امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۴: بهر شکار آمد برون کژ کرده ابر و ناز را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بهر شکار آمد برون کژ کرده ابر و ناز را صانع خدایی کاین کمان داد آن شکار انداز را او می رود جولان کنان وز بهر دیدن هر زمان جانها همی آید برون، صد عاشق جانباز را تا کی ز چشم نیکوان بر جان و دل ناوک خورم ای کاش تیری آمدی این دیده های باز را خلقی به بند کشتنم وین دیده در غمازیم من بین که بهر خون خود دل می دهم غماز را عاشق که می سوزد دلش از طعنه با کش کی بود شمعی که آتش می خورد آتش شمارد گاز را دل بانگ دزدیها کند کش بشنوی فریاد من از ناله هم غیرت برم، دزدم به دل آواز را تا پاک جان از حد گذشت، افتادگان را بر درت بر نیم بسمل کشتگان، دستوریی ده باز را سوی تو، ای طاوس جان، دل می پراند این گدا ز انسان که سوی کبک و بط شاه جهان شهباز را اعظم خلیفه قطب دین آنکو همای همتش بالاتر از هفتم فلک دارد محل پرواز را امیر خسرو دهلوی