به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

امیر خسرو دهلوی

امیر خسرو دهلویغزلیاتشمارهٔ ۳۱: باغم عشق تو می سازیم ما

2170عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

باغم عشق تو می سازیم ما

با تو پنهان عشق می بازیم ما

در هوای وصل جان افروز تو

پای بند درگه نازیم ما

مردمی کن برقع از رخ برفکن

تا دل و دین هر دو در بازیم ما

یک زمان از سر بنه گردن کشی

تا به گردون سر برافرازیم ما

گر نخواهی گشت با ما مهربان

خانه هستی براندازیم ما

بعد از این با کس نه پیوندیم دل

بعد از این با خود نپردازیم ما

چون ز خسرو درد دل بشنید، گفت

غم مخور روزیت بنوازیم ما

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۳۱: باغم عشق تو می سازیم ما 2شمارهٔ ۳۲: شاخ نرگس را ببرد اینک صبا 3شمارهٔ ۳۳: وه که اگر روی تو در نظر آید مرا 4شمارهٔ ۳۴: ای به بدی کرده باز چشم بدآموز را 5شمارهٔ ۳۵: طاقت دوری نماند عاشق دلتنگ را 6شمارهٔ ۳۶: ای رخ زیبای تو آینه سینه ها 7شمارهٔ ۳۷: آن شه به سوی میدان خوش می رود سوار ...8شمارهٔ ۳۸: نوشین لبی که لعلش نو کرد جام جم را 9شمارهٔ ۳۹: گفتی ز دل برون کن غمهای بیکران را 10شمارهٔ ۴۰: دیدم بسی زمانه مردآزمای را 11شمارهٔ ۴۱: جان بر لب است عاشق بخت آزمای را 12شمارهٔ ۴۲: هنگام آشتی ست بت خشمناک را 13شمارهٔ ۴۳: آنکو شناخت گردش خورشید و ماه را 14شمارهٔ ۴۴: باز آرزوی آن بت چین می کند مرا 15شمارهٔ ۴۵: ز دور نیست میسر نظر به روی تو ما ر ...16شمارهٔ ۴۶: زمانه حله نو بست روی صحرا را 17شمارهٔ ۴۷: زهی بریخته بر لاله مشک سارا را 18شمارهٔ ۴۸: شفاعت آمدم، ای دوست، دیده خود را 19شمارهٔ ۴۹: بهار پرده برانداخت روی نیکو را 20شمارهٔ ۵۰: شناخت آنکه غم و محنت جدایی را 21شمارهٔ ۵۱: گذشت عمر و هنوز از تقلب و سودا 22شمارهٔ ۵۲: ای صبا، بوسه زن ز من در او را 23شمارهٔ ۵۳: مهر بگشای لعل میگون را 24شمارهٔ ۵۴: الا دمعی سارعت والهوا 25شمارهٔ ۵۵: بگذشت و نظر نکرد ما را 26شمارهٔ ۵۶: ای زلف چلیپای تو، غارتگر دینها 27شمارهٔ ۵۷: ای باد، برقع برفگن آن روی آتشناک ر ...28شمارهٔ ۵۸: ای شهسوار، نرم ترک ران سمند را 29شمارهٔ ۵۹: باز دل گم گشت در کویت من دیوانه را 30شمارهٔ ۶۰: آورده ام شفیع دل زار خویش را 31شمارهٔ ۶۱: بشکافت غم این جان جگرخواره ما را 32شمارهٔ ۶۲: باز خدنگ شوق زد عشق در آب و خاک ما 33شمارهٔ ۶۳: بس بود اینکه سوی خود راه دهی نسیم ...34شمارهٔ ۶۴: بشکفت گل در بوستان آن غنچه خندان ک ...35شمارهٔ ۶۵: برو، ای باد و پیش دیگران ده جلو بس ...36شمارهٔ ۶۶: برقع برافگن، ای پری، حسن بلاانگیز ...37شمارهٔ ۶۷: بهر تو خلقی می کشد آخر من بدنام را 38شمارهٔ ۶۸: پرده عاشقان درد پرده کند چو روی را 39شمارهٔ ۶۹: بسی شب با مهی بودم کجا شد آن همه ش ...40شمارهٔ ۷۰: چو در چمن روی از خنده لب مبند آنجا 41شمارهٔ ۷۱: جانا، به پرسش یاد کن روزی من گم بو ...42شمارهٔ ۷۲: چو خواهی برد روزی عاقبت این جان مف ...43شمارهٔ ۷۳: چه اقبال است این رب که دولت داده ر ...44شمارهٔ ۷۴: دیوانه می کنی دل و جان خراب را 45شمارهٔ ۷۵: دلم در عاشقی آواره شد آواره تر باد ...46شمارهٔ ۷۶: رفت آنکه چشم راحت خوش می غنود ما ر ...47شمارهٔ ۷۷: رخت صبوری تمام سوخته شد سینه را 48شمارهٔ ۷۸: رسید باد صبا تازه کرد جان مرا 49شمارهٔ ۷۹: شبم خیال تو بس، با قمر چه کار مرا 50شمارهٔ ۸۰: عشق از پی جان گرفت ما را 51شمارهٔ ۸۱: گر چه بر بود عقل و دین مرا 52شمارهٔ ۸۲: سری دارم که سامان نیست او را 53شمارهٔ ۸۳: گیرم که می نیرزم من بنده همدمی را 54شمارهٔ ۸۴: گذشت آرزو از حد به پای بوس تو ما ر ...55شمارهٔ ۸۵: من به هوس همی خورم ناوک سینه دوز ر ...56شمارهٔ ۸۶: من و پیچاک زلف آن بت و بیداری شبها 57شمارهٔ ۸۷: نازکیی که دیده ام آن رخ همچو لاله ...58شمارهٔ ۸۸: یا رب، که داد آینه آن بت پرست را 59شمارهٔ ۸۹: وقتی اندر سر کویی گذری بود مرا 60شمارهٔ ۹۰: دیوانه کرد زلف تو در یک نظر مرا 61شمارهٔ ۹۱: که ره نمود ندانم قبای تنگ ترا 62شمارهٔ ۹۲: باز مدار، ای پسر، غمزه نیم خواب را 63شمارهٔ ۹۳: دلبرا، عمریست تا من دوست می دارم ت ...64شمارهٔ ۹۴: جان به خاموشی برآمد بی زبانی چند ر ...65شمارهٔ ۹۵: شب به روز آمد بسی کز دل نهادی یاد ...66شمارهٔ ۹۶: من زبهرت دوست دارم جان عشق اندیش ر ...67شمارهٔ ۹۷: بی روی تو خوش کردم من تلخی هجران ر ...68شمارهٔ ۹۸: ساقیا، پیش آر جام با صفای خویش را 69شمارهٔ ۹۹: بس که اندر دل فرو بردم هوای نیش را 70شمارهٔ ۱۰۰: بهار آمد و سبزه نو شد به جوها 71شمارهٔ ۱۰۱: ای از مژه تو رخنه در جانها 72شمارهٔ ۱۰۲: باشد آن روزی که بینم غمگسار خویش ...73شمارهٔ ۱۰۳: ای بی تو گلهای چمن شسته به خون رخ ...74شمارهٔ ۱۰۴: اشکم برون می افگند راز از درون پر ...75شمارهٔ ۱۰۵: بگشاد صبح عید ز رخ چون نقاب را 76شمارهٔ ۱۰۶: شبی دیدم چو مه بر بام او را 77شمارهٔ ۱۰۷: رخ چو عید تو دل برد بهر قربان را 78شمارهٔ ۱۰۸: ای خط خوش از مشک تر انگیخته مه را 79شمارهٔ ۱۰۹: باز برقع بر رخ چون ماه بربستی نقا ...80شمارهٔ ۱۱۰: روز عید است به من ده می نابی چو گ ...81شمارهٔ ۱۱۱: زاد چون از صبح روشن آفتاب 82شمارهٔ ۱۱۲: قندی ست آتشین رو، شمعی ست انگبین ...83شمارهٔ ۱۱۳: می ریزد ازتری ز تو، ای جان فزای آ ...84شمارهٔ ۱۱۴: ای نازنین که ماه منی امشب 85شمارهٔ ۱۱۵: زهی نموده ازان زلف و عارض و رخ خو ...86شمارهٔ ۱۱۶: چه آفت ست نمی دانم این به زیر نقا ...87شمارهٔ ۱۱۷: اگر به گوشه نشینان نماید آن رخ خو ...88شمارهٔ ۱۱۸: ای تمامی خواب من برده ز چشم نیم خ ...89شمارهٔ ۱۱۹: ماهرویا، به خون من مشتاب 90شمارهٔ ۱۲۰: ای ز تو خورشید چرخ در مرض تف و تا ...91شمارهٔ ۱۲۱: شکرت را شد اگر چه سپه موران مرکب 92شمارهٔ ۱۲۲: ای ترا در دیده من جای خواب 93شمارهٔ ۱۲۳: ای دل وامانده، خیز، ره سوی جانان ...94شمارهٔ ۱۲۴: ای ترک کمان ابرو، من کشته ابرویت 95شمارهٔ ۱۲۵: امشب شب من نور ز مهتاب دگر داشت 96شمارهٔ ۱۲۶: تقدیر که یک چند مرا از تو جدا داش ...97شمارهٔ ۱۲۷: بی شاهد رعنا به تماشا نتوان رفت 98شمارهٔ ۱۲۸: افسوس ازین عمر که بر باد هوا رفت 99شمارهٔ ۱۲۹: تا بر سر بازار به مستی قدمش رفت 100شمارهٔ ۱۳۰: جز صورت تو ماه سما را چه توان گفت 101شمارهٔ ۱۳۱: بیچاره کسی کو به غم خوش پسران زیس ...102شمارهٔ ۱۳۲: در هجر توام کار به جز آه و فغان ن ...103شمارهٔ ۱۳۳: آبادتر آن سینه که از عشق خراب است 104شمارهٔ ۱۳۴: خرم دل آن کس که به رخسار تو دیده ...105شمارهٔ ۱۳۵: ما را چه غم امروز که معشوقه به کا ...106شمارهٔ ۱۳۶: روی تو به پیش نظر آسایش جان است 107شمارهٔ ۱۳۷: زلف تو به هر آب مصفا نتوان شست 108شمارهٔ ۱۳۸: ای عید دوم آمده روی چو نگارت 109شمارهٔ ۱۳۹: ای قبله صاحب نظران، روی چو ماهت 110شمارهٔ ۱۴۰: دلی کش صبر نبود آن من نیست 111شمارهٔ ۱۴۱: دل کازاد باشد آن من نیست 112شمارهٔ ۱۴۲: به بالین غریبانت گذر نیست 113شمارهٔ ۱۴۳: دل ما را ز دست غم امان نیست 114شمارهٔ ۱۴۴: مرا در آرزویت غم ندیم است 115شمارهٔ ۱۴۵: گرفته در بر اندام تو سیم است 116شمارهٔ ۱۴۶: ز من نازک میانی دور مانده ست 117شمارهٔ ۱۴۷: دل مسکین من در بند مانده ست 118شمارهٔ ۱۴۸: مجو صبرم که جای آن نمانده ست 119شمارهٔ ۱۴۹: نگارا، چون تو زیبا کس ندیده ست 120شمارهٔ ۱۵۰: مرا وقتی دلی آزاد بوده ست 121شمارهٔ ۱۵۱: منم امروز و صد تیمار در دست 122شمارهٔ ۱۵۲: صبا، گردی ازان زلف دو تا خاست 123شمارهٔ ۱۵۳: گل امشب آخر شب مست برخاست 124شمارهٔ ۱۵۴: نسیما، آن گل شبگیر چونست 125شمارهٔ ۱۵۵: من و شب زندگانی من اینست 126شمارهٔ ۱۵۶: به هر بیتی که وصف آن رخانست 127شمارهٔ ۱۵۷: بیا کز رفتنت جانم خرابست 128شمارهٔ ۱۵۸: مرا داغ تو بر جان یادگارست 129شمارهٔ ۱۵۹: مرا از روی خوبان، قبله پیش است 130شمارهٔ ۱۶۰: مرا در سر هوای نازنینی ست 131شمارهٔ ۱۶۱: نگارا، روز عیش و شادمانیست 132شمارهٔ ۱۶۲: ندانستم که اهلیت گناهست 133شمارهٔ ۱۶۳: بیا ساقی که ایام بهار است 134شمارهٔ ۱۶۴: نگویم در تو عیبی، ای پسر، هست 135شمارهٔ ۱۶۵: دلم زو شب حدیث ناز می گفت 136شمارهٔ ۱۶۶: جفا کز وی برین جان زبون رفت 137شمارهٔ ۱۶۷: تماشا گاه جانها شد خیالت 138شمارهٔ ۱۶۸: بیا، ای دیده شهری به سویت 139شمارهٔ ۱۶۹: دریاب که جان خراب گشته ست 140شمارهٔ ۱۷۰: بازش هوس شکار برخواست 141شمارهٔ ۱۷۱: خط کز لب آن پسر دمیده ست 142شمارهٔ ۱۷۲: عشق تو بلای جان بسندست 143شمارهٔ ۱۷۳: ما را دل زار مستمند است 144شمارهٔ ۱۷۴: چشمم که بر روی تو فتاده ست 145شمارهٔ ۱۷۵: آنجاست دل من و هم آنجاست 146شمارهٔ ۱۷۶: زلف تو هنوز تابدار است 147شمارهٔ ۱۷۷: چشمت که میان خواب نازست 148شمارهٔ ۱۷۸: یک موی ترا هزار دام است 149شمارهٔ ۱۷۹: زلف سیه تو مشک چین است 150شمارهٔ ۱۸۰: می نوش که دور شادمانیست 151شمارهٔ ۱۸۱: ای خوانده، بتان حسن شاهت 152شمارهٔ ۱۸۲: دیوانه شدم در آرزویت 153شمارهٔ ۱۸۳: وقتی غباری زاستان بفرست سوی چاکرت 154شمارهٔ ۱۸۴: روز نوروزست و ساقی جام صهبا برگرف ...155شمارهٔ ۱۸۵: شهسوارم آمد و از سینه جان را برگر ...156شمارهٔ ۱۸۶: هر قدم کاندر راه آن سرو خرامان بر ...157شمارهٔ ۱۸۷: روزگاری شد که دل با داغ هجران خو ...158شمارهٔ ۱۸۸: سرو به دید آن قد و رعنایی ازان با ...159شمارهٔ ۱۸۹: باز جانا، آتش شوق تو در جان جا گر ...160شمارهٔ ۱۹۰: آفت دین مسلمانی جز آن عیار نیست 161شمارهٔ ۱۹۱: ای که بی خاک درت در دیده من نور ن ...162شمارهٔ ۱۹۲: ماه تابانست و همچون روی تو تابنده ...163شمارهٔ ۱۹۳: چون به گیتی هر چه می آید، روان خو ...164شمارهٔ ۱۹۴: دیدمش امروز و شب در دل کنون خواهد ...165شمارهٔ ۱۹۵: با غمش خو کردم امشب، گر چه در زار ...166شمارهٔ ۱۹۶: چون گذر بر خاک داری بر سرت این با ...167شمارهٔ ۱۹۷: یار اگر برگشت در تیمار بودن هم خو ...168شمارهٔ ۱۹۸: یار دل برداشت وز رنج دل ما غم ندا ...169شمارهٔ ۱۹۹: رفت یار و آرزوی او ز جان من نرفت 170شمارهٔ ۲۰۰: آن سوار کج کله کز ناز سلطان من اس ...171شمارهٔ ۲۰۱: سرو بستان ملاحت قامت رعنای تست 172شمارهٔ ۲۰۲: خرم آن چشمی که هر روزش نظر بر روی ...173شمارهٔ ۲۰۳: آن که زلف و عارض او غیرت روز و شب ...174شمارهٔ ۲۰۴: دل ز انعامت، مها، با التفاتی قانع ...175شمارهٔ ۲۰۵: شربت وصلت نجویم کار من خون خوردن ...176شمارهٔ ۲۰۶: هر مژه از غمزه خون ریز تو ناوک زن ...177شمارهٔ ۲۰۷: تا خیال روی او را دیده در تب دیده ...178شمارهٔ ۲۰۸: تا خیال نقطه خالت سواد چشم ماست 179شمارهٔ ۲۰۹: بی رخت از پا فتادم، بی لبت رفتم ز ...180شمارهٔ ۲۱۰: بس که زلف سرکشت در کار دلها در نش ...181شمارهٔ ۲۱۱: ساقیا، می ده که امروزم سر دیوانگی ...182شمارهٔ ۲۱۲: خانه ام ویران شد از سودای خوبان ع ...183شمارهٔ ۲۱۳: روزی از دست جفا آخر عنان بستانمت 184شمارهٔ ۲۱۴: بی قرارم کرد زلف بی قرار کافرت 185شمارهٔ ۲۱۵: عاشق سوخته دل زنده به جانی دگر اس ...186شمارهٔ ۲۱۶: در شب هجر که از روز قیامت بتر است 187شمارهٔ ۲۱۷: برگ ریز آمد و برگ گل و گلزار برفت 188شمارهٔ ۲۱۸: رفتی از پیش من و نقش تو از پیش نر ...189شمارهٔ ۲۱۹: فتنه اهل نظر چون به جهان طلعت اوس ...190شمارهٔ ۲۲۰: ترک من دی به رهی مست و خرامان بگذ ...191شمارهٔ ۲۲۱: شد هوا سرد، کنون موسم خرگاه کجاست 192شمارهٔ ۲۲۲: بند جانم ز خم سلسله موی کسی ست 193شمارهٔ ۲۲۳: کشته تیغ جفایت دل درویش من است 194شمارهٔ ۲۲۴: هر که را در سر زلف صنمی دسترسی اس ...195شمارهٔ ۲۲۵: یارب، اندر سر هر موی تو چندان چه ...196شمارهٔ ۲۲۶: روزگاریست که در خاطرم آشوب و فلان ...197شمارهٔ ۲۲۷: عشق با جان بهم از سینه برون خواهد ...198شمارهٔ ۲۲۸: تا ندانی ز دلم یار برون خواهد رفت 199شمارهٔ ۲۲۹: باز شب آمد و خواب از سر من بیرون ...200شمارهٔ ۲۳۰: باد نوروز چو دنباله جان ما داشت 201شمارهٔ ۲۳۱: دوش لعل تو مرا تا به سحر مهمان دا ...202شمارهٔ ۲۳۲: تا زید بنده غم عشق به جان خواهد د ...203شمارهٔ ۲۳۳: ساقیا، باده ده امروز که جانان این ...204شمارهٔ ۲۳۴: هر کس آنجا که می و شاهد و گلشن آن ...205شمارهٔ ۲۳۵: گر بگویم که درون دل من پنهان چیست 206شمارهٔ ۲۳۶: آنکه برده ست دلم زلف پریشان اینست 207شمارهٔ ۲۳۷: یا رب، اندر دل خاک آن گل خندان چو ...208شمارهٔ ۲۳۸: زلف شستش که به هر مو دل دیگر بسته ...209شمارهٔ ۲۳۹: ای خوش آن وقت که ما را دل بی غم ب ...210شمارهٔ ۲۴۰: هر که راکن مکن هوش و خرد در کارست 211شمارهٔ ۲۴۱: در سرم تا ز سر زلف تو سودایی هست 212شمارهٔ ۲۴۲: ستمی کز تو کشد مرد، ستم نتوان گفت 213شمارهٔ ۲۴۳: سر آن قامت چون سرو روان خواهم گشت 214شمارهٔ ۲۴۴: خبری ده به من، ای باد که جانان چو ...215شمارهٔ ۲۴۵: نه مرا خواب به چشم و نه مرا دل در ...216شمارهٔ ۲۴۶: شب و روز می بنالم ز جفای چشم مستت 217شمارهٔ ۲۴۷: صفتی ست آب حیوان، زدهان نوشخندت 218شمارهٔ ۲۴۸: منم و خیالبازی، شب و روز با جمالت 219شمارهٔ ۲۴۹: اثری نماند باقی ز من اندر آرزویت 220شمارهٔ ۲۵۰: گر چه سرو باغ را بالا خوش است 221شمارهٔ ۲۵۱: بار عشقت بر دلم باری خوش است 222شمارهٔ ۲۵۲: عاشقان را درد بی مرهم خوش است 223شمارهٔ ۲۵۳: کار بالای تو تا بالا گرفت 224شمارهٔ ۲۵۴: یار بی موجب دل از ما برگرفت 225شمارهٔ ۲۵۵: مردم از کوی تو چون بیدل نرفت 226شمارهٔ ۲۵۶: از تو بر خاطر مرا آزار نیست 227شمارهٔ ۲۵۷: مفلسی از پادشایی خوشتر است 228شمارهٔ ۲۵۸: یار ما را عزم رایی دیگر است 229شمارهٔ ۲۵۹: ترک من طره مشوش کرده است 230شمارهٔ ۲۶۰: مه غلام تست با رویی که هست 231شمارهٔ ۲۶۱: روی خوبت دلبری را پایه ای است 232شمارهٔ ۲۶۲: آمد آن یاری که در دل جای اوست 233شمارهٔ ۲۶۳: رنگی از حسن تو در روی گل است 234شمارهٔ ۲۶۴: ای نسیم صبحدم، یارم کجاست 235شمارهٔ ۲۶۵: چشم فتانت که دی بر رو نخفت 236شمارهٔ ۲۶۶: صد دل اندر زلف شب گون سوخت ست 237شمارهٔ ۲۶۷: ای دهانت، چشمه آب حیات 238شمارهٔ ۲۶۸: شکرین لعل تو کان نمک است 239شمارهٔ ۲۶۹: نرگس مست تو خواب آلوده است 240شمارهٔ ۲۷۰: ای که روی تو حیات جان است 241شمارهٔ ۲۷۱: تیر کدامین بلاست کان به کمان تو ن ...242شمارهٔ ۲۷۲: درد سر دوستان آه و فغان من است 243شمارهٔ ۲۷۳: عمر به پایان رسید در هوس روی دوست 244شمارهٔ ۲۷۴: هر که نگه در تو کرد بیش به بستان ...245شمارهٔ ۲۷۵: خوش بود آن بیدلی کز غم امانیش نیس ...246شمارهٔ ۲۷۶: نیست دلی کاندرو داغ جفای تو نیست 247شمارهٔ ۲۷۷: در چمن جان من سرو خرامان یکی ست 248شمارهٔ ۲۷۸: آنکه مزاج دلش باز ندانم که چیست 249شمارهٔ ۲۷۹: درد دلم را طبیب چاره ندانست 250شمارهٔ ۲۸۰: چون غم هجران او نداشت نهایت 251شمارهٔ ۲۸۱: ای سر کشیده از من، سر کشم به پیشت 252شمارهٔ ۲۸۲: چون در سخن درآمد لعل شکر مقالت 253شمارهٔ ۲۸۳: چابک تر از تو در همه عالم سوار نی ...254شمارهٔ ۲۸۴: خوش خلعتی ست جسم، ولی استوار نیست 255شمارهٔ ۲۸۵: شب نیست کز تو بر سر هر کو نفیر نی ...256شمارهٔ ۲۸۶: بیدار شو، دلا، که جهان جای خواب ن ...257شمارهٔ ۲۸۷: بیرون میاز پرده که ما را شکیب نیس ...258شمارهٔ ۲۸۸: مست ترا به هیچ میی احتیاج نیست 259شمارهٔ ۲۸۹: ناوک زنی چو غمزه او در زمانه نیست 260شمارهٔ ۲۹۰: ای دل، غمین مباش که جانان رسیدنی ...261شمارهٔ ۲۹۱: هر سو که با هزار کرشمه خرام تست 262شمارهٔ ۲۹۲: ای غمزه زن که تیر جفا در کمان تست 263شمارهٔ ۲۹۳: ای آرزوی دیده، دلم در هوای تست 264شمارهٔ ۲۹۴: جانا، کرشمه تو ره عقل و دین زده س ...265شمارهٔ ۲۹۵: خونخوار چشم تو که ره مرد و زن زده ...266شمارهٔ ۲۹۶: تا دیده در جمال تو دیدن گرفته است 267شمارهٔ ۲۹۷: بنگر که اشک دامن ما چون گرفته است 268شمارهٔ ۲۹۸: لشکر کشید عشق و دلم ترک جان گرفت 269شمارهٔ ۲۹۹: چشمت به عشوه جان دو صد ناتوان گرف ...270شمارهٔ ۳۰۰: زلف به ظلم گر چه جهانی فرو گرفت 271شمارهٔ ۳۰۱: امشب که چشم من به ته پای او بخفت 272شمارهٔ ۳۰۲: آب حیات من که نم از من دریغ داشت 273شمارهٔ ۳۰۳: زیر کله نمونه روی تو مه نداشت 274شمارهٔ ۳۰۴: ای باد، ازان بهار خبر ده که تا کج ...275شمارهٔ ۳۰۵: آن ترک نازنین که جهانی شکار اوست 276شمارهٔ ۳۰۶: ماییم کافتاب غلام جمال ماست 277شمارهٔ ۳۰۷: ای پیر، خاک پای تو نور سعادت است 278شمارهٔ ۳۰۸: از لعل آتشین تو دل کان آتش است 279شمارهٔ ۳۰۹: از بند زلف غمزدگان را سبب فرست 280شمارهٔ ۳۱۰: باز آن حریف بر سر سودای دیگرست 281شمارهٔ ۳۱۱: یارب، که این درخت گل از بوستان کی ...282شمارهٔ ۳۱۲: لعل لبت به چاشنی از انگبین به است 283شمارهٔ ۳۱۳: گر باغ پر شکوفه و گلزار خرم است 284شمارهٔ ۳۱۴: آن خط پر بلا که در آغاز رستن است 285شمارهٔ ۳۱۵: از عشق اگر دلت چو کبابی به تابه ا ...286شمارهٔ ۳۱۶: من کیستم که این غم تو با چو من کس ...287شمارهٔ ۳۱۷: ای آفتاب تافته از روی انورت 288شمارهٔ ۳۱۸: گیرم که نیست پرسش آزادگان فنت 289شمارهٔ ۳۱۹: ز آنگهی که دل من به سوی یار من اس ...290شمارهٔ ۳۲۰: ز بس که گوش جهانی پر از فغان من ا ...291شمارهٔ ۳۲۱: ز خون دل که به رخسار ماجرای من اس ...292شمارهٔ ۳۲۲: رخت ولایت چشم پر آب را بگرفت 293شمارهٔ ۳۲۳: مهی گذشت که آن مه به سوی ما نگذشت 294شمارهٔ ۳۲۴: مرا کرشمه آن ترک گلعذار بکشت 295شمارهٔ ۳۲۵: چو خشم مست تو در خوابگاه ناز بخفت 296شمارهٔ ۳۲۶: شب فراق سیاه و مرا سیاه تر است 297شمارهٔ ۳۲۷: هنوز آن رخ چون ماه پیش چشم من است 298شمارهٔ ۳۲۸: کسی که عشق نبازد نه آدمی سنگ است 299شمارهٔ ۳۲۹: شکوفه غالیه بو گشت و باغ گل رنگ ا ...300شمارهٔ ۳۳۰: چه داغهاست که بر سینه فگارم نسیت 301شمارهٔ ۳۳۱: مرا به عشق دل خویش نیز محرم نیست 302شمارهٔ ۳۳۲: بیا بیا که مرا طاقت جدایی نیست 303شمارهٔ ۳۳۳: کدام سنگدلت شیوه جفا آموخت 304شمارهٔ ۳۳۴: سپیده دم که زمانه ز رخ نقاب انداخ ...305شمارهٔ ۳۳۵: چه تیر بود که چشم تو ناگهان انداخ ...306شمارهٔ ۳۳۶: رخ تو رشته زلف از برای آن آویخت 307شمارهٔ ۳۳۷: کجاست دل که غمت را نهان تواند داش ...308شمارهٔ ۳۳۸: نگار من که ز جنبیدن صبا خفته ست 309شمارهٔ ۳۳۹: ترا به دین و دیانت درون بپاید راس ...310شمارهٔ ۳۴۰: هلال عید جهان را به نور خویش آراس ...311شمارهٔ ۳۴۱: بیا که بی تو دل خسته غرق خوناب ست 312شمارهٔ ۳۴۲: بهار غالیه در دامن صبا سوده ست 313شمارهٔ ۳۴۳: بر آن لبی که شکر با حلاوتش شوراست 314شمارهٔ ۳۴۴: مرا به سوی تو پیوند دوستی خام است 315شمارهٔ ۳۴۵: رسید فصل گل و باد عنبر افشان است 316شمارهٔ ۳۴۶: هنوز آن که نشینیم با تو در سینه س ...317شمارهٔ ۳۴۷: شوق توام باز گریبان گرفت 318شمارهٔ ۳۴۸: جان که چنین تب کش سودای تست 319شمارهٔ ۳۴۹: آنکه دلم شیفته روی اوست 320شمارهٔ ۳۵۰: حسن تو کاندیشه به کارش گم است 321شمارهٔ ۳۵۱: شاخ گل از نسیم جلوه گر است 322شمارهٔ ۳۵۲: دامن گل ز ابر پر گهر است 323شمارهٔ ۳۵۳: شب گذشته ست و اول سحر است 324شمارهٔ ۳۵۴: موی را نیست این میان که تراست 325شمارهٔ ۳۵۵: هر که در پیش چشم روشن ماست 326شمارهٔ ۳۵۶: عشق اگر چه نشان بخت بد است 327شمارهٔ ۳۵۷: با غمت شادی جهان هوس است 328شمارهٔ ۳۵۸: این جفا کارییت که نو به نو است 329شمارهٔ ۳۵۹: رخ تو نور دیده قمر است 330شمارهٔ ۳۶۰: تن پاکت که زیر پیرهن است 331شمارهٔ ۳۶۱: روی نیکوی تو ز مه کم نیست 332شمارهٔ ۳۶۲: سرو را با قد تو هستی نیست 333شمارهٔ ۳۶۳: یار ما دل ز دوستان برداشت 334شمارهٔ ۳۶۴: ترک مستم که قصد ایمان داشت 335شمارهٔ ۳۶۵: از رخت ارغوان نمودار است 336شمارهٔ ۳۶۶: ترک من دی سخن به ره می گفت 337شمارهٔ ۳۶۷: آنچه بر جان من ز غم رفته ست 338شمارهٔ ۳۶۸: گل ز رخساره تو بی آب است 339شمارهٔ ۳۶۹: هر که روی تو دید جان دانست 340شمارهٔ ۳۷۰: بنده را با تو دوستداری خوست 341شمارهٔ ۳۷۱: سر زلف تو تا بجنبیده ست 342شمارهٔ ۳۷۲: نگار من امشب سر ناز داشت 343شمارهٔ ۳۷۳: دلم برد و بوی وفایی نداشت 344شمارهٔ ۳۷۴: گلستان نسیم سحر یافته ست 345شمارهٔ ۳۷۵: دل من به جانانی آویخته ست 346شمارهٔ ۳۷۶: صبا کو به بوی تو جان پرور است 347شمارهٔ ۳۷۷: کجا دولت وصلش آرم به دست 348شمارهٔ ۳۷۸: بتی کز ویم رو به دیوانگی ست 349شمارهٔ ۳۷۹: خم تهی گشت و هنوزم جان ز می سیراب ...350شمارهٔ ۳۸۰: صد بلا افتاد و صد فتنه بخاست 351شمارهٔ ۳۸۱: گر ترا ناز و بدخویی این است 352شمارهٔ ۳۸۲: بهار آمد و گلهای بوستان بشکفت 353شمارهٔ ۳۸۳: یار چون با ماست بهر دیدنش تعجیل چ ...354شمارهٔ ۳۸۴: بدان بهانه که حسنی ست بس فراوانت 355شمارهٔ ۳۸۵: باز مست آمدنش نازکنان از جایی ست 356شمارهٔ ۳۸۶: کسی را به دور حسن تو پروای خواب ن ...357شمارهٔ ۳۸۷: از من آن کامیاب را چه غم است 358شمارهٔ ۳۸۸: هر عاشقی که ترسد از طعنه و ملامت 359شمارهٔ ۳۸۹: یارب، چه شد کان ترک ما ترک محبان ...360شمارهٔ ۳۹۰: زلف مشکینش که گویی را به چوگان یا ...361شمارهٔ ۳۹۱: خنده هرگز دهنی همچو دهان تو نیافت 362شمارهٔ ۳۹۲: یک سخن گر من ازان جان و جهان خواه ...363شمارهٔ ۳۹۳: یا رب، آن زلف تو هیچ اشکنه بی دل ...364شمارهٔ ۳۹۴: دردا که با من آن بت نامهربان نساخ ...365شمارهٔ ۳۹۵: با این جمال روی صنم دیدنم خطاست 366شمارهٔ ۳۹۶: خیال روی تو چون در ناب در نظر است 367شمارهٔ ۳۹۷: رخت کز آتش تبها به تاب در عرق است 368شمارهٔ ۳۹۸: جمال دوست مرا تا به چشم دیده شده ...369شمارهٔ ۳۹۹: دو اسپه پیک نظر می دوانم از چپ و ...370شمارهٔ ۴۰۰: لطافت تو چنان در خیال ما بنشست 371شمارهٔ ۴۰۱: بیا که دل بشد از انتظار آمدنت 372شمارهٔ ۴۰۲: چه وزن ماه سما را برابر رویت 373شمارهٔ ۴۰۳: به خود مبین که چو روی من آفتابی ه ...374شمارهٔ ۴۰۴: رخش بدیدم و گفتم که بوستان این اس ...375شمارهٔ ۴۰۵: دو زلف تو که سر اندر زمین رسانیده ...376شمارهٔ ۴۰۶: ای داشته به سر ز رعونت کلاه کج 377شمارهٔ ۴۰۷: توانگری به دل است، ای گدای با صد ...378شمارهٔ ۴۰۸: به غیر جام دمادم مجوی همدم هیچ 379شمارهٔ ۴۰۹: ای دستت از نگار سفید و سیاه و سرخ 380شمارهٔ ۴۱۰: ز من در هجر او هر دم فغان زار می ...381شمارهٔ ۴۱۱: شد از عشقت دلم خون و جگر افگار و ...382شمارهٔ ۴۱۲: ندانم تا چه باد است این که از گلز ...383شمارهٔ ۴۱۳: نگارم در گلستان رفت و خارم پیش می ...384شمارهٔ ۴۱۴: صبا می جنبد و آن مست ما را خواب م ...385شمارهٔ ۴۱۵: زمستان می رود، ایام گلها پیش می آ ...386شمارهٔ ۴۱۶: مگر غنچه ز روی یار من شرمنده می آ ...387شمارهٔ ۴۱۷: مرا باز از طریق ساقی خود یاد می آ ...388شمارهٔ ۴۱۸: چه شد کان سرو سیم اندام سوی من نم ...389شمارهٔ ۴۱۹: به گل گشت چمن چون گلستان من برون ...390شمارهٔ ۴۲۰: چه فرخ ساعتی باشد که یار از در در ...391شمارهٔ ۴۲۱: مبادا کز شکار آن خیره کش یکسر درو ...392شمارهٔ ۴۲۲: سحرگاهان که باد از سوی گل عنبرفشا ...393شمارهٔ ۴۲۳: مرا هر شب زدیده خون دل غلتان فرود ...394شمارهٔ ۴۲۴: که می آید چنین، یارب، مگر مه بر ز ...395شمارهٔ ۴۲۵: پس از ماهیم دوش از وعده دیدار خوا ...396شمارهٔ ۴۲۶: نه از نقاش چین هرگز چنین صورتگری ...397شمارهٔ ۴۲۷: چه پنداری که من از عاشقی بیگانه خ ...398شمارهٔ ۴۲۸: به پیران سر به کوی عاشقی رندانه خ ...399شمارهٔ ۴۲۹: من از جور و جفای دلبران دیوانه خو ...400شمارهٔ ۴۳۰: مرو زینسان که هر سو جامه جان چاک ...401شمارهٔ ۴۳۱: شبی، ای باد، سوی آن رخ گلگون نخوا ...402شمارهٔ ۴۳۲: سخن می گفتم از لبهاش در کامم زبان ...403شمارهٔ ۴۳۳: ز عارض، طره بالا کن که کار خلق در ...404شمارهٔ ۴۳۴: کسی را کاین چنین زلف و بناگوش آن ...405شمارهٔ ۴۳۵: ترا از وجه دل بردن ورای حسن آن با ...406شمارهٔ ۴۳۶: مرا تا آشنایی با بتان دل ربا باشد 407شمارهٔ ۴۳۷: مبارک بامدادی کان جمال اندر نظر ب ...408شمارهٔ ۴۳۸: سخن در پرده می گویی، زبان دانی هم ...409شمارهٔ ۴۳۹: خوشم کردی به دشنامی توقع بیش می ب ...410شمارهٔ ۴۴۰: به چشمم تا خیال لعل آن قصاب می گر ...411شمارهٔ ۴۴۱: هنوزت ناز گرد چشم خواب آلود می گر ...412شمارهٔ ۴۴۲: همه شب در دلم آن کافر خون خوار می ...413شمارهٔ ۴۴۳: کسی کش چون تویی در دل همه شب تا س ...414شمارهٔ ۴۴۴: سپهر هفتمین کانجا بسی برج روان گر ...415شمارهٔ ۴۴۵: دلم را گاه آن آمد که کام از عیش ب ...416شمارهٔ ۴۴۶: بسند است آنکه زلف بناگوشت علم گیر ...417شمارهٔ ۴۴۷: خوشم کاب دو چشم من همه روی زمین گ ...418شمارهٔ ۴۴۸: سوار چابک من باز عزم لشکری دارد 419شمارهٔ ۴۴۹: مه روزه رسید و آفتابم روزه می دار ...420شمارهٔ ۴۵۰: اگر آن جادوی خونخواره نرگس در فسو ...421شمارهٔ ۴۵۱: میا غمزه زنان بیرون که هویی در جه ...422شمارهٔ ۴۵۲: به روی چون گلت هر گه که این چشم ت ...423شمارهٔ ۴۵۳: چو زلفش فتنه شد بر جان، دلم آباد ...424شمارهٔ ۴۵۴: مهش گویم، و لیکن مه سخن گفتن نمی ...425شمارهٔ ۴۵۵: چه پوشی پرده بر رویی که آن پنهان ...426شمارهٔ ۴۵۶: زهی از درد خود یک چشم را بینم نمی ...427شمارهٔ ۴۵۷: بت محمل نشین من مگر حالم نمی داند 428شمارهٔ ۴۵۸: چو جان عاشقان آن ماه را سلطان و خ ...429شمارهٔ ۴۵۹: دمی نبود که آن غمزه جهانی خون نمی ...430شمارهٔ ۴۶۰: زمانی نیست کز دست تو جان من نمی س ...431شمارهٔ ۴۶۱: همه مستی خلق از ساغر و پیمانه می ...432شمارهٔ ۴۶۲: هوایی می رسد کز سر گریبان چاک خوا ...433شمارهٔ ۴۶۳: دلت هر لحظه می گردد کجا روی وفا ر ...434شمارهٔ ۴۶۴: مشو پنهان برون آ، عالمی را جان بی ...435شمارهٔ ۴۶۵: رخی داری که وصف آن به خاطر در نمی ...436شمارهٔ ۴۶۶: چو ترک مست من هر لحظه ای سوی دگر ...437شمارهٔ ۴۶۷: چه خوش صبحی دمید امشب مرا از روی ...438شمارهٔ ۴۶۸: دروغ و راستی کان غمزه غماز پیوندد 439شمارهٔ ۴۶۹: بتی کو هر دمم دشنامهای شکرین بخشد 440شمارهٔ ۴۷۰: دلم برون شد از غمت، غمت ز دل برون ...441شمارهٔ ۴۷۱: دل باز به جوش آمد، جانان که می آی ...442شمارهٔ ۴۷۲: ما را تو صنم باشی، دیگر به چه کار ...443شمارهٔ ۴۷۳: شمع من اگر یک شب از خانه برون آید 444شمارهٔ ۴۷۴: از شیفتگان چون من، سر باز برون نا ...445شمارهٔ ۴۷۵: گفتم که ترا آخر دل خانه نمی یابد 446شمارهٔ ۴۷۶: آن دل به چه کار آید کان خانه تو ن ...447شمارهٔ ۴۷۷: چشمت گهی از غمزه هشیار نخواهد شد 448شمارهٔ ۴۷۸: آن را که سر و کاری با چون تو نگار ...449شمارهٔ ۴۷۹: دردا که دگر ما را آن یار نمی پرسد 450شمارهٔ ۴۸۰: ماهی که به سوی خود صد دل نگران بی ...451شمارهٔ ۴۸۱: چون بهر خرامیدن بارم ز زمین خیزد 452شمارهٔ ۴۸۲: دولت نه به زور است و به زاری چه ت ...453شمارهٔ ۴۸۳: حاصل اگر از زلف تو یک بار توان کر ...454شمارهٔ ۴۸۴: تا غمزه خون ریز تو قصد دل ما کرد 455شمارهٔ ۴۸۵: زلفین تو سرگشته چو باد سحرم کرد 456شمارهٔ ۴۸۶: یک دل به سر کوی تو آباد نیابند 457شمارهٔ ۴۸۷: عشاق حیات از لب خندان تو یابند 458شمارهٔ ۴۸۸: شب دلشدگان دیده بیدار نبندند 459شمارهٔ ۴۸۹: صد جان به یکی دانگ به بازار فروشن ...460شمارهٔ ۴۹۰: من بنده آن روی که دیدن نگذارند 461شمارهٔ ۴۹۱: ماییم درون سوخته، بیرون شده ای چن ...462شمارهٔ ۴۹۲: ای کز رخ تو دیده، همه جان و جهان ...463شمارهٔ ۴۹۳: هندوی مرا کشتن ترکانه ببیند 464شمارهٔ ۴۹۴: باد آمد و بویی زنگارم نرسانید 465شمارهٔ ۴۹۵: بویی ز سر زلف نگارین به من آرید 466شمارهٔ ۴۹۶: باد آمد و زان سرو خرامان خبر آورد 467شمارهٔ ۴۹۷: یک خنده بزن، زان لب لعل شکرآلود 468شمارهٔ ۴۹۸: ای هم نفسان، یک نفسم باز گذارید 469شمارهٔ ۴۹۹: دل رفت به سوی تو، همان سوی که شد ...470شمارهٔ ۵۰۰: ای زلف تو دام دل دانا و خردمند 471شمارهٔ ۵۰۱: عاقل ندهد عاشق دل سوخته را پند 472شمارهٔ ۵۰۲: روزی مگر این بسته در ما بگشایند 473شمارهٔ ۵۰۳: آن سرو خرامنده که جستم، به بر آمد 474شمارهٔ ۵۰۴: هر سر که به سودای تو از پای در آم ...475شمارهٔ ۵۰۵: ترسم که از اطراف جهان دود برآید 476شمارهٔ ۵۰۶: گر بار دگر ماه من از بام برآید 477شمارهٔ ۵۰۷: سروی چو تو در خلخ و نوشاد نباشد 478شمارهٔ ۵۰۸: یک روز به عمری ز منت یاد نیاید 479شمارهٔ ۵۰۹: بر آب رخت یک گل سیراب نیاید 480شمارهٔ ۵۱۰: روزی اگر آن ماه به مهمان من آید 481شمارهٔ ۵۱۱: گر چشم من از صورت تو دور نباشد 482شمارهٔ ۵۱۲: سروی چو تو در اچه و در تته نباشد 483شمارهٔ ۵۱۳: بی نرگس تو خواب ندانم که چه باشد 484شمارهٔ ۵۱۴: دل بسته بالای یکی تنگ قبا شد 485شمارهٔ ۵۱۵: تا جان مرا از لب لعل تو خبر شد 486شمارهٔ ۵۱۶: آباد نشد دل که خراب پسران شد 487شمارهٔ ۵۱۷: آن کودک نورسته که سیمین بدنی شد 488شمارهٔ ۵۱۸: ما را غم آن شوخ، اگر بنده نسازد 489شمارهٔ ۵۱۹: جانا، اگرم درد تو دیوانه نسازد 490شمارهٔ ۵۲۰: جان تشنگی از شربت عناب تو دارد 491شمارهٔ ۵۲۱: دیوانه دلم زلف پریشان که دارد 492شمارهٔ ۵۲۲: رویی که تو داری گل سیراب ندارد 493شمارهٔ ۵۲۳: دل نیست که در وی غم دلدار نگنجد 494شمارهٔ ۵۲۴: چون مرغ سحر از غم گلزار بنالد 495شمارهٔ ۵۲۵: یارم چو به خنده شکر بسته گشاید 496شمارهٔ ۵۲۶: جایی گذرت، ای بت چالاک، نیفتد 497شمارهٔ ۵۲۷: آن را که غمی باشد و گفتن نتواند 498شمارهٔ ۵۲۸: من سرو ندیدم که به بالای تو ماند 499شمارهٔ ۵۲۹: هر کس که تقرب ز وصال تو نجوید 500شمارهٔ ۵۳۰: کجا بودی، بگو، ای سرو آزاد 501شمارهٔ ۵۳۱: ندانم تا ترا در دل چه افتاد 502شمارهٔ ۵۳۲: برفت آن دل که با صبر آشنا بود 503شمارهٔ ۵۳۳: مرا با تو که شب بیداریی بود 504شمارهٔ ۵۳۴: شکر پیش لبت شیرین نگویند 505شمارهٔ ۵۳۵: سخن پیش رخش زیبا مگویید 506شمارهٔ ۵۳۶: رخ آن شوخ پنهانی ببینید 507شمارهٔ ۵۳۷: لب از تو وز شکر پیمانه ای چند 508شمارهٔ ۵۳۸: ز اهل عقل نپسندد خردمند 509شمارهٔ ۵۳۹: مرا تا با تو افتاده ست پیوند 510شمارهٔ ۵۴۰: از آن اهل نظر در غم اسیرند 511شمارهٔ ۵۴۱: لبت را جان توان خواندن، ولیکن 512شمارهٔ ۵۴۲: چو نقش صورتش در آب و گل ماند 513شمارهٔ ۵۴۳: به هر درد و غمی دل مبتلا شد 514شمارهٔ ۵۴۴: دلم زینسان که زار و مبتلا شد 515شمارهٔ ۵۴۵: چو ماه روزه از اوج سما شد 516شمارهٔ ۵۴۶: به ملک فتنه تا زلفش علم شد 517شمارهٔ ۵۴۷: دل عاشق چرا شیدا نباشد 518شمارهٔ ۵۴۸: دل ما را شکیب از جان نباشد 519شمارهٔ ۵۴۹: وفا در نیکوان چندان نباشد 520شمارهٔ ۵۵۰: کسی کز عاشقی بیزار باشد 521شمارهٔ ۵۵۱: بتا، مانند تو مهوش نباشد 522شمارهٔ ۵۵۲: چمن را رنگ و بو چندین نباشد 523شمارهٔ ۵۵۳: دلی دارم که جز جانان نخواهد 524شمارهٔ ۵۵۴: دلم بی وصل جانان جان نخواهد 525شمارهٔ ۵۵۵: از آن سنبل که گل سر بار دارد 526شمارهٔ ۵۵۶: سوار من که ره در سینه دارد 527شمارهٔ ۵۵۷: فلک با کس دل یکتا ندارد 528شمارهٔ ۵۵۸: بتی کز دیدنش جان مست گردد 529شمارهٔ ۵۵۹: جفا کن بو که این دل بازگردد 530شمارهٔ ۵۶۰: زهر تن چشم او جان را بدزدد 531شمارهٔ ۵۶۱: زمانه چون تو دلجویی ندارد 532شمارهٔ ۵۶۲: دلی کو چون تو دلداری ندارد 533شمارهٔ ۵۶۳: دل من خون شد و جانان نداند 534شمارهٔ ۵۶۴: دلم جز کوی تو مسکن نداند 535شمارهٔ ۵۶۵: اگر چشم تو روزی بر مه افتد 536شمارهٔ ۵۶۶: مهی چون او به دست من نیفتد 537شمارهٔ ۵۶۷: گر او بی یاد ما در می نیفتد 538شمارهٔ ۵۶۸: خطی از لعل جانان می برآید 539شمارهٔ ۵۶۹: به سالی کی چنین ماهی برآید 540شمارهٔ ۵۷۰: مه او چون به ماهی برنیاید 541شمارهٔ ۵۷۱: سر زلف تو یاری را نشاید 542شمارهٔ ۵۷۲: گهیت از آشنایان یاد ناید 543شمارهٔ ۵۷۳: ببین تا دیده چند افسون نماید 544شمارهٔ ۵۷۴: صبا آمد، ولی دل بازنامد 545شمارهٔ ۵۷۵: نگارا، از من مسکین چه خیزد 546شمارهٔ ۵۷۶: غم من شادی کس را نپرسد 547شمارهٔ ۵۷۷: از یاد تو دل جدا نخواهد شد 548شمارهٔ ۵۷۸: امشب بت ما به نزد ما بود 549شمارهٔ ۵۷۹: وقتی دل ما ازان ما بود 550شمارهٔ ۵۸۰: عشق آمد و دل ز دست ما برد 551شمارهٔ ۵۸۱: یاری دل ما به رایگان برد 552شمارهٔ ۵۸۲: تاب رخت آفتاب ناورد 553شمارهٔ ۵۸۳: ای همنفسان که پیش یارید 554شمارهٔ ۵۸۴: با یار ز من خبر بگویید 555شمارهٔ ۵۸۵: از رنگ رخت قمر توان کرد 556شمارهٔ ۵۸۶: فریاد، ز غمزه تو فریاد 557شمارهٔ ۵۸۷: خطی که قرین حال باشد 558شمارهٔ ۵۸۸: گر مه چو تو با جمال باشد 559شمارهٔ ۵۸۹: آن را غم تو یار باشد 560شمارهٔ ۵۹۰: گر یار به دل درون نباشد 561شمارهٔ ۵۹۱: آن دوست که بود خصم جان شد 562شمارهٔ ۵۹۲: فریاد که عشق کهنه نو شد 563شمارهٔ ۵۹۳: جانا، چو تویی دگر نیاید 564شمارهٔ ۵۹۴: هنگام گل است و باده باید 565شمارهٔ ۵۹۵: چون سرو تو از قبا برآید 566شمارهٔ ۵۹۶: گر دلبر من بر من آید 567شمارهٔ ۵۹۷: یاری که طریق ناز دارد 568شمارهٔ ۵۹۸: گل رنگ نگار ما ندارد 569شمارهٔ ۵۹۹: بی یاد تو غم جهان نسوزد 570شمارهٔ ۶۰۰: چشمم همه روز خون تراود 571شمارهٔ ۶۰۱: آن کیست که از خدا نترسد 572شمارهٔ ۶۰۲: بیداد غم، ار دلم بگوید 573شمارهٔ ۶۰۳: ناله برآید هر طرف کان بت خرامان د ...574شمارهٔ ۶۰۴: در ره بماند این چشم تر، کان شوخ م ...575شمارهٔ ۶۰۵: برنامد آهی از دلم، زلفت پریشان از ...576شمارهٔ ۶۰۶: دیرینه دردی داشتم، بازم همان آغاز ...577شمارهٔ ۶۰۷: ما را نکردی گر حلال از لب شراب نا ...578شمارهٔ ۶۰۸: ما را چه جان باشد که تو بر ما فشا ...579شمارهٔ ۶۰۹: سیمین تن و خارا دلی، گر گفتنم یار ...580شمارهٔ ۶۱۰: آرام جان می رود، دل را صبوری چون ...581شمارهٔ ۶۱۱: باز آن بلای عاشقان اینک به صحرا م ...582شمارهٔ ۶۱۲: می خواهد آن سرو روان کامروز در صح ...583شمارهٔ ۶۱۳: جانم فدای قامتی کافاق را حیران کن ...584شمارهٔ ۶۱۴: شب کان مه من بر دلم از غصه پیکان ...585شمارهٔ ۶۱۵: خاطر بسوی دلبری هر لحظه ما را می ...586شمارهٔ ۶۱۶: شمشیر کین باز آن صنم بر قصد دلها ...587شمارهٔ ۶۱۷: نازک رخ جانان من بوی گل خندان دهد 588شمارهٔ ۶۱۸: گر گشت آن سرو روان روزی سوی گلشن ...589شمارهٔ ۶۱۹: شبهای عاشق را گهی صبح طرب کمتر دم ...590شمارهٔ ۶۲۰: چند ز دور بینمت، وه که دلم کباب ش ...591شمارهٔ ۶۲۱: سال نو است و عشق نو عشرت یار من چ ...592شمارهٔ ۶۲۲: چون ز نسیم صبحدم زلف تو در هوا شو ...593شمارهٔ ۶۲۳: شاه سوار من نگر مست و خراب می رود 594شمارهٔ ۶۲۴: هر که چو تو به نیکویی آفت عقل و ج ...595شمارهٔ ۶۲۵: زلف تو باز فتنه را رشته دراز می د ...596شمارهٔ ۶۲۶: هر که دمی به یاد آن دلبر مه لقا ز ...597شمارهٔ ۶۲۷: به چه کار آیدم آن دل که نه در کار ...598شمارهٔ ۶۲۸: خرم آن روز که دیدار تو پیش نظر آی ...599شمارهٔ ۶۲۹: چند گاهی دگر ار چشم تو در ناز بما ...600شمارهٔ ۶۳۰: باز شب افتاد و ما را دل همان جا ش ...601شمارهٔ ۶۳۱: دوش ما بودیم و آن مهر و، شب مهتاب ...602شمارهٔ ۶۳۲: ای خوش آن وقتی که آن بدعهد با ما ...603شمارهٔ ۶۳۳: ای خوش آن وقتی که ما را دل به جای ...604شمارهٔ ۶۳۴: تا جهان بود، از جهان هرگز دلم خرم ...605شمارهٔ ۶۳۵: چشم یارم دوش بی هنگام خواب آورده ...606شمارهٔ ۶۳۶: شب رسید آن شمع کو عمری درون سینه ...607شمارهٔ ۶۳۷: من ز جانان گر چه صد اندوه جان خوا ...608شمارهٔ ۶۳۸: باز از رندی علم بر آسمان خواهم کش ...609شمارهٔ ۶۳۹: صبحگه، یارب، حدیثی زان دو لب خواه ...610شمارهٔ ۶۴۰: از لبت گر خط میگون سر برون خواهم ...611شمارهٔ ۶۴۱: خوبرویان چون به سلطانی علم بالا ک ...612شمارهٔ ۶۴۲: باز گل بشکفت و گلرویان سوی بستان ...613شمارهٔ ۶۴۳: گر نظر بر چشم کافر کیش او خواهد ف ...614شمارهٔ ۶۴۴: باز گل می آید و دل در بلا خواهد ف ...615شمارهٔ ۶۴۵: دل ز دست من برفت و آرزوی دل بماند 616شمارهٔ ۶۴۶: رفتیم از چشم و در دل حسرت رویت بم ...617شمارهٔ ۶۴۷: عاشقان نقل غمت با باده احمر خورند 618شمارهٔ ۶۴۸: شهسوارانی که فتح قلعه دین کرده ان ...619شمارهٔ ۶۴۹: عاشقان تو ز تو تا صبح در خونابه ا ...620شمارهٔ ۶۵۰: چشمها را گوی کاین ناز و کرشمه کم ...621شمارهٔ ۶۵۱: ژاله از نرگس فرو بارید و گل را آب ...622شمارهٔ ۶۵۲: دوش بوی گل مرا از آشنایی یاد داد 623شمارهٔ ۶۵۳: آن همه دعوی که اول عقل دعوی دار ک ...624شمارهٔ ۶۵۴: یا رب، آن بالا مگر از آب حیوان ری ...625شمارهٔ ۶۵۵: آبرویم ز آتش سودای خوبان شد به با ...626شمارهٔ ۶۵۶: در شب هجران که روزی هیچ دشمن را م ...627شمارهٔ ۶۵۷: غمزه هایی کرد چشمش با دل این نامر ...628شمارهٔ ۶۵۸: ساقیا، می ده که بیرون سبزه های تر ...629شمارهٔ ۶۵۹: سبزه ای سبز است و آب روشن و سرو ب ...630شمارهٔ ۶۶۰: ای که چون جان رفته ای از پیش ما، ...631شمارهٔ ۶۶۱: بر بناگوشت بلای خط که سر بر می کن ...632شمارهٔ ۶۶۲: جان که چون تو دشمنی را دوست داری ...633شمارهٔ ۶۶۳: چشم تو مست است یا در خواب بازی می ...634شمارهٔ ۶۶۴: باز ترک مست من آهنگ بازی می کند 635شمارهٔ ۶۶۵: غمزه شوخت که قصد جان مردم می کند 636شمارهٔ ۶۶۶: دل که با خوبان بدخو آشنایی می کند 637شمارهٔ ۶۶۷: کافر خونخواه دنبال شکاری می رود 638شمارهٔ ۶۶۸: کالبد از دل تهی شد، گر چه جان بیر ...639شمارهٔ ۶۶۹: یارب! این اندیشه جانان ز جانم چون ...640شمارهٔ ۶۷۰: ما نخواهیم از غم خود کاشنا بیرون ...641شمارهٔ ۶۷۱: از دل غمگین هوای دلستانم چون رود 642شمارهٔ ۶۷۲: هر شبم جان بر لب آید، ناله زار آو ...643شمارهٔ ۶۷۳: گر کنی یاری و گر آزار، بر من بگذر ...644شمارهٔ ۶۷۴: یار من گویند آنجا گه گاهی بگذرد 645شمارهٔ ۶۷۵: گر به کوی عاشقان آن ماه گاهی بگذر ...646شمارهٔ ۶۷۶: من نمی خواهم که چشمم غیر آن رو بن ...647شمارهٔ ۶۷۷: دست ماه روزه تا در چشم عشرت خاک ز ...648شمارهٔ ۶۷۸: تا سرم باشد تمنای توام در سر بود 649شمارهٔ ۶۷۹: فرخ آن عیدی که جان قربانی جانان ب ...650شمارهٔ ۶۸۰: از سر کو آن پری چون ناگهان پیدا ش ...651شمارهٔ ۶۸۱: زلف گرد آور که بازم دل پریشان می ...652شمارهٔ ۶۸۲: تا چه ساعت بود، یارب، کان مسلمان ...653شمارهٔ ۶۸۳: تا خیال روی آن شمع شبستان دیده شد 654شمارهٔ ۶۸۴: یار ما را دل ز دست عاشقی صد پاره ...655شمارهٔ ۶۸۵: گر نمی بینم دمی در روی او غم می ک ...656شمارهٔ ۶۸۶: ناز کن، ای گل، که سرو بوستانی می ...657شمارهٔ ۶۸۷: هر کسی را در بهاران دل به گلزاری ...658شمارهٔ ۶۸۸: آن که دل برد و ز غمزه چون سنانش م ...659شمارهٔ ۶۸۹: باز باد صبح بوی آشنایی می دهد 660شمارهٔ ۶۹۰: غم مخور، ای دل که باز ایام شادی ه ...661شمارهٔ ۶۹۱: تا کی آن زلف پریشان وقت ما بر هم ...662شمارهٔ ۶۹۲: گل نو رسید و بویی ز بهار من نیامد 663شمارهٔ ۶۹۳: برهم بماند دیده، کس ازان سوار نام ...664شمارهٔ ۶۹۴: خبرم شده ست کامشب سر یار خواهی آم ...665شمارهٔ ۶۹۵: گذرد مهی و یک شب به منت گذر نباشد 666شمارهٔ ۶۹۶: تو ز لب سخن گشادی، همه خلق بی زبا ...667شمارهٔ ۶۹۷: بت نو رسیده من هوس شکار دارد 668شمارهٔ ۶۹۸: سر من به سجده هر دم به ستانه ای د ...669شمارهٔ ۶۹۹: دلبران مهر نمایند و وفا نیز کنند 670شمارهٔ ۷۰۰: عاشقان خون جگر شربت مقصود کنند 671شمارهٔ ۷۰۱: دوش ناگه به من دلشده آن مه برسید 672شمارهٔ ۷۰۲: روزها شد که ز تو بوی وفایی نرسید 673شمارهٔ ۷۰۳: رسم خونریز در آن خوی جفاساز بماند 674شمارهٔ ۷۰۴: گوش من از پی نام تو به هر کوی بما ...675شمارهٔ ۷۰۵: مست من باز جدایی ز سر آغاز نهاد 676شمارهٔ ۷۰۶: بر رخ همچو مهش طره چون شب نگرید 677شمارهٔ ۷۰۷: رویت از غالبه خط بر رخ گلفام کشید 678شمارهٔ ۷۰۸: شب زیاد تو مرا تا به سحر خواب نبر ...679شمارهٔ ۷۰۹: زلف گرد زنخش دوش که گمره شده بود 680شمارهٔ ۷۱۰: خوبرویان به دل سوخته ساغر ندهند 681شمارهٔ ۷۱۱: ای که عمر از پی سودای تو دادیم به ...682شمارهٔ ۷۱۲: هر شب از سینه من تیر بلا می گذرد 683شمارهٔ ۷۱۳: شب ز سوزی که برین جان حزین می گذر ...684شمارهٔ ۷۱۴: ای خوش آن باد که هر روز به سویت گ ...685شمارهٔ ۷۱۵: آنچه بر خرمن گل باد سحرگاه کند 686شمارهٔ ۷۱۶: هر شکر خنده که آن لعل شکر خنده کن ...687شمارهٔ ۷۱۷: آنکه هر شب به دلم آید و جایی بکند 688شمارهٔ ۷۱۸: تا ز خون ریختن آن غمزه ندامت نکند 689شمارهٔ ۷۱۹: گر دل عاشقم از عشق تو رنجور شود 690شمارهٔ ۷۲۰: مست من بی خبر از بزم چو در خانه ش ...691شمارهٔ ۷۲۱: گر سر زلف تو از باد پریشان نشود 692شمارهٔ ۷۲۲: عاشقی را که غم دوست به از جان نبو ...693شمارهٔ ۷۲۳: مرد صاحب نظر از کوی تو آسان نرود 694شمارهٔ ۷۲۴: خرم آن لحظه که مشتاق به یاری نرسد 695شمارهٔ ۷۲۵: چه کند دل که جفای تو تحمل کند 696شمارهٔ ۷۲۶: لب خونخوار تو جز خون دل افزون نکن ...697شمارهٔ ۷۲۷: لب لعلت به لطافت گرو از جان ببرد 698شمارهٔ ۷۲۸: تو که روزت به نشاط دل و جان می گذ ...699شمارهٔ ۷۲۹: چه خوش است از جگر سوخته بویی که ز ...700شمارهٔ ۷۳۰: یارب، این شهره لشکر ز کجا می آید 701شمارهٔ ۷۳۱: سبزه ها می دمد و آب روان می آید 702شمارهٔ ۷۳۲: اینچنین تند که آن قلب شکن می آید 703شمارهٔ ۷۳۳: گر چه در کشتن عشاق زبون می آید 704شمارهٔ ۷۳۴: باش تا بار دگر آن پسر این سو آید 705شمارهٔ ۷۳۵: باشد آن روز که آن فتنه به ما باز ...706شمارهٔ ۷۳۶: خشمگین یار مرا دل به رضا باز آمد 707شمارهٔ ۷۳۷: عمر نو گشت مرا باز که جان باز آمد 708شمارهٔ ۷۳۸: وه که باز این دل دیوانه گرفتار آم ...709شمارهٔ ۷۳۹: از کجا در رهم آن شوخ بلا پیش آمد 710شمارهٔ ۷۴۰: باز عشق آمد و دیوانگیم پیش آمد 711شمارهٔ ۷۴۱: گر مرا هیچ مرادی پس ازین پیش آمد 712شمارهٔ ۷۴۲: دانم، ای دوست که در خانه شرابت با ...713شمارهٔ ۷۴۳: بر من، ار دولت وصل تو مقرر می شد 714شمارهٔ ۷۴۴: ترک عاشق کش من، ترک جفا خوش باشد 715شمارهٔ ۷۴۵: بس که خون جگر از راه نظر بیرون شد 716شمارهٔ ۷۴۶: هر کسی روز وداع از پی محمل می شد 717شمارهٔ ۷۴۷: هر کرا داعیه درد طلب پیدا شد 718شمارهٔ ۷۴۸: گر خم طره ز روی تو جدا خواهد شد 719شمارهٔ ۷۴۹: چشم من خنده شیرین تو گریان دارد 720شمارهٔ ۷۵۰: تو مپندار که دوران همه یکسان گذرد 721شمارهٔ ۷۵۱: هر کسی گاه جوانی تگ و پویی دارد 722شمارهٔ ۷۵۲: چشم گردنده او با همه کس می گردد 723شمارهٔ ۷۵۳: ای که از خاک درت دیده منور گردد 724شمارهٔ ۷۵۴: هر کسی سبزه و صحرا و گلستان خواهد 725شمارهٔ ۷۵۵: سرو در باغ اگر همچو تو موزون خیزد 726شمارهٔ ۷۵۶: زلف تو زان گره سخت که بر جانم زد 727شمارهٔ ۷۵۷: من به یار خود و اغیار به خود می پ ...728شمارهٔ ۷۵۸: نشدش دل که دمی پهلوی ما بنشیند 729شمارهٔ ۷۵۹: اگر آن شاه دمی پیش گدا بنشیند 730شمارهٔ ۷۶۰: به سر من اگر آن طرفه پسر باز آید 731شمارهٔ ۷۶۱: نه به بالای خوشت سرو خرامان روید 732شمارهٔ ۷۶۲: شب مرا در جگر سوخته مهمانی بود 733شمارهٔ ۷۶۳: وقتی آن کافر بی رحم از آن من بود 734شمارهٔ ۷۶۴: دوش در خواب مرا بابت خودکاری بود 735شمارهٔ ۷۶۵: باز عشق تو مرا مژده رسوایی داد 736شمارهٔ ۷۶۶: دوش آتش زدی و گریه مرا یاری داد 737شمارهٔ ۷۶۷: چشم مست تو که دی بر من بیتاب افتا ...738شمارهٔ ۷۶۸: آن عزیزان که همه شب به دل من گردن ...739شمارهٔ ۷۶۹: جان فدای پسرانی که نکورو باشند 740شمارهٔ ۷۷۰: یار زیبای مرا باز به من بنمایید 741شمارهٔ ۷۷۱: باز با خویش گهی هم سخنش خواهم دید 742شمارهٔ ۷۷۲: یار باز آمد و بوی گل و ریحان آورد 743شمارهٔ ۷۷۳: خم زلف تو که زنجیر جنون می خوانند 744شمارهٔ ۷۷۴: منم امروز حدیث تو و مهمانی چند 745شمارهٔ ۷۷۵: باز بوی گل مرا دیوانه کرد 746شمارهٔ ۷۷۶: باز یاد آن شبم دیوانه کرد 747شمارهٔ ۷۷۷: باز زهره مطربی آغاز کرد 748شمارهٔ ۷۷۸: روی خوبت آفت جانی نمود 749شمارهٔ ۷۷۹: صبح چون از روی مشرق رو نمود 750شمارهٔ ۷۸۰: ابروی مانند ماهش بنگرید 751شمارهٔ ۷۸۱: خیمه نوروز بر صحرا زدند 752شمارهٔ ۷۸۲: عافیت را بر زمین گردی نماند 753شمارهٔ ۷۸۳: بزم ما را یک دو خواب آلوده اند 754شمارهٔ ۷۸۴: هر که را یاری چو تو سرکش بود 755شمارهٔ ۷۸۵: هر که را با تو سر و کاری بود 756شمارهٔ ۷۸۶: آنچه بتوان، در غمت جان می کشد 757شمارهٔ ۷۸۷: ترک من چون تیر مژگان برکشد 758شمارهٔ ۷۸۸: ای که بر من جور تو بسیار شد 759شمارهٔ ۷۸۹: آخر این دردم به درمان کی رسد 760شمارهٔ ۷۹۰: لعل شیرینی چو خندان می شود 761شمارهٔ ۷۹۱: شکل موزونت که در دل جا کند 762شمارهٔ ۷۹۲: گر کسی در عشق آهی می کند 763شمارهٔ ۷۹۳: بر رخت چون زلف پر خم بگذرد 764شمارهٔ ۷۹۴: هر که دل با دلربایی می نهد 765شمارهٔ ۷۹۵: مردمی نرگس او می داند 766شمارهٔ ۷۹۶: گل ز روی تو فرو می ریزد 767شمارهٔ ۷۹۷: دلم از بخت گهی شاد نبود 768شمارهٔ ۷۹۸: گر سخن زان لب چون نوش شود 769شمارهٔ ۷۹۹: زاهد ما دوش باز در ره بت پا نهاد 770شمارهٔ ۸۰۰: یار قبا چست کرد، رخش به میدان بری ...771شمارهٔ ۸۰۱: هیچ کس از باغ و بر بوی وفایی ندید 772شمارهٔ ۸۰۲: نیست به دست امید بخت مرا آن کمند 773شمارهٔ ۸۰۳: باز گرفتار شد دل که درین سینه بود 774شمارهٔ ۸۰۴: دل که به غم داد تن آرزوی جان خرید 775شمارهٔ ۸۰۵: غمزه مردم کشی پرده صبرم درید 776شمارهٔ ۸۰۶: من نشنیدم که خط بر آن نویسند 777شمارهٔ ۸۰۷: صبح دمان بخت من ز خواب در آمد 778شمارهٔ ۸۰۸: از در من دوش کان نگار در آمد 779شمارهٔ ۸۰۹: روی نکو بی وجود ناز نباشد 780شمارهٔ ۸۱۰: دلبر من دوش که مهمان رسید 781شمارهٔ ۸۱۱: هر که به دنباله کامی بود 782شمارهٔ ۸۱۲: گل به تماشای چمن می رود 783شمارهٔ ۸۱۳: عشق تو هر لحظه فزون می شود 784شمارهٔ ۸۱۴: گر جام غم فرستی، نوشم که غم نباشد 785شمارهٔ ۸۱۵: سروی چو قامت تو در بوستان نباشد 786شمارهٔ ۸۱۶: من دلبری ندیدم کش زین نهاد باشد 787شمارهٔ ۸۱۷: چندان که یار ما را در حسن ناز باش ...788شمارهٔ ۸۱۸: ما را ز کوی جانان عزم سفر نباشد 789شمارهٔ ۸۱۹: در شهر فتنه ای شد، می دانم از که ...790شمارهٔ ۸۲۰: هر لحظه چشم شوخت ناز دگر فروشد 791شمارهٔ ۸۲۱: بر آسمان پریوش چون ماه ما برآید 792شمارهٔ ۸۲۲: چون بینم اینکه رویت در چشم دیگر آ ...793شمارهٔ ۸۲۳: هر بار کان پریوش در کوی من در آید 794شمارهٔ ۸۲۴: امروز چیست کز در جانان برون نیامد 795شمارهٔ ۸۲۵: گر بر عذار سیمین زلفش دوتو نماند 796شمارهٔ ۸۲۶: دل شد ز دست ما را با یار ما که گو ...797شمارهٔ ۸۲۷: مستان چشم اویم از ما خمار ناید 798شمارهٔ ۸۲۸: چشم ز دوری تو دور از تو خون فشاند 799شمارهٔ ۸۲۹: زلفت که هر خم از وی در شانه می نگ ...800شمارهٔ ۸۳۰: دل بی رخ تو صورت جان را نمی شناسد 801شمارهٔ ۸۳۱: زین پیشتر چنین دلت از سنگ و رو نب ...802شمارهٔ ۸۳۲: عهدی که بود با منت، آن گوییا نبود 803شمارهٔ ۸۳۳: دی مست بوده ام که ز خویشم خبر نبو ...804شمارهٔ ۸۳۴: یاری که بر جدایی اویم گمان نبود 805شمارهٔ ۸۳۵: دی زخم ناخنش به رخ چمن سمن چه بود 806شمارهٔ ۸۳۶: یارب، چه بود امشب و مهمان من که ب ...807شمارهٔ ۸۳۷: یارب که دوش غایب من خانه که بود 808شمارهٔ ۸۳۸: آن دل که دایمش سر بستان و باغ بود 809شمارهٔ ۸۳۹: اهل خرد که از همه عالم بریده اند 810شمارهٔ ۸۴۰: یاران که زخم تیر بلایت چشیده اند 811شمارهٔ ۸۴۱: رندان پاکباز که از خود بریده اند 812شمارهٔ ۸۴۲: لعل شکروشت که به جلاب شسته اند 813شمارهٔ ۸۴۳: اهل خرد که دل به جهان در نبسته ان ...814شمارهٔ ۸۴۴: آن رهروان که گام به صدق و صفا زنن ...815شمارهٔ ۸۴۵: دریاب کز فراق تو جانم به لب رسید 816شمارهٔ ۸۴۶: باز آن شکار دوست، ز ابرو کمان کشی ...817شمارهٔ ۸۴۷: ای از فروغ روی تو خورشید رو سفید 818شمارهٔ ۸۴۸: باد آمد و ز گمشده من خبر نداد 819شمارهٔ ۸۴۹: دل جز ترا به سینه درون جایگه نداد 820شمارهٔ ۸۵۰: دل بی رخ تو در گل و گلشن نه ایستا ...821شمارهٔ ۸۵۱: ما را شکنج زلف تو در پیچ و تاب بر ...822شمارهٔ ۸۵۲: خوبان گمان مبر که ز اولاد آدمند 823شمارهٔ ۸۵۳: ای همرهان که آگه از آن رفته منید 824شمارهٔ ۸۵۴: دل در هوایت، ای بت عیار، جان دهد 825شمارهٔ ۸۵۵: دل باز سوی آن بت بدخو چه می رود 826شمارهٔ ۸۵۶: عمرم در آرزوی تو رفته ست و می رود 827شمارهٔ ۸۵۷: افسوس ازین حیات که بر باد می رود 828شمارهٔ ۸۵۸: باز آن سوار مست به نخچیر می رود 829شمارهٔ ۸۵۹: چشم تو خفته ایست که در خواب می رو ...830شمارهٔ ۸۶۰: دل می بری به رفتن و هر کو چنان زو ...831شمارهٔ ۸۶۱: این دل که هر شبیش ز سالی فزون رود 832شمارهٔ ۸۶۲: سودای دیدن تو ز دیدن نمی رود 833شمارهٔ ۸۶۳: شبها اسیر دردم و خوابم نمی برد 834شمارهٔ ۸۶۴: سیمین زنخ که طره عنبرفشان برد 835شمارهٔ ۸۶۵: آن نخل تر که آب ز جوی جگر خورد 836شمارهٔ ۸۶۶: عشقت خبر ز عالم بیهوشی آورد 837شمارهٔ ۸۶۷: ناگاه پیش ازان که کسی را خبر شود 838شمارهٔ ۸۶۸: هر شب دلم ز دست خیالت زبون شود 839شمارهٔ ۸۶۹: هر روز چشم من به جمالی فرو شود 840شمارهٔ ۸۷۰: دل رفت و آرزوی تو از دل نمی شود 841شمارهٔ ۸۷۱: کاری ست در سرم که به سامان نمی شو ...842شمارهٔ ۸۷۲: زان گل که اندکی بته مشک ناب شد 843شمارهٔ ۸۷۳: بر من کنون که بی تو جهان تیره فام ...844شمارهٔ ۸۷۴: باز این دلم خدنگ بلا را نشانه شد 845شمارهٔ ۸۷۵: گفتی دلت مرا شد و از من جدا نشد 846شمارهٔ ۸۷۶: از حال مات هیچ حکایت نمی رسد 847شمارهٔ ۸۷۷: باد صبا ز نافه چینت نمی رسد 848شمارهٔ ۸۷۸: یاری کس از کرشمه و خوبی نشان بود 849شمارهٔ ۸۷۹: ترکی و خوبروی، کسی کاینچنین بود 850شمارهٔ ۸۸۰: مشتاق چون نظاره آن سیمبر کند 851شمارهٔ ۸۸۱: چشمت که قصد جان من ناتوان کند 852شمارهٔ ۸۸۲: شوخی نگر که آن بت عیار می کند 853شمارهٔ ۸۸۳: تا چین زلف بر رخ دلدار نشکند 854شمارهٔ ۸۸۴: چون طره تو سلسله بر یاسمین نهد 855شمارهٔ ۸۸۵: چشم فسونگر تو که داد فسون دهد 856شمارهٔ ۸۸۶: هر گاه مرغی از سر شاخی نوا زند 857شمارهٔ ۸۸۷: یک روز یار اگر قدمی سوی من زند 858شمارهٔ ۸۸۸: آن خون که گاه مستی از آن مست ما چ ...859شمارهٔ ۸۸۹: شبی که دلبرم از بام همچو ماه برآی ...860شمارهٔ ۸۹۰: به بام خویش چو آن ماه کج کلاه برآ ...861شمارهٔ ۸۹۱: چون آن بت از سر کو با هزار ناز بر ...862شمارهٔ ۸۹۲: چو ترک مست من آلوده شراب در آید 863شمارهٔ ۸۹۳: دلم ز دست برفته ست و پیش باز نیاب ...864شمارهٔ ۸۹۴: مهی گذشت که چشمم خبر ز خواب ندارد 865شمارهٔ ۸۹۵: کمند زلف تو عشاق را به کوی تو آرد 866شمارهٔ ۸۹۶: مبند دل به جهان کاین جهان پشیز نی ...867شمارهٔ ۸۹۷: از آنگهی که گشادم به رویت این نظر ...868شمارهٔ ۸۹۸: ز حد گذشت غم ما و آن نگار نپرسید 869شمارهٔ ۸۹۹: گمان مبر که مرا هیچ کس به جای تو ...870شمارهٔ ۹۰۰: ز گشت مست رسید و به هوش خویش نبود 871شمارهٔ ۹۰۱: مرا به صبح ازل جز رخت دلیل نبود 872شمارهٔ ۹۰۲: نماز شام که آن مه مرا جمال نمود 873شمارهٔ ۹۰۳: گل و شکوفه همه هست و یار نیست، چه ...874شمارهٔ ۹۰۴: مهی بر آمد و از ماه من خبر نرسید 875شمارهٔ ۹۰۵: چمن ز سبزه خطی بر رخ جمیل کشید 876شمارهٔ ۹۰۶: مبصران که مزاج جهان شناخته اند 877شمارهٔ ۹۰۷: به دیده و دل من دوست خانه می طلبد 878شمارهٔ ۹۰۸: اگر ز حال من آن شوخ را خبر باشد 879شمارهٔ ۹۰۹: در آن هجوم که یار تو پادشا باشد 880شمارهٔ ۹۱۰: کسی که عشق نورزد سیاه دل باشد 881شمارهٔ ۹۱۱: چه شد که یار بر آهنگ کین برون آمد 882شمارهٔ ۹۱۲: ز خانه دوش که آن غمزه زن برون آمد 883شمارهٔ ۹۱۳: فغان که جان من از عاشقی به جان آم ...884شمارهٔ ۹۱۴: گل رسید و هر کسی سوی گلستان می رو ...885شمارهٔ ۹۱۵: دل مرا چو ز روی تو یاد می آید 886شمارهٔ ۹۱۶: بیا نظاره کن، ای دل که یار می آید 887شمارهٔ ۹۱۷: بهار بی رخ گلرنگ تو، چه کار آید 888شمارهٔ ۹۱۸: لبالب آر قدح کز گلو فرود آید 889شمارهٔ ۹۱۹: کسی که شمع جمال تو در نظر دارد 890شمارهٔ ۹۲۰: کسی که بهر تو جان باختن هوس دارد 891شمارهٔ ۹۲۱: کسی که یار وفادار و مهربان دارد 892شمارهٔ ۹۲۲: بتم چو روی سوی خانه کتاب آرد 893شمارهٔ ۹۲۳: صبا نسیمی از آن آشنا نمی آرد 894شمارهٔ ۹۲۴: نظر ز روی تو خورشید بر نمی گیرد 895شمارهٔ ۹۲۵: سپیده دم که جهانی ز خواب برخیزد 896شمارهٔ ۹۲۶: غمم بکشت به کار جهان که پردازد 897شمارهٔ ۹۲۷: جهان چه بینم، چون دیدنی نمی ارزد 898شمارهٔ ۹۲۸: به راه عشق سلامت چگونه در گنجد 899شمارهٔ ۹۲۹: خطی که بر سمن آن گلعذار بنویسد 900شمارهٔ ۹۳۰: سرم فدات چو تیغ تو گرد سر گردد 901شمارهٔ ۹۳۱: چو نقش چشم توام در دل حزین گردد 902شمارهٔ ۹۳۲: دلی که نرگس مستش به ناز بستاند 903شمارهٔ ۹۳۳: اگر نسیم صبا زلف او برافشاند 904شمارهٔ ۹۳۴: نسیم زلف تو دل را درون بجنباند 905شمارهٔ ۹۳۵: اگر ز پیش برانی مرا که بر خواند 906شمارهٔ ۹۳۶: کسی که بوی تواش در دماغ می افتد 907شمارهٔ ۹۳۷: وفا ز یار جفاکار چون نمی آید 908شمارهٔ ۹۳۸: کدام شب که ترا در کنار خواهم کرد 909شمارهٔ ۹۳۹: نه بخت آنکه به موی تو راه خواهم ک ...910شمارهٔ ۹۴۰: اگر چه با تو حدیث جفا بخواهم کرد 911شمارهٔ ۹۴۱: مرا غمی ست که پیدا نمی توانم کرد 912شمارهٔ ۹۴۲: شب اوفتاد و غمم باز کار خواهد کرد 913شمارهٔ ۹۴۳: منم که تا زیم از عشق مست خواهم بو ...914شمارهٔ ۹۴۴: نه پیش از این مژه زینگونه خونفشان ...915شمارهٔ ۹۴۵: صبا ز زلف تو بویی به عاشقان آورد 916شمارهٔ ۹۴۶: خطاب طلعت تو نامه زمین کردند 917شمارهٔ ۹۴۷: چو خط سبز تو بر آفتاب بنویسند 918شمارهٔ ۹۴۸: جماعتی که ز هم صحبتان جدا باشند 919شمارهٔ ۹۴۹: نه با تو نسبت سرو چمن شود پیوند 920شمارهٔ ۹۵۰: جوان و پیر که در بند مال و فرزندن ...921شمارهٔ ۹۵۱: فسرده را سخن از عاشقی نباید راند 922شمارهٔ ۹۵۲: چو کارهای جهان است جمله بی بنیاد 923شمارهٔ ۹۵۳: دل ز تو بی غم نتوانیم کرد 924شمارهٔ ۹۵۴: تا رخ تو زلف ترا پیش کرد 925شمارهٔ ۹۵۵: در تو کسانی که نظر می کنند 926شمارهٔ ۹۵۶: مگر فتنه عشق بیدار شد 927شمارهٔ ۹۵۷: سبزه ها نو دمید و یار نیامد 928شمارهٔ ۹۵۸: نافه چین ز خاک کوی تو زاد 929شمارهٔ ۹۵۹: داد من آن بت طراز نداد 930شمارهٔ ۹۶۰: داد خواهم، اگر بخواهی داد 931شمارهٔ ۹۶۱: زلف یار مرا به باد دهید 932شمارهٔ ۹۶۲: عاشقان را چو نامه باز کنید 933شمارهٔ ۹۶۳: جان سرانگشت آن نگارین دید 934شمارهٔ ۹۶۴: تا ترا جسم و جان شکار بود 935شمارهٔ ۹۶۵: پیش روی تو یاسمین که بود 936شمارهٔ ۹۶۶: دل که نز عشق پاره پاره بود 937شمارهٔ ۹۶۷: عشق تو هرگزم ز سر نرود 938شمارهٔ ۹۶۸: دل ز نادیدنت به جان نشود 939شمارهٔ ۹۶۹: یار ما را از آن خویش نشد 940شمارهٔ ۹۷۰: هر که بر گفته تو گوش نهاد 941شمارهٔ ۹۷۱: لاله پیش رخت کله بنهد 942شمارهٔ ۹۷۲: عاشقی مرد را سزای دهد 943شمارهٔ ۹۷۳: هر که دل با غم تو یار کند 944شمارهٔ ۹۷۴: صبح پیش رخ تو دم نزند 945شمارهٔ ۹۷۵: از دهانت سخن به کام رسد 946شمارهٔ ۹۷۶: وقت آن شد که گل شکفته شود 947شمارهٔ ۹۷۷: لب لعل تو جز به جان نبرد 948شمارهٔ ۹۷۸: از نکو بد نگو نمی آید 949شمارهٔ ۹۷۹: مدتی شد که یار می ناید 950شمارهٔ ۹۸۰: شب که بادم ز سوی یار آمد 951شمارهٔ ۹۸۱: هر کرا خال عنبرین باشد 952شمارهٔ ۹۸۲: هر که را یاریار می افتد 953شمارهٔ ۹۸۳: دیده با تو چو هم نظر گردد 954شمارهٔ ۹۸۴: عاشق از سینه جان برون گیرد 955شمارهٔ ۹۸۵: با تو در سینه جان نمی گنجد 956شمارهٔ ۹۸۶: شیوه کان ترک ماهرو داند 957شمارهٔ ۹۸۷: دیده در خون سزای می بیند 958شمارهٔ ۹۸۸: شحنه غم دواسپه می آید 959شمارهٔ ۹۸۹: دهنت را نفس نمی بیند 960شمارهٔ ۹۹۰: اگر آن ماه مهربان گردد 961شمارهٔ ۹۹۱: خم زلفت که مشک چین آمد 962شمارهٔ ۹۹۲: دل ز روی تو دور نتوان کرد 963شمارهٔ ۹۹۳: دلبرم بی وفاست، چتوان کرد 964شمارهٔ ۹۹۴: با رخت شب چراغ نتوان کرد 965شمارهٔ ۹۹۵: آنچه یک چند آب حیوان کرد 966شمارهٔ ۹۹۶: دل بدین و بدو نخواهم داد 967شمارهٔ ۹۹۷: دل با درد را کجا یابند 968شمارهٔ ۹۹۸: شکن زلف باز خواهی کرد 969شمارهٔ ۹۹۹: مناز، ای بت چین، که چین هم نماند 970شمارهٔ ۱۰۰۰: اگر دلبری چون تو جایی برآید 971شمارهٔ ۱۰۰۱: چو آن شوخ شب در دل زار گردد 972شمارهٔ ۱۰۰۲: بدان دلفریبی که گیتی نماید 973شمارهٔ ۱۰۰۳: بر آن است جانم که ناگه برآید 974شمارهٔ ۱۰۰۴: ز من بشنو، ای دل که خوبان چه چیز ...975شمارهٔ ۱۰۰۵: خوش آن شب که چشمم بر آن نای بود 976شمارهٔ ۱۰۰۶: تو گر خویشتن را بخواهی نمود 977شمارهٔ ۱۰۰۷: دو چشمت که تیر بلا می زند 978شمارهٔ ۱۰۰۸: لبش در شکر خنده جان می برد 979شمارهٔ ۱۰۰۹: دل از بند زلفت رها کی شود 980شمارهٔ ۱۰۱۰: شبی آن پسر دل من ستد، اگر این طر ...981شمارهٔ ۱۰۱۱: تو رفته ای و ز تو نامه ای به من ...982شمارهٔ ۱۰۱۲: از اشک من به کویت جز سرخ گل نروی ...983شمارهٔ ۱۰۱۳: زلفت، صنما، تافته چندین چه نشیند 984شمارهٔ ۱۰۱۴: اگر سرو من در چمن جا بگیرد 985شمارهٔ ۱۰۱۵: به هر جنبش که در زلفت ز باد صبحگ ...986شمارهٔ ۱۰۱۶: بیا ساقی و می در ده که گل در بوس ...987شمارهٔ ۱۰۱۷: هوایی خرم است و هر طرف باران همی ...988شمارهٔ ۱۰۱۸: هوایی خرم است و ابر لولوبار می ب ...989شمارهٔ ۱۰۱۹: چو صبح از روی نورانی نقاب تار بگ ...990شمارهٔ ۱۰۲۰: سفیده دم چو در از ابر درفشان بچک ...991شمارهٔ ۱۰۲۱: هوای بوستان خوش گشت و باده لطف ج ...992شمارهٔ ۱۰۲۲: دل از رخ تو به گل های تازه رو نر ...993شمارهٔ ۱۰۲۳: رسید موسم عید و صلای می درداد 994شمارهٔ ۱۰۲۴: آنی که از کرشمه و نازت سرشته اند 995شمارهٔ ۱۰۲۵: به کوی عاشقی از عافیت نشان ندهند 996شمارهٔ ۱۰۲۶: باز ابر آمد و بر سبزه درافشانی ک ...997شمارهٔ ۱۰۲۷: حد حسنت گر اهل دل بدانند 998شمارهٔ ۱۰۲۸: خوش آن شبی که سرم زیر پای یار بم ...999شمارهٔ ۱۰۲۹: دل شد ز دست و بر مژه از خون نشان ...1000شمارهٔ ۱۰۳۰: عشاق دل غمزده را شاد نخواهند 1001شمارهٔ ۱۰۳۱: عشاق هر شب از تو به خوناب خفته ا ...1002شمارهٔ ۱۰۳۲: غارت عشقت رسید، رخت دل از ما ببر ...1003شمارهٔ ۱۰۳۳: گر چه خوبان ز مه فزون باشند 1004شمارهٔ ۱۰۳۴: یاران که بوده اند ندانم کجا شدند 1005شمارهٔ ۱۰۳۵: آن مست ناز جان جهان که می رود 1006شمارهٔ ۱۰۳۶: ای اهل دل نخست ز جان ترک جان کنی ...1007شمارهٔ ۱۰۳۷: ببار باده روشن که صبح روی نمود 1008شمارهٔ ۱۰۳۸: پای ناز ارچه گهی جانب ما نگذارد 1009شمارهٔ ۱۰۳۹: تنها غم خود گفتن با یار چه خوب آ ...1010شمارهٔ ۱۰۴۰: جهان به خواب و شبی چشم من نیاسای ...1011شمارهٔ ۱۰۴۱: ترکی که جست و جوی دل من جز او نب ...1012شمارهٔ ۱۰۴۲: چو باد صبح به آن سرو خوش خرام شو ...1013شمارهٔ ۱۰۴۳: دلی کاو عاشق روییست در گلزار نگش ...1014شمارهٔ ۱۰۴۴: دلدار مرا بهره بجز غم نفرستاد 1015شمارهٔ ۱۰۴۵: دست ز کار شد مرا، دست به یار در ...1016شمارهٔ ۱۰۴۶: تو کز سوزم نه ای واقف، دلت بر من ...1017شمارهٔ ۱۰۴۷: ز هجر سوخته شد جان من سپند تو با ...1018شمارهٔ ۱۰۴۸: صبا چو در سر آن زلف نیم تاب شود 1019شمارهٔ ۱۰۴۹: غم کشت مرا آن بت نوشاد نیامد 1020شمارهٔ ۱۰۵۰: کدام دل که تو غمزده زدی فگار نشد 1021شمارهٔ ۱۰۵۱: گل آمد و ز دوست صبایی نمی رسد 1022شمارهٔ ۱۰۵۲: کسی که دیدن آن ترک باده نوش رود 1023شمارهٔ ۱۰۵۳: کسی که دیدن آن چشم خوابناک رود 1024شمارهٔ ۱۰۵۴: گذشت مجلس عیش و خمار می نرود 1025شمارهٔ ۱۰۵۵: ز من به خاطر آن نازنین که یاد ده ...1026شمارهٔ ۱۰۵۶: هوایی در سرم افتاده، جانم خاک خو ...1027شمارهٔ ۱۰۵۷: همیشه از نمکت شور در جگر باشد 1028شمارهٔ ۱۰۵۸: از خط او نسخه سبزه به صحرا ببرد 1029شمارهٔ ۱۰۵۹: در گریه خون عاشقی کو خان و مان ر ...1030شمارهٔ ۱۰۶۰: ز دوری تو چو خونابه من افزون شد 1031شمارهٔ ۱۰۶۱: شبی گر آن پسر نازنین به ما برسد 1032شمارهٔ ۱۰۶۲: گر حسن تو آفاق پر آوازه ندارد 1033شمارهٔ ۱۰۶۳: چون گشادی دهان شکر خند 1034شمارهٔ ۱۰۶۴: به ره جولان که دی سلطان من زد 1035شمارهٔ ۱۰۶۵: حدیث حسن تو زین پس کفایتی برسد 1036شمارهٔ ۱۰۶۶: اگر از خطت سبزه صحرا بگیرد 1037شمارهٔ ۱۰۶۷: مهری که بود با منت، آن گوییا نبو ...1038شمارهٔ ۱۰۶۸: سوار چابک من پیش چشم من مگذر 1039شمارهٔ ۱۰۶۹: امروز که از باران شد سبزه رعنا ت ...1040شمارهٔ ۱۰۷۰: بیا، جانا، رضای من نگهدار 1041شمارهٔ ۱۰۷۱: نگارا، چشم رحمت سوی من دار 1042شمارهٔ ۱۰۷۲: مسلمانان، گرفتارم گرفتار 1043شمارهٔ ۱۰۷۳: چنان چشمی ز رویم دور می دار 1044شمارهٔ ۱۰۷۴: ای دل، ز بتان دو دیده برگیر 1045شمارهٔ ۱۰۷۵: ای لعل لبت چو بر شکر شیر 1046شمارهٔ ۱۰۷۶: ای بر دلم از فراق صدبار 1047شمارهٔ ۱۰۷۷: ای شمع، رخ تو مطلع نور 1048شمارهٔ ۱۰۷۸: در سینه دارم کوه غم، داند اگر یا ...1049شمارهٔ ۱۰۷۹: جانی، ندانم این چنین با زندگانی، ...1050شمارهٔ ۱۰۸۰: صبح است و دهر از خرمی چون روضه ر ...1051شمارهٔ ۱۰۸۱: ای از تو خوبان خوردن خون تو از ه ...1052شمارهٔ ۱۰۸۲: ماه ندیدی ار دلا، یار چو ماه من ...1053شمارهٔ ۱۰۸۳: ای به تپیدن از تو دل، هوش که می ...1054شمارهٔ ۱۰۸۴: گر تو کلاه کج نهی، هوش ز ما شود ...1055شمارهٔ ۱۰۸۵: ای ز چون تو بت شده، صد پارسا زنا ...1056شمارهٔ ۱۰۸۶: ای چراغ جانم از شمع جمالت نور دا ...1057شمارهٔ ۱۰۸۷: یا رب، این ماییم از آن جان و جها ...1058شمارهٔ ۱۰۸۸: گر هنر داری مرنج، ار کم نشینی بر ...1059شمارهٔ ۱۰۸۹: یا رب، آن رویست یا گلبرگ خندان د ...1060شمارهٔ ۱۰۹۰: ای ترا در زیر هر لب شکرستانی دگر 1061شمارهٔ ۱۰۹۱: پرتو خورشید بین تابنده از روی قم ...1062شمارهٔ ۱۰۹۲: می نیاید چشم من بر آستان او گذر 1063شمارهٔ ۱۰۹۳: خوش بود باده گلرنگ در ایام بهار 1064شمارهٔ ۱۰۹۴: یکی امروز سر زلف پریشان بگذار 1065شمارهٔ ۱۰۹۵: زلفت از باد دگر باشد و از شانه د ...1066شمارهٔ ۱۰۹۶: گر زمین جان برود، باد هوایی کم گ ...1067شمارهٔ ۱۰۹۷: سر به کوی عشق غلتانیده گیر 1068شمارهٔ ۱۰۹۸: ای رخت از مه جهان آرای تر 1069شمارهٔ ۱۰۹۹: با تو در سینه نفس را چه گذر 1070شمارهٔ ۱۱۰۰: در عشق باز خود را دیوانه کردم از ...1071شمارهٔ ۱۱۰۱: جولان تو سنش بین، هر سو غبار دیگ ...1072شمارهٔ ۱۱۰۲: ای باد صبحدم، خبر آشنا بیار 1073شمارهٔ ۱۱۰۳: ای دل، ازین خرابه وحشت کرانه گیر 1074شمارهٔ ۱۱۰۴: ای شهسوار، دست به سوی عنان مبر 1075شمارهٔ ۱۱۰۵: از چشم تو که هست ز تو جان شکارتر 1076شمارهٔ ۱۱۰۶: هر شب منم ز هجر پریشان و دیده تر 1077شمارهٔ ۱۱۰۷: نه نرگس است ز چشم خوش تو عربده ج ...1078شمارهٔ ۱۱۰۸: رضای من طلب امشب، طریق ناز مگیر 1079شمارهٔ ۱۱۰۹: قمر برید ز من مهر و من خراب قمر 1080شمارهٔ ۱۱۱۰: منم به خانه، تن اینجا و جان به ج ...1081شمارهٔ ۱۱۱۱: رخ گل خوش است و از وی رخت، ای نگ ...1082شمارهٔ ۱۱۱۲: سپیده دم که گهربار بر در گلزار 1083شمارهٔ ۱۱۱۳: آراست همه عرصه آفاق به زیور 1084شمارهٔ ۱۱۱۴: ای سرم را به خاک پات نیاز 1085شمارهٔ ۱۱۱۵: فزون شد عشق جانان روز تا روز 1086شمارهٔ ۱۱۱۶: ز من چو دل ربودی رفت جان نیز 1087شمارهٔ ۱۱۱۷: گشادی چشم خواب آلود را باز 1088شمارهٔ ۱۱۱۸: بر جان من شکسته دل باز 1089شمارهٔ ۱۱۱۹: مبتلا شد چون دل مسکین به زلف یار ...1090شمارهٔ ۱۱۲۰: در فراقش رود خون از دیده می بارم ...1091شمارهٔ ۱۱۲۱: مست من چون جرعه نوشی، باده ای بر ...1092شمارهٔ ۱۱۲۲: سویم آن نرگس بی خواب نبیند هرگز 1093شمارهٔ ۱۱۲۳: رویت از خوی همه پر در خوشاب است ...1094شمارهٔ ۱۱۲۴: دل ز تن بردی و در جانی هنوز 1095شمارهٔ ۱۱۲۵: تن پیر گشت و آرزوی دل جوان هنوز 1096شمارهٔ ۱۱۲۶: افتادگان راه توییم از سر نیاز 1097شمارهٔ ۱۱۲۷: کجا بود من مدهوش را حضور نماز 1098شمارهٔ ۱۱۲۸: خیال دوست به چشم من اندر آمد باز 1099شمارهٔ ۱۱۲۹: دمید صبح مبارک طلوع، ساقی، خیز 1100شمارهٔ ۱۱۳۰: نازنینان و چاربالش ناز 1101شمارهٔ ۱۱۳۱: شب زلف تو شد نشانه روز 1102شمارهٔ ۱۱۳۲: باد نوروز آمد و درهای بستان کرده ...1103شمارهٔ ۱۱۳۳: بوستان بشکفت و روی لاله خندان گش ...1104شمارهٔ ۱۱۳۴: یا مرا قربانی آن چشم شوخ و شنگ س ...1105شمارهٔ ۱۱۳۵: بر جمالت همچنان من عاشق زارم هنو ...1106شمارهٔ ۱۱۳۶: با پسته میگون تو شکر چه کند کس 1107شمارهٔ ۱۱۳۷: کار دلم از دست شد، ای دلربا، فری ...1108شمارهٔ ۱۱۳۸: بیا که بزم طرب را چمن نهاد اساس 1109شمارهٔ ۱۱۳۹: خرابی من از آن چشم پر خماری پرس 1110شمارهٔ ۱۱۴۰: دل ببردی به جنگجویی و بس 1111شمارهٔ ۱۱۴۱: ای ز تو کارسازی همه کس 1112شمارهٔ ۱۱۴۲: تعالی الله، چه دولت داشتم دوش 1113شمارهٔ ۱۱۴۳: مرا کاری ست مشکل با دل خویش 1114شمارهٔ ۱۱۴۴: دل من برد، نتوان یافت بازش 1115شمارهٔ ۱۱۴۵: دل من چون شود دور از وثاقش 1116شمارهٔ ۱۱۴۶: اگر چه پرسش من نیست رایش 1117شمارهٔ ۱۱۴۷: ماییم و شبی و یار در پیش 1118شمارهٔ ۱۱۴۸: دزدانه در آمد از درم دوش 1119شمارهٔ ۱۱۴۹: ای زده ناوکم به جان، یک دو سه چا ...1120شمارهٔ ۱۱۵۰: پیش چشم خود مگو، گر با تو گویم س ...1121شمارهٔ ۱۱۵۱: گر نه من دیوانه گشتم زین دل بدنا ...1122شمارهٔ ۱۱۵۲: سالها خون خورده ام از بخت بی سام ...1123شمارهٔ ۱۱۵۳: ای جفا آموخته، از غمزه بدخوی خوی ...1124شمارهٔ ۱۱۵۴: گر مرا با بخت کاری نیست، گو هرگز ...1125شمارهٔ ۱۱۵۵: مست و لایعقل گذشتم از در میخانه ...1126شمارهٔ ۱۱۵۶: دل که برد از ما اگر چه مبتلا می ...1127شمارهٔ ۱۱۵۷: ما به جان درمانده و دل سوی ما می ...1128شمارهٔ ۱۱۵۸: مشک تر بر مه پراگندی و شب می خوا ...1129شمارهٔ ۱۱۵۹: دوش ما بودیم و جام باده و مهتاب ...1130شمارهٔ ۱۱۶۰: خوش رفیقی او که گه گه در نظر می ...1131شمارهٔ ۱۱۶۱: آیتی از رحمت آمد، گر چه سر تا پا ...1132شمارهٔ ۱۱۶۲: شد دل من خون ز داغ هجر او یارب ک ...1133شمارهٔ ۱۱۶۳: صبح دولت می دمد از روی آن خورشید ...1134شمارهٔ ۱۱۶۴: نام سرچشمه حیوان چه بری با دهنش 1135شمارهٔ ۱۱۶۵: آن سخن گفتن تو هست هنوزم در گوش 1136شمارهٔ ۱۱۶۶: از خدنگ غمزه دلدوز خویش 1137شمارهٔ ۱۱۶۷: زلف تو هر موی و بادی در سرش 1138شمارهٔ ۱۱۶۸: آنکه از جان دوست تر می دارمش 1139شمارهٔ ۱۱۶۹: ای لب چون شکرت چشمه نوش 1140شمارهٔ ۱۱۷۰: شاد باش، ای شب فرخنده دوش 1141شمارهٔ ۱۱۷۱: رغم آن دل که نگهدارندش 1142شمارهٔ ۱۱۷۲: خلق به هر کار و من برسر سودای خو ...1143شمارهٔ ۱۱۷۳: مستی گرفت شیوه آن چشم پر خمارش 1144شمارهٔ ۱۱۷۴: خواهم که سیر بینم روی چو یاسمینش 1145شمارهٔ ۱۱۷۵: دیدم چو آفتابی در سایه کلاهش 1146شمارهٔ ۱۱۷۶: چندین شبم گذشت به کنج خراب خویش 1147شمارهٔ ۱۱۷۷: شبها من و دلی و غمی بهر جان خویش 1148شمارهٔ ۱۱۷۸: ابر خوش است و وقت خوش است و هوای ...1149شمارهٔ ۱۱۷۹: دل برد و زهره نیست که آن باز خوا ...1150شمارهٔ ۱۱۸۰: هر بامداد تا به شبم بر سر رهش 1151شمارهٔ ۱۱۸۱: فرشته می ننویسد گناه دم به دمش 1152شمارهٔ ۱۱۸۲: گر، ای نسیم، ترا ره دهنده در حرم ...1153شمارهٔ ۱۱۸۳: ستمگری که دلم شاد نیست جز به غمش 1154شمارهٔ ۱۱۸۴: قبا و پیرهن او که می رسد به تنش 1155شمارهٔ ۱۱۸۵: کرشمه های سر زلف در بنا گوشش 1156شمارهٔ ۱۱۸۶: کسی که هست نظر بر جمال میمونش 1157شمارهٔ ۱۱۸۷: نظر ز دیده بدزدم چو بنگرم رویش 1158شمارهٔ ۱۱۸۸: شد آن که پای مرا بوسه می زند او ...1159شمارهٔ ۱۱۸۹: ترک من، سر مکش ز پرده خویش 1160شمارهٔ ۱۱۹۰: باغ بشکفت و سوری و سمنش 1161شمارهٔ ۱۱۹۱: رفت دل، نیست روشنم حالش 1162شمارهٔ ۱۱۹۲: لب نگر وان دهان خندانش 1163شمارهٔ ۱۱۹۳: سوار من از من عنان در مکش 1164شمارهٔ ۱۱۹۴: آن چشم سخنگو نگر و آن لب خاموش 1165شمارهٔ ۱۱۹۵: او می رود و عاشق مسکین گرانش 1166شمارهٔ ۱۱۹۶: به سنگی چون سگان از دور خرسندم ز ...1167شمارهٔ ۱۱۹۷: خضر در کوی او ره گم کند زان شکل ...1168شمارهٔ ۱۱۹۸: دل من دست بازی می کند هر لحظه با ...1169شمارهٔ ۱۱۹۹: زلفت که باد از هر طرف گه گه پریش ...1170شمارهٔ ۱۲۰۰: گه گه نظری باز مدار از من درویش 1171شمارهٔ ۱۲۰۱: نیاید گر چه هرگز از فرامش گشتگان ...1172شمارهٔ ۱۲۰۲: گرم روزی به دست افتد کمند زلف دل ...1173شمارهٔ ۱۲۰۳: هر کس نشسته شاد به کام و هوای خو ...1174شمارهٔ ۱۲۰۴: دیده را زان سبزه نو رسته نوروزی ...1175شمارهٔ ۱۲۰۵: غم دل زان خورم کانجاست آن بالای ...1176شمارهٔ ۱۲۰۶: آمد بهار و شد چمن و لاله زار خوش 1177شمارهٔ ۱۲۰۷: چون سبزه بر دمید ز گلزار یار خط 1178شمارهٔ ۱۲۰۸: تا شد ز مطلع غیب خورشید حسن طالع 1179شمارهٔ ۱۲۰۹: چو مهر می کند از مشرق پیاله طلوع 1180شمارهٔ ۱۲۱۰: گل ز بیم باد زیر پرده می دارد چر ...1181شمارهٔ ۱۲۱۱: شاه حسنی وز متاع نیکوان داری فرا ...1182شمارهٔ ۱۲۱۲: دی می گذشت و سوی او دلها روان از ...1183شمارهٔ ۱۲۱۳: دی مست می رفتی، بتا، رو کرده از ...1184شمارهٔ ۱۲۱۴: ای ز سودای تو در دل رونق بازار ع ...1185شمارهٔ ۱۲۱۵: رسید دوش ندایی ازین بلند رواق 1186شمارهٔ ۱۲۱۶: دو چشمت آفت دلهاست هر یک 1187شمارهٔ ۱۲۱۷: ای باد، لطفی کن برو در کوی جانان ...1188شمارهٔ ۱۲۱۸: بوستان جلوه در گرفت اینک 1189شمارهٔ ۱۲۱۹: ترک سفید روی و سیه چشم و لاله رن ...1190شمارهٔ ۱۲۲۰: دل رفت ز تن بیرون دلدار همان در ...1191شمارهٔ ۱۲۲۱: خهی در هر نظر چون خویش مقبول 1192شمارهٔ ۱۲۲۲: مرا بهرت خصومتهاست با دل 1193شمارهٔ ۱۲۲۳: نگارا، صحبت از اغیار بگسل 1194شمارهٔ ۱۲۲۴: زهی زلفت شکسته نرخ سنبل 1195شمارهٔ ۱۲۲۵: مسلمانان برفت از دست من دل 1196شمارهٔ ۱۲۲۶: خیز که جلوه می کند چهره دلگشای گ ...1197شمارهٔ ۱۲۲۷: ترک من رفتم ز کویت گر ز من گشتی ...1198شمارهٔ ۱۲۲۸: می رود یار و مرا آزار می ماند به ...1199شمارهٔ ۱۲۲۹: من مسکین چه کنم، پیش که گویم غم ...1200شمارهٔ ۱۲۳۰: رسته بودم مه من چندگه از زاری دل 1201شمارهٔ ۱۲۳۱: ای فرق تا به پای همه آرزوی دل 1202شمارهٔ ۱۲۳۲: من نخواهم برد جان از دست دل 1203شمارهٔ ۱۲۳۳: مده پندم که من در سینه سودایی دگ ...1204شمارهٔ ۱۲۳۴: همی خواهم ترا بینم، نظر سویی که ...1205شمارهٔ ۱۲۳۵: من این آه جگر سوز از دل پیمان شک ...1206شمارهٔ ۱۲۳۶: برون آ اندکی، جانا که بسیار آرزو ...1207شمارهٔ ۱۲۳۷: به یاد دیدن روی تو گلزار آرزو دا ...1208شمارهٔ ۱۲۳۸: من آن خاکم که در راه وفا رو بر ز ...1209شمارهٔ ۱۲۳۹: نترسم از بلا چون دیده بر رخساره ...1210شمارهٔ ۱۲۴۰: شبی، آسایشم نبود، عجب بیداریی دا ...1211شمارهٔ ۱۲۴۱: به چشم تر دمی کاندر دل بریانش می ...1212شمارهٔ ۱۲۴۲: من و شبها و یاد آن سرکویی که من ...1213شمارهٔ ۱۲۴۳: تویی در پیش من یا خود مه و پروین ...1214شمارهٔ ۱۲۴۴: چو خواهم با تو حال خود بگویم، جا ...1215شمارهٔ ۱۲۴۵: همیشه در فراقت با دل افگار می گر ...1216شمارهٔ ۱۲۴۶: خراش سینه خود با یکی خونخوار می ...1217شمارهٔ ۱۲۴۷: بگویم حال خویشت، لیک از آزار می ...1218شمارهٔ ۱۲۴۸: همه شب با دل خود نقش آن دلدار بر ...1219شمارهٔ ۱۲۴۹: تو سر مستی و من عاشق، بیا تا با ...1220شمارهٔ ۱۲۵۰: نیارم تاب دیدن، دیر دیرت بهر آن ...1221شمارهٔ ۱۲۵۱: چمن چون بوی تو آرد، به بویت در چ ...1222شمارهٔ ۱۲۵۲: سواره آمدی و صید خود کردی دل و ت ...1223شمارهٔ ۱۲۵۳: ندانم کیست اندر دل که در جان می ...1224شمارهٔ ۱۲۵۴: ز هجران روز من شب گشت و کی بودی ...1225شمارهٔ ۱۲۵۵: ز دستم شد عنان دل، چه داند کس که ...1226شمارهٔ ۱۲۵۶: بدو بودم شبی، افسانه آن شب بگویی ...1227شمارهٔ ۱۲۵۷: نگارا، عزم آن دارم که جان در پای ...1228شمارهٔ ۱۲۵۸: چو دادی مژده این نعمتم کت روی بن ...1229شمارهٔ ۱۲۵۹: سرو منی و از دل بستان خودت خوانم 1230شمارهٔ ۱۲۶۰: سودای سر زلفت کاندر دل و جان دار ...1231شمارهٔ ۱۲۶۱: ای گل، صفت حسنت بر وجه حسن گویم 1232شمارهٔ ۱۲۶۲: در دیده چه کار آید؟ این اشک چو ب ...1233شمارهٔ ۱۲۶۳: نبض دل شوریده رنجور گرفتیم 1234شمارهٔ ۱۲۶۴: ما ترک رضای دل خودکام گرفتیم 1235شمارهٔ ۱۲۶۵: آن نرگس پر ناز و جفا را ز که دان ...1236شمارهٔ ۱۲۶۶: ما از هوس روی بتان باز نیاییم 1237شمارهٔ ۱۲۶۷: جان زحمت خود برد و به جانان نرسی ...1238شمارهٔ ۱۲۶۸: عمری شد و ما عاشق و دیوانه بماند ...1239شمارهٔ ۱۲۶۹: صافی مده، ای دوست که ما درد کشان ...1240شمارهٔ ۱۲۷۰: ای از نظرم رفته، نظر سوی که دارم 1241شمارهٔ ۱۲۷۱: عاشق شدم و محرم این کار ندارم 1242شمارهٔ ۱۲۷۲: گمراه شدم، ره سوی جانان ز که پرس ...1243شمارهٔ ۱۲۷۳: یارب، غم آن سرو خرامان به که گوی ...1244شمارهٔ ۱۲۷۴: هر دم غم خود با دل افگار بگویم 1245شمارهٔ ۱۲۷۵: زین پای ادب نیست که در کوی تو آی ...1246شمارهٔ ۱۲۷۶: بیا ساقی که ما در می فتادیم 1247شمارهٔ ۱۲۷۷: به رخ خاک درت رفتیم و رفتیم 1248شمارهٔ ۱۲۷۸: همی دزدی ز من اندام چون سیم 1249شمارهٔ ۱۲۷۹: سفر کردند یاران جان ما هم 1250شمارهٔ ۱۲۸۰: ببستی چشم من ز افسون زبان هم 1251شمارهٔ ۱۲۸۱: بتی هر روز بر دل میر سازم 1252شمارهٔ ۱۲۸۲: خیالت بر دل خود شاه سازم 1253شمارهٔ ۱۲۸۳: ز هر موی تو دل در بند دارم 1254شمارهٔ ۱۲۸۴: مرا دل ده که من سنگی ندارم 1255شمارهٔ ۱۲۸۵: غمت با این و با آن گفتم، نگفتم 1256شمارهٔ ۱۲۸۶: شبی در کوی آن مه روی رفتم 1257شمارهٔ ۱۲۸۷: به دست باد، کان سو جان فرستم 1258شمارهٔ ۱۲۸۸: پری رویی که من حیران اویم 1259شمارهٔ ۱۲۸۹: دل بی عشق را من دل نگویم 1260شمارهٔ ۱۲۹۰: ز عشقت بیقرارم، با که گویم 1261شمارهٔ ۱۲۹۱: نهانی چند سوی یار بینم 1262شمارهٔ ۱۲۹۲: منت هر شب که گرد کوی گردم 1263شمارهٔ ۱۲۹۳: ز تو صد فتنه بر جان پیش دیدم 1264شمارهٔ ۱۲۹۴: لبالب کن قدح ساقی که مستم 1265شمارهٔ ۱۲۹۵: بیا، جانا، که جانت را بمیرم 1266شمارهٔ ۱۲۹۶: نمی داند مه نامهربانم 1267شمارهٔ ۱۲۹۷: امشب سوی دوست راه گیریم 1268شمارهٔ ۱۲۹۸: ما دلشدگان بیقراریم 1269شمارهٔ ۱۲۹۹: از دست غمت به ناله ماییم 1270شمارهٔ ۱۳۰۰: ما عاشق روی نیکوانیم 1271شمارهٔ ۱۳۰۱: آن مرغ که بود زیرکش نام 1272شمارهٔ ۱۳۰۲: نه دست رسی به یار دارم 1273شمارهٔ ۱۳۰۳: من کشته روی یار خویشم 1274شمارهٔ ۱۳۰۴: ای روی تو عمر جاودانم 1275شمارهٔ ۱۳۰۵: من عاشق آن رخ چو ماهم 1276شمارهٔ ۱۳۰۶: ای گریه، ترا چه شکر گویم 1277شمارهٔ ۱۳۰۷: زان غمزه خونخوار جان افگار خوش م ...1278شمارهٔ ۱۳۰۸: یارب، چه باشد گه گهی جانان در آغ ...1279شمارهٔ ۱۳۰۹: مستم که امشب گوییا میهای پنهان خ ...1280شمارهٔ ۱۳۱۰: امشب میان نوخطان سرمست و غلتان ب ...1281شمارهٔ ۱۳۱۱: اینک به کوی یار خود من بهر مردن ...1282شمارهٔ ۱۳۱۲: از غمزه ناوک زن شدی، آماج گاهت د ...1283شمارهٔ ۱۳۱۳: بسیار خواهم از نظر تا روی او یکس ...1284شمارهٔ ۱۳۱۴: هر دم بنتوانم که آن رخسار زیبا ب ...1285شمارهٔ ۱۳۱۵: جانم برون آمد ز غم، آخر به جانان ...1286شمارهٔ ۱۳۱۶: خواهم دل خون گشته را از دست تو د ...1287شمارهٔ ۱۳۱۷: یک شب اگر من دور از آن گیسوی در ...1288شمارهٔ ۱۳۱۸: باز آمد آن وقتی که من از گریه در ...1289شمارهٔ ۱۳۱۹: دیدم بلای ناگهان عاشق شدم، دیوان ...1290شمارهٔ ۱۳۲۰: هر سحری به کوی تو شعله وای خود ک ...1291شمارهٔ ۱۳۲۱: بر در تو ز دشمنان گر چه که صد جف ...1292شمارهٔ ۱۳۲۲: آن نه منم که از جفا دست ز یار در ...1293شمارهٔ ۱۳۲۳: ملکت عشق ملک شد از کرم الهیم 1294شمارهٔ ۱۳۲۴: گر گلی ندهی ز باغ خود به خاری هم ...1295شمارهٔ ۱۳۲۵: ای خوش آن روزی که ما با یار خود ...1296شمارهٔ ۱۳۲۶: ما گرفتار غم و از خویشتن وامانده ...1297شمارهٔ ۱۳۲۷: باده در ره، ساقیا، تا جای در جان ...1298شمارهٔ ۱۳۲۸: ای سفر کرده ز چشم و در دل و جانی ...1299شمارهٔ ۱۳۲۹: گر گذر افتد ترا در کوی جانان، ای ...1300شمارهٔ ۱۳۳۰: هر شبی چون یاد آن رخسار گلناری ک ...1301شمارهٔ ۱۳۳۱: بخت گویم نیست تا پیش تو سربازی ک ...1302شمارهٔ ۱۳۳۲: بخت اگر یاری دهد چون جان در آغوش ...1303شمارهٔ ۱۳۳۳: منزل عشقت که من پوشیده در جان می ...1304شمارهٔ ۱۳۳۴: سایه وارم هر شب از سودای زلفت، چ ...1305شمارهٔ ۱۳۳۵: عزم آن دارم که از دل نقد جان بیر ...1306شمارهٔ ۱۳۳۶: یک سخن گر زان لب شکرفشان بیرون ک ...1307شمارهٔ ۱۳۳۷: نی مجال آن که او را از دل خود بر ...1308شمارهٔ ۱۳۳۸: ای خوش آن شبها که من در دیده خوا ...1309شمارهٔ ۱۳۳۹: خرم آن روزی که من با دوست کاری د ...1310شمارهٔ ۱۳۴۰: یاد باد آن کز لبش هر لحظه جامی د ...1311شمارهٔ ۱۳۴۱: دوش من روی چو ماه آشنایی دیده ام 1312شمارهٔ ۱۳۴۲: من که دور از دوستان وز یار دور ا ...1313شمارهٔ ۱۳۴۳: این منم، یارب که با دلدار هم زان ...1314شمارهٔ ۱۳۴۴: باز وقت آمد که من سر در پریشانی ...1315شمارهٔ ۱۳۴۵: نکنم ز عشق تو به که سر گناه دارم 1316شمارهٔ ۱۳۴۶: شب من سیه شد از غم، مه من کجات ج ...1317شمارهٔ ۱۳۴۷: ز تو نعمت است و راحت لب شکرین و ...1318شمارهٔ ۱۳۴۸: نفسی برون ندادم که حدیث دل نگفتم 1319شمارهٔ ۱۳۴۹: وقت آنست که ما رو به خرابان نهیم 1320شمارهٔ ۱۳۵۰: عهدها را گه آن شد که ز سر تازه ک ...1321شمارهٔ ۱۳۵۱: ما به کوی تو سگانیم و به راه تو ...1322شمارهٔ ۱۳۵۲: فرخ آن روز که دیده بر رخت باز کن ...1323شمارهٔ ۱۳۵۳: ای خوش آن دم که سخنهای تو در گوش ...1324شمارهٔ ۱۳۵۴: پیش روی تو حدیث مه و جوزا نکنم 1325شمارهٔ ۱۳۵۵: من اگر بر در تو هر شبی افغان نکن ...1326شمارهٔ ۱۳۵۶: بی تو جان رفت و به تن باز نیاید، ...1327شمارهٔ ۱۳۵۷: التفاتی به من آن ماه ندارد، چه ک ...1328شمارهٔ ۱۳۵۸: هر شب از دست غمت دیده و دل خون ش ...1329شمارهٔ ۱۳۵۹: سوی من بین که ز هجرت به گداز آمد ...1330شمارهٔ ۱۳۶۰: بی تو امید ندارم که زمانی بزیم 1331شمارهٔ ۱۳۶۱: بخت برگشت ز من تا تو برفتی ز برم 1332شمارهٔ ۱۳۶۲: من و گنج غم و در سینه همان سیم ت ...1333شمارهٔ ۱۳۶۳: خرم آن روز که من آن رخ زیبا بینم 1334شمارهٔ ۱۳۶۴: یارب، آن روز بیابم که جمالت بینم 1335شمارهٔ ۱۳۶۵: حال خود باز بر آیین دگر می بینم 1336شمارهٔ ۱۳۶۶: می گذشتی و به سویت نگران می دیدم 1337شمارهٔ ۱۳۶۷: مدتی شد که نظر بر رخ یاری دارم 1338شمارهٔ ۱۳۶۸: گر چه از عقل و دیده و جان برخیزم 1339شمارهٔ ۱۳۶۹: کس بدین روز مبادا که من بد روزم 1340شمارهٔ ۱۳۷۰: دل آواره به جایی ست که من می دان ...1341شمارهٔ ۱۳۷۱: دل صد پاره که صد جا گرهش بر بستم 1342شمارهٔ ۱۳۷۲: سبزه ها نو می دمد بیرون رویم 1343شمارهٔ ۱۳۷۳: ای به چشم تو خمار و خواب هم 1344شمارهٔ ۱۳۷۴: ای رخت چون ماه و از مه بیش هم 1345شمارهٔ ۱۳۷۵: در فراقت زندگانی چون کنم 1346شمارهٔ ۱۳۷۶: باز با درد جدایی چون کنم 1347شمارهٔ ۱۳۷۷: بر جمالت مبتلایم، چون کنم 1348شمارهٔ ۱۳۷۸: میزنی تو غمزه، من جان می کنم 1349شمارهٔ ۱۳۷۹: راز دل پوشیده با جانان برم 1350شمارهٔ ۱۳۸۰: دوش رخ بر آستانش سوده ام 1351شمارهٔ ۱۳۸۱: هر شبی با گریه های خود خوشم 1352شمارهٔ ۱۳۸۲: توبه دیرینه را می بشکنم 1353شمارهٔ ۱۳۸۳: دلبرا، در جان نشین، فی العین هم 1354شمارهٔ ۱۳۸۴: از دو زلف تو شکن وام کنم 1355شمارهٔ ۱۳۸۵: خم آن طره دلبند کشم 1356شمارهٔ ۱۳۸۶: گر سخن زان قد رعنا گویم 1357شمارهٔ ۱۳۸۷: روی تو ماه سما می گوییم 1358شمارهٔ ۱۳۸۸: من عاشقم، نه رعنا، کز دوست کام خ ...1359شمارهٔ ۱۳۸۹: ابر بهار باران، وین چشم خونفشان ...1360شمارهٔ ۱۳۹۰: از دل پیام دارم، بر دوست چون رسا ...1361شمارهٔ ۱۳۹۱: جانا، بر آستانت روزی که جا بگیرم 1362شمارهٔ ۱۳۹۲: از دست دل بر آنم کز جان خود بشور ...1363شمارهٔ ۱۳۹۳: چون نآرم آنکه فارغ زان آشنا گریز ...1364شمارهٔ ۱۳۹۴: کاری چو برنیاید از آه صبح خیزم 1365شمارهٔ ۱۳۹۵: رفتیم ما و دل به یکی سو گذاشتیم 1366شمارهٔ ۱۳۹۶: هر دم گذر به کوی و سرایی که ما ک ...1367شمارهٔ ۱۳۹۷: هر شب به کوی وصل تو دزدیده ره کن ...1368شمارهٔ ۱۳۹۸: ما عافیت نثار ره درد کرده ایم 1369شمارهٔ ۱۳۹۹: رحمی که بر در تو غریب اوفتاده ام 1370شمارهٔ ۱۴۰۰: تا دامن از بساط جهان در کشیده ای ...1371شمارهٔ ۱۴۰۱: خیز، ای به دل نشسته که بیدل نشست ...1372شمارهٔ ۱۴۰۲: بخرام تا به زیر قدم پی سپر شویم 1373شمارهٔ ۱۴۰۳: می خواستم که روزه گشایم نماز شام 1374شمارهٔ ۱۴۰۴: از طره تو جز ره سودا نیافتم 1375شمارهٔ ۱۴۰۵: عمرم گذشت و روی تو دیدن نیافتم 1376شمارهٔ ۱۴۰۶: هرگز ز دور چرخ وفایی نیافتم 1377شمارهٔ ۱۴۰۷: شب تا به روز خون جگر نوش کرده ام 1378شمارهٔ ۱۴۰۸: اول به سینه بهر غمت جای کرده ام 1379شمارهٔ ۱۴۰۹: هر شب فتاده بر در تو خاک در خورم 1380شمارهٔ ۱۴۱۰: تلخاب حسرت است هر آبی که من خورم 1381شمارهٔ ۱۴۱۱: امشب من آن نیم که فغان را فرو بر ...1382شمارهٔ ۱۴۱۲: هر شب به دل تصور نازش فرو برم 1383شمارهٔ ۱۴۱۳: فریاد از این جفا که من از یار می ...1384شمارهٔ ۱۴۱۴: چون ناله بهر دیدنت از ناز برکشم 1385شمارهٔ ۱۴۱۵: نی پای آن که از سر کویت سفر کنم 1386شمارهٔ ۱۴۱۶: هر روز دیده بر ره یاد صبا نهم 1387شمارهٔ ۱۴۱۷: با تو چه روز بود که من آشنا شدم 1388شمارهٔ ۱۴۱۸: ای دیده، پای شو که بر یار می روم 1389شمارهٔ ۱۴۱۹: دل داده ام به دلبر و جانی خریده ...1390شمارهٔ ۱۴۲۰: گر خود سخن ز زهره و از ماه بشنوم 1391شمارهٔ ۱۴۲۱: رو زردی از من است ز چشم سیه گرم 1392شمارهٔ ۱۴۲۲: اگر نه روی تو ببینم، به ماهتاب ن ...1393شمارهٔ ۱۴۲۳: کرشمه کردنت ار چه بلاست، باز ندا ...1394شمارهٔ ۱۴۲۴: برفت عمر و به سوی خدای روی نکردم 1395شمارهٔ ۱۴۲۵: خراب کرد به یک بار خواب نرگس مست ...1396شمارهٔ ۱۴۲۶: گذشت عمر و دمی در رخ تو سیر ندید ...1397شمارهٔ ۱۴۲۷: اگر ز من بروی، تاب دوری تو ندارم 1398شمارهٔ ۱۴۲۸: کجایی، ای به فدای تو گشته جان و ...1399شمارهٔ ۱۴۲۹: دلم ز دست تو خون شد، ندانم این ب ...1400شمارهٔ ۱۴۳۰: بیار، ساقی، دریای بیکرانه به سوی ...1401شمارهٔ ۱۴۳۱: نهفته خورد می آن شوخ و منکر است ...1402شمارهٔ ۱۴۳۲: غمم بکشت که از یار مانده ام، چه ...1403شمارهٔ ۱۴۳۳: برونم از دل پر خون نمی شوی، چه ک ...1404شمارهٔ ۱۴۳۴: گذشت یار و نسازم به خوی او، چه ک ...1405شمارهٔ ۱۴۳۵: برابر لب او انگبین چگونه کنم 1406شمارهٔ ۱۴۳۶: گر آشکار حدیث نهان خویش کنم 1407شمارهٔ ۱۴۳۷: نه بخت آن که به سوی تو جان خویش ...1408شمارهٔ ۱۴۳۸: نه یار وعده بوس و کنار می کندم 1409شمارهٔ ۱۴۳۹: من آن نیم که به عمر از وفای خود ...1410شمارهٔ ۱۴۴۰: ببین که باز به دست تو اوفتاد دلم 1411شمارهٔ ۱۴۴۱: شکست پشت من از بار غم، چه چاره ک ...1412شمارهٔ ۱۴۴۲: گذشت باز بدین سوی ترک کج کلهم 1413شمارهٔ ۱۴۴۳: زبان نماند، ز لعلت سخن کجا یابم 1414شمارهٔ ۱۴۴۴: کجات جویم و گر جویمت، کجا یابم 1415شمارهٔ ۱۴۴۵: کدام سوی روم کز فراق امان یابم 1416شمارهٔ ۱۴۴۶: به جان رسیدم و از دل خبر نمی یاب ...1417شمارهٔ ۱۴۴۷: من آنچه دوش بدین جان مبتلا گفتم 1418شمارهٔ ۱۴۴۸: نبودی آن که منت دلنواز می گفتم 1419شمارهٔ ۱۴۴۹: بیا که بهر تو جان در بلا گرو کرد ...1420شمارهٔ ۱۴۵۰: توانم از همه خوبان نظر بگردانم 1421شمارهٔ ۱۴۵۱: خراب گشتم و با خویش بس نمی آیم 1422شمارهٔ ۱۴۵۲: منم که بی به تو صد گونه داغ می س ...1423شمارهٔ ۱۴۵۳: همه شب از تو به دیوار خانه غم گو ...1424شمارهٔ ۱۴۵۴: رخی که بر کف پای تو سیم تن مالم 1425شمارهٔ ۱۴۵۵: اگر چه از تو دل خسته و غمین دارم 1426شمارهٔ ۱۴۵۶: نه یک دل، ار چه هزار است، آن او ...1427شمارهٔ ۱۴۵۷: نیامده ست به چشم آدمی بدین سانم 1428شمارهٔ ۱۴۵۸: چنین که غمزه خوبان نشست در کینم 1429شمارهٔ ۱۴۵۹: چو من ز دوست به داغ درونه خرسندم 1430شمارهٔ ۱۴۶۰: به دیده ای که ترا دیده ام نمی یا ...1431شمارهٔ ۱۴۶۱: به دیدنت که من خو گرفته می آیم 1432شمارهٔ ۱۴۶۲: ما که در راه غم قدم زده ایم 1433شمارهٔ ۱۴۶۳: ما در این شهر پای بند توایم 1434شمارهٔ ۱۴۶۴: غم کشی چند یار خویش کنم 1435شمارهٔ ۱۴۶۵: خیز تا باده در پیاله کنیم 1436شمارهٔ ۱۴۶۶: هر شب از شوق جامه پاره کنم 1437شمارهٔ ۱۴۶۷: چون شکر زان دو لعل تر بکنم 1438شمارهٔ ۱۴۶۸: جان من از غمت چنان شده ام 1439شمارهٔ ۱۴۶۹: گر در وصل را گشاد دهیم 1440شمارهٔ ۱۴۷۰: تیغ برکش که تا ز سر برهیم 1441شمارهٔ ۱۴۷۱: گل دل تازه گردد از دم خم 1442شمارهٔ ۱۴۷۲: این تویی تا به خواب می بینم 1443شمارهٔ ۱۴۷۳: رویت، ای نازنین، که می بینم 1444شمارهٔ ۱۴۷۴: دوش می رفت و آه می کردم 1445شمارهٔ ۱۴۷۵: دل به زلفت سپردم و رفتم 1446شمارهٔ ۱۴۷۶: دل ز مهر تو در که پیوندم 1447شمارهٔ ۱۴۷۷: من اگر دوستت همی دارم 1448شمارهٔ ۱۴۷۸: ای وجود تو دیده جانم 1449شمارهٔ ۱۴۷۹: سحرگه که بیدار گردیده بودم 1450شمارهٔ ۱۴۸۰: من از دست دل دوش دیوانه بودم 1451شمارهٔ ۱۴۸۱: من آن ترک طناز را می شناسم 1452شمارهٔ ۱۴۸۲: ز عشقت من خسته جان می خراشم 1453شمارهٔ ۱۴۸۳: گذشت آن که من صبر و دین داشتم 1454شمارهٔ ۱۴۸۴: چو نام تو در نامه ای دیده ام 1455شمارهٔ ۱۴۸۵: بیا تا بی گل و صهبا نباشیم 1456شمارهٔ ۱۴۸۶: بحل کن آن همه خونها که در غمت خو ...1457شمارهٔ ۱۴۸۷: دوستان در ره دل سنگ گران است تنم 1458شمارهٔ ۱۴۸۸: گر رسم روزی به تو نوآشنایی ها کن ...1459شمارهٔ ۱۴۸۹: چون ز تو می نتوانم که شکیبا باشم 1460شمارهٔ ۱۴۹۰: ز عشقت خواستم از جان و یک دم با ...1461شمارهٔ ۱۴۹۱: عاشق شدم، با یار بدعهد وغا کردم 1462شمارهٔ ۱۴۹۲: زین پس سر آن نیست که من زهد فروش ...1463شمارهٔ ۱۴۹۳: گر من به کمند تو گرفتار نباشم 1464شمارهٔ ۱۴۹۴: چون دولت آن نیست که پهلوی تو باش ...1465شمارهٔ ۱۴۹۵: عشقت نصیب من همه غم داد، درد هم 1466شمارهٔ ۱۴۹۶: ماهی رود و من همه شب خواب ندانم 1467شمارهٔ ۱۴۹۷: دریاب که من طاقت هجر تو ندارم 1468شمارهٔ ۱۴۹۸: ابر می بارد و من بار سفر می بندم 1469شمارهٔ ۱۴۹۹: مرا بین کاندرین حالت سر و سامان ...1470شمارهٔ ۱۵۰۰: باز این دل من رو به که آورد، ندا ...1471شمارهٔ ۱۵۰۱: وقتی ازین پیش تر خوشدلیی داشتیم 1472شمارهٔ ۱۵۰۲: بس به مویت اسیر شد جانم 1473شمارهٔ ۱۵۰۳: از پس عمر شبی هم نفس یار شدم 1474شمارهٔ ۱۵۰۴: از آن لب می وزد بویی و بوی خون ن ...1475شمارهٔ ۱۵۰۵: غبار مشک می خیزد، ندانم تا چه با ...1476شمارهٔ ۱۵۰۶: همی رفتی و می گفتند اندر حسن فرد ...1477شمارهٔ ۱۵۰۷: شب ست این وه چه بی پایان و یا خو ...1478شمارهٔ ۱۵۰۸: درآ، ای شاخ گل، خندان و مجلس را ...1479شمارهٔ ۱۵۰۹: بهار آمد، ولی سرو گلستان چون توا ...1480شمارهٔ ۱۵۱۰: زهی رسم بناگوشت گل اندر سبزه پرو ...1481شمارهٔ ۱۵۱۱: مرا قامت چو چوگان است و سر چون گ ...1482شمارهٔ ۱۵۱۲: شبی با ما خیال خویشتن را میهمان ...1483شمارهٔ ۱۵۱۳: وصیت می کنم، گر بشنود ابرو کمان ...1484شمارهٔ ۱۵۱۴: ندارم روزی از رویت به جز حیرت گه ...1485شمارهٔ ۱۵۱۵: مخند از درد من، جانا، نه بر بازی ...1486شمارهٔ ۱۵۱۶: با چون تو مهی یک شب گر خواب توان ...1487شمارهٔ ۱۵۱۷: گیسوی ترا نسبت با شب نتوان کردن 1488شمارهٔ ۱۵۱۸: یوسف چو رخت ماهی در خواب ندیده س ...1489شمارهٔ ۱۵۱۹: مبارک باد، ماه روزه داران 1490شمارهٔ ۱۵۲۰: خمار و خواب و چشم کافرش بین 1491شمارهٔ ۱۵۲۱: برآمد ماه عید از اوج گردون 1492شمارهٔ ۱۵۲۲: شبی بخرام و مه را کار بشکن 1493شمارهٔ ۱۵۲۳: خوش آمد با توام دیدار کردن 1494شمارهٔ ۱۵۲۴: بر آن رویی که نتوان می گرفتن 1495شمارهٔ ۱۵۲۵: نه بی یادت برآید یک دم از من 1496شمارهٔ ۱۵۲۶: روزی که به عالم است شب دان 1497شمارهٔ ۱۵۲۷: از همچو تویی برید نتوان 1498شمارهٔ ۱۵۲۸: ای میر همه شکر فروشان 1499شمارهٔ ۱۵۲۹: زین خوش پسران و شکل ایشان 1500شمارهٔ ۱۵۳۰: ای آرزوی امیدواران 1501شمارهٔ ۱۵۳۱: سر مست رود چو در گلستان 1502شمارهٔ ۱۵۳۲: تا از بر تو جدا شدم من 1503شمارهٔ ۱۵۳۳: جانا، گذری به بوستان کن 1504شمارهٔ ۱۵۳۴: یک دم فراموشم نه ای، گر چه نیاری ...1505شمارهٔ ۱۵۳۵: سودای خوبان کم نشد، زین جان غم ف ...1506شمارهٔ ۱۵۳۶: ماهی گذشت و شب نخفت این دیده بید ...1507شمارهٔ ۱۵۳۷: ماه هلال ابروی من عقل مرا شیدا م ...1508شمارهٔ ۱۵۳۸: مانا که بگشاید دلم، بندی ز گیسو ...1509شمارهٔ ۱۵۳۹: هر مجلسی و ساقیی، من در خمار خوی ...1510شمارهٔ ۱۵۴۰: خونی ز چشمم می رود، در انتظار کی ...1511شمارهٔ ۱۵۴۱: آمد بهار، ای یار من، بشکفت گلها ...1512شمارهٔ ۱۵۴۲: بالای تست این پیش من یا سرو بستا ...1513شمارهٔ ۱۵۴۳: ز اندازه بگذشت آرزو، طاقت ندارم ...1514شمارهٔ ۱۵۴۴: خواهی دلا، فردوس جان، رخسار جانا ...1515شمارهٔ ۱۵۴۵: خواب ز چشم من بشد، چشم تو بست خو ...1516شمارهٔ ۱۵۴۶: آفت زهد و توبه شد ترک شرابخوار م ...1517شمارهٔ ۱۵۴۷: گر چه ز خوی نازکت سوخته گشت جان ...1518شمارهٔ ۱۵۴۸: تنگ نبات چون بود، لب بگشا که هم ...1519شمارهٔ ۱۵۴۹: رفتی و شد بی تو جانم زار، باز آی ...1520شمارهٔ ۱۵۵۰: آخر، ای خود بین من، روزی به غمخو ...1521شمارهٔ ۱۵۵۱: آن کلاه کج بر آن سرو بلند او ببی ...1522شمارهٔ ۱۵۵۲: صبح دولت می دمد یا خود رخ جانانس ...1523شمارهٔ ۱۵۵۳: ای به کویت هر سحرگه جای تنها مان ...1524شمارهٔ ۱۵۵۴: باش تا مشکت ز برگ یاسمین آید برو ...1525شمارهٔ ۱۵۵۵: دوش سرمست آن نگار نازنین آمد برو ...1526شمارهٔ ۱۵۵۶: نام گل بردن به پیشت بر زبان آید ...1527شمارهٔ ۱۵۵۷: عافیت را در همه عالم نمی یابم نش ...1528شمارهٔ ۱۵۵۸: آن که فصل گل همی گویند، اینک آمد ...1529شمارهٔ ۱۵۵۹: جان من از بیدلان، آخر گهی یادی ب ...1530شمارهٔ ۱۵۶۰: چشم را در ملک خوبی شحنه بیداد کن 1531شمارهٔ ۱۵۶۱: عاشقان را گه گهی از رخ نوایی تاز ...1532شمارهٔ ۱۵۶۲: ترک من بر عزم رفتن تیر در ترکش م ...1533شمارهٔ ۱۵۶۳: ناز در چشم و کرشمه در سر ابرو مک ...1534شمارهٔ ۱۵۶۴: بی وفا یارا، چنین هم بی وفاداری ...1535شمارهٔ ۱۵۶۵: تا کی، ای مه روی، کین انگیختن 1536شمارهٔ ۱۵۶۶: خویش را در کوی بی خویشی فگن 1537شمارهٔ ۱۵۶۷: عمر برفت و نرفت عشق ز سودای من 1538شمارهٔ ۱۵۶۸: ای دل، از آنها که رفت، گر بتوانی ...1539شمارهٔ ۱۵۶۹: از شب گیسوی تست روشنی روز من 1540شمارهٔ ۱۵۷۰: ای دل، به چشم عبرت نظاره جهان کن 1541شمارهٔ ۱۵۷۱: یک ره ز در برون آ، قصد هزار جان ...1542شمارهٔ ۱۵۷۲: تا چند کوشی آخر در خون بیگناهان 1543شمارهٔ ۱۵۷۳: ای دور مانده از نظر دورماندگان 1544شمارهٔ ۱۵۷۴: ای تیغ بر کشیده چو مردم کشندگان 1545شمارهٔ ۱۵۷۵: ای بی خبر، ز دیده بی خواب عاشقان 1546شمارهٔ ۱۵۷۶: ای باد، بوی یار بدین مبتلا رسان 1547شمارهٔ ۱۵۷۷: برداشتن نظر ز نگاری نمی توان 1548شمارهٔ ۱۵۷۸: بنشست عشق یار به جانم چنان درون 1549شمارهٔ ۱۵۷۹: دل می بری و در خم مو می کنی، مکن 1550شمارهٔ ۱۵۸۰: ای دیده، بیش در رخ جانان نظر مکن 1551شمارهٔ ۱۵۸۱: عزم برون چو مست خماری شوی، مکن 1552شمارهٔ ۱۵۸۲: ای دل، ز وعده کج آن شوخ یاد کن 1553شمارهٔ ۱۵۸۳: ای دل، علم به ملک قناعت بلند کن 1554شمارهٔ ۱۵۸۴: جانا، شبی به کوی غریبان مقام کن 1555شمارهٔ ۱۵۸۵: امروز باز شکل دگرگشت یار من 1556شمارهٔ ۱۵۸۶: باز آمد آن که سوخته اوست جان من 1557شمارهٔ ۱۵۸۷: ای بوده در قفای تو دایم دعای من 1558شمارهٔ ۱۵۸۸: کم زان که جان به کوی تو دانیم سو ...1559شمارهٔ ۱۵۸۹: خوش است میکده، ساقی، به روی همنف ...1560شمارهٔ ۱۵۹۰: رو، ای صبا و سلامم به دلنواز رسا ...1561شمارهٔ ۱۵۹۱: نظر چگونه توان در همه جهان کردن 1562شمارهٔ ۱۵۹۲: صواب نیست به تو فکر حور عین کردن 1563شمارهٔ ۱۵۹۳: میسر ار شود از چون تو نخل برخورد ...1564شمارهٔ ۱۵۹۴: چنین که بی تو زمان نمی توان بودن 1565شمارهٔ ۱۵۹۵: اگر بخواهمش آن روی دلستان دیدن 1566شمارهٔ ۱۵۹۶: ز زلف تو کمر فتنه بر میان بستن 1567شمارهٔ ۱۵۹۷: دلم که سوخت ز عشقش چراغ جان من ا ...1568شمارهٔ ۱۵۹۸: بیار ساقی و جام شراب در گردان 1569شمارهٔ ۱۵۹۹: دریغ صحبت دیرینه وفاداران 1570شمارهٔ ۱۶۰۰: آخر نگاهی بر حال ما کن 1571شمارهٔ ۱۶۰۱: سبزه همان و گل و صحرا همان 1572شمارهٔ ۱۶۰۲: روی ترش کرده به یاران مبین 1573شمارهٔ ۱۶۰۳: ای سمن نامه وفا بستان 1574شمارهٔ ۱۶۰۴: عالم از جام لب خراب مکن 1575شمارهٔ ۱۶۰۵: گواه جبین است بر درد من 1576شمارهٔ ۱۶۰۶: دل شکیبا نمی توان کردن 1577شمارهٔ ۱۶۰۷: من خسته را ز آن خود کن، ببین 1578شمارهٔ ۱۶۰۸: چه کنم کز دل من آن صنم آید بیرون 1579شمارهٔ ۱۶۰۹: ای شکل و بالایت بلا، از بهر جان ...1580شمارهٔ ۱۶۱۰: چه بلاست از دو چشمت نظر نیاز کرد ...1581شمارهٔ ۱۶۱۱: گر ز شوخی نیستت پروای من 1582شمارهٔ ۱۶۱۲: یار بی فرمان و دل هم همچنان 1583شمارهٔ ۱۶۱۳: همی ریزی به بازی خون یاران 1584شمارهٔ ۱۶۱۴: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1585شمارهٔ ۱۶۱۵: دل گمگشته به بازار خریدن نتوان 1586شمارهٔ ۱۶۱۶: در ره عشق از بلا آزاد نتوان زیست ...1587شمارهٔ ۱۶۱۷: آرایش مجلس تویی، مجلس بیارا هر ز ...1588شمارهٔ ۱۶۱۸: یک دگر خلق به سودای دل و جان گفت ...1589شمارهٔ ۱۶۱۹: جانا همان و دل همان درد من شیدا ...1590شمارهٔ ۱۶۲۰: صبح دمید و روز شد، شمع به گوشه ن ...1591شمارهٔ ۱۶۲۱: ای مشک وام داده زلفت به آهوی چین 1592شمارهٔ ۱۶۲۲: خه از کجاها می رسی آلوده می همچن ...1593شمارهٔ ۱۶۲۳: از خانه دشمن خاست دل، فریاد کردن ...1594شمارهٔ ۱۶۲۴: آستان یار و آن گه خون من 1595شمارهٔ ۱۶۲۵: عیش من تلخ است ازان شکر لب شیرین ...1596شمارهٔ ۱۶۲۶: صد ره گذری هر دم بر جان خراب من 1597شمارهٔ ۱۶۲۷: سواره اینک آن سرو روانم می رود ب ...1598شمارهٔ ۱۶۲۸: چشم است، یارب، آنچنان یا خود بلا ...1599شمارهٔ ۱۶۲۹: آه ازین تنگ قبایان شده تنگم داما ...1600شمارهٔ ۱۶۳۰: ای جهانی کشته، جان چند کس خواهی ...1601شمارهٔ ۱۶۳۱: بنشین نفسی کز همه لطف تو بس است ...1602شمارهٔ ۱۶۳۲: ای آشنا، درین چه بی بن نظاره کن 1603شمارهٔ ۱۶۳۳: چون همی دانی که تن چون جان نهان ...1604شمارهٔ ۱۶۳۴: ای غمت خوش تر ز شادی کسان 1605شمارهٔ ۱۶۳۵: یک شب، ای ماه جهان افروز من 1606شمارهٔ ۱۶۳۶: از آن خویش کنم من که جان دهم بست ...1607شمارهٔ ۱۶۳۷: گر هوس بردم به رویت چشم خود بر د ...1608شمارهٔ ۱۶۳۸: چون بستدی دل من، پرسشم کن به ازی ...1609شمارهٔ ۱۶۳۹: آخر بگو، ای نازنین، ناز تو تا کی ...1610شمارهٔ ۱۶۴۰: در سرم باز هوایی ست که گفتن نتوا ...1611شمارهٔ ۱۶۴۱: امروز به نظاره آن سرو خرامان 1612شمارهٔ ۱۶۴۲: ز سر کرشمه یک ره نظری به روی من ...1613شمارهٔ ۱۶۴۳: منم و خیال بازی شب و روز با جوان ...1614شمارهٔ ۱۶۴۴: دلم را کرد صد پاره به سینه خار خ ...1615شمارهٔ ۱۶۴۵: دلم آشفته شد، جانا، به بالای بلا ...1616شمارهٔ ۱۶۴۶: مه شبگرد من امشب چو مه می گشت و ...1617شمارهٔ ۱۶۴۷: دو رخ بنمای و بازار کواکب بشکن ا ...1618شمارهٔ ۱۶۴۸: بدینسان کز غمت بر خاک دارم هر زم ...1619شمارهٔ ۱۶۴۹: بیچاره دلم خون شد در پیش خیال تو 1620شمارهٔ ۱۶۵۰: ای جان من آویزان از بند قبای تو 1621شمارهٔ ۱۶۵۱: آن کیست که می آید صد لشکر دل با ...1622شمارهٔ ۱۶۵۲: از دوری خود، جانا، حال دل من بشن ...1623شمارهٔ ۱۶۵۳: ای رهزن عشاق، چه عیار کسی تو 1624شمارهٔ ۱۶۵۴: خلقی همه در شهر و مرا جا به دگر ...1625شمارهٔ ۱۶۵۵: ای سبزه دمانید به گرد قمر از مو 1626شمارهٔ ۱۶۵۶: من اینجا و دل گمره در آن کو 1627شمارهٔ ۱۶۵۷: زینسان که ناوک می زند چشم شکاران ...1628شمارهٔ ۱۶۵۸: آن شکل جولانش نگر، وان خلق در دن ...1629شمارهٔ ۱۶۵۹: ترکی ست بدخو آنکه من دارم سر و س ...1630شمارهٔ ۱۶۶۰: خیزد چو از خواب آن پسر تا کس نشو ...1631شمارهٔ ۱۶۶۱: ای زندگانی بخش من لعل شکر گفتار ...1632شمارهٔ ۱۶۶۲: گر چه که هست خون دل باده خوشگوار ...1633شمارهٔ ۱۶۶۳: تا به زمانه شد خبر از مه با کمال ...1634شمارهٔ ۱۶۶۴: باز به خون خلق شد چشم جفانمای تو 1635شمارهٔ ۱۶۶۵: نیست گشاده چشم من جز به خیال روی ...1636شمارهٔ ۱۶۶۶: روی یار از سبزه تر بوستانی یافت ...1637شمارهٔ ۱۶۶۷: مست می گردی ز خانه، بیش نافرمان ...1638شمارهٔ ۱۶۶۸: مردم چشم مرا برد آب و گر آیی درو 1639شمارهٔ ۱۶۶۹: از من، ای ساده پسر، دور مشو 1640شمارهٔ ۱۶۷۰: پر زخم است و شکست زلف گرانبار تو 1641شمارهٔ ۱۶۷۱: پرده صبرم درید غمزه دلدوز تو 1642شمارهٔ ۱۶۷۲: گر نه کمند بلاست بر دل عشاق تو 1643شمارهٔ ۱۶۷۳: نوبت خوبی زدند در شب گیسوی تو 1644شمارهٔ ۱۶۷۴: عاشق و دیوانه ام، سلسله یار کو 1645شمارهٔ ۱۶۷۵: خون گریم ار چه از ستم بیکران تو 1646شمارهٔ ۱۶۷۶: هر جا که لب به خنده گشاید دهان ت ...1647شمارهٔ ۱۶۷۷: کس چون جهد ز گیسوی همچون کمند تو 1648شمارهٔ ۱۶۷۸: گر باده می خورم به سر من خمار تو 1649شمارهٔ ۱۶۷۹: هر شب منم فتاده به گرد سرای تو 1650شمارهٔ ۱۶۸۰: بوی وفا ز طره عنبرفشان تو 1651شمارهٔ ۱۶۸۱: مست آمد آن نگار که ما مست روی او 1652شمارهٔ ۱۶۸۲: عشق نوست و یار نوست و بهار نو 1653شمارهٔ ۱۶۸۳: سوی شکار، ای پسر نازنین، مرو 1654شمارهٔ ۱۶۸۴: ای خرد مست لعل چون می تو 1655شمارهٔ ۱۶۸۵: ای به بالا بلند و زیبا تو 1656شمارهٔ ۱۶۸۶: یا دلم را به راز محرم شو 1657شمارهٔ ۱۶۸۷: لاله دمد از خون شهیدان غم او 1658شمارهٔ ۱۶۸۸: تا شدم چشم آشنا با روی تو 1659شمارهٔ ۱۶۸۹: آیین تو دل بردن است، ای چشم خلقی ...1660شمارهٔ ۱۶۹۰: دل و جان مرا زاندازه و بگذشت آرز ...1661شمارهٔ ۱۶۹۱: ز دلها لشکری دارد سخن با تاجدارا ...1662شمارهٔ ۱۶۹۲: ای گلستان ترا بالای سرو 1663شمارهٔ ۱۶۹۳: همی گویم که وقتی، ز آن مشتاقان م ...1664شمارهٔ ۱۶۹۴: بیا، ای باغ جان، تا بنگرم سرو رو ...1665شمارهٔ ۱۶۹۵: امشب، ای باد، یکی جانب آن بستان ...1666شمارهٔ ۱۶۹۶: عارض همچون نگارستان تو 1667شمارهٔ ۱۶۹۷: کارم از دست برفته ست ز نادیدن تو 1668شمارهٔ ۱۶۹۸: دلی دارم چو دامان گل از غم چاک گ ...1669شمارهٔ ۱۶۹۹: چه شکل است این که می آید سمند نا ...1670شمارهٔ ۱۷۰۰: من ار چه هر شب از شبهای هجرش می ...1671شمارهٔ ۱۷۰۱: تو دور افتاده از ما و نگنجد شوق ...1672شمارهٔ ۱۷۰۲: ای از رقم شبگون دیباچه مه کرده 1673شمارهٔ ۱۷۰۳: ای جان، چو سخن گویم مستانه و رند ...1674شمارهٔ ۱۷۰۴: ای رفته و ترک من بدنام گرفته 1675شمارهٔ ۱۷۰۵: دلی دارم ز هجران پاره پاره 1676شمارهٔ ۱۷۰۶: دلم در عشق جانان گشته پاره 1677شمارهٔ ۱۷۰۷: نسیم زلف بر دست صبا ده 1678شمارهٔ ۱۷۰۸: چو بنمایی رخ گلنار گونه 1679شمارهٔ ۱۷۰۹: گشادم دیده روی تو ناگه 1680شمارهٔ ۱۷۱۰: تا دل ز توام به غم نشسته 1681شمارهٔ ۱۷۱۱: در خون منم، ای صنم، نشسته 1682شمارهٔ ۱۷۱۲: ای در دل من مقیم گشته 1683شمارهٔ ۱۷۱۳: ای در دل من چو جان نشسته 1684شمارهٔ ۱۷۱۴: ای آرزوی دل شکسته 1685شمارهٔ ۱۷۱۵: ای آمده جان هر شکسته 1686شمارهٔ ۱۷۱۶: ای دهلی و ای بتان ساده 1687شمارهٔ ۱۷۱۷: ای غالیه گرد ماه سوده 1688شمارهٔ ۱۷۱۸: ای حسن، تو آفت زمانه 1689شمارهٔ ۱۷۱۹: ای آرزوی هزار سینه 1690شمارهٔ ۱۷۲۰: عید است خوبان نیم شب در کوی خمار ...1691شمارهٔ ۱۷۲۱: ای قبله ابروی تو محراب ابرار آمد ...1692شمارهٔ ۱۷۲۲: عید است و ساقی در قدح جام مصفا د ...1693شمارهٔ ۱۷۲۳: جانا، روان کن راحتی، ای راحت جان ...1694شمارهٔ ۱۷۲۴: ای غمزه خون ریز تو خونم به افسون ...1695شمارهٔ ۱۷۲۵: دوش در آمد از درم تازه چو باد صب ...1696شمارهٔ ۱۷۲۶: گر کنی گشت چمن با شوخ و با شنگی ...1697شمارهٔ ۱۷۲۷: همه شب رود رهی رو به ره صبا نشست ...1698شمارهٔ ۱۷۲۸: مه من خراب گشتم ز رخت به یک نظار ...1699شمارهٔ ۱۷۲۹: نوبهار است و چمن جلوه جوزا کرده 1700شمارهٔ ۱۷۳۰: ای به خشم از بر من رفته و تنها م ...1701شمارهٔ ۱۷۳۱: منم امروز ز روی چو تو یاری مانده 1702شمارهٔ ۱۷۳۲: ای صبا، از زلف او بندی بخواه 1703شمارهٔ ۱۷۳۳: هر شب از سودای آن زلف سیاه 1704شمارهٔ ۱۷۳۴: ای جفایت بر من مسکین همه 1705شمارهٔ ۱۷۳۵: ای ترا جور و جفا آیین همه 1706شمارهٔ ۱۷۳۶: جان من بر دست بیدادم مده 1707شمارهٔ ۱۷۳۷: باغ بین فصل بهاری ساخته 1708شمارهٔ ۱۷۳۸: ای جهان چشم سیاهت بسته 1709شمارهٔ ۱۷۳۹: خسروا گر عاشقی جام بلا پیش نه 1710شمارهٔ ۱۷۴۰: از لب او، ای خیال، نقل لب ما مده 1711شمارهٔ ۱۷۴۱: ای از گل تو ما را در دیده خار ما ...1712شمارهٔ ۱۷۴۲: مهر تو در دل من مانند جان نشسته 1713شمارهٔ ۱۷۴۳: ماییم و مجلس می خوبی سه چار ساده 1714شمارهٔ ۱۷۴۴: از بس که ریخت چشمم بهر تو خون تی ...1715شمارهٔ ۱۷۴۵: روزی به لاغ گفتم کت نسبتی ست با ...1716شمارهٔ ۱۷۴۶: شمع فلک برآید با آتشین زبانه 1717شمارهٔ ۱۷۴۷: من بهر تو به دیده و دل خانه ساخت ...1718شمارهٔ ۱۷۴۸: ای عشقت آتشی به همه شهر درزده 1719شمارهٔ ۱۷۴۹: بیا شبی بر من سرخوش از شراب شده 1720شمارهٔ ۱۷۵۰: رسید وقت که هر روز بامداد پگه 1721شمارهٔ ۱۷۵۱: به کوی عقل مرو، گر به عشوه بردی ...1722شمارهٔ ۱۷۵۲: مدار جان من از بهر جان ما روزه 1723شمارهٔ ۱۷۵۳: مهی در آمده و در درونه جا کرده 1724شمارهٔ ۱۷۵۴: چو بوی زلف تو همراهی صبا کرده 1725شمارهٔ ۱۷۵۵: بکش به گرد رخ خط دلربا پرده 1726شمارهٔ ۱۷۵۶: چو خاست صبحدم آن مه ز خواب پژمرد ...1727شمارهٔ ۱۷۵۷: مکش به ناز مرا، ای به ناز پرورده 1728شمارهٔ ۱۷۵۸: ای فراق تو یار دیرینه 1729شمارهٔ ۱۷۵۹: ای رخت شمع حسن برکرده 1730شمارهٔ ۱۷۶۰: مه به زلف تو گر شود بسته 1731شمارهٔ ۱۷۶۱: جهان تا مه روشنت ساخته 1732شمارهٔ ۱۷۶۲: لبت در سخن انگبین ریخته 1733شمارهٔ ۱۷۶۳: در اوصاف خود عقل را ره مده 1734شمارهٔ ۱۷۶۴: قلاشم، ای منکر، مرا دربانی میخان ...1735شمارهٔ ۱۷۶۵: جان بهانه طلب و شکل تو نازآلوده 1736شمارهٔ ۱۷۶۶: ای گل که چنین در بغلت تنگ گرفته 1737شمارهٔ ۱۷۶۷: ای دل، ار تو عاشقی، زین غم خلاص ...1738شمارهٔ ۱۷۶۸: به گردت باد سردی هر دم از عشاق د ...1739شمارهٔ ۱۷۶۹: به باغ سایه ابرست و آب در سایه 1740شمارهٔ ۱۷۷۰: ای لبت شهر پر شکر کرده 1741شمارهٔ ۱۷۷۱: قاصد نیامد کآورد زان نامسلمان نا ...1742شمارهٔ ۱۷۷۲: شهری ست معمور و درو از هر طرف مه ...1743شمارهٔ ۱۷۷۳: جان ز هجرت چیست، زار افتاده ای 1744شمارهٔ ۱۷۷۴: هر روز کافتاب برآرد زبانه ای 1745شمارهٔ ۱۷۷۵: فریاد کاندر شهر ما خون می کند عی ...1746شمارهٔ ۱۷۷۶: خردی هنوز و کودکی، ای نازنین، بر ...1747شمارهٔ ۱۷۷۷: دیری ست کای گلبرگ تر بر روی ما خ ...1748شمارهٔ ۱۷۷۸: ای درد بیدرد دلم، تاراج پنهان کر ...1749شمارهٔ ۱۷۷۹: ای که چشم من به روی خویش روشن کر ...1750شمارهٔ ۱۷۸۰: سینه ام را از غم عالم تو بی غم ک ...1751شمارهٔ ۱۷۸۱: ای که در هیچ غمی با دل من یار نه ...1752شمارهٔ ۱۷۸۲: ای که در دیده درونی و در آغوش نه ...1753شمارهٔ ۱۷۸۳: خنده را سوختن جان من آموخته ای 1754شمارهٔ ۱۷۸۴: آتش اندر آب هرگز دیده ای 1755شمارهٔ ۱۷۸۵: باز بر خونم کمر بربسته ای 1756شمارهٔ ۱۷۸۶: سر در خمار، شب به کنار که بوده ا ...1757شمارهٔ ۱۷۸۷: ای ده یکی ز خوبی تو مه، چگونه ای 1758شمارهٔ ۱۷۸۸: مشک بر اطراف مه آورده ای 1759شمارهٔ ۱۷۸۹: ز آب ملاحت که رخ آلوده ای 1760شمارهٔ ۱۷۹۰: گر چه به هر سخن دلم از تن ربوده ...1761شمارهٔ ۱۷۹۱: تو شوخ هر کجا لب خندان گشوده ای 1762شمارهٔ ۱۷۹۲: آن دل خراب شد که تو آباد دیده ای 1763شمارهٔ ۱۷۹۳: تو با آن رو بگو مه را، چه باشی 1764شمارهٔ ۱۷۹۴: چه بد کردیم کز ما برشکستی 1765شمارهٔ ۱۷۹۵: چون می نرسد دست به پایی که تو دا ...1766شمارهٔ ۱۷۹۶: رخساره مکن راست به جایی که تو با ...1767شمارهٔ ۱۷۹۷: مست آمده ای باز به مهمان که بودی 1768شمارهٔ ۱۷۹۸: دیدی که حق خدمت بسیار ندیدی 1769شمارهٔ ۱۷۹۹: ای باد، حدیث دلم آنجاش بگویی 1770شمارهٔ ۱۸۰۰: ای باد، سلام دلم آنجا برسانی 1771شمارهٔ ۱۸۰۱: ای آنکه تو سلطان همه سیمبرانی 1772شمارهٔ ۱۸۰۲: شتربانا، دمی محمل میارای 1773شمارهٔ ۱۸۰۳: مرا زان میر خوبان نیست روزی 1774شمارهٔ ۱۸۰۴: چه کردم کآخرم فرمان نکردی 1775شمارهٔ ۱۸۰۵: چنین کان خنده شیرین تو کردی 1776شمارهٔ ۱۸۰۶: ز رحمت چشم بر چاکر نداری 1777شمارهٔ ۱۸۰۷: شکستی طره، تا در سر چه داری 1778شمارهٔ ۱۸۰۸: مرا چند آخر از خود دور داری 1779شمارهٔ ۱۸۰۹: دلا، با غمزه خوبان چه بازی 1780شمارهٔ ۱۸۱۰: رخساره چه می پوشی، در کینه چه می ...1781شمارهٔ ۱۸۱۱: اگر تو سرگذشت من بدانی 1782شمارهٔ ۱۸۱۲: نگارین مرا شد نوجوانی 1783شمارهٔ ۱۸۱۳: سزد گر نیکویی در من ببینی 1784شمارهٔ ۱۸۱۴: دیوانه شدم ز یار بدخوی 1785شمارهٔ ۱۸۱۵: بر لب اثر شراب داری 1786شمارهٔ ۱۸۱۶: جانا، تو زغم خبر نداری 1787شمارهٔ ۱۸۱۷: نی کار کسی ست عشقبازی 1788شمارهٔ ۱۸۱۸: ای برده دلم به دلستانی 1789شمارهٔ ۱۸۱۹: ای آنکه تمام هم چو ماهی 1790شمارهٔ ۱۸۲۰: ای مردم دیده نکویی 1791شمارهٔ ۱۸۲۱: بخرام، ای سرو روان کز باغ رضوان ...1792شمارهٔ ۱۸۲۲: ای قامت چون شاخ گل، از برگ گل خن ...1793شمارهٔ ۱۸۲۳: ای مه، بدین چابک روی، از آسمان ک ...1794شمارهٔ ۱۸۲۴: زینسان که از هر موی خود زنجیر صد ...1795شمارهٔ ۱۸۲۵: ای چهره زیبای تو رشک بتان آزری 1796شمارهٔ ۱۸۲۶: جان به فدات می کنم، بو که از آن ...1797شمارهٔ ۱۸۲۷: نیست دلی که هر دمش آفت دین نمی ش ...1798شمارهٔ ۱۸۲۸: قصد که داری، ای پسر، باز چنین که ...1799شمارهٔ ۱۸۲۹: می گذری که سینه را وقف هوای خود ...1800شمارهٔ ۱۸۳۰: دست به گل نمی زنی، زانکه نگار من ...1801شمارهٔ ۱۸۳۱: کج کلها، کمان کشا، تنگ قبای کیست ...1802شمارهٔ ۱۸۳۲: ای ز غبار خنگ تو یافته دیده روشن ...1803شمارهٔ ۱۸۳۳: رخ خوبت به چه ماند، به گلستان و ...1804شمارهٔ ۱۸۳۴: خواستم زو آبرویی، گفت «بیهوده مگ ...1805شمارهٔ ۱۸۳۵: باز این ابر بهاری از کجا آید همی 1806شمارهٔ ۱۸۳۶: سبزه نوخیز است و باران در فشان آ ...1807شمارهٔ ۱۸۳۷: باز بهر جان ما را ناز در سر می ک ...1808شمارهٔ ۱۸۳۸: ای پریوش، هر چه رسم مردمی کم می ...1809شمارهٔ ۱۸۳۹: هر زمانی از کرشمه خویشتن بینی کن ...1810شمارهٔ ۱۸۴۰: چتر عنبروش کن از گیسو که سلطان م ...1811شمارهٔ ۱۸۴۱: گر تو سیمین سرو را شکل سرافرازی ...1812شمارهٔ ۱۸۴۲: جان شیرین منی، ای از لطافت چون پ ...1813شمارهٔ ۱۸۴۳: چه شدت که از کرشمه نظری به ما نک ...1814شمارهٔ ۱۸۴۴: ز نظر اگر چه دوری، شب و روز در ح ...1815شمارهٔ ۱۸۴۵: بسم از جمال ساقی و شراب ارغوانی 1816شمارهٔ ۱۸۴۶: نفسی که با نگاری گذرد به شادمانی 1817شمارهٔ ۱۸۴۷: خنده ای کن شکرستان دهن بازگشای 1818شمارهٔ ۱۸۴۸: عالم آشوب تر از طره طراه خودی 1819شمارهٔ ۱۸۴۹: می به جام ار چه زخون من مسکین دا ...1820شمارهٔ ۱۸۵۰: بختم از خواب در آمد چو تو با من ...1821شمارهٔ ۱۸۵۱: گر تو رنج من مسکین گدا بشناسی 1822شمارهٔ ۱۸۵۲: نوبهار است و گل و موسم عید، ای س ...1823شمارهٔ ۱۸۵۳: باز، ای سرو خرامان، ز کجا می آیی 1824شمارهٔ ۱۸۵۴: آن نه روییست که ماهی ست بدان زیب ...1825شمارهٔ ۱۸۵۵: چو منی را مده از دست که کمتر یاب ...1826شمارهٔ ۱۸۵۶: جان من، بی من درمانده تنها چونی 1827شمارهٔ ۱۸۵۷: بی تو، ای بی تو به جان آمده جانم ...1828شمارهٔ ۱۸۵۸: دلها به غمزه دزدی، چون خنده برگش ...1829شمارهٔ ۱۸۵۹: ای بیغم از دل من، بسیار شد جدایی 1830شمارهٔ ۱۸۶۰: ای که تاراج دل و دین می دهی 1831شمارهٔ ۱۸۶۱: سرمه اندر چشم خودبین می کنی 1832شمارهٔ ۱۸۶۲: آنکه جان گویند خلقی، آن تویی 1833شمارهٔ ۱۸۶۳: ای ز رویت چشم جان را روشنی 1834شمارهٔ ۱۸۶۴: ترک من، بر شکل دیگر می روی 1835شمارهٔ ۱۸۶۵: تا فراقت تاخت بر من بارگی 1836شمارهٔ ۱۸۶۶: آمد آن شادی جان بر ما دی 1837شمارهٔ ۱۸۶۷: هر شب، ای ماه، کجا می گردی 1838شمارهٔ ۱۸۶۸: گر چه سعادت بسی ست در فلک مشتری 1839شمارهٔ ۱۸۶۹: ای رفته در غریبی، باز آکه عمر و ...1840شمارهٔ ۱۸۷۰: ای باد باز بر سر کوی که می روی 1841شمارهٔ ۱۸۷۱: نامردم است، هر که درو نیست مردمی 1842شمارهٔ ۱۸۷۲: به بت نمای مرا ره، اگر به دین نت ...1843شمارهٔ ۱۸۷۳: هلال عید نمود، ای مه دو هفته، کج ...1844شمارهٔ ۱۸۷۴: سلام و خدمت ما، ای صبا، به یار ب ...1845شمارهٔ ۱۸۷۵: ای باد صبحگاه به من نام او بگوی 1846شمارهٔ ۱۸۷۶: گاهم ز غمزه ها هدف تیر می کنی 1847شمارهٔ ۱۸۷۷: ای یار پر نمک، جگرم ریش می کنی 1848شمارهٔ ۱۸۷۸: بت من، بت پرست را چه زنی 1849شمارهٔ ۱۸۷۹: هیچ شکر چو آن دهان دیدی 1850شمارهٔ ۱۸۸۰: گر منت می کنم عنان گیری 1851شمارهٔ ۱۸۸۱: تا تو روی چو ماه بنمایی 1852شمارهٔ ۱۸۸۲: چو کار جهان نیست جز بیوفایی 1853شمارهٔ ۱۸۸۳: مرادوش گویی به خواب آمدی 1854شمارهٔ ۱۸۸۴: ز من برشکستی به یکبارگی 1855شمارهٔ ۱۸۸۵: تو خود به غمزه سراسر کرشمه و ناز ...1856شمارهٔ ۱۸۸۶: ای شب تیره به گیسوی کسی می مانی 1857شمارهٔ ۱۸۸۷: کرشمه کردن تو وقت نار و بدخویی 1858شمارهٔ ۱۸۸۸: سمن داری به زیر سبزه یا خود یاسم ...1859شمارهٔ ۱۸۸۹: تا داشت به جان طاقت، بودم به شکی ...1860شمارهٔ ۱۸۹۰: مگر، ای باد نوروزی، گذر بر یار م ...1861شمارهٔ ۱۸۹۱: دلا، آن ترک را دیدی، کنون سامان ...1862شمارهٔ ۱۸۹۲: عزیزی همچو جان، ار چه چو خاکم خو ...1863شمارهٔ ۱۸۹۳: گهی بنما و گه پوشیده دار آن روی ...1864شمارهٔ ۱۸۹۴: ز من که عاشق و مستم صلاح کار مجو ...1865شمارهٔ ۱۸۹۵: ای باد صبح گاهی، خه از کدام سویی 1866شمارهٔ ۱۸۹۶: نه از ره ست که گوییم کبک خوش گام ...1867شمارهٔ ۱۸۹۷: دلم که لاف زدی از کمال دانایی 1868شمارهٔ ۱۸۹۸: هر بار که تو در دل شب در دلم آیی 1869شمارهٔ ۱۸۹۹: تو، ای پسر، که از این سو سوار می ...1870شمارهٔ ۱۹۰۰: ما را در آرزویت بگذشت زندگانی 1871شمارهٔ ۱۹۰۱: هوس پخته ست این پروانه بهر خویشت ...1872شمارهٔ ۱۹۰۲: به ناز هر نفسی سوی من گذر چه کنی 1873شمارهٔ ۱۹۰۳: ای جان ز تن رفته، به تن باز کی آ ...1874شمارهٔ ۱۹۰۴: تو نیز ای بی وفا، تا کی ستم بر ج ...1875شمارهٔ ۱۹۰۵: ز من برگشته ای، جانا، ندانم با ک ...1876شمارهٔ ۱۹۰۶: بدین صفت که تویی در زمانه، معذور ...1877شمارهٔ ۱۹۰۷: هندوی زلف را چو تو یغما چنین دهی 1878شمارهٔ ۱۹۰۸: چو لب زنی به می و در میان بگردان ...1879شمارهٔ ۱۹۰۹: گر چه به نظاره ایم، نیز نخوانی 1880شمارهٔ ۱۹۱۰: ای دل، مرا به هر کو افسانه چند خ ...1881شمارهٔ ۱۹۱۱: بدین صفت که ببستی کمر به خونخوار ...1882شمارهٔ ۱۹۱۲: سزد که سجده کنند، ای برهمن عجمی 1883شمارهٔ ۱۹۱۳: نشان آن دهن از من چه پرسی 1884شمارهٔ ۱۹۱۴: به یک کرشمه کزان چشم دلربا کردی 1885شمارهٔ ۱۹۱۵: به خوبی همچو مه تابنده باشی 1886شمارهٔ ۱۹۱۶: ای که امروز به زیبایی او می نازی 1887شمارهٔ ۱۹۱۷: در تو، ای دوست به خون ریختنم دار ...1888شمارهٔ ۱۹۱۸: فسون چشمش ار خوابم نبستی 1889شمارهٔ ۱۹۱۹: دلی دارم در او دردی و داغی 1890شمارهٔ ۱۹۲۰: ای کاش مرا با تو سر و کار نبودی 1891شمارهٔ ۱۹۲۱: گر ماه تو از مشک تو آلوده نبودی 1892شمارهٔ ۱۹۲۲: امید نبود ار چه مرا یک نظر از وی 1893شمارهٔ ۱۹۲۳: من باد نخواهم که وزد بر چو تو با ...1894شمارهٔ ۱۹۲۴: صبا زلف ترا گر دم ندادی 1895شمارهٔ ۱۹۲۵: زهی رویت شکفته لاله زاری 1896شمارهٔ ۱۹۲۶: بیکار دلی باشد کو را نبود دردی 1897شمارهٔ ۱۹۲۷: گل آمد و هر مرغی زد نغمه به هر ب ...1898شمارهٔ ۱۹۲۸: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1899شمارهٔ ۱۹۲۹: فراهم کرد شکل کج کلاهی 1900شمارهٔ ۱۹۳۰: مرا دل با یکی مانده ست جایی 1901شمارهٔ ۱۹۳۱: ای زلف تو هر گره گشادی 1902شمارهٔ ۱۹۳۲: ای فتنه ز چشم تو نشانی 1903شمارهٔ ۱۹۳۳: گر چشم من در روی آن خورشید رخسار ...1904شمارهٔ ۱۹۳۴: بهر گشاد عالمی بگشا ز زلف خود خم ...1905شمارهٔ ۱۹۳۵: ای ننهاده هیچ گه تن به رضای چون ...1906شمارهٔ ۱۹۳۶: سرو سمنبرم کجا تا به برش درآرمی 1907شمارهٔ ۱۹۳۷: گر به کمند زلف تو من نه چنین اسی ...1908شمارهٔ ۱۹۳۸: پیش از این من با جوانان آشنایی ک ...1909شمارهٔ ۱۹۳۹: پیش از این من کاشکی عشقت نمی ورز ...1910شمارهٔ ۱۹۴۰: همه شب فرو نیاید به دلم کرشمه سا ...1911شمارهٔ ۱۹۴۱: پسرا و نازنینا، به کرشمه گاه گاه ...1912شمارهٔ ۱۹۴۲: به فراغ دل زمانی نظری به ماهرویی 1913شمارهٔ ۱۹۴۳: من ترا دارم و جز لطف توام نیست ک ...1914شمارهٔ ۱۹۴۴: در سر افتاده ز عشق توام، ای جان، ...1915شمارهٔ ۱۹۴۵: بسیار باشد، ای جان، از همچو من غ ...1916شمارهٔ ۱۹۴۶: آن چشم شوخ را بین هر غمزه ایی بل ...1917شمارهٔ ۱۹۴۷: هر شبم کآهم به عالم دم زدی 1918شمارهٔ ۱۹۴۸: من ندیدم چون تو هرگز دلبری 1919شمارهٔ ۱۹۴۹: آنکه مرا در دل است گر به کنار آم ...1920شمارهٔ ۱۹۵۰: یک ره بکن ز غمزه خونین اشارتی 1921شمارهٔ ۱۹۵۱: آمد بهار و سرو بر آراست قامتی 1922شمارهٔ ۱۹۵۲: مردانه می کشد به جفایم ستمگری 1923شمارهٔ ۱۹۵۳: ای صد شکست زلف ترا زیر هر خمی 1924شمارهٔ ۱۹۵۴: ساقی بیا که موسم عیش است و میم و ...1925شمارهٔ ۱۹۵۵: تو می روی و به نظاره تو چشم جهان ...1926شمارهٔ ۱۹۵۶: بسی نماند که جانی برون رود ز غری ...1927شمارهٔ ۱۹۵۷: یار است و صد کرشمه، شهر است و خو ...1928شمارهٔ ۱۹۵۸: ای که به چشم تو نیایم همی 1929شمارهٔ ۱۹۵۹: هر کسی را هوای سیم و زری 1930شمارهٔ ۱۹۶۰: دوش می گفت پیر ترسایی 1931شمارهٔ ۱۹۶۱: ای ز زلف تو مشک تر بویی 1932شمارهٔ ۱۹۶۲: دلی دارم، اما جز افگار نی 1933شمارهٔ ۱۹۶۳: مسلمانان، گرفتارم به دست نامسلما ...1934شمارهٔ ۱۹۶۴: ای گل، دهن تنگت صد تنگ شکر چیزی 1935شمارهٔ ۱۹۶۵: لعل است چنان با لب یا هست ز جان ...1936شمارهٔ ۱۹۶۶: بهاری این چنین خرم، مرا آواره دل ...1937شمارهٔ ۱۹۶۷: دو چشم مست ترا نیست از جهان خبری 1938شمارهٔ ۱۹۶۸: من اشک بیدلان را خنده می پنداشتم ...1939شمارهٔ ۱۹۶۹: صبا آمد، ولی بویی ازان گلزار بای ...1940شمارهٔ ۱۹۷۰: نیست در شهر گرفتارتر از من دگری 1941شمارهٔ ۱۹۷۱: سخن چون زان دو لب گویی، چه گوید ...1942شمارهٔ ۱۹۷۲: گل آمد و همه در باغ با می و جامی 1943شمارهٔ ۱۹۷۳: کشان دل تو به سوی گلی و نسترنی 1944شمارهٔ ۱۹۷۴: گذشت آن کین دل زارم شکیبا بود یک ...1945شمارهٔ ۱۹۷۵: خوش آن شبها که آن جان جهان مهمان ...1946شمارهٔ ۱۹۷۶: نبود یار من آن را که یار داشتمی 1947شمارهٔ ۱۹۷۷: ای غنچه را بر بسته لب، شکل و دها ...1948شمارهٔ ۱۹۷۸: شاه حسنی وز متاع نیکویی داری فرا ...1949شمارهٔ ۱۹۷۹: نوبهار آمد و بگذشت به شادی مه دی 1950شمارهٔ ۱۹۸۰: ای معدن ناز، ناز تا کی 1951شمارهٔ ۱۹۸۱: ای که به غمزه می کنی قصد شکار دی ...1952شمارهٔ ۱۹۸۲: باز روی تو خون آلوده و جعد تو تر ...1953شمارهٔ ۱۹۸۳: فتح می آید در دهلیز دولت باز کن 1954شمارهٔ ۱۹۸۴: ای به هر موی شده بسته زلف دل من 1955شمارهٔ ۱۹۸۵: گر حقیقت نشدت واقعه جانی من 1956شمارهٔ ۱۹۸۶: ترک من ای من غلام روی تو 1957شمارهٔ ۱۹۸۷: مطربا سوی چمن وقت گل آهنگ تو کو 1958شمارهٔ ۱۹۸۸: سوی تو دیدم ریختی خون دلم را بی ...1959شمارهٔ ۱۹۸۹: نشدت دل که به این دل شده مهمان آ ...1960شمارهٔ ۱۹۹۰: هزار شکر خدا را که چون تو دلداری 1961شمارهٔ ۱۹۹۱: رفت سرما و صبا می دهد از گل خبری 1962شمارهٔ ۱۹۹۲: ترک من خونابه من بین و دست از من ...1963شمارهٔ ۱۹۹۳: جهانی به خواب خوشست و من از غم ب ...1964شمارهٔ ۱۹۹۴: خیالی کرده ام وین از خیال خود نم ...1965شمارهٔ ۱۹۹۵: گر تو یک ناوک از آن چشم سیه بستا ...1966شمارهٔ ۱۹۹۶: می شکفد گل به چمن تا ز نسیم سحری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ