به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
درآمد در دل آن سلطان دلها
دل من زنده شد زان جان دلها
همی کارد به کویش تخم جان خلق
که می بارد از آن باران دلها
ز بس دلها که در کوی تو افتاد
شده زاغ و زغن مهمان دلها
به گرما از سواد چشم من کن
سیه چتر خود، ای سلطان دلها
زهی مهتاب عالم سوز کافگند
رخت در عرصه ویران دلها
عذابی دارم از تو گر چه هستی
ز رحمت آیتی در شأن دلها
نگویم درد خود کس را که نشناخت
طبیب کالبد درمان دلها
تو می خور گر چه مشتاقان کباب اند
به روی آتش سوزان دلها
دل خسرو شد از نو بت پرستی
تو تا بردی همه ایمان دلها
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.