کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بهر شکار آمد برون کژ کرده ابر و ناز را

    صانع خدایی کاین کمان داد آن شکار انداز را

    او می رود جولان کنان وز بهر دیدن هر زمان

    جانها همی آید برون، صد عاشق جانباز را

    تا کی ز چشم نیکوان بر جان و دل ناوک خورم

    ای کاش تیری آمدی این دیده های باز را

    خلقی به بند کشتنم وین دیده در غمازیم

    من بین که بهر خون خود دل می دهم غماز را

    عاشق که می سوزد دلش از طعنه با کش کی بود

    شمعی که آتش می خورد آتش شمارد گاز را

    دل بانگ دزدیها کند کش بشنوی فریاد من

    از ناله هم غیرت برم، دزدم به دل آواز را

    تا پاک جان از حد گذشت، افتادگان را بر درت

    بر نیم بسمل کشتگان، دستوریی ده باز را

    سوی تو، ای طاوس جان، دل می پراند این گدا

    ز انسان که سوی کبک و بط شاه جهان شهباز را

    اعظم خلیفه قطب دین آنکو همای همتش

    بالاتر از هفتم فلک دارد محل پرواز را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha