به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

امیر خسرو دهلوی

امیر خسرو دهلویغزلیاتشمارهٔ ۳۲: شاخ نرگس را ببرد اینک صبا

2760عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

شاخ نرگس را ببرد اینک صبا

سهل باشد بردن از کوری عصا

از خیال سبزه خاک بوستان

چشم می دوزم که گردد توتیا

تا عروس گل به دست آید مگر

سیم را چون آب می ریزد صبا

یار سیم اندام من آخر کجاست؟

یارب، او سیمرغ شد یا کیمیا؟

غنچه ای ماند دلم پر خون و تنگ

ای نسیم زلف تو باد صبا

خوش بیا کز حسرت دیدار تو

زندگانی خوش نمی آید مرا

دیگران را شمع مجلس گشته ای

گر نخواهی سوخت خسرو را بیا

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۳۲: شاخ نرگس را ببرد اینک صبا 2شمارهٔ ۳۳: وه که اگر روی تو در نظر آید مرا 3شمارهٔ ۳۴: ای به بدی کرده باز چشم بدآموز را 4شمارهٔ ۳۵: طاقت دوری نماند عاشق دلتنگ را 5شمارهٔ ۳۶: ای رخ زیبای تو آینه سینه ها 6شمارهٔ ۳۷: آن شه به سوی میدان خوش می رود سوار ...7شمارهٔ ۳۸: نوشین لبی که لعلش نو کرد جام جم را 8شمارهٔ ۳۹: گفتی ز دل برون کن غمهای بیکران را 9شمارهٔ ۴۰: دیدم بسی زمانه مردآزمای را 10شمارهٔ ۴۱: جان بر لب است عاشق بخت آزمای را 11شمارهٔ ۴۲: هنگام آشتی ست بت خشمناک را 12شمارهٔ ۴۳: آنکو شناخت گردش خورشید و ماه را 13شمارهٔ ۴۴: باز آرزوی آن بت چین می کند مرا 14شمارهٔ ۴۵: ز دور نیست میسر نظر به روی تو ما ر ...15شمارهٔ ۴۶: زمانه حله نو بست روی صحرا را 16شمارهٔ ۴۷: زهی بریخته بر لاله مشک سارا را 17شمارهٔ ۴۸: شفاعت آمدم، ای دوست، دیده خود را 18شمارهٔ ۴۹: بهار پرده برانداخت روی نیکو را 19شمارهٔ ۵۰: شناخت آنکه غم و محنت جدایی را 20شمارهٔ ۵۱: گذشت عمر و هنوز از تقلب و سودا 21شمارهٔ ۵۲: ای صبا، بوسه زن ز من در او را 22شمارهٔ ۵۳: مهر بگشای لعل میگون را 23شمارهٔ ۵۴: الا دمعی سارعت والهوا 24شمارهٔ ۵۵: بگذشت و نظر نکرد ما را 25شمارهٔ ۵۶: ای زلف چلیپای تو، غارتگر دینها 26شمارهٔ ۵۷: ای باد، برقع برفگن آن روی آتشناک ر ...27شمارهٔ ۵۸: ای شهسوار، نرم ترک ران سمند را 28شمارهٔ ۵۹: باز دل گم گشت در کویت من دیوانه را 29شمارهٔ ۶۰: آورده ام شفیع دل زار خویش را 30شمارهٔ ۶۱: بشکافت غم این جان جگرخواره ما را 31شمارهٔ ۶۲: باز خدنگ شوق زد عشق در آب و خاک ما 32شمارهٔ ۶۳: بس بود اینکه سوی خود راه دهی نسیم ...33شمارهٔ ۶۴: بشکفت گل در بوستان آن غنچه خندان ک ...34شمارهٔ ۶۵: برو، ای باد و پیش دیگران ده جلو بس ...35شمارهٔ ۶۶: برقع برافگن، ای پری، حسن بلاانگیز ...36شمارهٔ ۶۷: بهر تو خلقی می کشد آخر من بدنام را 37شمارهٔ ۶۸: پرده عاشقان درد پرده کند چو روی را 38شمارهٔ ۶۹: بسی شب با مهی بودم کجا شد آن همه ش ...39شمارهٔ ۷۰: چو در چمن روی از خنده لب مبند آنجا 40شمارهٔ ۷۱: جانا، به پرسش یاد کن روزی من گم بو ...41شمارهٔ ۷۲: چو خواهی برد روزی عاقبت این جان مف ...42شمارهٔ ۷۳: چه اقبال است این رب که دولت داده ر ...43شمارهٔ ۷۴: دیوانه می کنی دل و جان خراب را 44شمارهٔ ۷۵: دلم در عاشقی آواره شد آواره تر باد ...45شمارهٔ ۷۶: رفت آنکه چشم راحت خوش می غنود ما ر ...46شمارهٔ ۷۷: رخت صبوری تمام سوخته شد سینه را 47شمارهٔ ۷۸: رسید باد صبا تازه کرد جان مرا 48شمارهٔ ۷۹: شبم خیال تو بس، با قمر چه کار مرا 49شمارهٔ ۸۰: عشق از پی جان گرفت ما را 50شمارهٔ ۸۱: گر چه بر بود عقل و دین مرا 51شمارهٔ ۸۲: سری دارم که سامان نیست او را 52شمارهٔ ۸۳: گیرم که می نیرزم من بنده همدمی را 53شمارهٔ ۸۴: گذشت آرزو از حد به پای بوس تو ما ر ...54شمارهٔ ۸۵: من به هوس همی خورم ناوک سینه دوز ر ...55شمارهٔ ۸۶: من و پیچاک زلف آن بت و بیداری شبها 56شمارهٔ ۸۷: نازکیی که دیده ام آن رخ همچو لاله ...57شمارهٔ ۸۸: یا رب، که داد آینه آن بت پرست را 58شمارهٔ ۸۹: وقتی اندر سر کویی گذری بود مرا 59شمارهٔ ۹۰: دیوانه کرد زلف تو در یک نظر مرا 60شمارهٔ ۹۱: که ره نمود ندانم قبای تنگ ترا 61شمارهٔ ۹۲: باز مدار، ای پسر، غمزه نیم خواب را 62شمارهٔ ۹۳: دلبرا، عمریست تا من دوست می دارم ت ...63شمارهٔ ۹۴: جان به خاموشی برآمد بی زبانی چند ر ...64شمارهٔ ۹۵: شب به روز آمد بسی کز دل نهادی یاد ...65شمارهٔ ۹۶: من زبهرت دوست دارم جان عشق اندیش ر ...66شمارهٔ ۹۷: بی روی تو خوش کردم من تلخی هجران ر ...67شمارهٔ ۹۸: ساقیا، پیش آر جام با صفای خویش را 68شمارهٔ ۹۹: بس که اندر دل فرو بردم هوای نیش را 69شمارهٔ ۱۰۰: بهار آمد و سبزه نو شد به جوها 70شمارهٔ ۱۰۱: ای از مژه تو رخنه در جانها 71شمارهٔ ۱۰۲: باشد آن روزی که بینم غمگسار خویش ...72شمارهٔ ۱۰۳: ای بی تو گلهای چمن شسته به خون رخ ...73شمارهٔ ۱۰۴: اشکم برون می افگند راز از درون پر ...74شمارهٔ ۱۰۵: بگشاد صبح عید ز رخ چون نقاب را 75شمارهٔ ۱۰۶: شبی دیدم چو مه بر بام او را 76شمارهٔ ۱۰۷: رخ چو عید تو دل برد بهر قربان را 77شمارهٔ ۱۰۸: ای خط خوش از مشک تر انگیخته مه را 78شمارهٔ ۱۰۹: باز برقع بر رخ چون ماه بربستی نقا ...79شمارهٔ ۱۱۰: روز عید است به من ده می نابی چو گ ...80شمارهٔ ۱۱۱: زاد چون از صبح روشن آفتاب 81شمارهٔ ۱۱۲: قندی ست آتشین رو، شمعی ست انگبین ...82شمارهٔ ۱۱۳: می ریزد ازتری ز تو، ای جان فزای آ ...83شمارهٔ ۱۱۴: ای نازنین که ماه منی امشب 84شمارهٔ ۱۱۵: زهی نموده ازان زلف و عارض و رخ خو ...85شمارهٔ ۱۱۶: چه آفت ست نمی دانم این به زیر نقا ...86شمارهٔ ۱۱۷: اگر به گوشه نشینان نماید آن رخ خو ...87شمارهٔ ۱۱۸: ای تمامی خواب من برده ز چشم نیم خ ...88شمارهٔ ۱۱۹: ماهرویا، به خون من مشتاب 89شمارهٔ ۱۲۰: ای ز تو خورشید چرخ در مرض تف و تا ...90شمارهٔ ۱۲۱: شکرت را شد اگر چه سپه موران مرکب 91شمارهٔ ۱۲۲: ای ترا در دیده من جای خواب 92شمارهٔ ۱۲۳: ای دل وامانده، خیز، ره سوی جانان ...93شمارهٔ ۱۲۴: ای ترک کمان ابرو، من کشته ابرویت 94شمارهٔ ۱۲۵: امشب شب من نور ز مهتاب دگر داشت 95شمارهٔ ۱۲۶: تقدیر که یک چند مرا از تو جدا داش ...96شمارهٔ ۱۲۷: بی شاهد رعنا به تماشا نتوان رفت 97شمارهٔ ۱۲۸: افسوس ازین عمر که بر باد هوا رفت 98شمارهٔ ۱۲۹: تا بر سر بازار به مستی قدمش رفت 99شمارهٔ ۱۳۰: جز صورت تو ماه سما را چه توان گفت 100شمارهٔ ۱۳۱: بیچاره کسی کو به غم خوش پسران زیس ...101شمارهٔ ۱۳۲: در هجر توام کار به جز آه و فغان ن ...102شمارهٔ ۱۳۳: آبادتر آن سینه که از عشق خراب است 103شمارهٔ ۱۳۴: خرم دل آن کس که به رخسار تو دیده ...104شمارهٔ ۱۳۵: ما را چه غم امروز که معشوقه به کا ...105شمارهٔ ۱۳۶: روی تو به پیش نظر آسایش جان است 106شمارهٔ ۱۳۷: زلف تو به هر آب مصفا نتوان شست 107شمارهٔ ۱۳۸: ای عید دوم آمده روی چو نگارت 108شمارهٔ ۱۳۹: ای قبله صاحب نظران، روی چو ماهت 109شمارهٔ ۱۴۰: دلی کش صبر نبود آن من نیست 110شمارهٔ ۱۴۱: دل کازاد باشد آن من نیست 111شمارهٔ ۱۴۲: به بالین غریبانت گذر نیست 112شمارهٔ ۱۴۳: دل ما را ز دست غم امان نیست 113شمارهٔ ۱۴۴: مرا در آرزویت غم ندیم است 114شمارهٔ ۱۴۵: گرفته در بر اندام تو سیم است 115شمارهٔ ۱۴۶: ز من نازک میانی دور مانده ست 116شمارهٔ ۱۴۷: دل مسکین من در بند مانده ست 117شمارهٔ ۱۴۸: مجو صبرم که جای آن نمانده ست 118شمارهٔ ۱۴۹: نگارا، چون تو زیبا کس ندیده ست 119شمارهٔ ۱۵۰: مرا وقتی دلی آزاد بوده ست 120شمارهٔ ۱۵۱: منم امروز و صد تیمار در دست 121شمارهٔ ۱۵۲: صبا، گردی ازان زلف دو تا خاست 122شمارهٔ ۱۵۳: گل امشب آخر شب مست برخاست 123شمارهٔ ۱۵۴: نسیما، آن گل شبگیر چونست 124شمارهٔ ۱۵۵: من و شب زندگانی من اینست 125شمارهٔ ۱۵۶: به هر بیتی که وصف آن رخانست 126شمارهٔ ۱۵۷: بیا کز رفتنت جانم خرابست 127شمارهٔ ۱۵۸: مرا داغ تو بر جان یادگارست 128شمارهٔ ۱۵۹: مرا از روی خوبان، قبله پیش است 129شمارهٔ ۱۶۰: مرا در سر هوای نازنینی ست 130شمارهٔ ۱۶۱: نگارا، روز عیش و شادمانیست 131شمارهٔ ۱۶۲: ندانستم که اهلیت گناهست 132شمارهٔ ۱۶۳: بیا ساقی که ایام بهار است 133شمارهٔ ۱۶۴: نگویم در تو عیبی، ای پسر، هست 134شمارهٔ ۱۶۵: دلم زو شب حدیث ناز می گفت 135شمارهٔ ۱۶۶: جفا کز وی برین جان زبون رفت 136شمارهٔ ۱۶۷: تماشا گاه جانها شد خیالت 137شمارهٔ ۱۶۸: بیا، ای دیده شهری به سویت 138شمارهٔ ۱۶۹: دریاب که جان خراب گشته ست 139شمارهٔ ۱۷۰: بازش هوس شکار برخواست 140شمارهٔ ۱۷۱: خط کز لب آن پسر دمیده ست 141شمارهٔ ۱۷۲: عشق تو بلای جان بسندست 142شمارهٔ ۱۷۳: ما را دل زار مستمند است 143شمارهٔ ۱۷۴: چشمم که بر روی تو فتاده ست 144شمارهٔ ۱۷۵: آنجاست دل من و هم آنجاست 145شمارهٔ ۱۷۶: زلف تو هنوز تابدار است 146شمارهٔ ۱۷۷: چشمت که میان خواب نازست 147شمارهٔ ۱۷۸: یک موی ترا هزار دام است 148شمارهٔ ۱۷۹: زلف سیه تو مشک چین است 149شمارهٔ ۱۸۰: می نوش که دور شادمانیست 150شمارهٔ ۱۸۱: ای خوانده، بتان حسن شاهت 151شمارهٔ ۱۸۲: دیوانه شدم در آرزویت 152شمارهٔ ۱۸۳: وقتی غباری زاستان بفرست سوی چاکرت 153شمارهٔ ۱۸۴: روز نوروزست و ساقی جام صهبا برگرف ...154شمارهٔ ۱۸۵: شهسوارم آمد و از سینه جان را برگر ...155شمارهٔ ۱۸۶: هر قدم کاندر راه آن سرو خرامان بر ...156شمارهٔ ۱۸۷: روزگاری شد که دل با داغ هجران خو ...157شمارهٔ ۱۸۸: سرو به دید آن قد و رعنایی ازان با ...158شمارهٔ ۱۸۹: باز جانا، آتش شوق تو در جان جا گر ...159شمارهٔ ۱۹۰: آفت دین مسلمانی جز آن عیار نیست 160شمارهٔ ۱۹۱: ای که بی خاک درت در دیده من نور ن ...161شمارهٔ ۱۹۲: ماه تابانست و همچون روی تو تابنده ...162شمارهٔ ۱۹۳: چون به گیتی هر چه می آید، روان خو ...163شمارهٔ ۱۹۴: دیدمش امروز و شب در دل کنون خواهد ...164شمارهٔ ۱۹۵: با غمش خو کردم امشب، گر چه در زار ...165شمارهٔ ۱۹۶: چون گذر بر خاک داری بر سرت این با ...166شمارهٔ ۱۹۷: یار اگر برگشت در تیمار بودن هم خو ...167شمارهٔ ۱۹۸: یار دل برداشت وز رنج دل ما غم ندا ...168شمارهٔ ۱۹۹: رفت یار و آرزوی او ز جان من نرفت 169شمارهٔ ۲۰۰: آن سوار کج کله کز ناز سلطان من اس ...170شمارهٔ ۲۰۱: سرو بستان ملاحت قامت رعنای تست 171شمارهٔ ۲۰۲: خرم آن چشمی که هر روزش نظر بر روی ...172شمارهٔ ۲۰۳: آن که زلف و عارض او غیرت روز و شب ...173شمارهٔ ۲۰۴: دل ز انعامت، مها، با التفاتی قانع ...174شمارهٔ ۲۰۵: شربت وصلت نجویم کار من خون خوردن ...175شمارهٔ ۲۰۶: هر مژه از غمزه خون ریز تو ناوک زن ...176شمارهٔ ۲۰۷: تا خیال روی او را دیده در تب دیده ...177شمارهٔ ۲۰۸: تا خیال نقطه خالت سواد چشم ماست 178شمارهٔ ۲۰۹: بی رخت از پا فتادم، بی لبت رفتم ز ...179شمارهٔ ۲۱۰: بس که زلف سرکشت در کار دلها در نش ...180شمارهٔ ۲۱۱: ساقیا، می ده که امروزم سر دیوانگی ...181شمارهٔ ۲۱۲: خانه ام ویران شد از سودای خوبان ع ...182شمارهٔ ۲۱۳: روزی از دست جفا آخر عنان بستانمت 183شمارهٔ ۲۱۴: بی قرارم کرد زلف بی قرار کافرت 184شمارهٔ ۲۱۵: عاشق سوخته دل زنده به جانی دگر اس ...185شمارهٔ ۲۱۶: در شب هجر که از روز قیامت بتر است 186شمارهٔ ۲۱۷: برگ ریز آمد و برگ گل و گلزار برفت 187شمارهٔ ۲۱۸: رفتی از پیش من و نقش تو از پیش نر ...188شمارهٔ ۲۱۹: فتنه اهل نظر چون به جهان طلعت اوس ...189شمارهٔ ۲۲۰: ترک من دی به رهی مست و خرامان بگذ ...190شمارهٔ ۲۲۱: شد هوا سرد، کنون موسم خرگاه کجاست 191شمارهٔ ۲۲۲: بند جانم ز خم سلسله موی کسی ست 192شمارهٔ ۲۲۳: کشته تیغ جفایت دل درویش من است 193شمارهٔ ۲۲۴: هر که را در سر زلف صنمی دسترسی اس ...194شمارهٔ ۲۲۵: یارب، اندر سر هر موی تو چندان چه ...195شمارهٔ ۲۲۶: روزگاریست که در خاطرم آشوب و فلان ...196شمارهٔ ۲۲۷: عشق با جان بهم از سینه برون خواهد ...197شمارهٔ ۲۲۸: تا ندانی ز دلم یار برون خواهد رفت 198شمارهٔ ۲۲۹: باز شب آمد و خواب از سر من بیرون ...199شمارهٔ ۲۳۰: باد نوروز چو دنباله جان ما داشت 200شمارهٔ ۲۳۱: دوش لعل تو مرا تا به سحر مهمان دا ...201شمارهٔ ۲۳۲: تا زید بنده غم عشق به جان خواهد د ...202شمارهٔ ۲۳۳: ساقیا، باده ده امروز که جانان این ...203شمارهٔ ۲۳۴: هر کس آنجا که می و شاهد و گلشن آن ...204شمارهٔ ۲۳۵: گر بگویم که درون دل من پنهان چیست 205شمارهٔ ۲۳۶: آنکه برده ست دلم زلف پریشان اینست 206شمارهٔ ۲۳۷: یا رب، اندر دل خاک آن گل خندان چو ...207شمارهٔ ۲۳۸: زلف شستش که به هر مو دل دیگر بسته ...208شمارهٔ ۲۳۹: ای خوش آن وقت که ما را دل بی غم ب ...209شمارهٔ ۲۴۰: هر که راکن مکن هوش و خرد در کارست 210شمارهٔ ۲۴۱: در سرم تا ز سر زلف تو سودایی هست 211شمارهٔ ۲۴۲: ستمی کز تو کشد مرد، ستم نتوان گفت 212شمارهٔ ۲۴۳: سر آن قامت چون سرو روان خواهم گشت 213شمارهٔ ۲۴۴: خبری ده به من، ای باد که جانان چو ...214شمارهٔ ۲۴۵: نه مرا خواب به چشم و نه مرا دل در ...215شمارهٔ ۲۴۶: شب و روز می بنالم ز جفای چشم مستت 216شمارهٔ ۲۴۷: صفتی ست آب حیوان، زدهان نوشخندت 217شمارهٔ ۲۴۸: منم و خیالبازی، شب و روز با جمالت 218شمارهٔ ۲۴۹: اثری نماند باقی ز من اندر آرزویت 219شمارهٔ ۲۵۰: گر چه سرو باغ را بالا خوش است 220شمارهٔ ۲۵۱: بار عشقت بر دلم باری خوش است 221شمارهٔ ۲۵۲: عاشقان را درد بی مرهم خوش است 222شمارهٔ ۲۵۳: کار بالای تو تا بالا گرفت 223شمارهٔ ۲۵۴: یار بی موجب دل از ما برگرفت 224شمارهٔ ۲۵۵: مردم از کوی تو چون بیدل نرفت 225شمارهٔ ۲۵۶: از تو بر خاطر مرا آزار نیست 226شمارهٔ ۲۵۷: مفلسی از پادشایی خوشتر است 227شمارهٔ ۲۵۸: یار ما را عزم رایی دیگر است 228شمارهٔ ۲۵۹: ترک من طره مشوش کرده است 229شمارهٔ ۲۶۰: مه غلام تست با رویی که هست 230شمارهٔ ۲۶۱: روی خوبت دلبری را پایه ای است 231شمارهٔ ۲۶۲: آمد آن یاری که در دل جای اوست 232شمارهٔ ۲۶۳: رنگی از حسن تو در روی گل است 233شمارهٔ ۲۶۴: ای نسیم صبحدم، یارم کجاست 234شمارهٔ ۲۶۵: چشم فتانت که دی بر رو نخفت 235شمارهٔ ۲۶۶: صد دل اندر زلف شب گون سوخت ست 236شمارهٔ ۲۶۷: ای دهانت، چشمه آب حیات 237شمارهٔ ۲۶۸: شکرین لعل تو کان نمک است 238شمارهٔ ۲۶۹: نرگس مست تو خواب آلوده است 239شمارهٔ ۲۷۰: ای که روی تو حیات جان است 240شمارهٔ ۲۷۱: تیر کدامین بلاست کان به کمان تو ن ...241شمارهٔ ۲۷۲: درد سر دوستان آه و فغان من است 242شمارهٔ ۲۷۳: عمر به پایان رسید در هوس روی دوست 243شمارهٔ ۲۷۴: هر که نگه در تو کرد بیش به بستان ...244شمارهٔ ۲۷۵: خوش بود آن بیدلی کز غم امانیش نیس ...245شمارهٔ ۲۷۶: نیست دلی کاندرو داغ جفای تو نیست 246شمارهٔ ۲۷۷: در چمن جان من سرو خرامان یکی ست 247شمارهٔ ۲۷۸: آنکه مزاج دلش باز ندانم که چیست 248شمارهٔ ۲۷۹: درد دلم را طبیب چاره ندانست 249شمارهٔ ۲۸۰: چون غم هجران او نداشت نهایت 250شمارهٔ ۲۸۱: ای سر کشیده از من، سر کشم به پیشت 251شمارهٔ ۲۸۲: چون در سخن درآمد لعل شکر مقالت 252شمارهٔ ۲۸۳: چابک تر از تو در همه عالم سوار نی ...253شمارهٔ ۲۸۴: خوش خلعتی ست جسم، ولی استوار نیست 254شمارهٔ ۲۸۵: شب نیست کز تو بر سر هر کو نفیر نی ...255شمارهٔ ۲۸۶: بیدار شو، دلا، که جهان جای خواب ن ...256شمارهٔ ۲۸۷: بیرون میاز پرده که ما را شکیب نیس ...257شمارهٔ ۲۸۸: مست ترا به هیچ میی احتیاج نیست 258شمارهٔ ۲۸۹: ناوک زنی چو غمزه او در زمانه نیست 259شمارهٔ ۲۹۰: ای دل، غمین مباش که جانان رسیدنی ...260شمارهٔ ۲۹۱: هر سو که با هزار کرشمه خرام تست 261شمارهٔ ۲۹۲: ای غمزه زن که تیر جفا در کمان تست 262شمارهٔ ۲۹۳: ای آرزوی دیده، دلم در هوای تست 263شمارهٔ ۲۹۴: جانا، کرشمه تو ره عقل و دین زده س ...264شمارهٔ ۲۹۵: خونخوار چشم تو که ره مرد و زن زده ...265شمارهٔ ۲۹۶: تا دیده در جمال تو دیدن گرفته است 266شمارهٔ ۲۹۷: بنگر که اشک دامن ما چون گرفته است 267شمارهٔ ۲۹۸: لشکر کشید عشق و دلم ترک جان گرفت 268شمارهٔ ۲۹۹: چشمت به عشوه جان دو صد ناتوان گرف ...269شمارهٔ ۳۰۰: زلف به ظلم گر چه جهانی فرو گرفت 270شمارهٔ ۳۰۱: امشب که چشم من به ته پای او بخفت 271شمارهٔ ۳۰۲: آب حیات من که نم از من دریغ داشت 272شمارهٔ ۳۰۳: زیر کله نمونه روی تو مه نداشت 273شمارهٔ ۳۰۴: ای باد، ازان بهار خبر ده که تا کج ...274شمارهٔ ۳۰۵: آن ترک نازنین که جهانی شکار اوست 275شمارهٔ ۳۰۶: ماییم کافتاب غلام جمال ماست 276شمارهٔ ۳۰۷: ای پیر، خاک پای تو نور سعادت است 277شمارهٔ ۳۰۸: از لعل آتشین تو دل کان آتش است 278شمارهٔ ۳۰۹: از بند زلف غمزدگان را سبب فرست 279شمارهٔ ۳۱۰: باز آن حریف بر سر سودای دیگرست 280شمارهٔ ۳۱۱: یارب، که این درخت گل از بوستان کی ...281شمارهٔ ۳۱۲: لعل لبت به چاشنی از انگبین به است 282شمارهٔ ۳۱۳: گر باغ پر شکوفه و گلزار خرم است 283شمارهٔ ۳۱۴: آن خط پر بلا که در آغاز رستن است 284شمارهٔ ۳۱۵: از عشق اگر دلت چو کبابی به تابه ا ...285شمارهٔ ۳۱۶: من کیستم که این غم تو با چو من کس ...286شمارهٔ ۳۱۷: ای آفتاب تافته از روی انورت 287شمارهٔ ۳۱۸: گیرم که نیست پرسش آزادگان فنت 288شمارهٔ ۳۱۹: ز آنگهی که دل من به سوی یار من اس ...289شمارهٔ ۳۲۰: ز بس که گوش جهانی پر از فغان من ا ...290شمارهٔ ۳۲۱: ز خون دل که به رخسار ماجرای من اس ...291شمارهٔ ۳۲۲: رخت ولایت چشم پر آب را بگرفت 292شمارهٔ ۳۲۳: مهی گذشت که آن مه به سوی ما نگذشت 293شمارهٔ ۳۲۴: مرا کرشمه آن ترک گلعذار بکشت 294شمارهٔ ۳۲۵: چو خشم مست تو در خوابگاه ناز بخفت 295شمارهٔ ۳۲۶: شب فراق سیاه و مرا سیاه تر است 296شمارهٔ ۳۲۷: هنوز آن رخ چون ماه پیش چشم من است 297شمارهٔ ۳۲۸: کسی که عشق نبازد نه آدمی سنگ است 298شمارهٔ ۳۲۹: شکوفه غالیه بو گشت و باغ گل رنگ ا ...299شمارهٔ ۳۳۰: چه داغهاست که بر سینه فگارم نسیت 300شمارهٔ ۳۳۱: مرا به عشق دل خویش نیز محرم نیست 301شمارهٔ ۳۳۲: بیا بیا که مرا طاقت جدایی نیست 302شمارهٔ ۳۳۳: کدام سنگدلت شیوه جفا آموخت 303شمارهٔ ۳۳۴: سپیده دم که زمانه ز رخ نقاب انداخ ...304شمارهٔ ۳۳۵: چه تیر بود که چشم تو ناگهان انداخ ...305شمارهٔ ۳۳۶: رخ تو رشته زلف از برای آن آویخت 306شمارهٔ ۳۳۷: کجاست دل که غمت را نهان تواند داش ...307شمارهٔ ۳۳۸: نگار من که ز جنبیدن صبا خفته ست 308شمارهٔ ۳۳۹: ترا به دین و دیانت درون بپاید راس ...309شمارهٔ ۳۴۰: هلال عید جهان را به نور خویش آراس ...310شمارهٔ ۳۴۱: بیا که بی تو دل خسته غرق خوناب ست 311شمارهٔ ۳۴۲: بهار غالیه در دامن صبا سوده ست 312شمارهٔ ۳۴۳: بر آن لبی که شکر با حلاوتش شوراست 313شمارهٔ ۳۴۴: مرا به سوی تو پیوند دوستی خام است 314شمارهٔ ۳۴۵: رسید فصل گل و باد عنبر افشان است 315شمارهٔ ۳۴۶: هنوز آن که نشینیم با تو در سینه س ...316شمارهٔ ۳۴۷: شوق توام باز گریبان گرفت 317شمارهٔ ۳۴۸: جان که چنین تب کش سودای تست 318شمارهٔ ۳۴۹: آنکه دلم شیفته روی اوست 319شمارهٔ ۳۵۰: حسن تو کاندیشه به کارش گم است 320شمارهٔ ۳۵۱: شاخ گل از نسیم جلوه گر است 321شمارهٔ ۳۵۲: دامن گل ز ابر پر گهر است 322شمارهٔ ۳۵۳: شب گذشته ست و اول سحر است 323شمارهٔ ۳۵۴: موی را نیست این میان که تراست 324شمارهٔ ۳۵۵: هر که در پیش چشم روشن ماست 325شمارهٔ ۳۵۶: عشق اگر چه نشان بخت بد است 326شمارهٔ ۳۵۷: با غمت شادی جهان هوس است 327شمارهٔ ۳۵۸: این جفا کارییت که نو به نو است 328شمارهٔ ۳۵۹: رخ تو نور دیده قمر است 329شمارهٔ ۳۶۰: تن پاکت که زیر پیرهن است 330شمارهٔ ۳۶۱: روی نیکوی تو ز مه کم نیست 331شمارهٔ ۳۶۲: سرو را با قد تو هستی نیست 332شمارهٔ ۳۶۳: یار ما دل ز دوستان برداشت 333شمارهٔ ۳۶۴: ترک مستم که قصد ایمان داشت 334شمارهٔ ۳۶۵: از رخت ارغوان نمودار است 335شمارهٔ ۳۶۶: ترک من دی سخن به ره می گفت 336شمارهٔ ۳۶۷: آنچه بر جان من ز غم رفته ست 337شمارهٔ ۳۶۸: گل ز رخساره تو بی آب است 338شمارهٔ ۳۶۹: هر که روی تو دید جان دانست 339شمارهٔ ۳۷۰: بنده را با تو دوستداری خوست 340شمارهٔ ۳۷۱: سر زلف تو تا بجنبیده ست 341شمارهٔ ۳۷۲: نگار من امشب سر ناز داشت 342شمارهٔ ۳۷۳: دلم برد و بوی وفایی نداشت 343شمارهٔ ۳۷۴: گلستان نسیم سحر یافته ست 344شمارهٔ ۳۷۵: دل من به جانانی آویخته ست 345شمارهٔ ۳۷۶: صبا کو به بوی تو جان پرور است 346شمارهٔ ۳۷۷: کجا دولت وصلش آرم به دست 347شمارهٔ ۳۷۸: بتی کز ویم رو به دیوانگی ست 348شمارهٔ ۳۷۹: خم تهی گشت و هنوزم جان ز می سیراب ...349شمارهٔ ۳۸۰: صد بلا افتاد و صد فتنه بخاست 350شمارهٔ ۳۸۱: گر ترا ناز و بدخویی این است 351شمارهٔ ۳۸۲: بهار آمد و گلهای بوستان بشکفت 352شمارهٔ ۳۸۳: یار چون با ماست بهر دیدنش تعجیل چ ...353شمارهٔ ۳۸۴: بدان بهانه که حسنی ست بس فراوانت 354شمارهٔ ۳۸۵: باز مست آمدنش نازکنان از جایی ست 355شمارهٔ ۳۸۶: کسی را به دور حسن تو پروای خواب ن ...356شمارهٔ ۳۸۷: از من آن کامیاب را چه غم است 357شمارهٔ ۳۸۸: هر عاشقی که ترسد از طعنه و ملامت 358شمارهٔ ۳۸۹: یارب، چه شد کان ترک ما ترک محبان ...359شمارهٔ ۳۹۰: زلف مشکینش که گویی را به چوگان یا ...360شمارهٔ ۳۹۱: خنده هرگز دهنی همچو دهان تو نیافت 361شمارهٔ ۳۹۲: یک سخن گر من ازان جان و جهان خواه ...362شمارهٔ ۳۹۳: یا رب، آن زلف تو هیچ اشکنه بی دل ...363شمارهٔ ۳۹۴: دردا که با من آن بت نامهربان نساخ ...364شمارهٔ ۳۹۵: با این جمال روی صنم دیدنم خطاست 365شمارهٔ ۳۹۶: خیال روی تو چون در ناب در نظر است 366شمارهٔ ۳۹۷: رخت کز آتش تبها به تاب در عرق است 367شمارهٔ ۳۹۸: جمال دوست مرا تا به چشم دیده شده ...368شمارهٔ ۳۹۹: دو اسپه پیک نظر می دوانم از چپ و ...369شمارهٔ ۴۰۰: لطافت تو چنان در خیال ما بنشست 370شمارهٔ ۴۰۱: بیا که دل بشد از انتظار آمدنت 371شمارهٔ ۴۰۲: چه وزن ماه سما را برابر رویت 372شمارهٔ ۴۰۳: به خود مبین که چو روی من آفتابی ه ...373شمارهٔ ۴۰۴: رخش بدیدم و گفتم که بوستان این اس ...374شمارهٔ ۴۰۵: دو زلف تو که سر اندر زمین رسانیده ...375شمارهٔ ۴۰۶: ای داشته به سر ز رعونت کلاه کج 376شمارهٔ ۴۰۷: توانگری به دل است، ای گدای با صد ...377شمارهٔ ۴۰۸: به غیر جام دمادم مجوی همدم هیچ 378شمارهٔ ۴۰۹: ای دستت از نگار سفید و سیاه و سرخ 379شمارهٔ ۴۱۰: ز من در هجر او هر دم فغان زار می ...380شمارهٔ ۴۱۱: شد از عشقت دلم خون و جگر افگار و ...381شمارهٔ ۴۱۲: ندانم تا چه باد است این که از گلز ...382شمارهٔ ۴۱۳: نگارم در گلستان رفت و خارم پیش می ...383شمارهٔ ۴۱۴: صبا می جنبد و آن مست ما را خواب م ...384شمارهٔ ۴۱۵: زمستان می رود، ایام گلها پیش می آ ...385شمارهٔ ۴۱۶: مگر غنچه ز روی یار من شرمنده می آ ...386شمارهٔ ۴۱۷: مرا باز از طریق ساقی خود یاد می آ ...387شمارهٔ ۴۱۸: چه شد کان سرو سیم اندام سوی من نم ...388شمارهٔ ۴۱۹: به گل گشت چمن چون گلستان من برون ...389شمارهٔ ۴۲۰: چه فرخ ساعتی باشد که یار از در در ...390شمارهٔ ۴۲۱: مبادا کز شکار آن خیره کش یکسر درو ...391شمارهٔ ۴۲۲: سحرگاهان که باد از سوی گل عنبرفشا ...392شمارهٔ ۴۲۳: مرا هر شب زدیده خون دل غلتان فرود ...393شمارهٔ ۴۲۴: که می آید چنین، یارب، مگر مه بر ز ...394شمارهٔ ۴۲۵: پس از ماهیم دوش از وعده دیدار خوا ...395شمارهٔ ۴۲۶: نه از نقاش چین هرگز چنین صورتگری ...396شمارهٔ ۴۲۷: چه پنداری که من از عاشقی بیگانه خ ...397شمارهٔ ۴۲۸: به پیران سر به کوی عاشقی رندانه خ ...398شمارهٔ ۴۲۹: من از جور و جفای دلبران دیوانه خو ...399شمارهٔ ۴۳۰: مرو زینسان که هر سو جامه جان چاک ...400شمارهٔ ۴۳۱: شبی، ای باد، سوی آن رخ گلگون نخوا ...401شمارهٔ ۴۳۲: سخن می گفتم از لبهاش در کامم زبان ...402شمارهٔ ۴۳۳: ز عارض، طره بالا کن که کار خلق در ...403شمارهٔ ۴۳۴: کسی را کاین چنین زلف و بناگوش آن ...404شمارهٔ ۴۳۵: ترا از وجه دل بردن ورای حسن آن با ...405شمارهٔ ۴۳۶: مرا تا آشنایی با بتان دل ربا باشد 406شمارهٔ ۴۳۷: مبارک بامدادی کان جمال اندر نظر ب ...407شمارهٔ ۴۳۸: سخن در پرده می گویی، زبان دانی هم ...408شمارهٔ ۴۳۹: خوشم کردی به دشنامی توقع بیش می ب ...409شمارهٔ ۴۴۰: به چشمم تا خیال لعل آن قصاب می گر ...410شمارهٔ ۴۴۱: هنوزت ناز گرد چشم خواب آلود می گر ...411شمارهٔ ۴۴۲: همه شب در دلم آن کافر خون خوار می ...412شمارهٔ ۴۴۳: کسی کش چون تویی در دل همه شب تا س ...413شمارهٔ ۴۴۴: سپهر هفتمین کانجا بسی برج روان گر ...414شمارهٔ ۴۴۵: دلم را گاه آن آمد که کام از عیش ب ...415شمارهٔ ۴۴۶: بسند است آنکه زلف بناگوشت علم گیر ...416شمارهٔ ۴۴۷: خوشم کاب دو چشم من همه روی زمین گ ...417شمارهٔ ۴۴۸: سوار چابک من باز عزم لشکری دارد 418شمارهٔ ۴۴۹: مه روزه رسید و آفتابم روزه می دار ...419شمارهٔ ۴۵۰: اگر آن جادوی خونخواره نرگس در فسو ...420شمارهٔ ۴۵۱: میا غمزه زنان بیرون که هویی در جه ...421شمارهٔ ۴۵۲: به روی چون گلت هر گه که این چشم ت ...422شمارهٔ ۴۵۳: چو زلفش فتنه شد بر جان، دلم آباد ...423شمارهٔ ۴۵۴: مهش گویم، و لیکن مه سخن گفتن نمی ...424شمارهٔ ۴۵۵: چه پوشی پرده بر رویی که آن پنهان ...425شمارهٔ ۴۵۶: زهی از درد خود یک چشم را بینم نمی ...426شمارهٔ ۴۵۷: بت محمل نشین من مگر حالم نمی داند 427شمارهٔ ۴۵۸: چو جان عاشقان آن ماه را سلطان و خ ...428شمارهٔ ۴۵۹: دمی نبود که آن غمزه جهانی خون نمی ...429شمارهٔ ۴۶۰: زمانی نیست کز دست تو جان من نمی س ...430شمارهٔ ۴۶۱: همه مستی خلق از ساغر و پیمانه می ...431شمارهٔ ۴۶۲: هوایی می رسد کز سر گریبان چاک خوا ...432شمارهٔ ۴۶۳: دلت هر لحظه می گردد کجا روی وفا ر ...433شمارهٔ ۴۶۴: مشو پنهان برون آ، عالمی را جان بی ...434شمارهٔ ۴۶۵: رخی داری که وصف آن به خاطر در نمی ...435شمارهٔ ۴۶۶: چو ترک مست من هر لحظه ای سوی دگر ...436شمارهٔ ۴۶۷: چه خوش صبحی دمید امشب مرا از روی ...437شمارهٔ ۴۶۸: دروغ و راستی کان غمزه غماز پیوندد 438شمارهٔ ۴۶۹: بتی کو هر دمم دشنامهای شکرین بخشد 439شمارهٔ ۴۷۰: دلم برون شد از غمت، غمت ز دل برون ...440شمارهٔ ۴۷۱: دل باز به جوش آمد، جانان که می آی ...441شمارهٔ ۴۷۲: ما را تو صنم باشی، دیگر به چه کار ...442شمارهٔ ۴۷۳: شمع من اگر یک شب از خانه برون آید 443شمارهٔ ۴۷۴: از شیفتگان چون من، سر باز برون نا ...444شمارهٔ ۴۷۵: گفتم که ترا آخر دل خانه نمی یابد 445شمارهٔ ۴۷۶: آن دل به چه کار آید کان خانه تو ن ...446شمارهٔ ۴۷۷: چشمت گهی از غمزه هشیار نخواهد شد 447شمارهٔ ۴۷۸: آن را که سر و کاری با چون تو نگار ...448شمارهٔ ۴۷۹: دردا که دگر ما را آن یار نمی پرسد 449شمارهٔ ۴۸۰: ماهی که به سوی خود صد دل نگران بی ...450شمارهٔ ۴۸۱: چون بهر خرامیدن بارم ز زمین خیزد 451شمارهٔ ۴۸۲: دولت نه به زور است و به زاری چه ت ...452شمارهٔ ۴۸۳: حاصل اگر از زلف تو یک بار توان کر ...453شمارهٔ ۴۸۴: تا غمزه خون ریز تو قصد دل ما کرد 454شمارهٔ ۴۸۵: زلفین تو سرگشته چو باد سحرم کرد 455شمارهٔ ۴۸۶: یک دل به سر کوی تو آباد نیابند 456شمارهٔ ۴۸۷: عشاق حیات از لب خندان تو یابند 457شمارهٔ ۴۸۸: شب دلشدگان دیده بیدار نبندند 458شمارهٔ ۴۸۹: صد جان به یکی دانگ به بازار فروشن ...459شمارهٔ ۴۹۰: من بنده آن روی که دیدن نگذارند 460شمارهٔ ۴۹۱: ماییم درون سوخته، بیرون شده ای چن ...461شمارهٔ ۴۹۲: ای کز رخ تو دیده، همه جان و جهان ...462شمارهٔ ۴۹۳: هندوی مرا کشتن ترکانه ببیند 463شمارهٔ ۴۹۴: باد آمد و بویی زنگارم نرسانید 464شمارهٔ ۴۹۵: بویی ز سر زلف نگارین به من آرید 465شمارهٔ ۴۹۶: باد آمد و زان سرو خرامان خبر آورد 466شمارهٔ ۴۹۷: یک خنده بزن، زان لب لعل شکرآلود 467شمارهٔ ۴۹۸: ای هم نفسان، یک نفسم باز گذارید 468شمارهٔ ۴۹۹: دل رفت به سوی تو، همان سوی که شد ...469شمارهٔ ۵۰۰: ای زلف تو دام دل دانا و خردمند 470شمارهٔ ۵۰۱: عاقل ندهد عاشق دل سوخته را پند 471شمارهٔ ۵۰۲: روزی مگر این بسته در ما بگشایند 472شمارهٔ ۵۰۳: آن سرو خرامنده که جستم، به بر آمد 473شمارهٔ ۵۰۴: هر سر که به سودای تو از پای در آم ...474شمارهٔ ۵۰۵: ترسم که از اطراف جهان دود برآید 475شمارهٔ ۵۰۶: گر بار دگر ماه من از بام برآید 476شمارهٔ ۵۰۷: سروی چو تو در خلخ و نوشاد نباشد 477شمارهٔ ۵۰۸: یک روز به عمری ز منت یاد نیاید 478شمارهٔ ۵۰۹: بر آب رخت یک گل سیراب نیاید 479شمارهٔ ۵۱۰: روزی اگر آن ماه به مهمان من آید 480شمارهٔ ۵۱۱: گر چشم من از صورت تو دور نباشد 481شمارهٔ ۵۱۲: سروی چو تو در اچه و در تته نباشد 482شمارهٔ ۵۱۳: بی نرگس تو خواب ندانم که چه باشد 483شمارهٔ ۵۱۴: دل بسته بالای یکی تنگ قبا شد 484شمارهٔ ۵۱۵: تا جان مرا از لب لعل تو خبر شد 485شمارهٔ ۵۱۶: آباد نشد دل که خراب پسران شد 486شمارهٔ ۵۱۷: آن کودک نورسته که سیمین بدنی شد 487شمارهٔ ۵۱۸: ما را غم آن شوخ، اگر بنده نسازد 488شمارهٔ ۵۱۹: جانا، اگرم درد تو دیوانه نسازد 489شمارهٔ ۵۲۰: جان تشنگی از شربت عناب تو دارد 490شمارهٔ ۵۲۱: دیوانه دلم زلف پریشان که دارد 491شمارهٔ ۵۲۲: رویی که تو داری گل سیراب ندارد 492شمارهٔ ۵۲۳: دل نیست که در وی غم دلدار نگنجد 493شمارهٔ ۵۲۴: چون مرغ سحر از غم گلزار بنالد 494شمارهٔ ۵۲۵: یارم چو به خنده شکر بسته گشاید 495شمارهٔ ۵۲۶: جایی گذرت، ای بت چالاک، نیفتد 496شمارهٔ ۵۲۷: آن را که غمی باشد و گفتن نتواند 497شمارهٔ ۵۲۸: من سرو ندیدم که به بالای تو ماند 498شمارهٔ ۵۲۹: هر کس که تقرب ز وصال تو نجوید 499شمارهٔ ۵۳۰: کجا بودی، بگو، ای سرو آزاد 500شمارهٔ ۵۳۱: ندانم تا ترا در دل چه افتاد 501شمارهٔ ۵۳۲: برفت آن دل که با صبر آشنا بود 502شمارهٔ ۵۳۳: مرا با تو که شب بیداریی بود 503شمارهٔ ۵۳۴: شکر پیش لبت شیرین نگویند 504شمارهٔ ۵۳۵: سخن پیش رخش زیبا مگویید 505شمارهٔ ۵۳۶: رخ آن شوخ پنهانی ببینید 506شمارهٔ ۵۳۷: لب از تو وز شکر پیمانه ای چند 507شمارهٔ ۵۳۸: ز اهل عقل نپسندد خردمند 508شمارهٔ ۵۳۹: مرا تا با تو افتاده ست پیوند 509شمارهٔ ۵۴۰: از آن اهل نظر در غم اسیرند 510شمارهٔ ۵۴۱: لبت را جان توان خواندن، ولیکن 511شمارهٔ ۵۴۲: چو نقش صورتش در آب و گل ماند 512شمارهٔ ۵۴۳: به هر درد و غمی دل مبتلا شد 513شمارهٔ ۵۴۴: دلم زینسان که زار و مبتلا شد 514شمارهٔ ۵۴۵: چو ماه روزه از اوج سما شد 515شمارهٔ ۵۴۶: به ملک فتنه تا زلفش علم شد 516شمارهٔ ۵۴۷: دل عاشق چرا شیدا نباشد 517شمارهٔ ۵۴۸: دل ما را شکیب از جان نباشد 518شمارهٔ ۵۴۹: وفا در نیکوان چندان نباشد 519شمارهٔ ۵۵۰: کسی کز عاشقی بیزار باشد 520شمارهٔ ۵۵۱: بتا، مانند تو مهوش نباشد 521شمارهٔ ۵۵۲: چمن را رنگ و بو چندین نباشد 522شمارهٔ ۵۵۳: دلی دارم که جز جانان نخواهد 523شمارهٔ ۵۵۴: دلم بی وصل جانان جان نخواهد 524شمارهٔ ۵۵۵: از آن سنبل که گل سر بار دارد 525شمارهٔ ۵۵۶: سوار من که ره در سینه دارد 526شمارهٔ ۵۵۷: فلک با کس دل یکتا ندارد 527شمارهٔ ۵۵۸: بتی کز دیدنش جان مست گردد 528شمارهٔ ۵۵۹: جفا کن بو که این دل بازگردد 529شمارهٔ ۵۶۰: زهر تن چشم او جان را بدزدد 530شمارهٔ ۵۶۱: زمانه چون تو دلجویی ندارد 531شمارهٔ ۵۶۲: دلی کو چون تو دلداری ندارد 532شمارهٔ ۵۶۳: دل من خون شد و جانان نداند 533شمارهٔ ۵۶۴: دلم جز کوی تو مسکن نداند 534شمارهٔ ۵۶۵: اگر چشم تو روزی بر مه افتد 535شمارهٔ ۵۶۶: مهی چون او به دست من نیفتد 536شمارهٔ ۵۶۷: گر او بی یاد ما در می نیفتد 537شمارهٔ ۵۶۸: خطی از لعل جانان می برآید 538شمارهٔ ۵۶۹: به سالی کی چنین ماهی برآید 539شمارهٔ ۵۷۰: مه او چون به ماهی برنیاید 540شمارهٔ ۵۷۱: سر زلف تو یاری را نشاید 541شمارهٔ ۵۷۲: گهیت از آشنایان یاد ناید 542شمارهٔ ۵۷۳: ببین تا دیده چند افسون نماید 543شمارهٔ ۵۷۴: صبا آمد، ولی دل بازنامد 544شمارهٔ ۵۷۵: نگارا، از من مسکین چه خیزد 545شمارهٔ ۵۷۶: غم من شادی کس را نپرسد 546شمارهٔ ۵۷۷: از یاد تو دل جدا نخواهد شد 547شمارهٔ ۵۷۸: امشب بت ما به نزد ما بود 548شمارهٔ ۵۷۹: وقتی دل ما ازان ما بود 549شمارهٔ ۵۸۰: عشق آمد و دل ز دست ما برد 550شمارهٔ ۵۸۱: یاری دل ما به رایگان برد 551شمارهٔ ۵۸۲: تاب رخت آفتاب ناورد 552شمارهٔ ۵۸۳: ای همنفسان که پیش یارید 553شمارهٔ ۵۸۴: با یار ز من خبر بگویید 554شمارهٔ ۵۸۵: از رنگ رخت قمر توان کرد 555شمارهٔ ۵۸۶: فریاد، ز غمزه تو فریاد 556شمارهٔ ۵۸۷: خطی که قرین حال باشد 557شمارهٔ ۵۸۸: گر مه چو تو با جمال باشد 558شمارهٔ ۵۸۹: آن را غم تو یار باشد 559شمارهٔ ۵۹۰: گر یار به دل درون نباشد 560شمارهٔ ۵۹۱: آن دوست که بود خصم جان شد 561شمارهٔ ۵۹۲: فریاد که عشق کهنه نو شد 562شمارهٔ ۵۹۳: جانا، چو تویی دگر نیاید 563شمارهٔ ۵۹۴: هنگام گل است و باده باید 564شمارهٔ ۵۹۵: چون سرو تو از قبا برآید 565شمارهٔ ۵۹۶: گر دلبر من بر من آید 566شمارهٔ ۵۹۷: یاری که طریق ناز دارد 567شمارهٔ ۵۹۸: گل رنگ نگار ما ندارد 568شمارهٔ ۵۹۹: بی یاد تو غم جهان نسوزد 569شمارهٔ ۶۰۰: چشمم همه روز خون تراود 570شمارهٔ ۶۰۱: آن کیست که از خدا نترسد 571شمارهٔ ۶۰۲: بیداد غم، ار دلم بگوید 572شمارهٔ ۶۰۳: ناله برآید هر طرف کان بت خرامان د ...573شمارهٔ ۶۰۴: در ره بماند این چشم تر، کان شوخ م ...574شمارهٔ ۶۰۵: برنامد آهی از دلم، زلفت پریشان از ...575شمارهٔ ۶۰۶: دیرینه دردی داشتم، بازم همان آغاز ...576شمارهٔ ۶۰۷: ما را نکردی گر حلال از لب شراب نا ...577شمارهٔ ۶۰۸: ما را چه جان باشد که تو بر ما فشا ...578شمارهٔ ۶۰۹: سیمین تن و خارا دلی، گر گفتنم یار ...579شمارهٔ ۶۱۰: آرام جان می رود، دل را صبوری چون ...580شمارهٔ ۶۱۱: باز آن بلای عاشقان اینک به صحرا م ...581شمارهٔ ۶۱۲: می خواهد آن سرو روان کامروز در صح ...582شمارهٔ ۶۱۳: جانم فدای قامتی کافاق را حیران کن ...583شمارهٔ ۶۱۴: شب کان مه من بر دلم از غصه پیکان ...584شمارهٔ ۶۱۵: خاطر بسوی دلبری هر لحظه ما را می ...585شمارهٔ ۶۱۶: شمشیر کین باز آن صنم بر قصد دلها ...586شمارهٔ ۶۱۷: نازک رخ جانان من بوی گل خندان دهد 587شمارهٔ ۶۱۸: گر گشت آن سرو روان روزی سوی گلشن ...588شمارهٔ ۶۱۹: شبهای عاشق را گهی صبح طرب کمتر دم ...589شمارهٔ ۶۲۰: چند ز دور بینمت، وه که دلم کباب ش ...590شمارهٔ ۶۲۱: سال نو است و عشق نو عشرت یار من چ ...591شمارهٔ ۶۲۲: چون ز نسیم صبحدم زلف تو در هوا شو ...592شمارهٔ ۶۲۳: شاه سوار من نگر مست و خراب می رود 593شمارهٔ ۶۲۴: هر که چو تو به نیکویی آفت عقل و ج ...594شمارهٔ ۶۲۵: زلف تو باز فتنه را رشته دراز می د ...595شمارهٔ ۶۲۶: هر که دمی به یاد آن دلبر مه لقا ز ...596شمارهٔ ۶۲۷: به چه کار آیدم آن دل که نه در کار ...597شمارهٔ ۶۲۸: خرم آن روز که دیدار تو پیش نظر آی ...598شمارهٔ ۶۲۹: چند گاهی دگر ار چشم تو در ناز بما ...599شمارهٔ ۶۳۰: باز شب افتاد و ما را دل همان جا ش ...600شمارهٔ ۶۳۱: دوش ما بودیم و آن مهر و، شب مهتاب ...601شمارهٔ ۶۳۲: ای خوش آن وقتی که آن بدعهد با ما ...602شمارهٔ ۶۳۳: ای خوش آن وقتی که ما را دل به جای ...603شمارهٔ ۶۳۴: تا جهان بود، از جهان هرگز دلم خرم ...604شمارهٔ ۶۳۵: چشم یارم دوش بی هنگام خواب آورده ...605شمارهٔ ۶۳۶: شب رسید آن شمع کو عمری درون سینه ...606شمارهٔ ۶۳۷: من ز جانان گر چه صد اندوه جان خوا ...607شمارهٔ ۶۳۸: باز از رندی علم بر آسمان خواهم کش ...608شمارهٔ ۶۳۹: صبحگه، یارب، حدیثی زان دو لب خواه ...609شمارهٔ ۶۴۰: از لبت گر خط میگون سر برون خواهم ...610شمارهٔ ۶۴۱: خوبرویان چون به سلطانی علم بالا ک ...611شمارهٔ ۶۴۲: باز گل بشکفت و گلرویان سوی بستان ...612شمارهٔ ۶۴۳: گر نظر بر چشم کافر کیش او خواهد ف ...613شمارهٔ ۶۴۴: باز گل می آید و دل در بلا خواهد ف ...614شمارهٔ ۶۴۵: دل ز دست من برفت و آرزوی دل بماند 615شمارهٔ ۶۴۶: رفتیم از چشم و در دل حسرت رویت بم ...616شمارهٔ ۶۴۷: عاشقان نقل غمت با باده احمر خورند 617شمارهٔ ۶۴۸: شهسوارانی که فتح قلعه دین کرده ان ...618شمارهٔ ۶۴۹: عاشقان تو ز تو تا صبح در خونابه ا ...619شمارهٔ ۶۵۰: چشمها را گوی کاین ناز و کرشمه کم ...620شمارهٔ ۶۵۱: ژاله از نرگس فرو بارید و گل را آب ...621شمارهٔ ۶۵۲: دوش بوی گل مرا از آشنایی یاد داد 622شمارهٔ ۶۵۳: آن همه دعوی که اول عقل دعوی دار ک ...623شمارهٔ ۶۵۴: یا رب، آن بالا مگر از آب حیوان ری ...624شمارهٔ ۶۵۵: آبرویم ز آتش سودای خوبان شد به با ...625شمارهٔ ۶۵۶: در شب هجران که روزی هیچ دشمن را م ...626شمارهٔ ۶۵۷: غمزه هایی کرد چشمش با دل این نامر ...627شمارهٔ ۶۵۸: ساقیا، می ده که بیرون سبزه های تر ...628شمارهٔ ۶۵۹: سبزه ای سبز است و آب روشن و سرو ب ...629شمارهٔ ۶۶۰: ای که چون جان رفته ای از پیش ما، ...630شمارهٔ ۶۶۱: بر بناگوشت بلای خط که سر بر می کن ...631شمارهٔ ۶۶۲: جان که چون تو دشمنی را دوست داری ...632شمارهٔ ۶۶۳: چشم تو مست است یا در خواب بازی می ...633شمارهٔ ۶۶۴: باز ترک مست من آهنگ بازی می کند 634شمارهٔ ۶۶۵: غمزه شوخت که قصد جان مردم می کند 635شمارهٔ ۶۶۶: دل که با خوبان بدخو آشنایی می کند 636شمارهٔ ۶۶۷: کافر خونخواه دنبال شکاری می رود 637شمارهٔ ۶۶۸: کالبد از دل تهی شد، گر چه جان بیر ...638شمارهٔ ۶۶۹: یارب! این اندیشه جانان ز جانم چون ...639شمارهٔ ۶۷۰: ما نخواهیم از غم خود کاشنا بیرون ...640شمارهٔ ۶۷۱: از دل غمگین هوای دلستانم چون رود 641شمارهٔ ۶۷۲: هر شبم جان بر لب آید، ناله زار آو ...642شمارهٔ ۶۷۳: گر کنی یاری و گر آزار، بر من بگذر ...643شمارهٔ ۶۷۴: یار من گویند آنجا گه گاهی بگذرد 644شمارهٔ ۶۷۵: گر به کوی عاشقان آن ماه گاهی بگذر ...645شمارهٔ ۶۷۶: من نمی خواهم که چشمم غیر آن رو بن ...646شمارهٔ ۶۷۷: دست ماه روزه تا در چشم عشرت خاک ز ...647شمارهٔ ۶۷۸: تا سرم باشد تمنای توام در سر بود 648شمارهٔ ۶۷۹: فرخ آن عیدی که جان قربانی جانان ب ...649شمارهٔ ۶۸۰: از سر کو آن پری چون ناگهان پیدا ش ...650شمارهٔ ۶۸۱: زلف گرد آور که بازم دل پریشان می ...651شمارهٔ ۶۸۲: تا چه ساعت بود، یارب، کان مسلمان ...652شمارهٔ ۶۸۳: تا خیال روی آن شمع شبستان دیده شد 653شمارهٔ ۶۸۴: یار ما را دل ز دست عاشقی صد پاره ...654شمارهٔ ۶۸۵: گر نمی بینم دمی در روی او غم می ک ...655شمارهٔ ۶۸۶: ناز کن، ای گل، که سرو بوستانی می ...656شمارهٔ ۶۸۷: هر کسی را در بهاران دل به گلزاری ...657شمارهٔ ۶۸۸: آن که دل برد و ز غمزه چون سنانش م ...658شمارهٔ ۶۸۹: باز باد صبح بوی آشنایی می دهد 659شمارهٔ ۶۹۰: غم مخور، ای دل که باز ایام شادی ه ...660شمارهٔ ۶۹۱: تا کی آن زلف پریشان وقت ما بر هم ...661شمارهٔ ۶۹۲: گل نو رسید و بویی ز بهار من نیامد 662شمارهٔ ۶۹۳: برهم بماند دیده، کس ازان سوار نام ...663شمارهٔ ۶۹۴: خبرم شده ست کامشب سر یار خواهی آم ...664شمارهٔ ۶۹۵: گذرد مهی و یک شب به منت گذر نباشد 665شمارهٔ ۶۹۶: تو ز لب سخن گشادی، همه خلق بی زبا ...666شمارهٔ ۶۹۷: بت نو رسیده من هوس شکار دارد 667شمارهٔ ۶۹۸: سر من به سجده هر دم به ستانه ای د ...668شمارهٔ ۶۹۹: دلبران مهر نمایند و وفا نیز کنند 669شمارهٔ ۷۰۰: عاشقان خون جگر شربت مقصود کنند 670شمارهٔ ۷۰۱: دوش ناگه به من دلشده آن مه برسید 671شمارهٔ ۷۰۲: روزها شد که ز تو بوی وفایی نرسید 672شمارهٔ ۷۰۳: رسم خونریز در آن خوی جفاساز بماند 673شمارهٔ ۷۰۴: گوش من از پی نام تو به هر کوی بما ...674شمارهٔ ۷۰۵: مست من باز جدایی ز سر آغاز نهاد 675شمارهٔ ۷۰۶: بر رخ همچو مهش طره چون شب نگرید 676شمارهٔ ۷۰۷: رویت از غالبه خط بر رخ گلفام کشید 677شمارهٔ ۷۰۸: شب زیاد تو مرا تا به سحر خواب نبر ...678شمارهٔ ۷۰۹: زلف گرد زنخش دوش که گمره شده بود 679شمارهٔ ۷۱۰: خوبرویان به دل سوخته ساغر ندهند 680شمارهٔ ۷۱۱: ای که عمر از پی سودای تو دادیم به ...681شمارهٔ ۷۱۲: هر شب از سینه من تیر بلا می گذرد 682شمارهٔ ۷۱۳: شب ز سوزی که برین جان حزین می گذر ...683شمارهٔ ۷۱۴: ای خوش آن باد که هر روز به سویت گ ...684شمارهٔ ۷۱۵: آنچه بر خرمن گل باد سحرگاه کند 685شمارهٔ ۷۱۶: هر شکر خنده که آن لعل شکر خنده کن ...686شمارهٔ ۷۱۷: آنکه هر شب به دلم آید و جایی بکند 687شمارهٔ ۷۱۸: تا ز خون ریختن آن غمزه ندامت نکند 688شمارهٔ ۷۱۹: گر دل عاشقم از عشق تو رنجور شود 689شمارهٔ ۷۲۰: مست من بی خبر از بزم چو در خانه ش ...690شمارهٔ ۷۲۱: گر سر زلف تو از باد پریشان نشود 691شمارهٔ ۷۲۲: عاشقی را که غم دوست به از جان نبو ...692شمارهٔ ۷۲۳: مرد صاحب نظر از کوی تو آسان نرود 693شمارهٔ ۷۲۴: خرم آن لحظه که مشتاق به یاری نرسد 694شمارهٔ ۷۲۵: چه کند دل که جفای تو تحمل کند 695شمارهٔ ۷۲۶: لب خونخوار تو جز خون دل افزون نکن ...696شمارهٔ ۷۲۷: لب لعلت به لطافت گرو از جان ببرد 697شمارهٔ ۷۲۸: تو که روزت به نشاط دل و جان می گذ ...698شمارهٔ ۷۲۹: چه خوش است از جگر سوخته بویی که ز ...699شمارهٔ ۷۳۰: یارب، این شهره لشکر ز کجا می آید 700شمارهٔ ۷۳۱: سبزه ها می دمد و آب روان می آید 701شمارهٔ ۷۳۲: اینچنین تند که آن قلب شکن می آید 702شمارهٔ ۷۳۳: گر چه در کشتن عشاق زبون می آید 703شمارهٔ ۷۳۴: باش تا بار دگر آن پسر این سو آید 704شمارهٔ ۷۳۵: باشد آن روز که آن فتنه به ما باز ...705شمارهٔ ۷۳۶: خشمگین یار مرا دل به رضا باز آمد 706شمارهٔ ۷۳۷: عمر نو گشت مرا باز که جان باز آمد 707شمارهٔ ۷۳۸: وه که باز این دل دیوانه گرفتار آم ...708شمارهٔ ۷۳۹: از کجا در رهم آن شوخ بلا پیش آمد 709شمارهٔ ۷۴۰: باز عشق آمد و دیوانگیم پیش آمد 710شمارهٔ ۷۴۱: گر مرا هیچ مرادی پس ازین پیش آمد 711شمارهٔ ۷۴۲: دانم، ای دوست که در خانه شرابت با ...712شمارهٔ ۷۴۳: بر من، ار دولت وصل تو مقرر می شد 713شمارهٔ ۷۴۴: ترک عاشق کش من، ترک جفا خوش باشد 714شمارهٔ ۷۴۵: بس که خون جگر از راه نظر بیرون شد 715شمارهٔ ۷۴۶: هر کسی روز وداع از پی محمل می شد 716شمارهٔ ۷۴۷: هر کرا داعیه درد طلب پیدا شد 717شمارهٔ ۷۴۸: گر خم طره ز روی تو جدا خواهد شد 718شمارهٔ ۷۴۹: چشم من خنده شیرین تو گریان دارد 719شمارهٔ ۷۵۰: تو مپندار که دوران همه یکسان گذرد 720شمارهٔ ۷۵۱: هر کسی گاه جوانی تگ و پویی دارد 721شمارهٔ ۷۵۲: چشم گردنده او با همه کس می گردد 722شمارهٔ ۷۵۳: ای که از خاک درت دیده منور گردد 723شمارهٔ ۷۵۴: هر کسی سبزه و صحرا و گلستان خواهد 724شمارهٔ ۷۵۵: سرو در باغ اگر همچو تو موزون خیزد 725شمارهٔ ۷۵۶: زلف تو زان گره سخت که بر جانم زد 726شمارهٔ ۷۵۷: من به یار خود و اغیار به خود می پ ...727شمارهٔ ۷۵۸: نشدش دل که دمی پهلوی ما بنشیند 728شمارهٔ ۷۵۹: اگر آن شاه دمی پیش گدا بنشیند 729شمارهٔ ۷۶۰: به سر من اگر آن طرفه پسر باز آید 730شمارهٔ ۷۶۱: نه به بالای خوشت سرو خرامان روید 731شمارهٔ ۷۶۲: شب مرا در جگر سوخته مهمانی بود 732شمارهٔ ۷۶۳: وقتی آن کافر بی رحم از آن من بود 733شمارهٔ ۷۶۴: دوش در خواب مرا بابت خودکاری بود 734شمارهٔ ۷۶۵: باز عشق تو مرا مژده رسوایی داد 735شمارهٔ ۷۶۶: دوش آتش زدی و گریه مرا یاری داد 736شمارهٔ ۷۶۷: چشم مست تو که دی بر من بیتاب افتا ...737شمارهٔ ۷۶۸: آن عزیزان که همه شب به دل من گردن ...738شمارهٔ ۷۶۹: جان فدای پسرانی که نکورو باشند 739شمارهٔ ۷۷۰: یار زیبای مرا باز به من بنمایید 740شمارهٔ ۷۷۱: باز با خویش گهی هم سخنش خواهم دید 741شمارهٔ ۷۷۲: یار باز آمد و بوی گل و ریحان آورد 742شمارهٔ ۷۷۳: خم زلف تو که زنجیر جنون می خوانند 743شمارهٔ ۷۷۴: منم امروز حدیث تو و مهمانی چند 744شمارهٔ ۷۷۵: باز بوی گل مرا دیوانه کرد 745شمارهٔ ۷۷۶: باز یاد آن شبم دیوانه کرد 746شمارهٔ ۷۷۷: باز زهره مطربی آغاز کرد 747شمارهٔ ۷۷۸: روی خوبت آفت جانی نمود 748شمارهٔ ۷۷۹: صبح چون از روی مشرق رو نمود 749شمارهٔ ۷۸۰: ابروی مانند ماهش بنگرید 750شمارهٔ ۷۸۱: خیمه نوروز بر صحرا زدند 751شمارهٔ ۷۸۲: عافیت را بر زمین گردی نماند 752شمارهٔ ۷۸۳: بزم ما را یک دو خواب آلوده اند 753شمارهٔ ۷۸۴: هر که را یاری چو تو سرکش بود 754شمارهٔ ۷۸۵: هر که را با تو سر و کاری بود 755شمارهٔ ۷۸۶: آنچه بتوان، در غمت جان می کشد 756شمارهٔ ۷۸۷: ترک من چون تیر مژگان برکشد 757شمارهٔ ۷۸۸: ای که بر من جور تو بسیار شد 758شمارهٔ ۷۸۹: آخر این دردم به درمان کی رسد 759شمارهٔ ۷۹۰: لعل شیرینی چو خندان می شود 760شمارهٔ ۷۹۱: شکل موزونت که در دل جا کند 761شمارهٔ ۷۹۲: گر کسی در عشق آهی می کند 762شمارهٔ ۷۹۳: بر رخت چون زلف پر خم بگذرد 763شمارهٔ ۷۹۴: هر که دل با دلربایی می نهد 764شمارهٔ ۷۹۵: مردمی نرگس او می داند 765شمارهٔ ۷۹۶: گل ز روی تو فرو می ریزد 766شمارهٔ ۷۹۷: دلم از بخت گهی شاد نبود 767شمارهٔ ۷۹۸: گر سخن زان لب چون نوش شود 768شمارهٔ ۷۹۹: زاهد ما دوش باز در ره بت پا نهاد 769شمارهٔ ۸۰۰: یار قبا چست کرد، رخش به میدان بری ...770شمارهٔ ۸۰۱: هیچ کس از باغ و بر بوی وفایی ندید 771شمارهٔ ۸۰۲: نیست به دست امید بخت مرا آن کمند 772شمارهٔ ۸۰۳: باز گرفتار شد دل که درین سینه بود 773شمارهٔ ۸۰۴: دل که به غم داد تن آرزوی جان خرید 774شمارهٔ ۸۰۵: غمزه مردم کشی پرده صبرم درید 775شمارهٔ ۸۰۶: من نشنیدم که خط بر آن نویسند 776شمارهٔ ۸۰۷: صبح دمان بخت من ز خواب در آمد 777شمارهٔ ۸۰۸: از در من دوش کان نگار در آمد 778شمارهٔ ۸۰۹: روی نکو بی وجود ناز نباشد 779شمارهٔ ۸۱۰: دلبر من دوش که مهمان رسید 780شمارهٔ ۸۱۱: هر که به دنباله کامی بود 781شمارهٔ ۸۱۲: گل به تماشای چمن می رود 782شمارهٔ ۸۱۳: عشق تو هر لحظه فزون می شود 783شمارهٔ ۸۱۴: گر جام غم فرستی، نوشم که غم نباشد 784شمارهٔ ۸۱۵: سروی چو قامت تو در بوستان نباشد 785شمارهٔ ۸۱۶: من دلبری ندیدم کش زین نهاد باشد 786شمارهٔ ۸۱۷: چندان که یار ما را در حسن ناز باش ...787شمارهٔ ۸۱۸: ما را ز کوی جانان عزم سفر نباشد 788شمارهٔ ۸۱۹: در شهر فتنه ای شد، می دانم از که ...789شمارهٔ ۸۲۰: هر لحظه چشم شوخت ناز دگر فروشد 790شمارهٔ ۸۲۱: بر آسمان پریوش چون ماه ما برآید 791شمارهٔ ۸۲۲: چون بینم اینکه رویت در چشم دیگر آ ...792شمارهٔ ۸۲۳: هر بار کان پریوش در کوی من در آید 793شمارهٔ ۸۲۴: امروز چیست کز در جانان برون نیامد 794شمارهٔ ۸۲۵: گر بر عذار سیمین زلفش دوتو نماند 795شمارهٔ ۸۲۶: دل شد ز دست ما را با یار ما که گو ...796شمارهٔ ۸۲۷: مستان چشم اویم از ما خمار ناید 797شمارهٔ ۸۲۸: چشم ز دوری تو دور از تو خون فشاند 798شمارهٔ ۸۲۹: زلفت که هر خم از وی در شانه می نگ ...799شمارهٔ ۸۳۰: دل بی رخ تو صورت جان را نمی شناسد 800شمارهٔ ۸۳۱: زین پیشتر چنین دلت از سنگ و رو نب ...801شمارهٔ ۸۳۲: عهدی که بود با منت، آن گوییا نبود 802شمارهٔ ۸۳۳: دی مست بوده ام که ز خویشم خبر نبو ...803شمارهٔ ۸۳۴: یاری که بر جدایی اویم گمان نبود 804شمارهٔ ۸۳۵: دی زخم ناخنش به رخ چمن سمن چه بود 805شمارهٔ ۸۳۶: یارب، چه بود امشب و مهمان من که ب ...806شمارهٔ ۸۳۷: یارب که دوش غایب من خانه که بود 807شمارهٔ ۸۳۸: آن دل که دایمش سر بستان و باغ بود 808شمارهٔ ۸۳۹: اهل خرد که از همه عالم بریده اند 809شمارهٔ ۸۴۰: یاران که زخم تیر بلایت چشیده اند 810شمارهٔ ۸۴۱: رندان پاکباز که از خود بریده اند 811شمارهٔ ۸۴۲: لعل شکروشت که به جلاب شسته اند 812شمارهٔ ۸۴۳: اهل خرد که دل به جهان در نبسته ان ...813شمارهٔ ۸۴۴: آن رهروان که گام به صدق و صفا زنن ...814شمارهٔ ۸۴۵: دریاب کز فراق تو جانم به لب رسید 815شمارهٔ ۸۴۶: باز آن شکار دوست، ز ابرو کمان کشی ...816شمارهٔ ۸۴۷: ای از فروغ روی تو خورشید رو سفید 817شمارهٔ ۸۴۸: باد آمد و ز گمشده من خبر نداد 818شمارهٔ ۸۴۹: دل جز ترا به سینه درون جایگه نداد 819شمارهٔ ۸۵۰: دل بی رخ تو در گل و گلشن نه ایستا ...820شمارهٔ ۸۵۱: ما را شکنج زلف تو در پیچ و تاب بر ...821شمارهٔ ۸۵۲: خوبان گمان مبر که ز اولاد آدمند 822شمارهٔ ۸۵۳: ای همرهان که آگه از آن رفته منید 823شمارهٔ ۸۵۴: دل در هوایت، ای بت عیار، جان دهد 824شمارهٔ ۸۵۵: دل باز سوی آن بت بدخو چه می رود 825شمارهٔ ۸۵۶: عمرم در آرزوی تو رفته ست و می رود 826شمارهٔ ۸۵۷: افسوس ازین حیات که بر باد می رود 827شمارهٔ ۸۵۸: باز آن سوار مست به نخچیر می رود 828شمارهٔ ۸۵۹: چشم تو خفته ایست که در خواب می رو ...829شمارهٔ ۸۶۰: دل می بری به رفتن و هر کو چنان زو ...830شمارهٔ ۸۶۱: این دل که هر شبیش ز سالی فزون رود 831شمارهٔ ۸۶۲: سودای دیدن تو ز دیدن نمی رود 832شمارهٔ ۸۶۳: شبها اسیر دردم و خوابم نمی برد 833شمارهٔ ۸۶۴: سیمین زنخ که طره عنبرفشان برد 834شمارهٔ ۸۶۵: آن نخل تر که آب ز جوی جگر خورد 835شمارهٔ ۸۶۶: عشقت خبر ز عالم بیهوشی آورد 836شمارهٔ ۸۶۷: ناگاه پیش ازان که کسی را خبر شود 837شمارهٔ ۸۶۸: هر شب دلم ز دست خیالت زبون شود 838شمارهٔ ۸۶۹: هر روز چشم من به جمالی فرو شود 839شمارهٔ ۸۷۰: دل رفت و آرزوی تو از دل نمی شود 840شمارهٔ ۸۷۱: کاری ست در سرم که به سامان نمی شو ...841شمارهٔ ۸۷۲: زان گل که اندکی بته مشک ناب شد 842شمارهٔ ۸۷۳: بر من کنون که بی تو جهان تیره فام ...843شمارهٔ ۸۷۴: باز این دلم خدنگ بلا را نشانه شد 844شمارهٔ ۸۷۵: گفتی دلت مرا شد و از من جدا نشد 845شمارهٔ ۸۷۶: از حال مات هیچ حکایت نمی رسد 846شمارهٔ ۸۷۷: باد صبا ز نافه چینت نمی رسد 847شمارهٔ ۸۷۸: یاری کس از کرشمه و خوبی نشان بود 848شمارهٔ ۸۷۹: ترکی و خوبروی، کسی کاینچنین بود 849شمارهٔ ۸۸۰: مشتاق چون نظاره آن سیمبر کند 850شمارهٔ ۸۸۱: چشمت که قصد جان من ناتوان کند 851شمارهٔ ۸۸۲: شوخی نگر که آن بت عیار می کند 852شمارهٔ ۸۸۳: تا چین زلف بر رخ دلدار نشکند 853شمارهٔ ۸۸۴: چون طره تو سلسله بر یاسمین نهد 854شمارهٔ ۸۸۵: چشم فسونگر تو که داد فسون دهد 855شمارهٔ ۸۸۶: هر گاه مرغی از سر شاخی نوا زند 856شمارهٔ ۸۸۷: یک روز یار اگر قدمی سوی من زند 857شمارهٔ ۸۸۸: آن خون که گاه مستی از آن مست ما چ ...858شمارهٔ ۸۸۹: شبی که دلبرم از بام همچو ماه برآی ...859شمارهٔ ۸۹۰: به بام خویش چو آن ماه کج کلاه برآ ...860شمارهٔ ۸۹۱: چون آن بت از سر کو با هزار ناز بر ...861شمارهٔ ۸۹۲: چو ترک مست من آلوده شراب در آید 862شمارهٔ ۸۹۳: دلم ز دست برفته ست و پیش باز نیاب ...863شمارهٔ ۸۹۴: مهی گذشت که چشمم خبر ز خواب ندارد 864شمارهٔ ۸۹۵: کمند زلف تو عشاق را به کوی تو آرد 865شمارهٔ ۸۹۶: مبند دل به جهان کاین جهان پشیز نی ...866شمارهٔ ۸۹۷: از آنگهی که گشادم به رویت این نظر ...867شمارهٔ ۸۹۸: ز حد گذشت غم ما و آن نگار نپرسید 868شمارهٔ ۸۹۹: گمان مبر که مرا هیچ کس به جای تو ...869شمارهٔ ۹۰۰: ز گشت مست رسید و به هوش خویش نبود 870شمارهٔ ۹۰۱: مرا به صبح ازل جز رخت دلیل نبود 871شمارهٔ ۹۰۲: نماز شام که آن مه مرا جمال نمود 872شمارهٔ ۹۰۳: گل و شکوفه همه هست و یار نیست، چه ...873شمارهٔ ۹۰۴: مهی بر آمد و از ماه من خبر نرسید 874شمارهٔ ۹۰۵: چمن ز سبزه خطی بر رخ جمیل کشید 875شمارهٔ ۹۰۶: مبصران که مزاج جهان شناخته اند 876شمارهٔ ۹۰۷: به دیده و دل من دوست خانه می طلبد 877شمارهٔ ۹۰۸: اگر ز حال من آن شوخ را خبر باشد 878شمارهٔ ۹۰۹: در آن هجوم که یار تو پادشا باشد 879شمارهٔ ۹۱۰: کسی که عشق نورزد سیاه دل باشد 880شمارهٔ ۹۱۱: چه شد که یار بر آهنگ کین برون آمد 881شمارهٔ ۹۱۲: ز خانه دوش که آن غمزه زن برون آمد 882شمارهٔ ۹۱۳: فغان که جان من از عاشقی به جان آم ...883شمارهٔ ۹۱۴: گل رسید و هر کسی سوی گلستان می رو ...884شمارهٔ ۹۱۵: دل مرا چو ز روی تو یاد می آید 885شمارهٔ ۹۱۶: بیا نظاره کن، ای دل که یار می آید 886شمارهٔ ۹۱۷: بهار بی رخ گلرنگ تو، چه کار آید 887شمارهٔ ۹۱۸: لبالب آر قدح کز گلو فرود آید 888شمارهٔ ۹۱۹: کسی که شمع جمال تو در نظر دارد 889شمارهٔ ۹۲۰: کسی که بهر تو جان باختن هوس دارد 890شمارهٔ ۹۲۱: کسی که یار وفادار و مهربان دارد 891شمارهٔ ۹۲۲: بتم چو روی سوی خانه کتاب آرد 892شمارهٔ ۹۲۳: صبا نسیمی از آن آشنا نمی آرد 893شمارهٔ ۹۲۴: نظر ز روی تو خورشید بر نمی گیرد 894شمارهٔ ۹۲۵: سپیده دم که جهانی ز خواب برخیزد 895شمارهٔ ۹۲۶: غمم بکشت به کار جهان که پردازد 896شمارهٔ ۹۲۷: جهان چه بینم، چون دیدنی نمی ارزد 897شمارهٔ ۹۲۸: به راه عشق سلامت چگونه در گنجد 898شمارهٔ ۹۲۹: خطی که بر سمن آن گلعذار بنویسد 899شمارهٔ ۹۳۰: سرم فدات چو تیغ تو گرد سر گردد 900شمارهٔ ۹۳۱: چو نقش چشم توام در دل حزین گردد 901شمارهٔ ۹۳۲: دلی که نرگس مستش به ناز بستاند 902شمارهٔ ۹۳۳: اگر نسیم صبا زلف او برافشاند 903شمارهٔ ۹۳۴: نسیم زلف تو دل را درون بجنباند 904شمارهٔ ۹۳۵: اگر ز پیش برانی مرا که بر خواند 905شمارهٔ ۹۳۶: کسی که بوی تواش در دماغ می افتد 906شمارهٔ ۹۳۷: وفا ز یار جفاکار چون نمی آید 907شمارهٔ ۹۳۸: کدام شب که ترا در کنار خواهم کرد 908شمارهٔ ۹۳۹: نه بخت آنکه به موی تو راه خواهم ک ...909شمارهٔ ۹۴۰: اگر چه با تو حدیث جفا بخواهم کرد 910شمارهٔ ۹۴۱: مرا غمی ست که پیدا نمی توانم کرد 911شمارهٔ ۹۴۲: شب اوفتاد و غمم باز کار خواهد کرد 912شمارهٔ ۹۴۳: منم که تا زیم از عشق مست خواهم بو ...913شمارهٔ ۹۴۴: نه پیش از این مژه زینگونه خونفشان ...914شمارهٔ ۹۴۵: صبا ز زلف تو بویی به عاشقان آورد 915شمارهٔ ۹۴۶: خطاب طلعت تو نامه زمین کردند 916شمارهٔ ۹۴۷: چو خط سبز تو بر آفتاب بنویسند 917شمارهٔ ۹۴۸: جماعتی که ز هم صحبتان جدا باشند 918شمارهٔ ۹۴۹: نه با تو نسبت سرو چمن شود پیوند 919شمارهٔ ۹۵۰: جوان و پیر که در بند مال و فرزندن ...920شمارهٔ ۹۵۱: فسرده را سخن از عاشقی نباید راند 921شمارهٔ ۹۵۲: چو کارهای جهان است جمله بی بنیاد 922شمارهٔ ۹۵۳: دل ز تو بی غم نتوانیم کرد 923شمارهٔ ۹۵۴: تا رخ تو زلف ترا پیش کرد 924شمارهٔ ۹۵۵: در تو کسانی که نظر می کنند 925شمارهٔ ۹۵۶: مگر فتنه عشق بیدار شد 926شمارهٔ ۹۵۷: سبزه ها نو دمید و یار نیامد 927شمارهٔ ۹۵۸: نافه چین ز خاک کوی تو زاد 928شمارهٔ ۹۵۹: داد من آن بت طراز نداد 929شمارهٔ ۹۶۰: داد خواهم، اگر بخواهی داد 930شمارهٔ ۹۶۱: زلف یار مرا به باد دهید 931شمارهٔ ۹۶۲: عاشقان را چو نامه باز کنید 932شمارهٔ ۹۶۳: جان سرانگشت آن نگارین دید 933شمارهٔ ۹۶۴: تا ترا جسم و جان شکار بود 934شمارهٔ ۹۶۵: پیش روی تو یاسمین که بود 935شمارهٔ ۹۶۶: دل که نز عشق پاره پاره بود 936شمارهٔ ۹۶۷: عشق تو هرگزم ز سر نرود 937شمارهٔ ۹۶۸: دل ز نادیدنت به جان نشود 938شمارهٔ ۹۶۹: یار ما را از آن خویش نشد 939شمارهٔ ۹۷۰: هر که بر گفته تو گوش نهاد 940شمارهٔ ۹۷۱: لاله پیش رخت کله بنهد 941شمارهٔ ۹۷۲: عاشقی مرد را سزای دهد 942شمارهٔ ۹۷۳: هر که دل با غم تو یار کند 943شمارهٔ ۹۷۴: صبح پیش رخ تو دم نزند 944شمارهٔ ۹۷۵: از دهانت سخن به کام رسد 945شمارهٔ ۹۷۶: وقت آن شد که گل شکفته شود 946شمارهٔ ۹۷۷: لب لعل تو جز به جان نبرد 947شمارهٔ ۹۷۸: از نکو بد نگو نمی آید 948شمارهٔ ۹۷۹: مدتی شد که یار می ناید 949شمارهٔ ۹۸۰: شب که بادم ز سوی یار آمد 950شمارهٔ ۹۸۱: هر کرا خال عنبرین باشد 951شمارهٔ ۹۸۲: هر که را یاریار می افتد 952شمارهٔ ۹۸۳: دیده با تو چو هم نظر گردد 953شمارهٔ ۹۸۴: عاشق از سینه جان برون گیرد 954شمارهٔ ۹۸۵: با تو در سینه جان نمی گنجد 955شمارهٔ ۹۸۶: شیوه کان ترک ماهرو داند 956شمارهٔ ۹۸۷: دیده در خون سزای می بیند 957شمارهٔ ۹۸۸: شحنه غم دواسپه می آید 958شمارهٔ ۹۸۹: دهنت را نفس نمی بیند 959شمارهٔ ۹۹۰: اگر آن ماه مهربان گردد 960شمارهٔ ۹۹۱: خم زلفت که مشک چین آمد 961شمارهٔ ۹۹۲: دل ز روی تو دور نتوان کرد 962شمارهٔ ۹۹۳: دلبرم بی وفاست، چتوان کرد 963شمارهٔ ۹۹۴: با رخت شب چراغ نتوان کرد 964شمارهٔ ۹۹۵: آنچه یک چند آب حیوان کرد 965شمارهٔ ۹۹۶: دل بدین و بدو نخواهم داد 966شمارهٔ ۹۹۷: دل با درد را کجا یابند 967شمارهٔ ۹۹۸: شکن زلف باز خواهی کرد 968شمارهٔ ۹۹۹: مناز، ای بت چین، که چین هم نماند 969شمارهٔ ۱۰۰۰: اگر دلبری چون تو جایی برآید 970شمارهٔ ۱۰۰۱: چو آن شوخ شب در دل زار گردد 971شمارهٔ ۱۰۰۲: بدان دلفریبی که گیتی نماید 972شمارهٔ ۱۰۰۳: بر آن است جانم که ناگه برآید 973شمارهٔ ۱۰۰۴: ز من بشنو، ای دل که خوبان چه چیز ...974شمارهٔ ۱۰۰۵: خوش آن شب که چشمم بر آن نای بود 975شمارهٔ ۱۰۰۶: تو گر خویشتن را بخواهی نمود 976شمارهٔ ۱۰۰۷: دو چشمت که تیر بلا می زند 977شمارهٔ ۱۰۰۸: لبش در شکر خنده جان می برد 978شمارهٔ ۱۰۰۹: دل از بند زلفت رها کی شود 979شمارهٔ ۱۰۱۰: شبی آن پسر دل من ستد، اگر این طر ...980شمارهٔ ۱۰۱۱: تو رفته ای و ز تو نامه ای به من ...981شمارهٔ ۱۰۱۲: از اشک من به کویت جز سرخ گل نروی ...982شمارهٔ ۱۰۱۳: زلفت، صنما، تافته چندین چه نشیند 983شمارهٔ ۱۰۱۴: اگر سرو من در چمن جا بگیرد 984شمارهٔ ۱۰۱۵: به هر جنبش که در زلفت ز باد صبحگ ...985شمارهٔ ۱۰۱۶: بیا ساقی و می در ده که گل در بوس ...986شمارهٔ ۱۰۱۷: هوایی خرم است و هر طرف باران همی ...987شمارهٔ ۱۰۱۸: هوایی خرم است و ابر لولوبار می ب ...988شمارهٔ ۱۰۱۹: چو صبح از روی نورانی نقاب تار بگ ...989شمارهٔ ۱۰۲۰: سفیده دم چو در از ابر درفشان بچک ...990شمارهٔ ۱۰۲۱: هوای بوستان خوش گشت و باده لطف ج ...991شمارهٔ ۱۰۲۲: دل از رخ تو به گل های تازه رو نر ...992شمارهٔ ۱۰۲۳: رسید موسم عید و صلای می درداد 993شمارهٔ ۱۰۲۴: آنی که از کرشمه و نازت سرشته اند 994شمارهٔ ۱۰۲۵: به کوی عاشقی از عافیت نشان ندهند 995شمارهٔ ۱۰۲۶: باز ابر آمد و بر سبزه درافشانی ک ...996شمارهٔ ۱۰۲۷: حد حسنت گر اهل دل بدانند 997شمارهٔ ۱۰۲۸: خوش آن شبی که سرم زیر پای یار بم ...998شمارهٔ ۱۰۲۹: دل شد ز دست و بر مژه از خون نشان ...999شمارهٔ ۱۰۳۰: عشاق دل غمزده را شاد نخواهند 1000شمارهٔ ۱۰۳۱: عشاق هر شب از تو به خوناب خفته ا ...1001شمارهٔ ۱۰۳۲: غارت عشقت رسید، رخت دل از ما ببر ...1002شمارهٔ ۱۰۳۳: گر چه خوبان ز مه فزون باشند 1003شمارهٔ ۱۰۳۴: یاران که بوده اند ندانم کجا شدند 1004شمارهٔ ۱۰۳۵: آن مست ناز جان جهان که می رود 1005شمارهٔ ۱۰۳۶: ای اهل دل نخست ز جان ترک جان کنی ...1006شمارهٔ ۱۰۳۷: ببار باده روشن که صبح روی نمود 1007شمارهٔ ۱۰۳۸: پای ناز ارچه گهی جانب ما نگذارد 1008شمارهٔ ۱۰۳۹: تنها غم خود گفتن با یار چه خوب آ ...1009شمارهٔ ۱۰۴۰: جهان به خواب و شبی چشم من نیاسای ...1010شمارهٔ ۱۰۴۱: ترکی که جست و جوی دل من جز او نب ...1011شمارهٔ ۱۰۴۲: چو باد صبح به آن سرو خوش خرام شو ...1012شمارهٔ ۱۰۴۳: دلی کاو عاشق روییست در گلزار نگش ...1013شمارهٔ ۱۰۴۴: دلدار مرا بهره بجز غم نفرستاد 1014شمارهٔ ۱۰۴۵: دست ز کار شد مرا، دست به یار در ...1015شمارهٔ ۱۰۴۶: تو کز سوزم نه ای واقف، دلت بر من ...1016شمارهٔ ۱۰۴۷: ز هجر سوخته شد جان من سپند تو با ...1017شمارهٔ ۱۰۴۸: صبا چو در سر آن زلف نیم تاب شود 1018شمارهٔ ۱۰۴۹: غم کشت مرا آن بت نوشاد نیامد 1019شمارهٔ ۱۰۵۰: کدام دل که تو غمزده زدی فگار نشد 1020شمارهٔ ۱۰۵۱: گل آمد و ز دوست صبایی نمی رسد 1021شمارهٔ ۱۰۵۲: کسی که دیدن آن ترک باده نوش رود 1022شمارهٔ ۱۰۵۳: کسی که دیدن آن چشم خوابناک رود 1023شمارهٔ ۱۰۵۴: گذشت مجلس عیش و خمار می نرود 1024شمارهٔ ۱۰۵۵: ز من به خاطر آن نازنین که یاد ده ...1025شمارهٔ ۱۰۵۶: هوایی در سرم افتاده، جانم خاک خو ...1026شمارهٔ ۱۰۵۷: همیشه از نمکت شور در جگر باشد 1027شمارهٔ ۱۰۵۸: از خط او نسخه سبزه به صحرا ببرد 1028شمارهٔ ۱۰۵۹: در گریه خون عاشقی کو خان و مان ر ...1029شمارهٔ ۱۰۶۰: ز دوری تو چو خونابه من افزون شد 1030شمارهٔ ۱۰۶۱: شبی گر آن پسر نازنین به ما برسد 1031شمارهٔ ۱۰۶۲: گر حسن تو آفاق پر آوازه ندارد 1032شمارهٔ ۱۰۶۳: چون گشادی دهان شکر خند 1033شمارهٔ ۱۰۶۴: به ره جولان که دی سلطان من زد 1034شمارهٔ ۱۰۶۵: حدیث حسن تو زین پس کفایتی برسد 1035شمارهٔ ۱۰۶۶: اگر از خطت سبزه صحرا بگیرد 1036شمارهٔ ۱۰۶۷: مهری که بود با منت، آن گوییا نبو ...1037شمارهٔ ۱۰۶۸: سوار چابک من پیش چشم من مگذر 1038شمارهٔ ۱۰۶۹: امروز که از باران شد سبزه رعنا ت ...1039شمارهٔ ۱۰۷۰: بیا، جانا، رضای من نگهدار 1040شمارهٔ ۱۰۷۱: نگارا، چشم رحمت سوی من دار 1041شمارهٔ ۱۰۷۲: مسلمانان، گرفتارم گرفتار 1042شمارهٔ ۱۰۷۳: چنان چشمی ز رویم دور می دار 1043شمارهٔ ۱۰۷۴: ای دل، ز بتان دو دیده برگیر 1044شمارهٔ ۱۰۷۵: ای لعل لبت چو بر شکر شیر 1045شمارهٔ ۱۰۷۶: ای بر دلم از فراق صدبار 1046شمارهٔ ۱۰۷۷: ای شمع، رخ تو مطلع نور 1047شمارهٔ ۱۰۷۸: در سینه دارم کوه غم، داند اگر یا ...1048شمارهٔ ۱۰۷۹: جانی، ندانم این چنین با زندگانی، ...1049شمارهٔ ۱۰۸۰: صبح است و دهر از خرمی چون روضه ر ...1050شمارهٔ ۱۰۸۱: ای از تو خوبان خوردن خون تو از ه ...1051شمارهٔ ۱۰۸۲: ماه ندیدی ار دلا، یار چو ماه من ...1052شمارهٔ ۱۰۸۳: ای به تپیدن از تو دل، هوش که می ...1053شمارهٔ ۱۰۸۴: گر تو کلاه کج نهی، هوش ز ما شود ...1054شمارهٔ ۱۰۸۵: ای ز چون تو بت شده، صد پارسا زنا ...1055شمارهٔ ۱۰۸۶: ای چراغ جانم از شمع جمالت نور دا ...1056شمارهٔ ۱۰۸۷: یا رب، این ماییم از آن جان و جها ...1057شمارهٔ ۱۰۸۸: گر هنر داری مرنج، ار کم نشینی بر ...1058شمارهٔ ۱۰۸۹: یا رب، آن رویست یا گلبرگ خندان د ...1059شمارهٔ ۱۰۹۰: ای ترا در زیر هر لب شکرستانی دگر 1060شمارهٔ ۱۰۹۱: پرتو خورشید بین تابنده از روی قم ...1061شمارهٔ ۱۰۹۲: می نیاید چشم من بر آستان او گذر 1062شمارهٔ ۱۰۹۳: خوش بود باده گلرنگ در ایام بهار 1063شمارهٔ ۱۰۹۴: یکی امروز سر زلف پریشان بگذار 1064شمارهٔ ۱۰۹۵: زلفت از باد دگر باشد و از شانه د ...1065شمارهٔ ۱۰۹۶: گر زمین جان برود، باد هوایی کم گ ...1066شمارهٔ ۱۰۹۷: سر به کوی عشق غلتانیده گیر 1067شمارهٔ ۱۰۹۸: ای رخت از مه جهان آرای تر 1068شمارهٔ ۱۰۹۹: با تو در سینه نفس را چه گذر 1069شمارهٔ ۱۱۰۰: در عشق باز خود را دیوانه کردم از ...1070شمارهٔ ۱۱۰۱: جولان تو سنش بین، هر سو غبار دیگ ...1071شمارهٔ ۱۱۰۲: ای باد صبحدم، خبر آشنا بیار 1072شمارهٔ ۱۱۰۳: ای دل، ازین خرابه وحشت کرانه گیر 1073شمارهٔ ۱۱۰۴: ای شهسوار، دست به سوی عنان مبر 1074شمارهٔ ۱۱۰۵: از چشم تو که هست ز تو جان شکارتر 1075شمارهٔ ۱۱۰۶: هر شب منم ز هجر پریشان و دیده تر 1076شمارهٔ ۱۱۰۷: نه نرگس است ز چشم خوش تو عربده ج ...1077شمارهٔ ۱۱۰۸: رضای من طلب امشب، طریق ناز مگیر 1078شمارهٔ ۱۱۰۹: قمر برید ز من مهر و من خراب قمر 1079شمارهٔ ۱۱۱۰: منم به خانه، تن اینجا و جان به ج ...1080شمارهٔ ۱۱۱۱: رخ گل خوش است و از وی رخت، ای نگ ...1081شمارهٔ ۱۱۱۲: سپیده دم که گهربار بر در گلزار 1082شمارهٔ ۱۱۱۳: آراست همه عرصه آفاق به زیور 1083شمارهٔ ۱۱۱۴: ای سرم را به خاک پات نیاز 1084شمارهٔ ۱۱۱۵: فزون شد عشق جانان روز تا روز 1085شمارهٔ ۱۱۱۶: ز من چو دل ربودی رفت جان نیز 1086شمارهٔ ۱۱۱۷: گشادی چشم خواب آلود را باز 1087شمارهٔ ۱۱۱۸: بر جان من شکسته دل باز 1088شمارهٔ ۱۱۱۹: مبتلا شد چون دل مسکین به زلف یار ...1089شمارهٔ ۱۱۲۰: در فراقش رود خون از دیده می بارم ...1090شمارهٔ ۱۱۲۱: مست من چون جرعه نوشی، باده ای بر ...1091شمارهٔ ۱۱۲۲: سویم آن نرگس بی خواب نبیند هرگز 1092شمارهٔ ۱۱۲۳: رویت از خوی همه پر در خوشاب است ...1093شمارهٔ ۱۱۲۴: دل ز تن بردی و در جانی هنوز 1094شمارهٔ ۱۱۲۵: تن پیر گشت و آرزوی دل جوان هنوز 1095شمارهٔ ۱۱۲۶: افتادگان راه توییم از سر نیاز 1096شمارهٔ ۱۱۲۷: کجا بود من مدهوش را حضور نماز 1097شمارهٔ ۱۱۲۸: خیال دوست به چشم من اندر آمد باز 1098شمارهٔ ۱۱۲۹: دمید صبح مبارک طلوع، ساقی، خیز 1099شمارهٔ ۱۱۳۰: نازنینان و چاربالش ناز 1100شمارهٔ ۱۱۳۱: شب زلف تو شد نشانه روز 1101شمارهٔ ۱۱۳۲: باد نوروز آمد و درهای بستان کرده ...1102شمارهٔ ۱۱۳۳: بوستان بشکفت و روی لاله خندان گش ...1103شمارهٔ ۱۱۳۴: یا مرا قربانی آن چشم شوخ و شنگ س ...1104شمارهٔ ۱۱۳۵: بر جمالت همچنان من عاشق زارم هنو ...1105شمارهٔ ۱۱۳۶: با پسته میگون تو شکر چه کند کس 1106شمارهٔ ۱۱۳۷: کار دلم از دست شد، ای دلربا، فری ...1107شمارهٔ ۱۱۳۸: بیا که بزم طرب را چمن نهاد اساس 1108شمارهٔ ۱۱۳۹: خرابی من از آن چشم پر خماری پرس 1109شمارهٔ ۱۱۴۰: دل ببردی به جنگجویی و بس 1110شمارهٔ ۱۱۴۱: ای ز تو کارسازی همه کس 1111شمارهٔ ۱۱۴۲: تعالی الله، چه دولت داشتم دوش 1112شمارهٔ ۱۱۴۳: مرا کاری ست مشکل با دل خویش 1113شمارهٔ ۱۱۴۴: دل من برد، نتوان یافت بازش 1114شمارهٔ ۱۱۴۵: دل من چون شود دور از وثاقش 1115شمارهٔ ۱۱۴۶: اگر چه پرسش من نیست رایش 1116شمارهٔ ۱۱۴۷: ماییم و شبی و یار در پیش 1117شمارهٔ ۱۱۴۸: دزدانه در آمد از درم دوش 1118شمارهٔ ۱۱۴۹: ای زده ناوکم به جان، یک دو سه چا ...1119شمارهٔ ۱۱۵۰: پیش چشم خود مگو، گر با تو گویم س ...1120شمارهٔ ۱۱۵۱: گر نه من دیوانه گشتم زین دل بدنا ...1121شمارهٔ ۱۱۵۲: سالها خون خورده ام از بخت بی سام ...1122شمارهٔ ۱۱۵۳: ای جفا آموخته، از غمزه بدخوی خوی ...1123شمارهٔ ۱۱۵۴: گر مرا با بخت کاری نیست، گو هرگز ...1124شمارهٔ ۱۱۵۵: مست و لایعقل گذشتم از در میخانه ...1125شمارهٔ ۱۱۵۶: دل که برد از ما اگر چه مبتلا می ...1126شمارهٔ ۱۱۵۷: ما به جان درمانده و دل سوی ما می ...1127شمارهٔ ۱۱۵۸: مشک تر بر مه پراگندی و شب می خوا ...1128شمارهٔ ۱۱۵۹: دوش ما بودیم و جام باده و مهتاب ...1129شمارهٔ ۱۱۶۰: خوش رفیقی او که گه گه در نظر می ...1130شمارهٔ ۱۱۶۱: آیتی از رحمت آمد، گر چه سر تا پا ...1131شمارهٔ ۱۱۶۲: شد دل من خون ز داغ هجر او یارب ک ...1132شمارهٔ ۱۱۶۳: صبح دولت می دمد از روی آن خورشید ...1133شمارهٔ ۱۱۶۴: نام سرچشمه حیوان چه بری با دهنش 1134شمارهٔ ۱۱۶۵: آن سخن گفتن تو هست هنوزم در گوش 1135شمارهٔ ۱۱۶۶: از خدنگ غمزه دلدوز خویش 1136شمارهٔ ۱۱۶۷: زلف تو هر موی و بادی در سرش 1137شمارهٔ ۱۱۶۸: آنکه از جان دوست تر می دارمش 1138شمارهٔ ۱۱۶۹: ای لب چون شکرت چشمه نوش 1139شمارهٔ ۱۱۷۰: شاد باش، ای شب فرخنده دوش 1140شمارهٔ ۱۱۷۱: رغم آن دل که نگهدارندش 1141شمارهٔ ۱۱۷۲: خلق به هر کار و من برسر سودای خو ...1142شمارهٔ ۱۱۷۳: مستی گرفت شیوه آن چشم پر خمارش 1143شمارهٔ ۱۱۷۴: خواهم که سیر بینم روی چو یاسمینش 1144شمارهٔ ۱۱۷۵: دیدم چو آفتابی در سایه کلاهش 1145شمارهٔ ۱۱۷۶: چندین شبم گذشت به کنج خراب خویش 1146شمارهٔ ۱۱۷۷: شبها من و دلی و غمی بهر جان خویش 1147شمارهٔ ۱۱۷۸: ابر خوش است و وقت خوش است و هوای ...1148شمارهٔ ۱۱۷۹: دل برد و زهره نیست که آن باز خوا ...1149شمارهٔ ۱۱۸۰: هر بامداد تا به شبم بر سر رهش 1150شمارهٔ ۱۱۸۱: فرشته می ننویسد گناه دم به دمش 1151شمارهٔ ۱۱۸۲: گر، ای نسیم، ترا ره دهنده در حرم ...1152شمارهٔ ۱۱۸۳: ستمگری که دلم شاد نیست جز به غمش 1153شمارهٔ ۱۱۸۴: قبا و پیرهن او که می رسد به تنش 1154شمارهٔ ۱۱۸۵: کرشمه های سر زلف در بنا گوشش 1155شمارهٔ ۱۱۸۶: کسی که هست نظر بر جمال میمونش 1156شمارهٔ ۱۱۸۷: نظر ز دیده بدزدم چو بنگرم رویش 1157شمارهٔ ۱۱۸۸: شد آن که پای مرا بوسه می زند او ...1158شمارهٔ ۱۱۸۹: ترک من، سر مکش ز پرده خویش 1159شمارهٔ ۱۱۹۰: باغ بشکفت و سوری و سمنش 1160شمارهٔ ۱۱۹۱: رفت دل، نیست روشنم حالش 1161شمارهٔ ۱۱۹۲: لب نگر وان دهان خندانش 1162شمارهٔ ۱۱۹۳: سوار من از من عنان در مکش 1163شمارهٔ ۱۱۹۴: آن چشم سخنگو نگر و آن لب خاموش 1164شمارهٔ ۱۱۹۵: او می رود و عاشق مسکین گرانش 1165شمارهٔ ۱۱۹۶: به سنگی چون سگان از دور خرسندم ز ...1166شمارهٔ ۱۱۹۷: خضر در کوی او ره گم کند زان شکل ...1167شمارهٔ ۱۱۹۸: دل من دست بازی می کند هر لحظه با ...1168شمارهٔ ۱۱۹۹: زلفت که باد از هر طرف گه گه پریش ...1169شمارهٔ ۱۲۰۰: گه گه نظری باز مدار از من درویش 1170شمارهٔ ۱۲۰۱: نیاید گر چه هرگز از فرامش گشتگان ...1171شمارهٔ ۱۲۰۲: گرم روزی به دست افتد کمند زلف دل ...1172شمارهٔ ۱۲۰۳: هر کس نشسته شاد به کام و هوای خو ...1173شمارهٔ ۱۲۰۴: دیده را زان سبزه نو رسته نوروزی ...1174شمارهٔ ۱۲۰۵: غم دل زان خورم کانجاست آن بالای ...1175شمارهٔ ۱۲۰۶: آمد بهار و شد چمن و لاله زار خوش 1176شمارهٔ ۱۲۰۷: چون سبزه بر دمید ز گلزار یار خط 1177شمارهٔ ۱۲۰۸: تا شد ز مطلع غیب خورشید حسن طالع 1178شمارهٔ ۱۲۰۹: چو مهر می کند از مشرق پیاله طلوع 1179شمارهٔ ۱۲۱۰: گل ز بیم باد زیر پرده می دارد چر ...1180شمارهٔ ۱۲۱۱: شاه حسنی وز متاع نیکوان داری فرا ...1181شمارهٔ ۱۲۱۲: دی می گذشت و سوی او دلها روان از ...1182شمارهٔ ۱۲۱۳: دی مست می رفتی، بتا، رو کرده از ...1183شمارهٔ ۱۲۱۴: ای ز سودای تو در دل رونق بازار ع ...1184شمارهٔ ۱۲۱۵: رسید دوش ندایی ازین بلند رواق 1185شمارهٔ ۱۲۱۶: دو چشمت آفت دلهاست هر یک 1186شمارهٔ ۱۲۱۷: ای باد، لطفی کن برو در کوی جانان ...1187شمارهٔ ۱۲۱۸: بوستان جلوه در گرفت اینک 1188شمارهٔ ۱۲۱۹: ترک سفید روی و سیه چشم و لاله رن ...1189شمارهٔ ۱۲۲۰: دل رفت ز تن بیرون دلدار همان در ...1190شمارهٔ ۱۲۲۱: خهی در هر نظر چون خویش مقبول 1191شمارهٔ ۱۲۲۲: مرا بهرت خصومتهاست با دل 1192شمارهٔ ۱۲۲۳: نگارا، صحبت از اغیار بگسل 1193شمارهٔ ۱۲۲۴: زهی زلفت شکسته نرخ سنبل 1194شمارهٔ ۱۲۲۵: مسلمانان برفت از دست من دل 1195شمارهٔ ۱۲۲۶: خیز که جلوه می کند چهره دلگشای گ ...1196شمارهٔ ۱۲۲۷: ترک من رفتم ز کویت گر ز من گشتی ...1197شمارهٔ ۱۲۲۸: می رود یار و مرا آزار می ماند به ...1198شمارهٔ ۱۲۲۹: من مسکین چه کنم، پیش که گویم غم ...1199شمارهٔ ۱۲۳۰: رسته بودم مه من چندگه از زاری دل 1200شمارهٔ ۱۲۳۱: ای فرق تا به پای همه آرزوی دل 1201شمارهٔ ۱۲۳۲: من نخواهم برد جان از دست دل 1202شمارهٔ ۱۲۳۳: مده پندم که من در سینه سودایی دگ ...1203شمارهٔ ۱۲۳۴: همی خواهم ترا بینم، نظر سویی که ...1204شمارهٔ ۱۲۳۵: من این آه جگر سوز از دل پیمان شک ...1205شمارهٔ ۱۲۳۶: برون آ اندکی، جانا که بسیار آرزو ...1206شمارهٔ ۱۲۳۷: به یاد دیدن روی تو گلزار آرزو دا ...1207شمارهٔ ۱۲۳۸: من آن خاکم که در راه وفا رو بر ز ...1208شمارهٔ ۱۲۳۹: نترسم از بلا چون دیده بر رخساره ...1209شمارهٔ ۱۲۴۰: شبی، آسایشم نبود، عجب بیداریی دا ...1210شمارهٔ ۱۲۴۱: به چشم تر دمی کاندر دل بریانش می ...1211شمارهٔ ۱۲۴۲: من و شبها و یاد آن سرکویی که من ...1212شمارهٔ ۱۲۴۳: تویی در پیش من یا خود مه و پروین ...1213شمارهٔ ۱۲۴۴: چو خواهم با تو حال خود بگویم، جا ...1214شمارهٔ ۱۲۴۵: همیشه در فراقت با دل افگار می گر ...1215شمارهٔ ۱۲۴۶: خراش سینه خود با یکی خونخوار می ...1216شمارهٔ ۱۲۴۷: بگویم حال خویشت، لیک از آزار می ...1217شمارهٔ ۱۲۴۸: همه شب با دل خود نقش آن دلدار بر ...1218شمارهٔ ۱۲۴۹: تو سر مستی و من عاشق، بیا تا با ...1219شمارهٔ ۱۲۵۰: نیارم تاب دیدن، دیر دیرت بهر آن ...1220شمارهٔ ۱۲۵۱: چمن چون بوی تو آرد، به بویت در چ ...1221شمارهٔ ۱۲۵۲: سواره آمدی و صید خود کردی دل و ت ...1222شمارهٔ ۱۲۵۳: ندانم کیست اندر دل که در جان می ...1223شمارهٔ ۱۲۵۴: ز هجران روز من شب گشت و کی بودی ...1224شمارهٔ ۱۲۵۵: ز دستم شد عنان دل، چه داند کس که ...1225شمارهٔ ۱۲۵۶: بدو بودم شبی، افسانه آن شب بگویی ...1226شمارهٔ ۱۲۵۷: نگارا، عزم آن دارم که جان در پای ...1227شمارهٔ ۱۲۵۸: چو دادی مژده این نعمتم کت روی بن ...1228شمارهٔ ۱۲۵۹: سرو منی و از دل بستان خودت خوانم 1229شمارهٔ ۱۲۶۰: سودای سر زلفت کاندر دل و جان دار ...1230شمارهٔ ۱۲۶۱: ای گل، صفت حسنت بر وجه حسن گویم 1231شمارهٔ ۱۲۶۲: در دیده چه کار آید؟ این اشک چو ب ...1232شمارهٔ ۱۲۶۳: نبض دل شوریده رنجور گرفتیم 1233شمارهٔ ۱۲۶۴: ما ترک رضای دل خودکام گرفتیم 1234شمارهٔ ۱۲۶۵: آن نرگس پر ناز و جفا را ز که دان ...1235شمارهٔ ۱۲۶۶: ما از هوس روی بتان باز نیاییم 1236شمارهٔ ۱۲۶۷: جان زحمت خود برد و به جانان نرسی ...1237شمارهٔ ۱۲۶۸: عمری شد و ما عاشق و دیوانه بماند ...1238شمارهٔ ۱۲۶۹: صافی مده، ای دوست که ما درد کشان ...1239شمارهٔ ۱۲۷۰: ای از نظرم رفته، نظر سوی که دارم 1240شمارهٔ ۱۲۷۱: عاشق شدم و محرم این کار ندارم 1241شمارهٔ ۱۲۷۲: گمراه شدم، ره سوی جانان ز که پرس ...1242شمارهٔ ۱۲۷۳: یارب، غم آن سرو خرامان به که گوی ...1243شمارهٔ ۱۲۷۴: هر دم غم خود با دل افگار بگویم 1244شمارهٔ ۱۲۷۵: زین پای ادب نیست که در کوی تو آی ...1245شمارهٔ ۱۲۷۶: بیا ساقی که ما در می فتادیم 1246شمارهٔ ۱۲۷۷: به رخ خاک درت رفتیم و رفتیم 1247شمارهٔ ۱۲۷۸: همی دزدی ز من اندام چون سیم 1248شمارهٔ ۱۲۷۹: سفر کردند یاران جان ما هم 1249شمارهٔ ۱۲۸۰: ببستی چشم من ز افسون زبان هم 1250شمارهٔ ۱۲۸۱: بتی هر روز بر دل میر سازم 1251شمارهٔ ۱۲۸۲: خیالت بر دل خود شاه سازم 1252شمارهٔ ۱۲۸۳: ز هر موی تو دل در بند دارم 1253شمارهٔ ۱۲۸۴: مرا دل ده که من سنگی ندارم 1254شمارهٔ ۱۲۸۵: غمت با این و با آن گفتم، نگفتم 1255شمارهٔ ۱۲۸۶: شبی در کوی آن مه روی رفتم 1256شمارهٔ ۱۲۸۷: به دست باد، کان سو جان فرستم 1257شمارهٔ ۱۲۸۸: پری رویی که من حیران اویم 1258شمارهٔ ۱۲۸۹: دل بی عشق را من دل نگویم 1259شمارهٔ ۱۲۹۰: ز عشقت بیقرارم، با که گویم 1260شمارهٔ ۱۲۹۱: نهانی چند سوی یار بینم 1261شمارهٔ ۱۲۹۲: منت هر شب که گرد کوی گردم 1262شمارهٔ ۱۲۹۳: ز تو صد فتنه بر جان پیش دیدم 1263شمارهٔ ۱۲۹۴: لبالب کن قدح ساقی که مستم 1264شمارهٔ ۱۲۹۵: بیا، جانا، که جانت را بمیرم 1265شمارهٔ ۱۲۹۶: نمی داند مه نامهربانم 1266شمارهٔ ۱۲۹۷: امشب سوی دوست راه گیریم 1267شمارهٔ ۱۲۹۸: ما دلشدگان بیقراریم 1268شمارهٔ ۱۲۹۹: از دست غمت به ناله ماییم 1269شمارهٔ ۱۳۰۰: ما عاشق روی نیکوانیم 1270شمارهٔ ۱۳۰۱: آن مرغ که بود زیرکش نام 1271شمارهٔ ۱۳۰۲: نه دست رسی به یار دارم 1272شمارهٔ ۱۳۰۳: من کشته روی یار خویشم 1273شمارهٔ ۱۳۰۴: ای روی تو عمر جاودانم 1274شمارهٔ ۱۳۰۵: من عاشق آن رخ چو ماهم 1275شمارهٔ ۱۳۰۶: ای گریه، ترا چه شکر گویم 1276شمارهٔ ۱۳۰۷: زان غمزه خونخوار جان افگار خوش م ...1277شمارهٔ ۱۳۰۸: یارب، چه باشد گه گهی جانان در آغ ...1278شمارهٔ ۱۳۰۹: مستم که امشب گوییا میهای پنهان خ ...1279شمارهٔ ۱۳۱۰: امشب میان نوخطان سرمست و غلتان ب ...1280شمارهٔ ۱۳۱۱: اینک به کوی یار خود من بهر مردن ...1281شمارهٔ ۱۳۱۲: از غمزه ناوک زن شدی، آماج گاهت د ...1282شمارهٔ ۱۳۱۳: بسیار خواهم از نظر تا روی او یکس ...1283شمارهٔ ۱۳۱۴: هر دم بنتوانم که آن رخسار زیبا ب ...1284شمارهٔ ۱۳۱۵: جانم برون آمد ز غم، آخر به جانان ...1285شمارهٔ ۱۳۱۶: خواهم دل خون گشته را از دست تو د ...1286شمارهٔ ۱۳۱۷: یک شب اگر من دور از آن گیسوی در ...1287شمارهٔ ۱۳۱۸: باز آمد آن وقتی که من از گریه در ...1288شمارهٔ ۱۳۱۹: دیدم بلای ناگهان عاشق شدم، دیوان ...1289شمارهٔ ۱۳۲۰: هر سحری به کوی تو شعله وای خود ک ...1290شمارهٔ ۱۳۲۱: بر در تو ز دشمنان گر چه که صد جف ...1291شمارهٔ ۱۳۲۲: آن نه منم که از جفا دست ز یار در ...1292شمارهٔ ۱۳۲۳: ملکت عشق ملک شد از کرم الهیم 1293شمارهٔ ۱۳۲۴: گر گلی ندهی ز باغ خود به خاری هم ...1294شمارهٔ ۱۳۲۵: ای خوش آن روزی که ما با یار خود ...1295شمارهٔ ۱۳۲۶: ما گرفتار غم و از خویشتن وامانده ...1296شمارهٔ ۱۳۲۷: باده در ره، ساقیا، تا جای در جان ...1297شمارهٔ ۱۳۲۸: ای سفر کرده ز چشم و در دل و جانی ...1298شمارهٔ ۱۳۲۹: گر گذر افتد ترا در کوی جانان، ای ...1299شمارهٔ ۱۳۳۰: هر شبی چون یاد آن رخسار گلناری ک ...1300شمارهٔ ۱۳۳۱: بخت گویم نیست تا پیش تو سربازی ک ...1301شمارهٔ ۱۳۳۲: بخت اگر یاری دهد چون جان در آغوش ...1302شمارهٔ ۱۳۳۳: منزل عشقت که من پوشیده در جان می ...1303شمارهٔ ۱۳۳۴: سایه وارم هر شب از سودای زلفت، چ ...1304شمارهٔ ۱۳۳۵: عزم آن دارم که از دل نقد جان بیر ...1305شمارهٔ ۱۳۳۶: یک سخن گر زان لب شکرفشان بیرون ک ...1306شمارهٔ ۱۳۳۷: نی مجال آن که او را از دل خود بر ...1307شمارهٔ ۱۳۳۸: ای خوش آن شبها که من در دیده خوا ...1308شمارهٔ ۱۳۳۹: خرم آن روزی که من با دوست کاری د ...1309شمارهٔ ۱۳۴۰: یاد باد آن کز لبش هر لحظه جامی د ...1310شمارهٔ ۱۳۴۱: دوش من روی چو ماه آشنایی دیده ام 1311شمارهٔ ۱۳۴۲: من که دور از دوستان وز یار دور ا ...1312شمارهٔ ۱۳۴۳: این منم، یارب که با دلدار هم زان ...1313شمارهٔ ۱۳۴۴: باز وقت آمد که من سر در پریشانی ...1314شمارهٔ ۱۳۴۵: نکنم ز عشق تو به که سر گناه دارم 1315شمارهٔ ۱۳۴۶: شب من سیه شد از غم، مه من کجات ج ...1316شمارهٔ ۱۳۴۷: ز تو نعمت است و راحت لب شکرین و ...1317شمارهٔ ۱۳۴۸: نفسی برون ندادم که حدیث دل نگفتم 1318شمارهٔ ۱۳۴۹: وقت آنست که ما رو به خرابان نهیم 1319شمارهٔ ۱۳۵۰: عهدها را گه آن شد که ز سر تازه ک ...1320شمارهٔ ۱۳۵۱: ما به کوی تو سگانیم و به راه تو ...1321شمارهٔ ۱۳۵۲: فرخ آن روز که دیده بر رخت باز کن ...1322شمارهٔ ۱۳۵۳: ای خوش آن دم که سخنهای تو در گوش ...1323شمارهٔ ۱۳۵۴: پیش روی تو حدیث مه و جوزا نکنم 1324شمارهٔ ۱۳۵۵: من اگر بر در تو هر شبی افغان نکن ...1325شمارهٔ ۱۳۵۶: بی تو جان رفت و به تن باز نیاید، ...1326شمارهٔ ۱۳۵۷: التفاتی به من آن ماه ندارد، چه ک ...1327شمارهٔ ۱۳۵۸: هر شب از دست غمت دیده و دل خون ش ...1328شمارهٔ ۱۳۵۹: سوی من بین که ز هجرت به گداز آمد ...1329شمارهٔ ۱۳۶۰: بی تو امید ندارم که زمانی بزیم 1330شمارهٔ ۱۳۶۱: بخت برگشت ز من تا تو برفتی ز برم 1331شمارهٔ ۱۳۶۲: من و گنج غم و در سینه همان سیم ت ...1332شمارهٔ ۱۳۶۳: خرم آن روز که من آن رخ زیبا بینم 1333شمارهٔ ۱۳۶۴: یارب، آن روز بیابم که جمالت بینم 1334شمارهٔ ۱۳۶۵: حال خود باز بر آیین دگر می بینم 1335شمارهٔ ۱۳۶۶: می گذشتی و به سویت نگران می دیدم 1336شمارهٔ ۱۳۶۷: مدتی شد که نظر بر رخ یاری دارم 1337شمارهٔ ۱۳۶۸: گر چه از عقل و دیده و جان برخیزم 1338شمارهٔ ۱۳۶۹: کس بدین روز مبادا که من بد روزم 1339شمارهٔ ۱۳۷۰: دل آواره به جایی ست که من می دان ...1340شمارهٔ ۱۳۷۱: دل صد پاره که صد جا گرهش بر بستم 1341شمارهٔ ۱۳۷۲: سبزه ها نو می دمد بیرون رویم 1342شمارهٔ ۱۳۷۳: ای به چشم تو خمار و خواب هم 1343شمارهٔ ۱۳۷۴: ای رخت چون ماه و از مه بیش هم 1344شمارهٔ ۱۳۷۵: در فراقت زندگانی چون کنم 1345شمارهٔ ۱۳۷۶: باز با درد جدایی چون کنم 1346شمارهٔ ۱۳۷۷: بر جمالت مبتلایم، چون کنم 1347شمارهٔ ۱۳۷۸: میزنی تو غمزه، من جان می کنم 1348شمارهٔ ۱۳۷۹: راز دل پوشیده با جانان برم 1349شمارهٔ ۱۳۸۰: دوش رخ بر آستانش سوده ام 1350شمارهٔ ۱۳۸۱: هر شبی با گریه های خود خوشم 1351شمارهٔ ۱۳۸۲: توبه دیرینه را می بشکنم 1352شمارهٔ ۱۳۸۳: دلبرا، در جان نشین، فی العین هم 1353شمارهٔ ۱۳۸۴: از دو زلف تو شکن وام کنم 1354شمارهٔ ۱۳۸۵: خم آن طره دلبند کشم 1355شمارهٔ ۱۳۸۶: گر سخن زان قد رعنا گویم 1356شمارهٔ ۱۳۸۷: روی تو ماه سما می گوییم 1357شمارهٔ ۱۳۸۸: من عاشقم، نه رعنا، کز دوست کام خ ...1358شمارهٔ ۱۳۸۹: ابر بهار باران، وین چشم خونفشان ...1359شمارهٔ ۱۳۹۰: از دل پیام دارم، بر دوست چون رسا ...1360شمارهٔ ۱۳۹۱: جانا، بر آستانت روزی که جا بگیرم 1361شمارهٔ ۱۳۹۲: از دست دل بر آنم کز جان خود بشور ...1362شمارهٔ ۱۳۹۳: چون نآرم آنکه فارغ زان آشنا گریز ...1363شمارهٔ ۱۳۹۴: کاری چو برنیاید از آه صبح خیزم 1364شمارهٔ ۱۳۹۵: رفتیم ما و دل به یکی سو گذاشتیم 1365شمارهٔ ۱۳۹۶: هر دم گذر به کوی و سرایی که ما ک ...1366شمارهٔ ۱۳۹۷: هر شب به کوی وصل تو دزدیده ره کن ...1367شمارهٔ ۱۳۹۸: ما عافیت نثار ره درد کرده ایم 1368شمارهٔ ۱۳۹۹: رحمی که بر در تو غریب اوفتاده ام 1369شمارهٔ ۱۴۰۰: تا دامن از بساط جهان در کشیده ای ...1370شمارهٔ ۱۴۰۱: خیز، ای به دل نشسته که بیدل نشست ...1371شمارهٔ ۱۴۰۲: بخرام تا به زیر قدم پی سپر شویم 1372شمارهٔ ۱۴۰۳: می خواستم که روزه گشایم نماز شام 1373شمارهٔ ۱۴۰۴: از طره تو جز ره سودا نیافتم 1374شمارهٔ ۱۴۰۵: عمرم گذشت و روی تو دیدن نیافتم 1375شمارهٔ ۱۴۰۶: هرگز ز دور چرخ وفایی نیافتم 1376شمارهٔ ۱۴۰۷: شب تا به روز خون جگر نوش کرده ام 1377شمارهٔ ۱۴۰۸: اول به سینه بهر غمت جای کرده ام 1378شمارهٔ ۱۴۰۹: هر شب فتاده بر در تو خاک در خورم 1379شمارهٔ ۱۴۱۰: تلخاب حسرت است هر آبی که من خورم 1380شمارهٔ ۱۴۱۱: امشب من آن نیم که فغان را فرو بر ...1381شمارهٔ ۱۴۱۲: هر شب به دل تصور نازش فرو برم 1382شمارهٔ ۱۴۱۳: فریاد از این جفا که من از یار می ...1383شمارهٔ ۱۴۱۴: چون ناله بهر دیدنت از ناز برکشم 1384شمارهٔ ۱۴۱۵: نی پای آن که از سر کویت سفر کنم 1385شمارهٔ ۱۴۱۶: هر روز دیده بر ره یاد صبا نهم 1386شمارهٔ ۱۴۱۷: با تو چه روز بود که من آشنا شدم 1387شمارهٔ ۱۴۱۸: ای دیده، پای شو که بر یار می روم 1388شمارهٔ ۱۴۱۹: دل داده ام به دلبر و جانی خریده ...1389شمارهٔ ۱۴۲۰: گر خود سخن ز زهره و از ماه بشنوم 1390شمارهٔ ۱۴۲۱: رو زردی از من است ز چشم سیه گرم 1391شمارهٔ ۱۴۲۲: اگر نه روی تو ببینم، به ماهتاب ن ...1392شمارهٔ ۱۴۲۳: کرشمه کردنت ار چه بلاست، باز ندا ...1393شمارهٔ ۱۴۲۴: برفت عمر و به سوی خدای روی نکردم 1394شمارهٔ ۱۴۲۵: خراب کرد به یک بار خواب نرگس مست ...1395شمارهٔ ۱۴۲۶: گذشت عمر و دمی در رخ تو سیر ندید ...1396شمارهٔ ۱۴۲۷: اگر ز من بروی، تاب دوری تو ندارم 1397شمارهٔ ۱۴۲۸: کجایی، ای به فدای تو گشته جان و ...1398شمارهٔ ۱۴۲۹: دلم ز دست تو خون شد، ندانم این ب ...1399شمارهٔ ۱۴۳۰: بیار، ساقی، دریای بیکرانه به سوی ...1400شمارهٔ ۱۴۳۱: نهفته خورد می آن شوخ و منکر است ...1401شمارهٔ ۱۴۳۲: غمم بکشت که از یار مانده ام، چه ...1402شمارهٔ ۱۴۳۳: برونم از دل پر خون نمی شوی، چه ک ...1403شمارهٔ ۱۴۳۴: گذشت یار و نسازم به خوی او، چه ک ...1404شمارهٔ ۱۴۳۵: برابر لب او انگبین چگونه کنم 1405شمارهٔ ۱۴۳۶: گر آشکار حدیث نهان خویش کنم 1406شمارهٔ ۱۴۳۷: نه بخت آن که به سوی تو جان خویش ...1407شمارهٔ ۱۴۳۸: نه یار وعده بوس و کنار می کندم 1408شمارهٔ ۱۴۳۹: من آن نیم که به عمر از وفای خود ...1409شمارهٔ ۱۴۴۰: ببین که باز به دست تو اوفتاد دلم 1410شمارهٔ ۱۴۴۱: شکست پشت من از بار غم، چه چاره ک ...1411شمارهٔ ۱۴۴۲: گذشت باز بدین سوی ترک کج کلهم 1412شمارهٔ ۱۴۴۳: زبان نماند، ز لعلت سخن کجا یابم 1413شمارهٔ ۱۴۴۴: کجات جویم و گر جویمت، کجا یابم 1414شمارهٔ ۱۴۴۵: کدام سوی روم کز فراق امان یابم 1415شمارهٔ ۱۴۴۶: به جان رسیدم و از دل خبر نمی یاب ...1416شمارهٔ ۱۴۴۷: من آنچه دوش بدین جان مبتلا گفتم 1417شمارهٔ ۱۴۴۸: نبودی آن که منت دلنواز می گفتم 1418شمارهٔ ۱۴۴۹: بیا که بهر تو جان در بلا گرو کرد ...1419شمارهٔ ۱۴۵۰: توانم از همه خوبان نظر بگردانم 1420شمارهٔ ۱۴۵۱: خراب گشتم و با خویش بس نمی آیم 1421شمارهٔ ۱۴۵۲: منم که بی به تو صد گونه داغ می س ...1422شمارهٔ ۱۴۵۳: همه شب از تو به دیوار خانه غم گو ...1423شمارهٔ ۱۴۵۴: رخی که بر کف پای تو سیم تن مالم 1424شمارهٔ ۱۴۵۵: اگر چه از تو دل خسته و غمین دارم 1425شمارهٔ ۱۴۵۶: نه یک دل، ار چه هزار است، آن او ...1426شمارهٔ ۱۴۵۷: نیامده ست به چشم آدمی بدین سانم 1427شمارهٔ ۱۴۵۸: چنین که غمزه خوبان نشست در کینم 1428شمارهٔ ۱۴۵۹: چو من ز دوست به داغ درونه خرسندم 1429شمارهٔ ۱۴۶۰: به دیده ای که ترا دیده ام نمی یا ...1430شمارهٔ ۱۴۶۱: به دیدنت که من خو گرفته می آیم 1431شمارهٔ ۱۴۶۲: ما که در راه غم قدم زده ایم 1432شمارهٔ ۱۴۶۳: ما در این شهر پای بند توایم 1433شمارهٔ ۱۴۶۴: غم کشی چند یار خویش کنم 1434شمارهٔ ۱۴۶۵: خیز تا باده در پیاله کنیم 1435شمارهٔ ۱۴۶۶: هر شب از شوق جامه پاره کنم 1436شمارهٔ ۱۴۶۷: چون شکر زان دو لعل تر بکنم 1437شمارهٔ ۱۴۶۸: جان من از غمت چنان شده ام 1438شمارهٔ ۱۴۶۹: گر در وصل را گشاد دهیم 1439شمارهٔ ۱۴۷۰: تیغ برکش که تا ز سر برهیم 1440شمارهٔ ۱۴۷۱: گل دل تازه گردد از دم خم 1441شمارهٔ ۱۴۷۲: این تویی تا به خواب می بینم 1442شمارهٔ ۱۴۷۳: رویت، ای نازنین، که می بینم 1443شمارهٔ ۱۴۷۴: دوش می رفت و آه می کردم 1444شمارهٔ ۱۴۷۵: دل به زلفت سپردم و رفتم 1445شمارهٔ ۱۴۷۶: دل ز مهر تو در که پیوندم 1446شمارهٔ ۱۴۷۷: من اگر دوستت همی دارم 1447شمارهٔ ۱۴۷۸: ای وجود تو دیده جانم 1448شمارهٔ ۱۴۷۹: سحرگه که بیدار گردیده بودم 1449شمارهٔ ۱۴۸۰: من از دست دل دوش دیوانه بودم 1450شمارهٔ ۱۴۸۱: من آن ترک طناز را می شناسم 1451شمارهٔ ۱۴۸۲: ز عشقت من خسته جان می خراشم 1452شمارهٔ ۱۴۸۳: گذشت آن که من صبر و دین داشتم 1453شمارهٔ ۱۴۸۴: چو نام تو در نامه ای دیده ام 1454شمارهٔ ۱۴۸۵: بیا تا بی گل و صهبا نباشیم 1455شمارهٔ ۱۴۸۶: بحل کن آن همه خونها که در غمت خو ...1456شمارهٔ ۱۴۸۷: دوستان در ره دل سنگ گران است تنم 1457شمارهٔ ۱۴۸۸: گر رسم روزی به تو نوآشنایی ها کن ...1458شمارهٔ ۱۴۸۹: چون ز تو می نتوانم که شکیبا باشم 1459شمارهٔ ۱۴۹۰: ز عشقت خواستم از جان و یک دم با ...1460شمارهٔ ۱۴۹۱: عاشق شدم، با یار بدعهد وغا کردم 1461شمارهٔ ۱۴۹۲: زین پس سر آن نیست که من زهد فروش ...1462شمارهٔ ۱۴۹۳: گر من به کمند تو گرفتار نباشم 1463شمارهٔ ۱۴۹۴: چون دولت آن نیست که پهلوی تو باش ...1464شمارهٔ ۱۴۹۵: عشقت نصیب من همه غم داد، درد هم 1465شمارهٔ ۱۴۹۶: ماهی رود و من همه شب خواب ندانم 1466شمارهٔ ۱۴۹۷: دریاب که من طاقت هجر تو ندارم 1467شمارهٔ ۱۴۹۸: ابر می بارد و من بار سفر می بندم 1468شمارهٔ ۱۴۹۹: مرا بین کاندرین حالت سر و سامان ...1469شمارهٔ ۱۵۰۰: باز این دل من رو به که آورد، ندا ...1470شمارهٔ ۱۵۰۱: وقتی ازین پیش تر خوشدلیی داشتیم 1471شمارهٔ ۱۵۰۲: بس به مویت اسیر شد جانم 1472شمارهٔ ۱۵۰۳: از پس عمر شبی هم نفس یار شدم 1473شمارهٔ ۱۵۰۴: از آن لب می وزد بویی و بوی خون ن ...1474شمارهٔ ۱۵۰۵: غبار مشک می خیزد، ندانم تا چه با ...1475شمارهٔ ۱۵۰۶: همی رفتی و می گفتند اندر حسن فرد ...1476شمارهٔ ۱۵۰۷: شب ست این وه چه بی پایان و یا خو ...1477شمارهٔ ۱۵۰۸: درآ، ای شاخ گل، خندان و مجلس را ...1478شمارهٔ ۱۵۰۹: بهار آمد، ولی سرو گلستان چون توا ...1479شمارهٔ ۱۵۱۰: زهی رسم بناگوشت گل اندر سبزه پرو ...1480شمارهٔ ۱۵۱۱: مرا قامت چو چوگان است و سر چون گ ...1481شمارهٔ ۱۵۱۲: شبی با ما خیال خویشتن را میهمان ...1482شمارهٔ ۱۵۱۳: وصیت می کنم، گر بشنود ابرو کمان ...1483شمارهٔ ۱۵۱۴: ندارم روزی از رویت به جز حیرت گه ...1484شمارهٔ ۱۵۱۵: مخند از درد من، جانا، نه بر بازی ...1485شمارهٔ ۱۵۱۶: با چون تو مهی یک شب گر خواب توان ...1486شمارهٔ ۱۵۱۷: گیسوی ترا نسبت با شب نتوان کردن 1487شمارهٔ ۱۵۱۸: یوسف چو رخت ماهی در خواب ندیده س ...1488شمارهٔ ۱۵۱۹: مبارک باد، ماه روزه داران 1489شمارهٔ ۱۵۲۰: خمار و خواب و چشم کافرش بین 1490شمارهٔ ۱۵۲۱: برآمد ماه عید از اوج گردون 1491شمارهٔ ۱۵۲۲: شبی بخرام و مه را کار بشکن 1492شمارهٔ ۱۵۲۳: خوش آمد با توام دیدار کردن 1493شمارهٔ ۱۵۲۴: بر آن رویی که نتوان می گرفتن 1494شمارهٔ ۱۵۲۵: نه بی یادت برآید یک دم از من 1495شمارهٔ ۱۵۲۶: روزی که به عالم است شب دان 1496شمارهٔ ۱۵۲۷: از همچو تویی برید نتوان 1497شمارهٔ ۱۵۲۸: ای میر همه شکر فروشان 1498شمارهٔ ۱۵۲۹: زین خوش پسران و شکل ایشان 1499شمارهٔ ۱۵۳۰: ای آرزوی امیدواران 1500شمارهٔ ۱۵۳۱: سر مست رود چو در گلستان 1501شمارهٔ ۱۵۳۲: تا از بر تو جدا شدم من 1502شمارهٔ ۱۵۳۳: جانا، گذری به بوستان کن 1503شمارهٔ ۱۵۳۴: یک دم فراموشم نه ای، گر چه نیاری ...1504شمارهٔ ۱۵۳۵: سودای خوبان کم نشد، زین جان غم ف ...1505شمارهٔ ۱۵۳۶: ماهی گذشت و شب نخفت این دیده بید ...1506شمارهٔ ۱۵۳۷: ماه هلال ابروی من عقل مرا شیدا م ...1507شمارهٔ ۱۵۳۸: مانا که بگشاید دلم، بندی ز گیسو ...1508شمارهٔ ۱۵۳۹: هر مجلسی و ساقیی، من در خمار خوی ...1509شمارهٔ ۱۵۴۰: خونی ز چشمم می رود، در انتظار کی ...1510شمارهٔ ۱۵۴۱: آمد بهار، ای یار من، بشکفت گلها ...1511شمارهٔ ۱۵۴۲: بالای تست این پیش من یا سرو بستا ...1512شمارهٔ ۱۵۴۳: ز اندازه بگذشت آرزو، طاقت ندارم ...1513شمارهٔ ۱۵۴۴: خواهی دلا، فردوس جان، رخسار جانا ...1514شمارهٔ ۱۵۴۵: خواب ز چشم من بشد، چشم تو بست خو ...1515شمارهٔ ۱۵۴۶: آفت زهد و توبه شد ترک شرابخوار م ...1516شمارهٔ ۱۵۴۷: گر چه ز خوی نازکت سوخته گشت جان ...1517شمارهٔ ۱۵۴۸: تنگ نبات چون بود، لب بگشا که هم ...1518شمارهٔ ۱۵۴۹: رفتی و شد بی تو جانم زار، باز آی ...1519شمارهٔ ۱۵۵۰: آخر، ای خود بین من، روزی به غمخو ...1520شمارهٔ ۱۵۵۱: آن کلاه کج بر آن سرو بلند او ببی ...1521شمارهٔ ۱۵۵۲: صبح دولت می دمد یا خود رخ جانانس ...1522شمارهٔ ۱۵۵۳: ای به کویت هر سحرگه جای تنها مان ...1523شمارهٔ ۱۵۵۴: باش تا مشکت ز برگ یاسمین آید برو ...1524شمارهٔ ۱۵۵۵: دوش سرمست آن نگار نازنین آمد برو ...1525شمارهٔ ۱۵۵۶: نام گل بردن به پیشت بر زبان آید ...1526شمارهٔ ۱۵۵۷: عافیت را در همه عالم نمی یابم نش ...1527شمارهٔ ۱۵۵۸: آن که فصل گل همی گویند، اینک آمد ...1528شمارهٔ ۱۵۵۹: جان من از بیدلان، آخر گهی یادی ب ...1529شمارهٔ ۱۵۶۰: چشم را در ملک خوبی شحنه بیداد کن 1530شمارهٔ ۱۵۶۱: عاشقان را گه گهی از رخ نوایی تاز ...1531شمارهٔ ۱۵۶۲: ترک من بر عزم رفتن تیر در ترکش م ...1532شمارهٔ ۱۵۶۳: ناز در چشم و کرشمه در سر ابرو مک ...1533شمارهٔ ۱۵۶۴: بی وفا یارا، چنین هم بی وفاداری ...1534شمارهٔ ۱۵۶۵: تا کی، ای مه روی، کین انگیختن 1535شمارهٔ ۱۵۶۶: خویش را در کوی بی خویشی فگن 1536شمارهٔ ۱۵۶۷: عمر برفت و نرفت عشق ز سودای من 1537شمارهٔ ۱۵۶۸: ای دل، از آنها که رفت، گر بتوانی ...1538شمارهٔ ۱۵۶۹: از شب گیسوی تست روشنی روز من 1539شمارهٔ ۱۵۷۰: ای دل، به چشم عبرت نظاره جهان کن 1540شمارهٔ ۱۵۷۱: یک ره ز در برون آ، قصد هزار جان ...1541شمارهٔ ۱۵۷۲: تا چند کوشی آخر در خون بیگناهان 1542شمارهٔ ۱۵۷۳: ای دور مانده از نظر دورماندگان 1543شمارهٔ ۱۵۷۴: ای تیغ بر کشیده چو مردم کشندگان 1544شمارهٔ ۱۵۷۵: ای بی خبر، ز دیده بی خواب عاشقان 1545شمارهٔ ۱۵۷۶: ای باد، بوی یار بدین مبتلا رسان 1546شمارهٔ ۱۵۷۷: برداشتن نظر ز نگاری نمی توان 1547شمارهٔ ۱۵۷۸: بنشست عشق یار به جانم چنان درون 1548شمارهٔ ۱۵۷۹: دل می بری و در خم مو می کنی، مکن 1549شمارهٔ ۱۵۸۰: ای دیده، بیش در رخ جانان نظر مکن 1550شمارهٔ ۱۵۸۱: عزم برون چو مست خماری شوی، مکن 1551شمارهٔ ۱۵۸۲: ای دل، ز وعده کج آن شوخ یاد کن 1552شمارهٔ ۱۵۸۳: ای دل، علم به ملک قناعت بلند کن 1553شمارهٔ ۱۵۸۴: جانا، شبی به کوی غریبان مقام کن 1554شمارهٔ ۱۵۸۵: امروز باز شکل دگرگشت یار من 1555شمارهٔ ۱۵۸۶: باز آمد آن که سوخته اوست جان من 1556شمارهٔ ۱۵۸۷: ای بوده در قفای تو دایم دعای من 1557شمارهٔ ۱۵۸۸: کم زان که جان به کوی تو دانیم سو ...1558شمارهٔ ۱۵۸۹: خوش است میکده، ساقی، به روی همنف ...1559شمارهٔ ۱۵۹۰: رو، ای صبا و سلامم به دلنواز رسا ...1560شمارهٔ ۱۵۹۱: نظر چگونه توان در همه جهان کردن 1561شمارهٔ ۱۵۹۲: صواب نیست به تو فکر حور عین کردن 1562شمارهٔ ۱۵۹۳: میسر ار شود از چون تو نخل برخورد ...1563شمارهٔ ۱۵۹۴: چنین که بی تو زمان نمی توان بودن 1564شمارهٔ ۱۵۹۵: اگر بخواهمش آن روی دلستان دیدن 1565شمارهٔ ۱۵۹۶: ز زلف تو کمر فتنه بر میان بستن 1566شمارهٔ ۱۵۹۷: دلم که سوخت ز عشقش چراغ جان من ا ...1567شمارهٔ ۱۵۹۸: بیار ساقی و جام شراب در گردان 1568شمارهٔ ۱۵۹۹: دریغ صحبت دیرینه وفاداران 1569شمارهٔ ۱۶۰۰: آخر نگاهی بر حال ما کن 1570شمارهٔ ۱۶۰۱: سبزه همان و گل و صحرا همان 1571شمارهٔ ۱۶۰۲: روی ترش کرده به یاران مبین 1572شمارهٔ ۱۶۰۳: ای سمن نامه وفا بستان 1573شمارهٔ ۱۶۰۴: عالم از جام لب خراب مکن 1574شمارهٔ ۱۶۰۵: گواه جبین است بر درد من 1575شمارهٔ ۱۶۰۶: دل شکیبا نمی توان کردن 1576شمارهٔ ۱۶۰۷: من خسته را ز آن خود کن، ببین 1577شمارهٔ ۱۶۰۸: چه کنم کز دل من آن صنم آید بیرون 1578شمارهٔ ۱۶۰۹: ای شکل و بالایت بلا، از بهر جان ...1579شمارهٔ ۱۶۱۰: چه بلاست از دو چشمت نظر نیاز کرد ...1580شمارهٔ ۱۶۱۱: گر ز شوخی نیستت پروای من 1581شمارهٔ ۱۶۱۲: یار بی فرمان و دل هم همچنان 1582شمارهٔ ۱۶۱۳: همی ریزی به بازی خون یاران 1583شمارهٔ ۱۶۱۴: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1584شمارهٔ ۱۶۱۵: دل گمگشته به بازار خریدن نتوان 1585شمارهٔ ۱۶۱۶: در ره عشق از بلا آزاد نتوان زیست ...1586شمارهٔ ۱۶۱۷: آرایش مجلس تویی، مجلس بیارا هر ز ...1587شمارهٔ ۱۶۱۸: یک دگر خلق به سودای دل و جان گفت ...1588شمارهٔ ۱۶۱۹: جانا همان و دل همان درد من شیدا ...1589شمارهٔ ۱۶۲۰: صبح دمید و روز شد، شمع به گوشه ن ...1590شمارهٔ ۱۶۲۱: ای مشک وام داده زلفت به آهوی چین 1591شمارهٔ ۱۶۲۲: خه از کجاها می رسی آلوده می همچن ...1592شمارهٔ ۱۶۲۳: از خانه دشمن خاست دل، فریاد کردن ...1593شمارهٔ ۱۶۲۴: آستان یار و آن گه خون من 1594شمارهٔ ۱۶۲۵: عیش من تلخ است ازان شکر لب شیرین ...1595شمارهٔ ۱۶۲۶: صد ره گذری هر دم بر جان خراب من 1596شمارهٔ ۱۶۲۷: سواره اینک آن سرو روانم می رود ب ...1597شمارهٔ ۱۶۲۸: چشم است، یارب، آنچنان یا خود بلا ...1598شمارهٔ ۱۶۲۹: آه ازین تنگ قبایان شده تنگم داما ...1599شمارهٔ ۱۶۳۰: ای جهانی کشته، جان چند کس خواهی ...1600شمارهٔ ۱۶۳۱: بنشین نفسی کز همه لطف تو بس است ...1601شمارهٔ ۱۶۳۲: ای آشنا، درین چه بی بن نظاره کن 1602شمارهٔ ۱۶۳۳: چون همی دانی که تن چون جان نهان ...1603شمارهٔ ۱۶۳۴: ای غمت خوش تر ز شادی کسان 1604شمارهٔ ۱۶۳۵: یک شب، ای ماه جهان افروز من 1605شمارهٔ ۱۶۳۶: از آن خویش کنم من که جان دهم بست ...1606شمارهٔ ۱۶۳۷: گر هوس بردم به رویت چشم خود بر د ...1607شمارهٔ ۱۶۳۸: چون بستدی دل من، پرسشم کن به ازی ...1608شمارهٔ ۱۶۳۹: آخر بگو، ای نازنین، ناز تو تا کی ...1609شمارهٔ ۱۶۴۰: در سرم باز هوایی ست که گفتن نتوا ...1610شمارهٔ ۱۶۴۱: امروز به نظاره آن سرو خرامان 1611شمارهٔ ۱۶۴۲: ز سر کرشمه یک ره نظری به روی من ...1612شمارهٔ ۱۶۴۳: منم و خیال بازی شب و روز با جوان ...1613شمارهٔ ۱۶۴۴: دلم را کرد صد پاره به سینه خار خ ...1614شمارهٔ ۱۶۴۵: دلم آشفته شد، جانا، به بالای بلا ...1615شمارهٔ ۱۶۴۶: مه شبگرد من امشب چو مه می گشت و ...1616شمارهٔ ۱۶۴۷: دو رخ بنمای و بازار کواکب بشکن ا ...1617شمارهٔ ۱۶۴۸: بدینسان کز غمت بر خاک دارم هر زم ...1618شمارهٔ ۱۶۴۹: بیچاره دلم خون شد در پیش خیال تو 1619شمارهٔ ۱۶۵۰: ای جان من آویزان از بند قبای تو 1620شمارهٔ ۱۶۵۱: آن کیست که می آید صد لشکر دل با ...1621شمارهٔ ۱۶۵۲: از دوری خود، جانا، حال دل من بشن ...1622شمارهٔ ۱۶۵۳: ای رهزن عشاق، چه عیار کسی تو 1623شمارهٔ ۱۶۵۴: خلقی همه در شهر و مرا جا به دگر ...1624شمارهٔ ۱۶۵۵: ای سبزه دمانید به گرد قمر از مو 1625شمارهٔ ۱۶۵۶: من اینجا و دل گمره در آن کو 1626شمارهٔ ۱۶۵۷: زینسان که ناوک می زند چشم شکاران ...1627شمارهٔ ۱۶۵۸: آن شکل جولانش نگر، وان خلق در دن ...1628شمارهٔ ۱۶۵۹: ترکی ست بدخو آنکه من دارم سر و س ...1629شمارهٔ ۱۶۶۰: خیزد چو از خواب آن پسر تا کس نشو ...1630شمارهٔ ۱۶۶۱: ای زندگانی بخش من لعل شکر گفتار ...1631شمارهٔ ۱۶۶۲: گر چه که هست خون دل باده خوشگوار ...1632شمارهٔ ۱۶۶۳: تا به زمانه شد خبر از مه با کمال ...1633شمارهٔ ۱۶۶۴: باز به خون خلق شد چشم جفانمای تو 1634شمارهٔ ۱۶۶۵: نیست گشاده چشم من جز به خیال روی ...1635شمارهٔ ۱۶۶۶: روی یار از سبزه تر بوستانی یافت ...1636شمارهٔ ۱۶۶۷: مست می گردی ز خانه، بیش نافرمان ...1637شمارهٔ ۱۶۶۸: مردم چشم مرا برد آب و گر آیی درو 1638شمارهٔ ۱۶۶۹: از من، ای ساده پسر، دور مشو 1639شمارهٔ ۱۶۷۰: پر زخم است و شکست زلف گرانبار تو 1640شمارهٔ ۱۶۷۱: پرده صبرم درید غمزه دلدوز تو 1641شمارهٔ ۱۶۷۲: گر نه کمند بلاست بر دل عشاق تو 1642شمارهٔ ۱۶۷۳: نوبت خوبی زدند در شب گیسوی تو 1643شمارهٔ ۱۶۷۴: عاشق و دیوانه ام، سلسله یار کو 1644شمارهٔ ۱۶۷۵: خون گریم ار چه از ستم بیکران تو 1645شمارهٔ ۱۶۷۶: هر جا که لب به خنده گشاید دهان ت ...1646شمارهٔ ۱۶۷۷: کس چون جهد ز گیسوی همچون کمند تو 1647شمارهٔ ۱۶۷۸: گر باده می خورم به سر من خمار تو 1648شمارهٔ ۱۶۷۹: هر شب منم فتاده به گرد سرای تو 1649شمارهٔ ۱۶۸۰: بوی وفا ز طره عنبرفشان تو 1650شمارهٔ ۱۶۸۱: مست آمد آن نگار که ما مست روی او 1651شمارهٔ ۱۶۸۲: عشق نوست و یار نوست و بهار نو 1652شمارهٔ ۱۶۸۳: سوی شکار، ای پسر نازنین، مرو 1653شمارهٔ ۱۶۸۴: ای خرد مست لعل چون می تو 1654شمارهٔ ۱۶۸۵: ای به بالا بلند و زیبا تو 1655شمارهٔ ۱۶۸۶: یا دلم را به راز محرم شو 1656شمارهٔ ۱۶۸۷: لاله دمد از خون شهیدان غم او 1657شمارهٔ ۱۶۸۸: تا شدم چشم آشنا با روی تو 1658شمارهٔ ۱۶۸۹: آیین تو دل بردن است، ای چشم خلقی ...1659شمارهٔ ۱۶۹۰: دل و جان مرا زاندازه و بگذشت آرز ...1660شمارهٔ ۱۶۹۱: ز دلها لشکری دارد سخن با تاجدارا ...1661شمارهٔ ۱۶۹۲: ای گلستان ترا بالای سرو 1662شمارهٔ ۱۶۹۳: همی گویم که وقتی، ز آن مشتاقان م ...1663شمارهٔ ۱۶۹۴: بیا، ای باغ جان، تا بنگرم سرو رو ...1664شمارهٔ ۱۶۹۵: امشب، ای باد، یکی جانب آن بستان ...1665شمارهٔ ۱۶۹۶: عارض همچون نگارستان تو 1666شمارهٔ ۱۶۹۷: کارم از دست برفته ست ز نادیدن تو 1667شمارهٔ ۱۶۹۸: دلی دارم چو دامان گل از غم چاک گ ...1668شمارهٔ ۱۶۹۹: چه شکل است این که می آید سمند نا ...1669شمارهٔ ۱۷۰۰: من ار چه هر شب از شبهای هجرش می ...1670شمارهٔ ۱۷۰۱: تو دور افتاده از ما و نگنجد شوق ...1671شمارهٔ ۱۷۰۲: ای از رقم شبگون دیباچه مه کرده 1672شمارهٔ ۱۷۰۳: ای جان، چو سخن گویم مستانه و رند ...1673شمارهٔ ۱۷۰۴: ای رفته و ترک من بدنام گرفته 1674شمارهٔ ۱۷۰۵: دلی دارم ز هجران پاره پاره 1675شمارهٔ ۱۷۰۶: دلم در عشق جانان گشته پاره 1676شمارهٔ ۱۷۰۷: نسیم زلف بر دست صبا ده 1677شمارهٔ ۱۷۰۸: چو بنمایی رخ گلنار گونه 1678شمارهٔ ۱۷۰۹: گشادم دیده روی تو ناگه 1679شمارهٔ ۱۷۱۰: تا دل ز توام به غم نشسته 1680شمارهٔ ۱۷۱۱: در خون منم، ای صنم، نشسته 1681شمارهٔ ۱۷۱۲: ای در دل من مقیم گشته 1682شمارهٔ ۱۷۱۳: ای در دل من چو جان نشسته 1683شمارهٔ ۱۷۱۴: ای آرزوی دل شکسته 1684شمارهٔ ۱۷۱۵: ای آمده جان هر شکسته 1685شمارهٔ ۱۷۱۶: ای دهلی و ای بتان ساده 1686شمارهٔ ۱۷۱۷: ای غالیه گرد ماه سوده 1687شمارهٔ ۱۷۱۸: ای حسن، تو آفت زمانه 1688شمارهٔ ۱۷۱۹: ای آرزوی هزار سینه 1689شمارهٔ ۱۷۲۰: عید است خوبان نیم شب در کوی خمار ...1690شمارهٔ ۱۷۲۱: ای قبله ابروی تو محراب ابرار آمد ...1691شمارهٔ ۱۷۲۲: عید است و ساقی در قدح جام مصفا د ...1692شمارهٔ ۱۷۲۳: جانا، روان کن راحتی، ای راحت جان ...1693شمارهٔ ۱۷۲۴: ای غمزه خون ریز تو خونم به افسون ...1694شمارهٔ ۱۷۲۵: دوش در آمد از درم تازه چو باد صب ...1695شمارهٔ ۱۷۲۶: گر کنی گشت چمن با شوخ و با شنگی ...1696شمارهٔ ۱۷۲۷: همه شب رود رهی رو به ره صبا نشست ...1697شمارهٔ ۱۷۲۸: مه من خراب گشتم ز رخت به یک نظار ...1698شمارهٔ ۱۷۲۹: نوبهار است و چمن جلوه جوزا کرده 1699شمارهٔ ۱۷۳۰: ای به خشم از بر من رفته و تنها م ...1700شمارهٔ ۱۷۳۱: منم امروز ز روی چو تو یاری مانده 1701شمارهٔ ۱۷۳۲: ای صبا، از زلف او بندی بخواه 1702شمارهٔ ۱۷۳۳: هر شب از سودای آن زلف سیاه 1703شمارهٔ ۱۷۳۴: ای جفایت بر من مسکین همه 1704شمارهٔ ۱۷۳۵: ای ترا جور و جفا آیین همه 1705شمارهٔ ۱۷۳۶: جان من بر دست بیدادم مده 1706شمارهٔ ۱۷۳۷: باغ بین فصل بهاری ساخته 1707شمارهٔ ۱۷۳۸: ای جهان چشم سیاهت بسته 1708شمارهٔ ۱۷۳۹: خسروا گر عاشقی جام بلا پیش نه 1709شمارهٔ ۱۷۴۰: از لب او، ای خیال، نقل لب ما مده 1710شمارهٔ ۱۷۴۱: ای از گل تو ما را در دیده خار ما ...1711شمارهٔ ۱۷۴۲: مهر تو در دل من مانند جان نشسته 1712شمارهٔ ۱۷۴۳: ماییم و مجلس می خوبی سه چار ساده 1713شمارهٔ ۱۷۴۴: از بس که ریخت چشمم بهر تو خون تی ...1714شمارهٔ ۱۷۴۵: روزی به لاغ گفتم کت نسبتی ست با ...1715شمارهٔ ۱۷۴۶: شمع فلک برآید با آتشین زبانه 1716شمارهٔ ۱۷۴۷: من بهر تو به دیده و دل خانه ساخت ...1717شمارهٔ ۱۷۴۸: ای عشقت آتشی به همه شهر درزده 1718شمارهٔ ۱۷۴۹: بیا شبی بر من سرخوش از شراب شده 1719شمارهٔ ۱۷۵۰: رسید وقت که هر روز بامداد پگه 1720شمارهٔ ۱۷۵۱: به کوی عقل مرو، گر به عشوه بردی ...1721شمارهٔ ۱۷۵۲: مدار جان من از بهر جان ما روزه 1722شمارهٔ ۱۷۵۳: مهی در آمده و در درونه جا کرده 1723شمارهٔ ۱۷۵۴: چو بوی زلف تو همراهی صبا کرده 1724شمارهٔ ۱۷۵۵: بکش به گرد رخ خط دلربا پرده 1725شمارهٔ ۱۷۵۶: چو خاست صبحدم آن مه ز خواب پژمرد ...1726شمارهٔ ۱۷۵۷: مکش به ناز مرا، ای به ناز پرورده 1727شمارهٔ ۱۷۵۸: ای فراق تو یار دیرینه 1728شمارهٔ ۱۷۵۹: ای رخت شمع حسن برکرده 1729شمارهٔ ۱۷۶۰: مه به زلف تو گر شود بسته 1730شمارهٔ ۱۷۶۱: جهان تا مه روشنت ساخته 1731شمارهٔ ۱۷۶۲: لبت در سخن انگبین ریخته 1732شمارهٔ ۱۷۶۳: در اوصاف خود عقل را ره مده 1733شمارهٔ ۱۷۶۴: قلاشم، ای منکر، مرا دربانی میخان ...1734شمارهٔ ۱۷۶۵: جان بهانه طلب و شکل تو نازآلوده 1735شمارهٔ ۱۷۶۶: ای گل که چنین در بغلت تنگ گرفته 1736شمارهٔ ۱۷۶۷: ای دل، ار تو عاشقی، زین غم خلاص ...1737شمارهٔ ۱۷۶۸: به گردت باد سردی هر دم از عشاق د ...1738شمارهٔ ۱۷۶۹: به باغ سایه ابرست و آب در سایه 1739شمارهٔ ۱۷۷۰: ای لبت شهر پر شکر کرده 1740شمارهٔ ۱۷۷۱: قاصد نیامد کآورد زان نامسلمان نا ...1741شمارهٔ ۱۷۷۲: شهری ست معمور و درو از هر طرف مه ...1742شمارهٔ ۱۷۷۳: جان ز هجرت چیست، زار افتاده ای 1743شمارهٔ ۱۷۷۴: هر روز کافتاب برآرد زبانه ای 1744شمارهٔ ۱۷۷۵: فریاد کاندر شهر ما خون می کند عی ...1745شمارهٔ ۱۷۷۶: خردی هنوز و کودکی، ای نازنین، بر ...1746شمارهٔ ۱۷۷۷: دیری ست کای گلبرگ تر بر روی ما خ ...1747شمارهٔ ۱۷۷۸: ای درد بیدرد دلم، تاراج پنهان کر ...1748شمارهٔ ۱۷۷۹: ای که چشم من به روی خویش روشن کر ...1749شمارهٔ ۱۷۸۰: سینه ام را از غم عالم تو بی غم ک ...1750شمارهٔ ۱۷۸۱: ای که در هیچ غمی با دل من یار نه ...1751شمارهٔ ۱۷۸۲: ای که در دیده درونی و در آغوش نه ...1752شمارهٔ ۱۷۸۳: خنده را سوختن جان من آموخته ای 1753شمارهٔ ۱۷۸۴: آتش اندر آب هرگز دیده ای 1754شمارهٔ ۱۷۸۵: باز بر خونم کمر بربسته ای 1755شمارهٔ ۱۷۸۶: سر در خمار، شب به کنار که بوده ا ...1756شمارهٔ ۱۷۸۷: ای ده یکی ز خوبی تو مه، چگونه ای 1757شمارهٔ ۱۷۸۸: مشک بر اطراف مه آورده ای 1758شمارهٔ ۱۷۸۹: ز آب ملاحت که رخ آلوده ای 1759شمارهٔ ۱۷۹۰: گر چه به هر سخن دلم از تن ربوده ...1760شمارهٔ ۱۷۹۱: تو شوخ هر کجا لب خندان گشوده ای 1761شمارهٔ ۱۷۹۲: آن دل خراب شد که تو آباد دیده ای 1762شمارهٔ ۱۷۹۳: تو با آن رو بگو مه را، چه باشی 1763شمارهٔ ۱۷۹۴: چه بد کردیم کز ما برشکستی 1764شمارهٔ ۱۷۹۵: چون می نرسد دست به پایی که تو دا ...1765شمارهٔ ۱۷۹۶: رخساره مکن راست به جایی که تو با ...1766شمارهٔ ۱۷۹۷: مست آمده ای باز به مهمان که بودی 1767شمارهٔ ۱۷۹۸: دیدی که حق خدمت بسیار ندیدی 1768شمارهٔ ۱۷۹۹: ای باد، حدیث دلم آنجاش بگویی 1769شمارهٔ ۱۸۰۰: ای باد، سلام دلم آنجا برسانی 1770شمارهٔ ۱۸۰۱: ای آنکه تو سلطان همه سیمبرانی 1771شمارهٔ ۱۸۰۲: شتربانا، دمی محمل میارای 1772شمارهٔ ۱۸۰۳: مرا زان میر خوبان نیست روزی 1773شمارهٔ ۱۸۰۴: چه کردم کآخرم فرمان نکردی 1774شمارهٔ ۱۸۰۵: چنین کان خنده شیرین تو کردی 1775شمارهٔ ۱۸۰۶: ز رحمت چشم بر چاکر نداری 1776شمارهٔ ۱۸۰۷: شکستی طره، تا در سر چه داری 1777شمارهٔ ۱۸۰۸: مرا چند آخر از خود دور داری 1778شمارهٔ ۱۸۰۹: دلا، با غمزه خوبان چه بازی 1779شمارهٔ ۱۸۱۰: رخساره چه می پوشی، در کینه چه می ...1780شمارهٔ ۱۸۱۱: اگر تو سرگذشت من بدانی 1781شمارهٔ ۱۸۱۲: نگارین مرا شد نوجوانی 1782شمارهٔ ۱۸۱۳: سزد گر نیکویی در من ببینی 1783شمارهٔ ۱۸۱۴: دیوانه شدم ز یار بدخوی 1784شمارهٔ ۱۸۱۵: بر لب اثر شراب داری 1785شمارهٔ ۱۸۱۶: جانا، تو زغم خبر نداری 1786شمارهٔ ۱۸۱۷: نی کار کسی ست عشقبازی 1787شمارهٔ ۱۸۱۸: ای برده دلم به دلستانی 1788شمارهٔ ۱۸۱۹: ای آنکه تمام هم چو ماهی 1789شمارهٔ ۱۸۲۰: ای مردم دیده نکویی 1790شمارهٔ ۱۸۲۱: بخرام، ای سرو روان کز باغ رضوان ...1791شمارهٔ ۱۸۲۲: ای قامت چون شاخ گل، از برگ گل خن ...1792شمارهٔ ۱۸۲۳: ای مه، بدین چابک روی، از آسمان ک ...1793شمارهٔ ۱۸۲۴: زینسان که از هر موی خود زنجیر صد ...1794شمارهٔ ۱۸۲۵: ای چهره زیبای تو رشک بتان آزری 1795شمارهٔ ۱۸۲۶: جان به فدات می کنم، بو که از آن ...1796شمارهٔ ۱۸۲۷: نیست دلی که هر دمش آفت دین نمی ش ...1797شمارهٔ ۱۸۲۸: قصد که داری، ای پسر، باز چنین که ...1798شمارهٔ ۱۸۲۹: می گذری که سینه را وقف هوای خود ...1799شمارهٔ ۱۸۳۰: دست به گل نمی زنی، زانکه نگار من ...1800شمارهٔ ۱۸۳۱: کج کلها، کمان کشا، تنگ قبای کیست ...1801شمارهٔ ۱۸۳۲: ای ز غبار خنگ تو یافته دیده روشن ...1802شمارهٔ ۱۸۳۳: رخ خوبت به چه ماند، به گلستان و ...1803شمارهٔ ۱۸۳۴: خواستم زو آبرویی، گفت «بیهوده مگ ...1804شمارهٔ ۱۸۳۵: باز این ابر بهاری از کجا آید همی 1805شمارهٔ ۱۸۳۶: سبزه نوخیز است و باران در فشان آ ...1806شمارهٔ ۱۸۳۷: باز بهر جان ما را ناز در سر می ک ...1807شمارهٔ ۱۸۳۸: ای پریوش، هر چه رسم مردمی کم می ...1808شمارهٔ ۱۸۳۹: هر زمانی از کرشمه خویشتن بینی کن ...1809شمارهٔ ۱۸۴۰: چتر عنبروش کن از گیسو که سلطان م ...1810شمارهٔ ۱۸۴۱: گر تو سیمین سرو را شکل سرافرازی ...1811شمارهٔ ۱۸۴۲: جان شیرین منی، ای از لطافت چون پ ...1812شمارهٔ ۱۸۴۳: چه شدت که از کرشمه نظری به ما نک ...1813شمارهٔ ۱۸۴۴: ز نظر اگر چه دوری، شب و روز در ح ...1814شمارهٔ ۱۸۴۵: بسم از جمال ساقی و شراب ارغوانی 1815شمارهٔ ۱۸۴۶: نفسی که با نگاری گذرد به شادمانی 1816شمارهٔ ۱۸۴۷: خنده ای کن شکرستان دهن بازگشای 1817شمارهٔ ۱۸۴۸: عالم آشوب تر از طره طراه خودی 1818شمارهٔ ۱۸۴۹: می به جام ار چه زخون من مسکین دا ...1819شمارهٔ ۱۸۵۰: بختم از خواب در آمد چو تو با من ...1820شمارهٔ ۱۸۵۱: گر تو رنج من مسکین گدا بشناسی 1821شمارهٔ ۱۸۵۲: نوبهار است و گل و موسم عید، ای س ...1822شمارهٔ ۱۸۵۳: باز، ای سرو خرامان، ز کجا می آیی 1823شمارهٔ ۱۸۵۴: آن نه روییست که ماهی ست بدان زیب ...1824شمارهٔ ۱۸۵۵: چو منی را مده از دست که کمتر یاب ...1825شمارهٔ ۱۸۵۶: جان من، بی من درمانده تنها چونی 1826شمارهٔ ۱۸۵۷: بی تو، ای بی تو به جان آمده جانم ...1827شمارهٔ ۱۸۵۸: دلها به غمزه دزدی، چون خنده برگش ...1828شمارهٔ ۱۸۵۹: ای بیغم از دل من، بسیار شد جدایی 1829شمارهٔ ۱۸۶۰: ای که تاراج دل و دین می دهی 1830شمارهٔ ۱۸۶۱: سرمه اندر چشم خودبین می کنی 1831شمارهٔ ۱۸۶۲: آنکه جان گویند خلقی، آن تویی 1832شمارهٔ ۱۸۶۳: ای ز رویت چشم جان را روشنی 1833شمارهٔ ۱۸۶۴: ترک من، بر شکل دیگر می روی 1834شمارهٔ ۱۸۶۵: تا فراقت تاخت بر من بارگی 1835شمارهٔ ۱۸۶۶: آمد آن شادی جان بر ما دی 1836شمارهٔ ۱۸۶۷: هر شب، ای ماه، کجا می گردی 1837شمارهٔ ۱۸۶۸: گر چه سعادت بسی ست در فلک مشتری 1838شمارهٔ ۱۸۶۹: ای رفته در غریبی، باز آکه عمر و ...1839شمارهٔ ۱۸۷۰: ای باد باز بر سر کوی که می روی 1840شمارهٔ ۱۸۷۱: نامردم است، هر که درو نیست مردمی 1841شمارهٔ ۱۸۷۲: به بت نمای مرا ره، اگر به دین نت ...1842شمارهٔ ۱۸۷۳: هلال عید نمود، ای مه دو هفته، کج ...1843شمارهٔ ۱۸۷۴: سلام و خدمت ما، ای صبا، به یار ب ...1844شمارهٔ ۱۸۷۵: ای باد صبحگاه به من نام او بگوی 1845شمارهٔ ۱۸۷۶: گاهم ز غمزه ها هدف تیر می کنی 1846شمارهٔ ۱۸۷۷: ای یار پر نمک، جگرم ریش می کنی 1847شمارهٔ ۱۸۷۸: بت من، بت پرست را چه زنی 1848شمارهٔ ۱۸۷۹: هیچ شکر چو آن دهان دیدی 1849شمارهٔ ۱۸۸۰: گر منت می کنم عنان گیری 1850شمارهٔ ۱۸۸۱: تا تو روی چو ماه بنمایی 1851شمارهٔ ۱۸۸۲: چو کار جهان نیست جز بیوفایی 1852شمارهٔ ۱۸۸۳: مرادوش گویی به خواب آمدی 1853شمارهٔ ۱۸۸۴: ز من برشکستی به یکبارگی 1854شمارهٔ ۱۸۸۵: تو خود به غمزه سراسر کرشمه و ناز ...1855شمارهٔ ۱۸۸۶: ای شب تیره به گیسوی کسی می مانی 1856شمارهٔ ۱۸۸۷: کرشمه کردن تو وقت نار و بدخویی 1857شمارهٔ ۱۸۸۸: سمن داری به زیر سبزه یا خود یاسم ...1858شمارهٔ ۱۸۸۹: تا داشت به جان طاقت، بودم به شکی ...1859شمارهٔ ۱۸۹۰: مگر، ای باد نوروزی، گذر بر یار م ...1860شمارهٔ ۱۸۹۱: دلا، آن ترک را دیدی، کنون سامان ...1861شمارهٔ ۱۸۹۲: عزیزی همچو جان، ار چه چو خاکم خو ...1862شمارهٔ ۱۸۹۳: گهی بنما و گه پوشیده دار آن روی ...1863شمارهٔ ۱۸۹۴: ز من که عاشق و مستم صلاح کار مجو ...1864شمارهٔ ۱۸۹۵: ای باد صبح گاهی، خه از کدام سویی 1865شمارهٔ ۱۸۹۶: نه از ره ست که گوییم کبک خوش گام ...1866شمارهٔ ۱۸۹۷: دلم که لاف زدی از کمال دانایی 1867شمارهٔ ۱۸۹۸: هر بار که تو در دل شب در دلم آیی 1868شمارهٔ ۱۸۹۹: تو، ای پسر، که از این سو سوار می ...1869شمارهٔ ۱۹۰۰: ما را در آرزویت بگذشت زندگانی 1870شمارهٔ ۱۹۰۱: هوس پخته ست این پروانه بهر خویشت ...1871شمارهٔ ۱۹۰۲: به ناز هر نفسی سوی من گذر چه کنی 1872شمارهٔ ۱۹۰۳: ای جان ز تن رفته، به تن باز کی آ ...1873شمارهٔ ۱۹۰۴: تو نیز ای بی وفا، تا کی ستم بر ج ...1874شمارهٔ ۱۹۰۵: ز من برگشته ای، جانا، ندانم با ک ...1875شمارهٔ ۱۹۰۶: بدین صفت که تویی در زمانه، معذور ...1876شمارهٔ ۱۹۰۷: هندوی زلف را چو تو یغما چنین دهی 1877شمارهٔ ۱۹۰۸: چو لب زنی به می و در میان بگردان ...1878شمارهٔ ۱۹۰۹: گر چه به نظاره ایم، نیز نخوانی 1879شمارهٔ ۱۹۱۰: ای دل، مرا به هر کو افسانه چند خ ...1880شمارهٔ ۱۹۱۱: بدین صفت که ببستی کمر به خونخوار ...1881شمارهٔ ۱۹۱۲: سزد که سجده کنند، ای برهمن عجمی 1882شمارهٔ ۱۹۱۳: نشان آن دهن از من چه پرسی 1883شمارهٔ ۱۹۱۴: به یک کرشمه کزان چشم دلربا کردی 1884شمارهٔ ۱۹۱۵: به خوبی همچو مه تابنده باشی 1885شمارهٔ ۱۹۱۶: ای که امروز به زیبایی او می نازی 1886شمارهٔ ۱۹۱۷: در تو، ای دوست به خون ریختنم دار ...1887شمارهٔ ۱۹۱۸: فسون چشمش ار خوابم نبستی 1888شمارهٔ ۱۹۱۹: دلی دارم در او دردی و داغی 1889شمارهٔ ۱۹۲۰: ای کاش مرا با تو سر و کار نبودی 1890شمارهٔ ۱۹۲۱: گر ماه تو از مشک تو آلوده نبودی 1891شمارهٔ ۱۹۲۲: امید نبود ار چه مرا یک نظر از وی 1892شمارهٔ ۱۹۲۳: من باد نخواهم که وزد بر چو تو با ...1893شمارهٔ ۱۹۲۴: صبا زلف ترا گر دم ندادی 1894شمارهٔ ۱۹۲۵: زهی رویت شکفته لاله زاری 1895شمارهٔ ۱۹۲۶: بیکار دلی باشد کو را نبود دردی 1896شمارهٔ ۱۹۲۷: گل آمد و هر مرغی زد نغمه به هر ب ...1897شمارهٔ ۱۹۲۸: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1898شمارهٔ ۱۹۲۹: فراهم کرد شکل کج کلاهی 1899شمارهٔ ۱۹۳۰: مرا دل با یکی مانده ست جایی 1900شمارهٔ ۱۹۳۱: ای زلف تو هر گره گشادی 1901شمارهٔ ۱۹۳۲: ای فتنه ز چشم تو نشانی 1902شمارهٔ ۱۹۳۳: گر چشم من در روی آن خورشید رخسار ...1903شمارهٔ ۱۹۳۴: بهر گشاد عالمی بگشا ز زلف خود خم ...1904شمارهٔ ۱۹۳۵: ای ننهاده هیچ گه تن به رضای چون ...1905شمارهٔ ۱۹۳۶: سرو سمنبرم کجا تا به برش درآرمی 1906شمارهٔ ۱۹۳۷: گر به کمند زلف تو من نه چنین اسی ...1907شمارهٔ ۱۹۳۸: پیش از این من با جوانان آشنایی ک ...1908شمارهٔ ۱۹۳۹: پیش از این من کاشکی عشقت نمی ورز ...1909شمارهٔ ۱۹۴۰: همه شب فرو نیاید به دلم کرشمه سا ...1910شمارهٔ ۱۹۴۱: پسرا و نازنینا، به کرشمه گاه گاه ...1911شمارهٔ ۱۹۴۲: به فراغ دل زمانی نظری به ماهرویی 1912شمارهٔ ۱۹۴۳: من ترا دارم و جز لطف توام نیست ک ...1913شمارهٔ ۱۹۴۴: در سر افتاده ز عشق توام، ای جان، ...1914شمارهٔ ۱۹۴۵: بسیار باشد، ای جان، از همچو من غ ...1915شمارهٔ ۱۹۴۶: آن چشم شوخ را بین هر غمزه ایی بل ...1916شمارهٔ ۱۹۴۷: هر شبم کآهم به عالم دم زدی 1917شمارهٔ ۱۹۴۸: من ندیدم چون تو هرگز دلبری 1918شمارهٔ ۱۹۴۹: آنکه مرا در دل است گر به کنار آم ...1919شمارهٔ ۱۹۵۰: یک ره بکن ز غمزه خونین اشارتی 1920شمارهٔ ۱۹۵۱: آمد بهار و سرو بر آراست قامتی 1921شمارهٔ ۱۹۵۲: مردانه می کشد به جفایم ستمگری 1922شمارهٔ ۱۹۵۳: ای صد شکست زلف ترا زیر هر خمی 1923شمارهٔ ۱۹۵۴: ساقی بیا که موسم عیش است و میم و ...1924شمارهٔ ۱۹۵۵: تو می روی و به نظاره تو چشم جهان ...1925شمارهٔ ۱۹۵۶: بسی نماند که جانی برون رود ز غری ...1926شمارهٔ ۱۹۵۷: یار است و صد کرشمه، شهر است و خو ...1927شمارهٔ ۱۹۵۸: ای که به چشم تو نیایم همی 1928شمارهٔ ۱۹۵۹: هر کسی را هوای سیم و زری 1929شمارهٔ ۱۹۶۰: دوش می گفت پیر ترسایی 1930شمارهٔ ۱۹۶۱: ای ز زلف تو مشک تر بویی 1931شمارهٔ ۱۹۶۲: دلی دارم، اما جز افگار نی 1932شمارهٔ ۱۹۶۳: مسلمانان، گرفتارم به دست نامسلما ...1933شمارهٔ ۱۹۶۴: ای گل، دهن تنگت صد تنگ شکر چیزی 1934شمارهٔ ۱۹۶۵: لعل است چنان با لب یا هست ز جان ...1935شمارهٔ ۱۹۶۶: بهاری این چنین خرم، مرا آواره دل ...1936شمارهٔ ۱۹۶۷: دو چشم مست ترا نیست از جهان خبری 1937شمارهٔ ۱۹۶۸: من اشک بیدلان را خنده می پنداشتم ...1938شمارهٔ ۱۹۶۹: صبا آمد، ولی بویی ازان گلزار بای ...1939شمارهٔ ۱۹۷۰: نیست در شهر گرفتارتر از من دگری 1940شمارهٔ ۱۹۷۱: سخن چون زان دو لب گویی، چه گوید ...1941شمارهٔ ۱۹۷۲: گل آمد و همه در باغ با می و جامی 1942شمارهٔ ۱۹۷۳: کشان دل تو به سوی گلی و نسترنی 1943شمارهٔ ۱۹۷۴: گذشت آن کین دل زارم شکیبا بود یک ...1944شمارهٔ ۱۹۷۵: خوش آن شبها که آن جان جهان مهمان ...1945شمارهٔ ۱۹۷۶: نبود یار من آن را که یار داشتمی 1946شمارهٔ ۱۹۷۷: ای غنچه را بر بسته لب، شکل و دها ...1947شمارهٔ ۱۹۷۸: شاه حسنی وز متاع نیکویی داری فرا ...1948شمارهٔ ۱۹۷۹: نوبهار آمد و بگذشت به شادی مه دی 1949شمارهٔ ۱۹۸۰: ای معدن ناز، ناز تا کی 1950شمارهٔ ۱۹۸۱: ای که به غمزه می کنی قصد شکار دی ...1951شمارهٔ ۱۹۸۲: باز روی تو خون آلوده و جعد تو تر ...1952شمارهٔ ۱۹۸۳: فتح می آید در دهلیز دولت باز کن 1953شمارهٔ ۱۹۸۴: ای به هر موی شده بسته زلف دل من 1954شمارهٔ ۱۹۸۵: گر حقیقت نشدت واقعه جانی من 1955شمارهٔ ۱۹۸۶: ترک من ای من غلام روی تو 1956شمارهٔ ۱۹۸۷: مطربا سوی چمن وقت گل آهنگ تو کو 1957شمارهٔ ۱۹۸۸: سوی تو دیدم ریختی خون دلم را بی ...1958شمارهٔ ۱۹۸۹: نشدت دل که به این دل شده مهمان آ ...1959شمارهٔ ۱۹۹۰: هزار شکر خدا را که چون تو دلداری 1960شمارهٔ ۱۹۹۱: رفت سرما و صبا می دهد از گل خبری 1961شمارهٔ ۱۹۹۲: ترک من خونابه من بین و دست از من ...1962شمارهٔ ۱۹۹۳: جهانی به خواب خوشست و من از غم ب ...1963شمارهٔ ۱۹۹۴: خیالی کرده ام وین از خیال خود نم ...1964شمارهٔ ۱۹۹۵: گر تو یک ناوک از آن چشم سیه بستا ...1965شمارهٔ ۱۹۹۶: می شکفد گل به چمن تا ز نسیم سحری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ