، جگرم ریش می کنی 1830شمارهٔ ۱۸۷۸: بت من، بت پرست را چه زنی 1831شمارهٔ ۱۸۷۹: هیچ شکر چو آن دهان دیدی 1832شمارهٔ ۱۸۸۰: گر منت می کنم عنان گیری 1833شمارهٔ ۱۸۸۱: تا تو روی چو ماه بنمایی 1834شمارهٔ ۱۸۸۲: چو کار جهان نیست جز بیوفایی 1835شمارهٔ ۱۸۸۳: مرادوش گویی به خواب آمدی 1836شمارهٔ ۱۸۸۴: ز من برشکستی به یکبارگی 1837شمارهٔ ۱۸۸۵: تو خود به غمزه سراسر کرشمه و ناز ...1838شمارهٔ ۱۸۸۶: ای شب تیره به گیسوی کسی می مانی 1839شمارهٔ ۱۸۸۷: کرشمه کردن تو وقت نار و بدخویی 1840شمارهٔ ۱۸۸۸: سمن داری به زیر سبزه یا خود یاسم ...1841شمارهٔ ۱۸۸۹: تا داشت به جان طاقت، بودم به شکی ...1842شمارهٔ ۱۸۹۰: مگر، ای باد نوروزی، گذر بر یار م ...1843شمارهٔ ۱۸۹۱: دلا، آن ترک را دیدی، کنون سامان ...1844شمارهٔ ۱۸۹۲: عزیزی همچو جان، ار چه چو خاکم خو ...1845شمارهٔ ۱۸۹۳: گهی بنما و گه پوشیده دار آن روی ...1846شمارهٔ ۱۸۹۴: ز من که عاشق و مستم صلاح کار مجو ...1847شمارهٔ ۱۸۹۵: ای باد صبح گاهی، خه از کدام سویی 1848شمارهٔ ۱۸۹۶: نه از ره ست که گوییم کبک خوش گام ...1849شمارهٔ ۱۸۹۷: دلم که لاف زدی از کمال دانایی 1850شمارهٔ ۱۸۹۸: هر بار که تو در دل شب در دلم آیی 1851شمارهٔ ۱۸۹۹: تو، ای پسر، که از این سو سوار می ...1852شمارهٔ ۱۹۰۰: ما را در آرزویت بگذشت زندگانی 1853شمارهٔ ۱۹۰۱: هوس پخته ست این پروانه بهر خویشت ...1854شمارهٔ ۱۹۰۲: به ناز هر نفسی سوی من گذر چه کنی 1855شمارهٔ ۱۹۰۳: ای جان ز تن رفته، به تن باز کی آ ...1856شمارهٔ ۱۹۰۴: تو نیز ای بی وفا، تا کی ستم بر ج ...1857شمارهٔ ۱۹۰۵: ز من برگشته ای، جانا، ندانم با ک ...1858شمارهٔ ۱۹۰۶: بدین صفت که تویی در زمانه، معذور ...1859شمارهٔ ۱۹۰۷: هندوی زلف را چو تو یغما چنین دهی 1860شمارهٔ ۱۹۰۸: چو لب زنی به می و در میان بگردان ...1861شمارهٔ ۱۹۰۹: گر چه به نظاره ایم، نیز نخوانی 1862شمارهٔ ۱۹۱۰: ای دل، مرا به هر کو افسانه چند خ ...1863شمارهٔ ۱۹۱۱: بدین صفت که ببستی کمر به خونخوار ...1864شمارهٔ ۱۹۱۲: سزد که سجده کنند، ای برهمن عجمی 1865شمارهٔ ۱۹۱۳: نشان آن دهن از من چه پرسی 1866شمارهٔ ۱۹۱۴: به یک کرشمه کزان چشم دلربا کردی 1867شمارهٔ ۱۹۱۵: به خوبی همچو مه تابنده باشی 1868شمارهٔ ۱۹۱۶: ای که امروز به زیبایی او می نازی 1869شمارهٔ ۱۹۱۷: در تو، ای دوست به خون ریختنم دار ...1870شمارهٔ ۱۹۱۸: فسون چشمش ار خوابم نبستی 1871شمارهٔ ۱۹۱۹: دلی دارم در او دردی و داغی 1872شمارهٔ ۱۹۲۰: ای کاش مرا با تو سر و کار نبودی 1873شمارهٔ ۱۹۲۱: گر ماه تو از مشک تو آلوده نبودی 1874شمارهٔ ۱۹۲۲: امید نبود ار چه مرا یک نظر از وی 1875شمارهٔ ۱۹۲۳: من باد نخواهم که وزد بر چو تو با ...1876شمارهٔ ۱۹۲۴: صبا زلف ترا گر دم ندادی 1877شمارهٔ ۱۹۲۵: زهی رویت شکفته لاله زاری 1878شمارهٔ ۱۹۲۶: بیکار دلی باشد کو را نبود دردی 1879شمارهٔ ۱۹۲۷: گل آمد و هر مرغی زد نغمه به هر ب ...1880شمارهٔ ۱۹۲۸: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1881شمارهٔ ۱۹۲۹: فراهم کرد شکل کج کلاهی 1882شمارهٔ ۱۹۳۰: مرا دل با یکی مانده ست جایی 1883شمارهٔ ۱۹۳۱: ای زلف تو هر گره گشادی 1884شمارهٔ ۱۹۳۲: ای فتنه ز چشم تو نشانی 1885شمارهٔ ۱۹۳۳: گر چشم من در روی آن خورشید رخسار ...1886شمارهٔ ۱۹۳۴: بهر گشاد عالمی بگشا ز زلف خود خم ...1887شمارهٔ ۱۹۳۵: ای ننهاده هیچ گه تن به رضای چون ...1888شمارهٔ ۱۹۳۶: سرو سمنبرم کجا تا به برش درآرمی 1889شمارهٔ ۱۹۳۷: گر به کمند زلف تو من نه چنین اسی ...1890شمارهٔ ۱۹۳۸: پیش از این من با جوانان آشنایی ک ...1891شمارهٔ ۱۹۳۹: پیش از این من کاشکی عشقت نمی ورز ...1892شمارهٔ ۱۹۴۰: همه شب فرو نیاید به دلم کرشمه سا ...1893شمارهٔ ۱۹۴۱: پسرا و نازنینا، به کرشمه گاه گاه ...1894شمارهٔ ۱۹۴۲: به فراغ دل زمانی نظری به ماهرویی 1895شمارهٔ ۱۹۴۳: من ترا دارم و جز لطف توام نیست ک ...1896شمارهٔ ۱۹۴۴: در سر افتاده ز عشق توام، ای جان، ...1897شمارهٔ ۱۹۴۵: بسیار باشد، ای جان، از همچو من غ ...1898شمارهٔ ۱۹۴۶: آن چشم شوخ را بین هر غمزه ایی بل ...1899شمارهٔ ۱۹۴۷: هر شبم کآهم به عالم دم زدی 1900شمارهٔ ۱۹۴۸: من ندیدم چون تو هرگز دلبری 1901شمارهٔ ۱۹۴۹: آنکه مرا در دل است گر به کنار آم ...1902شمارهٔ ۱۹۵۰: یک ره بکن ز غمزه خونین اشارتی 1903شمارهٔ ۱۹۵۱: آمد بهار و سرو بر آراست قامتی 1904شمارهٔ ۱۹۵۲: مردانه می کشد به جفایم ستمگری 1905شمارهٔ ۱۹۵۳: ای صد شکست زلف ترا زیر هر خمی 1906شمارهٔ ۱۹۵۴: ساقی بیا که موسم عیش است و میم و ...1907شمارهٔ ۱۹۵۵: تو می روی و به نظاره تو چشم جهان ...1908شمارهٔ ۱۹۵۶: بسی نماند که جانی برون رود ز غری ...1909شمارهٔ ۱۹۵۷: یار است و صد کرشمه، شهر است و خو ...1910شمارهٔ ۱۹۵۸: ای که به چشم تو نیایم همی 1911شمارهٔ ۱۹۵۹: هر کسی را هوای سیم و زری 1912شمارهٔ ۱۹۶۰: دوش می گفت پیر ترسایی 1913شمارهٔ ۱۹۶۱: ای ز زلف تو مشک تر بویی 1914شمارهٔ ۱۹۶۲: دلی دارم، اما جز افگار نی 1915شمارهٔ ۱۹۶۳: مسلمانان، گرفتارم به دست نامسلما ...1916شمارهٔ ۱۹۶۴: ای گل، دهن تنگت صد تنگ شکر چیزی 1917شمارهٔ ۱۹۶۵: لعل است چنان با لب یا هست ز جان ...1918شمارهٔ ۱۹۶۶: بهاری این چنین خرم، مرا آواره دل ...1919شمارهٔ ۱۹۶۷: دو چشم مست ترا نیست از جهان خبری 1920شمارهٔ ۱۹۶۸: من اشک بیدلان را خنده می پنداشتم ...1921شمارهٔ ۱۹۶۹: صبا آمد، ولی بویی ازان گلزار بای ...1922شمارهٔ ۱۹۷۰: نیست در شهر گرفتارتر از من دگری 1923شمارهٔ ۱۹۷۱: سخن چون زان دو لب گویی، چه گوید ...1924شمارهٔ ۱۹۷۲: گل آمد و همه در باغ با می و جامی 1925شمارهٔ ۱۹۷۳: کشان دل تو به سوی گلی و نسترنی 1926شمارهٔ ۱۹۷۴: گذشت آن کین دل زارم شکیبا بود یک ...1927شمارهٔ ۱۹۷۵: خوش آن شبها که آن جان جهان مهمان ...1928شمارهٔ ۱۹۷۶: نبود یار من آن را که یار داشتمی 1929شمارهٔ ۱۹۷۷: ای غنچه را بر بسته لب، شکل و دها ...1930شمارهٔ ۱۹۷۸: شاه حسنی وز متاع نیکویی داری فرا ...1931شمارهٔ ۱۹۷۹: نوبهار آمد و بگذشت به شادی مه دی 1932شمارهٔ ۱۹۸۰: ای معدن ناز، ناز تا کی 1933شمارهٔ ۱۹۸۱: ای که به غمزه می کنی قصد شکار دی ...1934شمارهٔ ۱۹۸۲: باز روی تو خون آلوده و جعد تو تر ...1935شمارهٔ ۱۹۸۳: فتح می آید در دهلیز دولت باز کن 1936شمارهٔ ۱۹۸۴: ای به هر موی شده بسته زلف دل من 1937شمارهٔ ۱۹۸۵: گر حقیقت نشدت واقعه جانی من 1938شمارهٔ ۱۹۸۶: ترک من ای من غلام روی تو 1939شمارهٔ ۱۹۸۷: مطربا سوی چمن وقت گل آهنگ تو کو 1940شمارهٔ ۱۹۸۸: سوی تو دیدم ریختی خون دلم را بی ...1941شمارهٔ ۱۹۸۹: نشدت دل که به این دل شده مهمان آ ...1942شمارهٔ ۱۹۹۰: هزار شکر خدا را که چون تو دلداری 1943شمارهٔ ۱۹۹۱: رفت سرما و صبا می دهد از گل خبری 1944شمارهٔ ۱۹۹۲: ترک من خونابه من بین و دست از من ...1945شمارهٔ ۱۹۹۳: جهانی به خواب خوشست و من از غم ب ...1946شمارهٔ ۱۹۹۴: خیالی کرده ام وین از خیال خود نم ...1947شمارهٔ ۱۹۹۵: گر تو یک ناوک از آن چشم سیه بستا ...1948شمارهٔ ۱۹۹۶: می شکفد گل به چمن تا ز نسیم سحری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ