به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

امیر خسرو دهلوی

امیر خسرو دهلویغزلیاتشمارهٔ ۱۱: چو بگشایی لب شکر شکن را

2130عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

چو بگشایی لب شکر شکن را

لبا لب در شکرگیری سخن را

لبت گوید دلیری کن به بوسی

مرا زهره نباشد، صد چو من را

به دل آتش زدی و می دمی دم

بخواهی سوخت جان ممتحن را

شدی در بوستان روزی به گل گشت

نمودی روی خوبان چمن را

دو دیده نیست نرگس را که بیند

از آن گه باز روی یاسمن را

دلی از سنگ نبود چون دل تو

بت سنگین یغما و ختن را

دل خسرو شکستی آه، گرمن

کنم آگاه شاه بت شکن را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۰: گل من سبزه زاری کرد پیدا 2شمارهٔ ۱۱: چو بگشایی لب شکر شکن را 3شمارهٔ ۱۲: درآمد در دل آن سلطان دلها 4شمارهٔ ۱۳: زهی وصف لبت ذکر زبانها 5شمارهٔ ۱۴: بهر شکار آمد برون کژ کرده ابر و نا ...6شمارهٔ ۱۵: جانم از آرام رفت، آرام جان من کجا 7شمارهٔ ۱۶: بشکفت گلها در چمن، ای گلستان من بی ...8شمارهٔ ۱۷: وقت گل است نوش کن باده چون گلاب را 9شمارهٔ ۱۸: شکل دل بردن که تو داری نباشد دلبری ...10شمارهٔ ۱۹: گر چه از ما واگسستی صحبت دیرینه را 11شمارهٔ ۲۰: تا نظر سوی دو چشم تست یاران ترا 12شمارهٔ ۲۱: این چه روزست اینکه یار از در درآمد ...13شمارهٔ ۲۲: گنج عشق تو نهان شد در دل ویران ما 14شمارهٔ ۲۳: در خم گیسوی کافر کیش داری تارها 15شمارهٔ ۲۴: گم شدم در سر آن کوی، مجویید مرا 16شمارهٔ ۲۵: ای شده ماه نما دیده بدخوی مرا 17شمارهٔ ۲۶: وه که سوز درونم خبری نیست ترا 18شمارهٔ ۲۷: خبرت هست که از خویش خبر نیست مرا 19شمارهٔ ۲۸: قدری بخند و از رخ قمری نمای ما را 20شمارهٔ ۲۹: هر که زیر پیرهن بیند مرا 21شمارهٔ ۳۰: ای جهانی بنده چون من مر ترا 22شمارهٔ ۳۱: باغم عشق تو می سازیم ما 23شمارهٔ ۳۲: شاخ نرگس را ببرد اینک صبا 24شمارهٔ ۳۳: وه که اگر روی تو در نظر آید مرا 25شمارهٔ ۳۴: ای به بدی کرده باز چشم بدآموز را 26شمارهٔ ۳۵: طاقت دوری نماند عاشق دلتنگ را 27شمارهٔ ۳۶: ای رخ زیبای تو آینه سینه ها 28شمارهٔ ۳۷: آن شه به سوی میدان خوش می رود سوار ...29شمارهٔ ۳۸: نوشین لبی که لعلش نو کرد جام جم را 30شمارهٔ ۳۹: گفتی ز دل برون کن غمهای بیکران را 31شمارهٔ ۴۰: دیدم بسی زمانه مردآزمای را 32شمارهٔ ۴۱: جان بر لب است عاشق بخت آزمای را 33شمارهٔ ۴۲: هنگام آشتی ست بت خشمناک را 34شمارهٔ ۴۳: آنکو شناخت گردش خورشید و ماه را 35شمارهٔ ۴۴: باز آرزوی آن بت چین می کند مرا 36شمارهٔ ۴۵: ز دور نیست میسر نظر به روی تو ما ر ...37شمارهٔ ۴۶: زمانه حله نو بست روی صحرا را 38شمارهٔ ۴۷: زهی بریخته بر لاله مشک سارا را 39شمارهٔ ۴۸: شفاعت آمدم، ای دوست، دیده خود را 40شمارهٔ ۴۹: بهار پرده برانداخت روی نیکو را 41شمارهٔ ۵۰: شناخت آنکه غم و محنت جدایی را 42شمارهٔ ۵۱: گذشت عمر و هنوز از تقلب و سودا 43شمارهٔ ۵۲: ای صبا، بوسه زن ز من در او را 44شمارهٔ ۵۳: مهر بگشای لعل میگون را 45شمارهٔ ۵۴: الا دمعی سارعت والهوا 46شمارهٔ ۵۵: بگذشت و نظر نکرد ما را 47شمارهٔ ۵۶: ای زلف چلیپای تو، غارتگر دینها 48شمارهٔ ۵۷: ای باد، برقع برفگن آن روی آتشناک ر ...49شمارهٔ ۵۸: ای شهسوار، نرم ترک ران سمند را 50شمارهٔ ۵۹: باز دل گم گشت در کویت من دیوانه را 51شمارهٔ ۶۰: آورده ام شفیع دل زار خویش را 52شمارهٔ ۶۱: بشکافت غم این جان جگرخواره ما را 53شمارهٔ ۶۲: باز خدنگ شوق زد عشق در آب و خاک ما 54شمارهٔ ۶۳: بس بود اینکه سوی خود راه دهی نسیم ...55شمارهٔ ۶۴: بشکفت گل در بوستان آن غنچه خندان ک ...56شمارهٔ ۶۵: برو، ای باد و پیش دیگران ده جلو بس ...57شمارهٔ ۶۶: برقع برافگن، ای پری، حسن بلاانگیز ...58شمارهٔ ۶۷: بهر تو خلقی می کشد آخر من بدنام را 59شمارهٔ ۶۸: پرده عاشقان درد پرده کند چو روی را 60شمارهٔ ۶۹: بسی شب با مهی بودم کجا شد آن همه ش ...61شمارهٔ ۷۰: چو در چمن روی از خنده لب مبند آنجا 62شمارهٔ ۷۱: جانا، به پرسش یاد کن روزی من گم بو ...63شمارهٔ ۷۲: چو خواهی برد روزی عاقبت این جان مف ...64شمارهٔ ۷۳: چه اقبال است این رب که دولت داده ر ...65شمارهٔ ۷۴: دیوانه می کنی دل و جان خراب را 66شمارهٔ ۷۵: دلم در عاشقی آواره شد آواره تر باد ...67شمارهٔ ۷۶: رفت آنکه چشم راحت خوش می غنود ما ر ...68شمارهٔ ۷۷: رخت صبوری تمام سوخته شد سینه را 69شمارهٔ ۷۸: رسید باد صبا تازه کرد جان مرا 70شمارهٔ ۷۹: شبم خیال تو بس، با قمر چه کار مرا 71شمارهٔ ۸۰: عشق از پی جان گرفت ما را 72شمارهٔ ۸۱: گر چه بر بود عقل و دین مرا 73شمارهٔ ۸۲: سری دارم که سامان نیست او را 74شمارهٔ ۸۳: گیرم که می نیرزم من بنده همدمی را 75شمارهٔ ۸۴: گذشت آرزو از حد به پای بوس تو ما ر ...76شمارهٔ ۸۵: من به هوس همی خورم ناوک سینه دوز ر ...77شمارهٔ ۸۶: من و پیچاک زلف آن بت و بیداری شبها 78شمارهٔ ۸۷: نازکیی که دیده ام آن رخ همچو لاله ...79شمارهٔ ۸۸: یا رب، که داد آینه آن بت پرست را 80شمارهٔ ۸۹: وقتی اندر سر کویی گذری بود مرا 81شمارهٔ ۹۰: دیوانه کرد زلف تو در یک نظر مرا 82شمارهٔ ۹۱: که ره نمود ندانم قبای تنگ ترا 83شمارهٔ ۹۲: باز مدار، ای پسر، غمزه نیم خواب را 84شمارهٔ ۹۳: دلبرا، عمریست تا من دوست می دارم ت ...85شمارهٔ ۹۴: جان به خاموشی برآمد بی زبانی چند ر ...86شمارهٔ ۹۵: شب به روز آمد بسی کز دل نهادی یاد ...87شمارهٔ ۹۶: من زبهرت دوست دارم جان عشق اندیش ر ...88شمارهٔ ۹۷: بی روی تو خوش کردم من تلخی هجران ر ...89شمارهٔ ۹۸: ساقیا، پیش آر جام با صفای خویش را 90شمارهٔ ۹۹: بس که اندر دل فرو بردم هوای نیش را 91شمارهٔ ۱۰۰: بهار آمد و سبزه نو شد به جوها 92شمارهٔ ۱۰۱: ای از مژه تو رخنه در جانها 93شمارهٔ ۱۰۲: باشد آن روزی که بینم غمگسار خویش ...94شمارهٔ ۱۰۳: ای بی تو گلهای چمن شسته به خون رخ ...95شمارهٔ ۱۰۴: اشکم برون می افگند راز از درون پر ...96شمارهٔ ۱۰۵: بگشاد صبح عید ز رخ چون نقاب را 97شمارهٔ ۱۰۶: شبی دیدم چو مه بر بام او را 98شمارهٔ ۱۰۷: رخ چو عید تو دل برد بهر قربان را 99شمارهٔ ۱۰۸: ای خط خوش از مشک تر انگیخته مه را 100شمارهٔ ۱۰۹: باز برقع بر رخ چون ماه بربستی نقا ...101شمارهٔ ۱۱۰: روز عید است به من ده می نابی چو گ ...102شمارهٔ ۱۱۱: زاد چون از صبح روشن آفتاب 103شمارهٔ ۱۱۲: قندی ست آتشین رو، شمعی ست انگبین ...104شمارهٔ ۱۱۳: می ریزد ازتری ز تو، ای جان فزای آ ...105شمارهٔ ۱۱۴: ای نازنین که ماه منی امشب 106شمارهٔ ۱۱۵: زهی نموده ازان زلف و عارض و رخ خو ...107شمارهٔ ۱۱۶: چه آفت ست نمی دانم این به زیر نقا ...108شمارهٔ ۱۱۷: اگر به گوشه نشینان نماید آن رخ خو ...109شمارهٔ ۱۱۸: ای تمامی خواب من برده ز چشم نیم خ ...110شمارهٔ ۱۱۹: ماهرویا، به خون من مشتاب 111شمارهٔ ۱۲۰: ای ز تو خورشید چرخ در مرض تف و تا ...112شمارهٔ ۱۲۱: شکرت را شد اگر چه سپه موران مرکب 113شمارهٔ ۱۲۲: ای ترا در دیده من جای خواب 114شمارهٔ ۱۲۳: ای دل وامانده، خیز، ره سوی جانان ...115شمارهٔ ۱۲۴: ای ترک کمان ابرو، من کشته ابرویت 116شمارهٔ ۱۲۵: امشب شب من نور ز مهتاب دگر داشت 117شمارهٔ ۱۲۶: تقدیر که یک چند مرا از تو جدا داش ...118شمارهٔ ۱۲۷: بی شاهد رعنا به تماشا نتوان رفت 119شمارهٔ ۱۲۸: افسوس ازین عمر که بر باد هوا رفت 120شمارهٔ ۱۲۹: تا بر سر بازار به مستی قدمش رفت 121شمارهٔ ۱۳۰: جز صورت تو ماه سما را چه توان گفت 122شمارهٔ ۱۳۱: بیچاره کسی کو به غم خوش پسران زیس ...123شمارهٔ ۱۳۲: در هجر توام کار به جز آه و فغان ن ...124شمارهٔ ۱۳۳: آبادتر آن سینه که از عشق خراب است 125شمارهٔ ۱۳۴: خرم دل آن کس که به رخسار تو دیده ...126شمارهٔ ۱۳۵: ما را چه غم امروز که معشوقه به کا ...127شمارهٔ ۱۳۶: روی تو به پیش نظر آسایش جان است 128شمارهٔ ۱۳۷: زلف تو به هر آب مصفا نتوان شست 129شمارهٔ ۱۳۸: ای عید دوم آمده روی چو نگارت 130شمارهٔ ۱۳۹: ای قبله صاحب نظران، روی چو ماهت 131شمارهٔ ۱۴۰: دلی کش صبر نبود آن من نیست 132شمارهٔ ۱۴۱: دل کازاد باشد آن من نیست 133شمارهٔ ۱۴۲: به بالین غریبانت گذر نیست 134شمارهٔ ۱۴۳: دل ما را ز دست غم امان نیست 135شمارهٔ ۱۴۴: مرا در آرزویت غم ندیم است 136شمارهٔ ۱۴۵: گرفته در بر اندام تو سیم است 137شمارهٔ ۱۴۶: ز من نازک میانی دور مانده ست 138شمارهٔ ۱۴۷: دل مسکین من در بند مانده ست 139شمارهٔ ۱۴۸: مجو صبرم که جای آن نمانده ست 140شمارهٔ ۱۴۹: نگارا، چون تو زیبا کس ندیده ست 141شمارهٔ ۱۵۰: مرا وقتی دلی آزاد بوده ست 142شمارهٔ ۱۵۱: منم امروز و صد تیمار در دست 143شمارهٔ ۱۵۲: صبا، گردی ازان زلف دو تا خاست 144شمارهٔ ۱۵۳: گل امشب آخر شب مست برخاست 145شمارهٔ ۱۵۴: نسیما، آن گل شبگیر چونست 146شمارهٔ ۱۵۵: من و شب زندگانی من اینست 147شمارهٔ ۱۵۶: به هر بیتی که وصف آن رخانست 148شمارهٔ ۱۵۷: بیا کز رفتنت جانم خرابست 149شمارهٔ ۱۵۸: مرا داغ تو بر جان یادگارست 150شمارهٔ ۱۵۹: مرا از روی خوبان، قبله پیش است 151شمارهٔ ۱۶۰: مرا در سر هوای نازنینی ست 152شمارهٔ ۱۶۱: نگارا، روز عیش و شادمانیست 153شمارهٔ ۱۶۲: ندانستم که اهلیت گناهست 154شمارهٔ ۱۶۳: بیا ساقی که ایام بهار است 155شمارهٔ ۱۶۴: نگویم در تو عیبی، ای پسر، هست 156شمارهٔ ۱۶۵: دلم زو شب حدیث ناز می گفت 157شمارهٔ ۱۶۶: جفا کز وی برین جان زبون رفت 158شمارهٔ ۱۶۷: تماشا گاه جانها شد خیالت 159شمارهٔ ۱۶۸: بیا، ای دیده شهری به سویت 160شمارهٔ ۱۶۹: دریاب که جان خراب گشته ست 161شمارهٔ ۱۷۰: بازش هوس شکار برخواست 162شمارهٔ ۱۷۱: خط کز لب آن پسر دمیده ست 163شمارهٔ ۱۷۲: عشق تو بلای جان بسندست 164شمارهٔ ۱۷۳: ما را دل زار مستمند است 165شمارهٔ ۱۷۴: چشمم که بر روی تو فتاده ست 166شمارهٔ ۱۷۵: آنجاست دل من و هم آنجاست 167شمارهٔ ۱۷۶: زلف تو هنوز تابدار است 168شمارهٔ ۱۷۷: چشمت که میان خواب نازست 169شمارهٔ ۱۷۸: یک موی ترا هزار دام است 170شمارهٔ ۱۷۹: زلف سیه تو مشک چین است 171شمارهٔ ۱۸۰: می نوش که دور شادمانیست 172شمارهٔ ۱۸۱: ای خوانده، بتان حسن شاهت 173شمارهٔ ۱۸۲: دیوانه شدم در آرزویت 174شمارهٔ ۱۸۳: وقتی غباری زاستان بفرست سوی چاکرت 175شمارهٔ ۱۸۴: روز نوروزست و ساقی جام صهبا برگرف ...176شمارهٔ ۱۸۵: شهسوارم آمد و از سینه جان را برگر ...177شمارهٔ ۱۸۶: هر قدم کاندر راه آن سرو خرامان بر ...178شمارهٔ ۱۸۷: روزگاری شد که دل با داغ هجران خو ...179شمارهٔ ۱۸۸: سرو به دید آن قد و رعنایی ازان با ...180شمارهٔ ۱۸۹: باز جانا، آتش شوق تو در جان جا گر ...181شمارهٔ ۱۹۰: آفت دین مسلمانی جز آن عیار نیست 182شمارهٔ ۱۹۱: ای که بی خاک درت در دیده من نور ن ...183شمارهٔ ۱۹۲: ماه تابانست و همچون روی تو تابنده ...184شمارهٔ ۱۹۳: چون به گیتی هر چه می آید، روان خو ...185شمارهٔ ۱۹۴: دیدمش امروز و شب در دل کنون خواهد ...186شمارهٔ ۱۹۵: با غمش خو کردم امشب، گر چه در زار ...187شمارهٔ ۱۹۶: چون گذر بر خاک داری بر سرت این با ...188شمارهٔ ۱۹۷: یار اگر برگشت در تیمار بودن هم خو ...189شمارهٔ ۱۹۸: یار دل برداشت وز رنج دل ما غم ندا ...190شمارهٔ ۱۹۹: رفت یار و آرزوی او ز جان من نرفت 191شمارهٔ ۲۰۰: آن سوار کج کله کز ناز سلطان من اس ...192شمارهٔ ۲۰۱: سرو بستان ملاحت قامت رعنای تست 193شمارهٔ ۲۰۲: خرم آن چشمی که هر روزش نظر بر روی ...194شمارهٔ ۲۰۳: آن که زلف و عارض او غیرت روز و شب ...195شمارهٔ ۲۰۴: دل ز انعامت، مها، با التفاتی قانع ...196شمارهٔ ۲۰۵: شربت وصلت نجویم کار من خون خوردن ...197شمارهٔ ۲۰۶: هر مژه از غمزه خون ریز تو ناوک زن ...198شمارهٔ ۲۰۷: تا خیال روی او را دیده در تب دیده ...199شمارهٔ ۲۰۸: تا خیال نقطه خالت سواد چشم ماست 200شمارهٔ ۲۰۹: بی رخت از پا فتادم، بی لبت رفتم ز ...201شمارهٔ ۲۱۰: بس که زلف سرکشت در کار دلها در نش ...202شمارهٔ ۲۱۱: ساقیا، می ده که امروزم سر دیوانگی ...203شمارهٔ ۲۱۲: خانه ام ویران شد از سودای خوبان ع ...204شمارهٔ ۲۱۳: روزی از دست جفا آخر عنان بستانمت 205شمارهٔ ۲۱۴: بی قرارم کرد زلف بی قرار کافرت 206شمارهٔ ۲۱۵: عاشق سوخته دل زنده به جانی دگر اس ...207شمارهٔ ۲۱۶: در شب هجر که از روز قیامت بتر است 208شمارهٔ ۲۱۷: برگ ریز آمد و برگ گل و گلزار برفت 209شمارهٔ ۲۱۸: رفتی از پیش من و نقش تو از پیش نر ...210شمارهٔ ۲۱۹: فتنه اهل نظر چون به جهان طلعت اوس ...211شمارهٔ ۲۲۰: ترک من دی به رهی مست و خرامان بگذ ...212شمارهٔ ۲۲۱: شد هوا سرد، کنون موسم خرگاه کجاست 213شمارهٔ ۲۲۲: بند جانم ز خم سلسله موی کسی ست 214شمارهٔ ۲۲۳: کشته تیغ جفایت دل درویش من است 215شمارهٔ ۲۲۴: هر که را در سر زلف صنمی دسترسی اس ...216شمارهٔ ۲۲۵: یارب، اندر سر هر موی تو چندان چه ...217شمارهٔ ۲۲۶: روزگاریست که در خاطرم آشوب و فلان ...218شمارهٔ ۲۲۷: عشق با جان بهم از سینه برون خواهد ...219شمارهٔ ۲۲۸: تا ندانی ز دلم یار برون خواهد رفت 220شمارهٔ ۲۲۹: باز شب آمد و خواب از سر من بیرون ...221شمارهٔ ۲۳۰: باد نوروز چو دنباله جان ما داشت 222شمارهٔ ۲۳۱: دوش لعل تو مرا تا به سحر مهمان دا ...223شمارهٔ ۲۳۲: تا زید بنده غم عشق به جان خواهد د ...224شمارهٔ ۲۳۳: ساقیا، باده ده امروز که جانان این ...225شمارهٔ ۲۳۴: هر کس آنجا که می و شاهد و گلشن آن ...226شمارهٔ ۲۳۵: گر بگویم که درون دل من پنهان چیست 227شمارهٔ ۲۳۶: آنکه برده ست دلم زلف پریشان اینست 228شمارهٔ ۲۳۷: یا رب، اندر دل خاک آن گل خندان چو ...229شمارهٔ ۲۳۸: زلف شستش که به هر مو دل دیگر بسته ...230شمارهٔ ۲۳۹: ای خوش آن وقت که ما را دل بی غم ب ...231شمارهٔ ۲۴۰: هر که راکن مکن هوش و خرد در کارست 232شمارهٔ ۲۴۱: در سرم تا ز سر زلف تو سودایی هست 233شمارهٔ ۲۴۲: ستمی کز تو کشد مرد، ستم نتوان گفت 234شمارهٔ ۲۴۳: سر آن قامت چون سرو روان خواهم گشت 235شمارهٔ ۲۴۴: خبری ده به من، ای باد که جانان چو ...236شمارهٔ ۲۴۵: نه مرا خواب به چشم و نه مرا دل در ...237شمارهٔ ۲۴۶: شب و روز می بنالم ز جفای چشم مستت 238شمارهٔ ۲۴۷: صفتی ست آب حیوان، زدهان نوشخندت 239شمارهٔ ۲۴۸: منم و خیالبازی، شب و روز با جمالت 240شمارهٔ ۲۴۹: اثری نماند باقی ز من اندر آرزویت 241شمارهٔ ۲۵۰: گر چه سرو باغ را بالا خوش است 242شمارهٔ ۲۵۱: بار عشقت بر دلم باری خوش است 243شمارهٔ ۲۵۲: عاشقان را درد بی مرهم خوش است 244شمارهٔ ۲۵۳: کار بالای تو تا بالا گرفت 245شمارهٔ ۲۵۴: یار بی موجب دل از ما برگرفت 246شمارهٔ ۲۵۵: مردم از کوی تو چون بیدل نرفت 247شمارهٔ ۲۵۶: از تو بر خاطر مرا آزار نیست 248شمارهٔ ۲۵۷: مفلسی از پادشایی خوشتر است 249شمارهٔ ۲۵۸: یار ما را عزم رایی دیگر است 250شمارهٔ ۲۵۹: ترک من طره مشوش کرده است 251شمارهٔ ۲۶۰: مه غلام تست با رویی که هست 252شمارهٔ ۲۶۱: روی خوبت دلبری را پایه ای است 253شمارهٔ ۲۶۲: آمد آن یاری که در دل جای اوست 254شمارهٔ ۲۶۳: رنگی از حسن تو در روی گل است 255شمارهٔ ۲۶۴: ای نسیم صبحدم، یارم کجاست 256شمارهٔ ۲۶۵: چشم فتانت که دی بر رو نخفت 257شمارهٔ ۲۶۶: صد دل اندر زلف شب گون سوخت ست 258شمارهٔ ۲۶۷: ای دهانت، چشمه آب حیات 259شمارهٔ ۲۶۸: شکرین لعل تو کان نمک است 260شمارهٔ ۲۶۹: نرگس مست تو خواب آلوده است 261شمارهٔ ۲۷۰: ای که روی تو حیات جان است 262شمارهٔ ۲۷۱: تیر کدامین بلاست کان به کمان تو ن ...263شمارهٔ ۲۷۲: درد سر دوستان آه و فغان من است 264شمارهٔ ۲۷۳: عمر به پایان رسید در هوس روی دوست 265شمارهٔ ۲۷۴: هر که نگه در تو کرد بیش به بستان ...266شمارهٔ ۲۷۵: خوش بود آن بیدلی کز غم امانیش نیس ...267شمارهٔ ۲۷۶: نیست دلی کاندرو داغ جفای تو نیست 268شمارهٔ ۲۷۷: در چمن جان من سرو خرامان یکی ست 269شمارهٔ ۲۷۸: آنکه مزاج دلش باز ندانم که چیست 270شمارهٔ ۲۷۹: درد دلم را طبیب چاره ندانست 271شمارهٔ ۲۸۰: چون غم هجران او نداشت نهایت 272شمارهٔ ۲۸۱: ای سر کشیده از من، سر کشم به پیشت 273شمارهٔ ۲۸۲: چون در سخن درآمد لعل شکر مقالت 274شمارهٔ ۲۸۳: چابک تر از تو در همه عالم سوار نی ...275شمارهٔ ۲۸۴: خوش خلعتی ست جسم، ولی استوار نیست 276شمارهٔ ۲۸۵: شب نیست کز تو بر سر هر کو نفیر نی ...277شمارهٔ ۲۸۶: بیدار شو، دلا، که جهان جای خواب ن ...278شمارهٔ ۲۸۷: بیرون میاز پرده که ما را شکیب نیس ...279شمارهٔ ۲۸۸: مست ترا به هیچ میی احتیاج نیست 280شمارهٔ ۲۸۹: ناوک زنی چو غمزه او در زمانه نیست 281شمارهٔ ۲۹۰: ای دل، غمین مباش که جانان رسیدنی ...282شمارهٔ ۲۹۱: هر سو که با هزار کرشمه خرام تست 283شمارهٔ ۲۹۲: ای غمزه زن که تیر جفا در کمان تست 284شمارهٔ ۲۹۳: ای آرزوی دیده، دلم در هوای تست 285شمارهٔ ۲۹۴: جانا، کرشمه تو ره عقل و دین زده س ...286شمارهٔ ۲۹۵: خونخوار چشم تو که ره مرد و زن زده ...287شمارهٔ ۲۹۶: تا دیده در جمال تو دیدن گرفته است 288شمارهٔ ۲۹۷: بنگر که اشک دامن ما چون گرفته است 289شمارهٔ ۲۹۸: لشکر کشید عشق و دلم ترک جان گرفت 290شمارهٔ ۲۹۹: چشمت به عشوه جان دو صد ناتوان گرف ...291شمارهٔ ۳۰۰: زلف به ظلم گر چه جهانی فرو گرفت 292شمارهٔ ۳۰۱: امشب که چشم من به ته پای او بخفت 293شمارهٔ ۳۰۲: آب حیات من که نم از من دریغ داشت 294شمارهٔ ۳۰۳: زیر کله نمونه روی تو مه نداشت 295شمارهٔ ۳۰۴: ای باد، ازان بهار خبر ده که تا کج ...296شمارهٔ ۳۰۵: آن ترک نازنین که جهانی شکار اوست 297شمارهٔ ۳۰۶: ماییم کافتاب غلام جمال ماست 298شمارهٔ ۳۰۷: ای پیر، خاک پای تو نور سعادت است 299شمارهٔ ۳۰۸: از لعل آتشین تو دل کان آتش است 300شمارهٔ ۳۰۹: از بند زلف غمزدگان را سبب فرست 301شمارهٔ ۳۱۰: باز آن حریف بر سر سودای دیگرست 302شمارهٔ ۳۱۱: یارب، که این درخت گل از بوستان کی ...303شمارهٔ ۳۱۲: لعل لبت به چاشنی از انگبین به است 304شمارهٔ ۳۱۳: گر باغ پر شکوفه و گلزار خرم است 305شمارهٔ ۳۱۴: آن خط پر بلا که در آغاز رستن است 306شمارهٔ ۳۱۵: از عشق اگر دلت چو کبابی به تابه ا ...307شمارهٔ ۳۱۶: من کیستم که این غم تو با چو من کس ...308شمارهٔ ۳۱۷: ای آفتاب تافته از روی انورت 309شمارهٔ ۳۱۸: گیرم که نیست پرسش آزادگان فنت 310شمارهٔ ۳۱۹: ز آنگهی که دل من به سوی یار من اس ...311شمارهٔ ۳۲۰: ز بس که گوش جهانی پر از فغان من ا ...312شمارهٔ ۳۲۱: ز خون دل که به رخسار ماجرای من اس ...313شمارهٔ ۳۲۲: رخت ولایت چشم پر آب را بگرفت 314شمارهٔ ۳۲۳: مهی گذشت که آن مه به سوی ما نگذشت 315شمارهٔ ۳۲۴: مرا کرشمه آن ترک گلعذار بکشت 316شمارهٔ ۳۲۵: چو خشم مست تو در خوابگاه ناز بخفت 317شمارهٔ ۳۲۶: شب فراق سیاه و مرا سیاه تر است 318شمارهٔ ۳۲۷: هنوز آن رخ چون ماه پیش چشم من است 319شمارهٔ ۳۲۸: کسی که عشق نبازد نه آدمی سنگ است 320شمارهٔ ۳۲۹: شکوفه غالیه بو گشت و باغ گل رنگ ا ...321شمارهٔ ۳۳۰: چه داغهاست که بر سینه فگارم نسیت 322شمارهٔ ۳۳۱: مرا به عشق دل خویش نیز محرم نیست 323شمارهٔ ۳۳۲: بیا بیا که مرا طاقت جدایی نیست 324شمارهٔ ۳۳۳: کدام سنگدلت شیوه جفا آموخت 325شمارهٔ ۳۳۴: سپیده دم که زمانه ز رخ نقاب انداخ ...326شمارهٔ ۳۳۵: چه تیر بود که چشم تو ناگهان انداخ ...327شمارهٔ ۳۳۶: رخ تو رشته زلف از برای آن آویخت 328شمارهٔ ۳۳۷: کجاست دل که غمت را نهان تواند داش ...329شمارهٔ ۳۳۸: نگار من که ز جنبیدن صبا خفته ست 330شمارهٔ ۳۳۹: ترا به دین و دیانت درون بپاید راس ...331شمارهٔ ۳۴۰: هلال عید جهان را به نور خویش آراس ...332شمارهٔ ۳۴۱: بیا که بی تو دل خسته غرق خوناب ست 333شمارهٔ ۳۴۲: بهار غالیه در دامن صبا سوده ست 334شمارهٔ ۳۴۳: بر آن لبی که شکر با حلاوتش شوراست 335شمارهٔ ۳۴۴: مرا به سوی تو پیوند دوستی خام است 336شمارهٔ ۳۴۵: رسید فصل گل و باد عنبر افشان است 337شمارهٔ ۳۴۶: هنوز آن که نشینیم با تو در سینه س ...338شمارهٔ ۳۴۷: شوق توام باز گریبان گرفت 339شمارهٔ ۳۴۸: جان که چنین تب کش سودای تست 340شمارهٔ ۳۴۹: آنکه دلم شیفته روی اوست 341شمارهٔ ۳۵۰: حسن تو کاندیشه به کارش گم است 342شمارهٔ ۳۵۱: شاخ گل از نسیم جلوه گر است 343شمارهٔ ۳۵۲: دامن گل ز ابر پر گهر است 344شمارهٔ ۳۵۳: شب گذشته ست و اول سحر است 345شمارهٔ ۳۵۴: موی را نیست این میان که تراست 346شمارهٔ ۳۵۵: هر که در پیش چشم روشن ماست 347شمارهٔ ۳۵۶: عشق اگر چه نشان بخت بد است 348شمارهٔ ۳۵۷: با غمت شادی جهان هوس است 349شمارهٔ ۳۵۸: این جفا کارییت که نو به نو است 350شمارهٔ ۳۵۹: رخ تو نور دیده قمر است 351شمارهٔ ۳۶۰: تن پاکت که زیر پیرهن است 352شمارهٔ ۳۶۱: روی نیکوی تو ز مه کم نیست 353شمارهٔ ۳۶۲: سرو را با قد تو هستی نیست 354شمارهٔ ۳۶۳: یار ما دل ز دوستان برداشت 355شمارهٔ ۳۶۴: ترک مستم که قصد ایمان داشت 356شمارهٔ ۳۶۵: از رخت ارغوان نمودار است 357شمارهٔ ۳۶۶: ترک من دی سخن به ره می گفت 358شمارهٔ ۳۶۷: آنچه بر جان من ز غم رفته ست 359شمارهٔ ۳۶۸: گل ز رخساره تو بی آب است 360شمارهٔ ۳۶۹: هر که روی تو دید جان دانست 361شمارهٔ ۳۷۰: بنده را با تو دوستداری خوست 362شمارهٔ ۳۷۱: سر زلف تو تا بجنبیده ست 363شمارهٔ ۳۷۲: نگار من امشب سر ناز داشت 364شمارهٔ ۳۷۳: دلم برد و بوی وفایی نداشت 365شمارهٔ ۳۷۴: گلستان نسیم سحر یافته ست 366شمارهٔ ۳۷۵: دل من به جانانی آویخته ست 367شمارهٔ ۳۷۶: صبا کو به بوی تو جان پرور است 368شمارهٔ ۳۷۷: کجا دولت وصلش آرم به دست 369شمارهٔ ۳۷۸: بتی کز ویم رو به دیوانگی ست 370شمارهٔ ۳۷۹: خم تهی گشت و هنوزم جان ز می سیراب ...371شمارهٔ ۳۸۰: صد بلا افتاد و صد فتنه بخاست 372شمارهٔ ۳۸۱: گر ترا ناز و بدخویی این است 373شمارهٔ ۳۸۲: بهار آمد و گلهای بوستان بشکفت 374شمارهٔ ۳۸۳: یار چون با ماست بهر دیدنش تعجیل چ ...375شمارهٔ ۳۸۴: بدان بهانه که حسنی ست بس فراوانت 376شمارهٔ ۳۸۵: باز مست آمدنش نازکنان از جایی ست 377شمارهٔ ۳۸۶: کسی را به دور حسن تو پروای خواب ن ...378شمارهٔ ۳۸۷: از من آن کامیاب را چه غم است 379شمارهٔ ۳۸۸: هر عاشقی که ترسد از طعنه و ملامت 380شمارهٔ ۳۸۹: یارب، چه شد کان ترک ما ترک محبان ...381شمارهٔ ۳۹۰: زلف مشکینش که گویی را به چوگان یا ...382شمارهٔ ۳۹۱: خنده هرگز دهنی همچو دهان تو نیافت 383شمارهٔ ۳۹۲: یک سخن گر من ازان جان و جهان خواه ...384شمارهٔ ۳۹۳: یا رب، آن زلف تو هیچ اشکنه بی دل ...385شمارهٔ ۳۹۴: دردا که با من آن بت نامهربان نساخ ...386شمارهٔ ۳۹۵: با این جمال روی صنم دیدنم خطاست 387شمارهٔ ۳۹۶: خیال روی تو چون در ناب در نظر است 388شمارهٔ ۳۹۷: رخت کز آتش تبها به تاب در عرق است 389شمارهٔ ۳۹۸: جمال دوست مرا تا به چشم دیده شده ...390شمارهٔ ۳۹۹: دو اسپه پیک نظر می دوانم از چپ و ...391شمارهٔ ۴۰۰: لطافت تو چنان در خیال ما بنشست 392شمارهٔ ۴۰۱: بیا که دل بشد از انتظار آمدنت 393شمارهٔ ۴۰۲: چه وزن ماه سما را برابر رویت 394شمارهٔ ۴۰۳: به خود مبین که چو روی من آفتابی ه ...395شمارهٔ ۴۰۴: رخش بدیدم و گفتم که بوستان این اس ...396شمارهٔ ۴۰۵: دو زلف تو که سر اندر زمین رسانیده ...397شمارهٔ ۴۰۶: ای داشته به سر ز رعونت کلاه کج 398شمارهٔ ۴۰۷: توانگری به دل است، ای گدای با صد ...399شمارهٔ ۴۰۸: به غیر جام دمادم مجوی همدم هیچ 400شمارهٔ ۴۰۹: ای دستت از نگار سفید و سیاه و سرخ 401شمارهٔ ۴۱۰: ز من در هجر او هر دم فغان زار می ...402شمارهٔ ۴۱۱: شد از عشقت دلم خون و جگر افگار و ...403شمارهٔ ۴۱۲: ندانم تا چه باد است این که از گلز ...404شمارهٔ ۴۱۳: نگارم در گلستان رفت و خارم پیش می ...405شمارهٔ ۴۱۴: صبا می جنبد و آن مست ما را خواب م ...406شمارهٔ ۴۱۵: زمستان می رود، ایام گلها پیش می آ ...407شمارهٔ ۴۱۶: مگر غنچه ز روی یار من شرمنده می آ ...408شمارهٔ ۴۱۷: مرا باز از طریق ساقی خود یاد می آ ...409شمارهٔ ۴۱۸: چه شد کان سرو سیم اندام سوی من نم ...410شمارهٔ ۴۱۹: به گل گشت چمن چون گلستان من برون ...411شمارهٔ ۴۲۰: چه فرخ ساعتی باشد که یار از در در ...412شمارهٔ ۴۲۱: مبادا کز شکار آن خیره کش یکسر درو ...413شمارهٔ ۴۲۲: سحرگاهان که باد از سوی گل عنبرفشا ...414شمارهٔ ۴۲۳: مرا هر شب زدیده خون دل غلتان فرود ...415شمارهٔ ۴۲۴: که می آید چنین، یارب، مگر مه بر ز ...416شمارهٔ ۴۲۵: پس از ماهیم دوش از وعده دیدار خوا ...417شمارهٔ ۴۲۶: نه از نقاش چین هرگز چنین صورتگری ...418شمارهٔ ۴۲۷: چه پنداری که من از عاشقی بیگانه خ ...419شمارهٔ ۴۲۸: به پیران سر به کوی عاشقی رندانه خ ...420شمارهٔ ۴۲۹: من از جور و جفای دلبران دیوانه خو ...421شمارهٔ ۴۳۰: مرو زینسان که هر سو جامه جان چاک ...422شمارهٔ ۴۳۱: شبی، ای باد، سوی آن رخ گلگون نخوا ...423شمارهٔ ۴۳۲: سخن می گفتم از لبهاش در کامم زبان ...424شمارهٔ ۴۳۳: ز عارض، طره بالا کن که کار خلق در ...425شمارهٔ ۴۳۴: کسی را کاین چنین زلف و بناگوش آن ...426شمارهٔ ۴۳۵: ترا از وجه دل بردن ورای حسن آن با ...427شمارهٔ ۴۳۶: مرا تا آشنایی با بتان دل ربا باشد 428شمارهٔ ۴۳۷: مبارک بامدادی کان جمال اندر نظر ب ...429شمارهٔ ۴۳۸: سخن در پرده می گویی، زبان دانی هم ...430شمارهٔ ۴۳۹: خوشم کردی به دشنامی توقع بیش می ب ...431شمارهٔ ۴۴۰: به چشمم تا خیال لعل آن قصاب می گر ...432شمارهٔ ۴۴۱: هنوزت ناز گرد چشم خواب آلود می گر ...433شمارهٔ ۴۴۲: همه شب در دلم آن کافر خون خوار می ...434شمارهٔ ۴۴۳: کسی کش چون تویی در دل همه شب تا س ...435شمارهٔ ۴۴۴: سپهر هفتمین کانجا بسی برج روان گر ...436شمارهٔ ۴۴۵: دلم را گاه آن آمد که کام از عیش ب ...437شمارهٔ ۴۴۶: بسند است آنکه زلف بناگوشت علم گیر ...438شمارهٔ ۴۴۷: خوشم کاب دو چشم من همه روی زمین گ ...439شمارهٔ ۴۴۸: سوار چابک من باز عزم لشکری دارد 440شمارهٔ ۴۴۹: مه روزه رسید و آفتابم روزه می دار ...441شمارهٔ ۴۵۰: اگر آن جادوی خونخواره نرگس در فسو ...442شمارهٔ ۴۵۱: میا غمزه زنان بیرون که هویی در جه ...443شمارهٔ ۴۵۲: به روی چون گلت هر گه که این چشم ت ...444شمارهٔ ۴۵۳: چو زلفش فتنه شد بر جان، دلم آباد ...445شمارهٔ ۴۵۴: مهش گویم، و لیکن مه سخن گفتن نمی ...446شمارهٔ ۴۵۵: چه پوشی پرده بر رویی که آن پنهان ...447شمارهٔ ۴۵۶: زهی از درد خود یک چشم را بینم نمی ...448شمارهٔ ۴۵۷: بت محمل نشین من مگر حالم نمی داند 449شمارهٔ ۴۵۸: چو جان عاشقان آن ماه را سلطان و خ ...450شمارهٔ ۴۵۹: دمی نبود که آن غمزه جهانی خون نمی ...451شمارهٔ ۴۶۰: زمانی نیست کز دست تو جان من نمی س ...452شمارهٔ ۴۶۱: همه مستی خلق از ساغر و پیمانه می ...453شمارهٔ ۴۶۲: هوایی می رسد کز سر گریبان چاک خوا ...454شمارهٔ ۴۶۳: دلت هر لحظه می گردد کجا روی وفا ر ...455شمارهٔ ۴۶۴: مشو پنهان برون آ، عالمی را جان بی ...456شمارهٔ ۴۶۵: رخی داری که وصف آن به خاطر در نمی ...457شمارهٔ ۴۶۶: چو ترک مست من هر لحظه ای سوی دگر ...458شمارهٔ ۴۶۷: چه خوش صبحی دمید امشب مرا از روی ...459شمارهٔ ۴۶۸: دروغ و راستی کان غمزه غماز پیوندد 460شمارهٔ ۴۶۹: بتی کو هر دمم دشنامهای شکرین بخشد 461شمارهٔ ۴۷۰: دلم برون شد از غمت، غمت ز دل برون ...462شمارهٔ ۴۷۱: دل باز به جوش آمد، جانان که می آی ...463شمارهٔ ۴۷۲: ما را تو صنم باشی، دیگر به چه کار ...464شمارهٔ ۴۷۳: شمع من اگر یک شب از خانه برون آید 465شمارهٔ ۴۷۴: از شیفتگان چون من، سر باز برون نا ...466شمارهٔ ۴۷۵: گفتم که ترا آخر دل خانه نمی یابد 467شمارهٔ ۴۷۶: آن دل به چه کار آید کان خانه تو ن ...468شمارهٔ ۴۷۷: چشمت گهی از غمزه هشیار نخواهد شد 469شمارهٔ ۴۷۸: آن را که سر و کاری با چون تو نگار ...470شمارهٔ ۴۷۹: دردا که دگر ما را آن یار نمی پرسد 471شمارهٔ ۴۸۰: ماهی که به سوی خود صد دل نگران بی ...472شمارهٔ ۴۸۱: چون بهر خرامیدن بارم ز زمین خیزد 473شمارهٔ ۴۸۲: دولت نه به زور است و به زاری چه ت ...474شمارهٔ ۴۸۳: حاصل اگر از زلف تو یک بار توان کر ...475شمارهٔ ۴۸۴: تا غمزه خون ریز تو قصد دل ما کرد 476شمارهٔ ۴۸۵: زلفین تو سرگشته چو باد سحرم کرد 477شمارهٔ ۴۸۶: یک دل به سر کوی تو آباد نیابند 478شمارهٔ ۴۸۷: عشاق حیات از لب خندان تو یابند 479شمارهٔ ۴۸۸: شب دلشدگان دیده بیدار نبندند 480شمارهٔ ۴۸۹: صد جان به یکی دانگ به بازار فروشن ...481شمارهٔ ۴۹۰: من بنده آن روی که دیدن نگذارند 482شمارهٔ ۴۹۱: ماییم درون سوخته، بیرون شده ای چن ...483شمارهٔ ۴۹۲: ای کز رخ تو دیده، همه جان و جهان ...484شمارهٔ ۴۹۳: هندوی مرا کشتن ترکانه ببیند 485شمارهٔ ۴۹۴: باد آمد و بویی زنگارم نرسانید 486شمارهٔ ۴۹۵: بویی ز سر زلف نگارین به من آرید 487شمارهٔ ۴۹۶: باد آمد و زان سرو خرامان خبر آورد 488شمارهٔ ۴۹۷: یک خنده بزن، زان لب لعل شکرآلود 489شمارهٔ ۴۹۸: ای هم نفسان، یک نفسم باز گذارید 490شمارهٔ ۴۹۹: دل رفت به سوی تو، همان سوی که شد ...491شمارهٔ ۵۰۰: ای زلف تو دام دل دانا و خردمند 492شمارهٔ ۵۰۱: عاقل ندهد عاشق دل سوخته را پند 493شمارهٔ ۵۰۲: روزی مگر این بسته در ما بگشایند 494شمارهٔ ۵۰۳: آن سرو خرامنده که جستم، به بر آمد 495شمارهٔ ۵۰۴: هر سر که به سودای تو از پای در آم ...496شمارهٔ ۵۰۵: ترسم که از اطراف جهان دود برآید 497شمارهٔ ۵۰۶: گر بار دگر ماه من از بام برآید 498شمارهٔ ۵۰۷: سروی چو تو در خلخ و نوشاد نباشد 499شمارهٔ ۵۰۸: یک روز به عمری ز منت یاد نیاید 500شمارهٔ ۵۰۹: بر آب رخت یک گل سیراب نیاید 501شمارهٔ ۵۱۰: روزی اگر آن ماه به مهمان من آید 502شمارهٔ ۵۱۱: گر چشم من از صورت تو دور نباشد 503شمارهٔ ۵۱۲: سروی چو تو در اچه و در تته نباشد 504شمارهٔ ۵۱۳: بی نرگس تو خواب ندانم که چه باشد 505شمارهٔ ۵۱۴: دل بسته بالای یکی تنگ قبا شد 506شمارهٔ ۵۱۵: تا جان مرا از لب لعل تو خبر شد 507شمارهٔ ۵۱۶: آباد نشد دل که خراب پسران شد 508شمارهٔ ۵۱۷: آن کودک نورسته که سیمین بدنی شد 509شمارهٔ ۵۱۸: ما را غم آن شوخ، اگر بنده نسازد 510شمارهٔ ۵۱۹: جانا، اگرم درد تو دیوانه نسازد 511شمارهٔ ۵۲۰: جان تشنگی از شربت عناب تو دارد 512شمارهٔ ۵۲۱: دیوانه دلم زلف پریشان که دارد 513شمارهٔ ۵۲۲: رویی که تو داری گل سیراب ندارد 514شمارهٔ ۵۲۳: دل نیست که در وی غم دلدار نگنجد 515شمارهٔ ۵۲۴: چون مرغ سحر از غم گلزار بنالد 516شمارهٔ ۵۲۵: یارم چو به خنده شکر بسته گشاید 517شمارهٔ ۵۲۶: جایی گذرت، ای بت چالاک، نیفتد 518شمارهٔ ۵۲۷: آن را که غمی باشد و گفتن نتواند 519شمارهٔ ۵۲۸: من سرو ندیدم که به بالای تو ماند 520شمارهٔ ۵۲۹: هر کس که تقرب ز وصال تو نجوید 521شمارهٔ ۵۳۰: کجا بودی، بگو، ای سرو آزاد 522شمارهٔ ۵۳۱: ندانم تا ترا در دل چه افتاد 523شمارهٔ ۵۳۲: برفت آن دل که با صبر آشنا بود 524شمارهٔ ۵۳۳: مرا با تو که شب بیداریی بود 525شمارهٔ ۵۳۴: شکر پیش لبت شیرین نگویند 526شمارهٔ ۵۳۵: سخن پیش رخش زیبا مگویید 527شمارهٔ ۵۳۶: رخ آن شوخ پنهانی ببینید 528شمارهٔ ۵۳۷: لب از تو وز شکر پیمانه ای چند 529شمارهٔ ۵۳۸: ز اهل عقل نپسندد خردمند 530شمارهٔ ۵۳۹: مرا تا با تو افتاده ست پیوند 531شمارهٔ ۵۴۰: از آن اهل نظر در غم اسیرند 532شمارهٔ ۵۴۱: لبت را جان توان خواندن، ولیکن 533شمارهٔ ۵۴۲: چو نقش صورتش در آب و گل ماند 534شمارهٔ ۵۴۳: به هر درد و غمی دل مبتلا شد 535شمارهٔ ۵۴۴: دلم زینسان که زار و مبتلا شد 536شمارهٔ ۵۴۵: چو ماه روزه از اوج سما شد 537شمارهٔ ۵۴۶: به ملک فتنه تا زلفش علم شد 538شمارهٔ ۵۴۷: دل عاشق چرا شیدا نباشد 539شمارهٔ ۵۴۸: دل ما را شکیب از جان نباشد 540شمارهٔ ۵۴۹: وفا در نیکوان چندان نباشد 541شمارهٔ ۵۵۰: کسی کز عاشقی بیزار باشد 542شمارهٔ ۵۵۱: بتا، مانند تو مهوش نباشد 543شمارهٔ ۵۵۲: چمن را رنگ و بو چندین نباشد 544شمارهٔ ۵۵۳: دلی دارم که جز جانان نخواهد 545شمارهٔ ۵۵۴: دلم بی وصل جانان جان نخواهد 546شمارهٔ ۵۵۵: از آن سنبل که گل سر بار دارد 547شمارهٔ ۵۵۶: سوار من که ره در سینه دارد 548شمارهٔ ۵۵۷: فلک با کس دل یکتا ندارد 549شمارهٔ ۵۵۸: بتی کز دیدنش جان مست گردد 550شمارهٔ ۵۵۹: جفا کن بو که این دل بازگردد 551شمارهٔ ۵۶۰: زهر تن چشم او جان را بدزدد 552شمارهٔ ۵۶۱: زمانه چون تو دلجویی ندارد 553شمارهٔ ۵۶۲: دلی کو چون تو دلداری ندارد 554شمارهٔ ۵۶۳: دل من خون شد و جانان نداند 555شمارهٔ ۵۶۴: دلم جز کوی تو مسکن نداند 556شمارهٔ ۵۶۵: اگر چشم تو روزی بر مه افتد 557شمارهٔ ۵۶۶: مهی چون او به دست من نیفتد 558شمارهٔ ۵۶۷: گر او بی یاد ما در می نیفتد 559شمارهٔ ۵۶۸: خطی از لعل جانان می برآید 560شمارهٔ ۵۶۹: به سالی کی چنین ماهی برآید 561شمارهٔ ۵۷۰: مه او چون به ماهی برنیاید 562شمارهٔ ۵۷۱: سر زلف تو یاری را نشاید 563شمارهٔ ۵۷۲: گهیت از آشنایان یاد ناید 564شمارهٔ ۵۷۳: ببین تا دیده چند افسون نماید 565شمارهٔ ۵۷۴: صبا آمد، ولی دل بازنامد 566شمارهٔ ۵۷۵: نگارا، از من مسکین چه خیزد 567شمارهٔ ۵۷۶: غم من شادی کس را نپرسد 568شمارهٔ ۵۷۷: از یاد تو دل جدا نخواهد شد 569شمارهٔ ۵۷۸: امشب بت ما به نزد ما بود 570شمارهٔ ۵۷۹: وقتی دل ما ازان ما بود 571شمارهٔ ۵۸۰: عشق آمد و دل ز دست ما برد 572شمارهٔ ۵۸۱: یاری دل ما به رایگان برد 573شمارهٔ ۵۸۲: تاب رخت آفتاب ناورد 574شمارهٔ ۵۸۳: ای همنفسان که پیش یارید 575شمارهٔ ۵۸۴: با یار ز من خبر بگویید 576شمارهٔ ۵۸۵: از رنگ رخت قمر توان کرد 577شمارهٔ ۵۸۶: فریاد، ز غمزه تو فریاد 578شمارهٔ ۵۸۷: خطی که قرین حال باشد 579شمارهٔ ۵۸۸: گر مه چو تو با جمال باشد 580شمارهٔ ۵۸۹: آن را غم تو یار باشد 581شمارهٔ ۵۹۰: گر یار به دل درون نباشد 582شمارهٔ ۵۹۱: آن دوست که بود خصم جان شد 583شمارهٔ ۵۹۲: فریاد که عشق کهنه نو شد 584شمارهٔ ۵۹۳: جانا، چو تویی دگر نیاید 585شمارهٔ ۵۹۴: هنگام گل است و باده باید 586شمارهٔ ۵۹۵: چون سرو تو از قبا برآید 587شمارهٔ ۵۹۶: گر دلبر من بر من آید 588شمارهٔ ۵۹۷: یاری که طریق ناز دارد 589شمارهٔ ۵۹۸: گل رنگ نگار ما ندارد 590شمارهٔ ۵۹۹: بی یاد تو غم جهان نسوزد 591شمارهٔ ۶۰۰: چشمم همه روز خون تراود 592شمارهٔ ۶۰۱: آن کیست که از خدا نترسد 593شمارهٔ ۶۰۲: بیداد غم، ار دلم بگوید 594شمارهٔ ۶۰۳: ناله برآید هر طرف کان بت خرامان د ...595شمارهٔ ۶۰۴: در ره بماند این چشم تر، کان شوخ م ...596شمارهٔ ۶۰۵: برنامد آهی از دلم، زلفت پریشان از ...597شمارهٔ ۶۰۶: دیرینه دردی داشتم، بازم همان آغاز ...598شمارهٔ ۶۰۷: ما را نکردی گر حلال از لب شراب نا ...599شمارهٔ ۶۰۸: ما را چه جان باشد که تو بر ما فشا ...600شمارهٔ ۶۰۹: سیمین تن و خارا دلی، گر گفتنم یار ...601شمارهٔ ۶۱۰: آرام جان می رود، دل را صبوری چون ...602شمارهٔ ۶۱۱: باز آن بلای عاشقان اینک به صحرا م ...603شمارهٔ ۶۱۲: می خواهد آن سرو روان کامروز در صح ...604شمارهٔ ۶۱۳: جانم فدای قامتی کافاق را حیران کن ...605شمارهٔ ۶۱۴: شب کان مه من بر دلم از غصه پیکان ...606شمارهٔ ۶۱۵: خاطر بسوی دلبری هر لحظه ما را می ...607شمارهٔ ۶۱۶: شمشیر کین باز آن صنم بر قصد دلها ...608شمارهٔ ۶۱۷: نازک رخ جانان من بوی گل خندان دهد 609شمارهٔ ۶۱۸: گر گشت آن سرو روان روزی سوی گلشن ...610شمارهٔ ۶۱۹: شبهای عاشق را گهی صبح طرب کمتر دم ...611شمارهٔ ۶۲۰: چند ز دور بینمت، وه که دلم کباب ش ...612شمارهٔ ۶۲۱: سال نو است و عشق نو عشرت یار من چ ...613شمارهٔ ۶۲۲: چون ز نسیم صبحدم زلف تو در هوا شو ...614شمارهٔ ۶۲۳: شاه سوار من نگر مست و خراب می رود 615شمارهٔ ۶۲۴: هر که چو تو به نیکویی آفت عقل و ج ...616شمارهٔ ۶۲۵: زلف تو باز فتنه را رشته دراز می د ...617شمارهٔ ۶۲۶: هر که دمی به یاد آن دلبر مه لقا ز ...618شمارهٔ ۶۲۷: به چه کار آیدم آن دل که نه در کار ...619شمارهٔ ۶۲۸: خرم آن روز که دیدار تو پیش نظر آی ...620شمارهٔ ۶۲۹: چند گاهی دگر ار چشم تو در ناز بما ...621شمارهٔ ۶۳۰: باز شب افتاد و ما را دل همان جا ش ...622شمارهٔ ۶۳۱: دوش ما بودیم و آن مهر و، شب مهتاب ...623شمارهٔ ۶۳۲: ای خوش آن وقتی که آن بدعهد با ما ...624شمارهٔ ۶۳۳: ای خوش آن وقتی که ما را دل به جای ...625شمارهٔ ۶۳۴: تا جهان بود، از جهان هرگز دلم خرم ...626شمارهٔ ۶۳۵: چشم یارم دوش بی هنگام خواب آورده ...627شمارهٔ ۶۳۶: شب رسید آن شمع کو عمری درون سینه ...628شمارهٔ ۶۳۷: من ز جانان گر چه صد اندوه جان خوا ...629شمارهٔ ۶۳۸: باز از رندی علم بر آسمان خواهم کش ...630شمارهٔ ۶۳۹: صبحگه، یارب، حدیثی زان دو لب خواه ...631شمارهٔ ۶۴۰: از لبت گر خط میگون سر برون خواهم ...632شمارهٔ ۶۴۱: خوبرویان چون به سلطانی علم بالا ک ...633شمارهٔ ۶۴۲: باز گل بشکفت و گلرویان سوی بستان ...634شمارهٔ ۶۴۳: گر نظر بر چشم کافر کیش او خواهد ف ...635شمارهٔ ۶۴۴: باز گل می آید و دل در بلا خواهد ف ...636شمارهٔ ۶۴۵: دل ز دست من برفت و آرزوی دل بماند 637شمارهٔ ۶۴۶: رفتیم از چشم و در دل حسرت رویت بم ...638شمارهٔ ۶۴۷: عاشقان نقل غمت با باده احمر خورند 639شمارهٔ ۶۴۸: شهسوارانی که فتح قلعه دین کرده ان ...640شمارهٔ ۶۴۹: عاشقان تو ز تو تا صبح در خونابه ا ...641شمارهٔ ۶۵۰: چشمها را گوی کاین ناز و کرشمه کم ...642شمارهٔ ۶۵۱: ژاله از نرگس فرو بارید و گل را آب ...643شمارهٔ ۶۵۲: دوش بوی گل مرا از آشنایی یاد داد 644شمارهٔ ۶۵۳: آن همه دعوی که اول عقل دعوی دار ک ...645شمارهٔ ۶۵۴: یا رب، آن بالا مگر از آب حیوان ری ...646شمارهٔ ۶۵۵: آبرویم ز آتش سودای خوبان شد به با ...647شمارهٔ ۶۵۶: در شب هجران که روزی هیچ دشمن را م ...648شمارهٔ ۶۵۷: غمزه هایی کرد چشمش با دل این نامر ...649شمارهٔ ۶۵۸: ساقیا، می ده که بیرون سبزه های تر ...650شمارهٔ ۶۵۹: سبزه ای سبز است و آب روشن و سرو ب ...651شمارهٔ ۶۶۰: ای که چون جان رفته ای از پیش ما، ...652شمارهٔ ۶۶۱: بر بناگوشت بلای خط که سر بر می کن ...653شمارهٔ ۶۶۲: جان که چون تو دشمنی را دوست داری ...654شمارهٔ ۶۶۳: چشم تو مست است یا در خواب بازی می ...655شمارهٔ ۶۶۴: باز ترک مست من آهنگ بازی می کند 656شمارهٔ ۶۶۵: غمزه شوخت که قصد جان مردم می کند 657شمارهٔ ۶۶۶: دل که با خوبان بدخو آشنایی می کند 658شمارهٔ ۶۶۷: کافر خونخواه دنبال شکاری می رود 659شمارهٔ ۶۶۸: کالبد از دل تهی شد، گر چه جان بیر ...660شمارهٔ ۶۶۹: یارب! این اندیشه جانان ز جانم چون ...661شمارهٔ ۶۷۰: ما نخواهیم از غم خود کاشنا بیرون ...662شمارهٔ ۶۷۱: از دل غمگین هوای دلستانم چون رود 663شمارهٔ ۶۷۲: هر شبم جان بر لب آید، ناله زار آو ...664شمارهٔ ۶۷۳: گر کنی یاری و گر آزار، بر من بگذر ...665شمارهٔ ۶۷۴: یار من گویند آنجا گه گاهی بگذرد 666شمارهٔ ۶۷۵: گر به کوی عاشقان آن ماه گاهی بگذر ...667شمارهٔ ۶۷۶: من نمی خواهم که چشمم غیر آن رو بن ...668شمارهٔ ۶۷۷: دست ماه روزه تا در چشم عشرت خاک ز ...669شمارهٔ ۶۷۸: تا سرم باشد تمنای توام در سر بود 670شمارهٔ ۶۷۹: فرخ آن عیدی که جان قربانی جانان ب ...671شمارهٔ ۶۸۰: از سر کو آن پری چون ناگهان پیدا ش ...672شمارهٔ ۶۸۱: زلف گرد آور که بازم دل پریشان می ...673شمارهٔ ۶۸۲: تا چه ساعت بود، یارب، کان مسلمان ...674شمارهٔ ۶۸۳: تا خیال روی آن شمع شبستان دیده شد 675شمارهٔ ۶۸۴: یار ما را دل ز دست عاشقی صد پاره ...676شمارهٔ ۶۸۵: گر نمی بینم دمی در روی او غم می ک ...677شمارهٔ ۶۸۶: ناز کن، ای گل، که سرو بوستانی می ...678شمارهٔ ۶۸۷: هر کسی را در بهاران دل به گلزاری ...679شمارهٔ ۶۸۸: آن که دل برد و ز غمزه چون سنانش م ...680شمارهٔ ۶۸۹: باز باد صبح بوی آشنایی می دهد 681شمارهٔ ۶۹۰: غم مخور، ای دل که باز ایام شادی ه ...682شمارهٔ ۶۹۱: تا کی آن زلف پریشان وقت ما بر هم ...683شمارهٔ ۶۹۲: گل نو رسید و بویی ز بهار من نیامد 684شمارهٔ ۶۹۳: برهم بماند دیده، کس ازان سوار نام ...685شمارهٔ ۶۹۴: خبرم شده ست کامشب سر یار خواهی آم ...686شمارهٔ ۶۹۵: گذرد مهی و یک شب به منت گذر نباشد 687شمارهٔ ۶۹۶: تو ز لب سخن گشادی، همه خلق بی زبا ...688شمارهٔ ۶۹۷: بت نو رسیده من هوس شکار دارد 689شمارهٔ ۶۹۸: سر من به سجده هر دم به ستانه ای د ...690شمارهٔ ۶۹۹: دلبران مهر نمایند و وفا نیز کنند 691شمارهٔ ۷۰۰: عاشقان خون جگر شربت مقصود کنند 692شمارهٔ ۷۰۱: دوش ناگه به من دلشده آن مه برسید 693شمارهٔ ۷۰۲: روزها شد که ز تو بوی وفایی نرسید 694شمارهٔ ۷۰۳: رسم خونریز در آن خوی جفاساز بماند 695شمارهٔ ۷۰۴: گوش من از پی نام تو به هر کوی بما ...696شمارهٔ ۷۰۵: مست من باز جدایی ز سر آغاز نهاد 697شمارهٔ ۷۰۶: بر رخ همچو مهش طره چون شب نگرید 698شمارهٔ ۷۰۷: رویت از غالبه خط بر رخ گلفام کشید 699شمارهٔ ۷۰۸: شب زیاد تو مرا تا به سحر خواب نبر ...700شمارهٔ ۷۰۹: زلف گرد زنخش دوش که گمره شده بود 701شمارهٔ ۷۱۰: خوبرویان به دل سوخته ساغر ندهند 702شمارهٔ ۷۱۱: ای که عمر از پی سودای تو دادیم به ...703شمارهٔ ۷۱۲: هر شب از سینه من تیر بلا می گذرد 704شمارهٔ ۷۱۳: شب ز سوزی که برین جان حزین می گذر ...705شمارهٔ ۷۱۴: ای خوش آن باد که هر روز به سویت گ ...706شمارهٔ ۷۱۵: آنچه بر خرمن گل باد سحرگاه کند 707شمارهٔ ۷۱۶: هر شکر خنده که آن لعل شکر خنده کن ...708شمارهٔ ۷۱۷: آنکه هر شب به دلم آید و جایی بکند 709شمارهٔ ۷۱۸: تا ز خون ریختن آن غمزه ندامت نکند 710شمارهٔ ۷۱۹: گر دل عاشقم از عشق تو رنجور شود 711شمارهٔ ۷۲۰: مست من بی خبر از بزم چو در خانه ش ...712شمارهٔ ۷۲۱: گر سر زلف تو از باد پریشان نشود 713شمارهٔ ۷۲۲: عاشقی را که غم دوست به از جان نبو ...714شمارهٔ ۷۲۳: مرد صاحب نظر از کوی تو آسان نرود 715شمارهٔ ۷۲۴: خرم آن لحظه که مشتاق به یاری نرسد 716شمارهٔ ۷۲۵: چه کند دل که جفای تو تحمل کند 717شمارهٔ ۷۲۶: لب خونخوار تو جز خون دل افزون نکن ...718شمارهٔ ۷۲۷: لب لعلت به لطافت گرو از جان ببرد 719شمارهٔ ۷۲۸: تو که روزت به نشاط دل و جان می گذ ...720شمارهٔ ۷۲۹: چه خوش است از جگر سوخته بویی که ز ...721شمارهٔ ۷۳۰: یارب، این شهره لشکر ز کجا می آید 722شمارهٔ ۷۳۱: سبزه ها می دمد و آب روان می آید 723شمارهٔ ۷۳۲: اینچنین تند که آن قلب شکن می آید 724شمارهٔ ۷۳۳: گر چه در کشتن عشاق زبون می آید 725شمارهٔ ۷۳۴: باش تا بار دگر آن پسر این سو آید 726شمارهٔ ۷۳۵: باشد آن روز که آن فتنه به ما باز ...727شمارهٔ ۷۳۶: خشمگین یار مرا دل به رضا باز آمد 728شمارهٔ ۷۳۷: عمر نو گشت مرا باز که جان باز آمد 729شمارهٔ ۷۳۸: وه که باز این دل دیوانه گرفتار آم ...730شمارهٔ ۷۳۹: از کجا در رهم آن شوخ بلا پیش آمد 731شمارهٔ ۷۴۰: باز عشق آمد و دیوانگیم پیش آمد 732شمارهٔ ۷۴۱: گر مرا هیچ مرادی پس ازین پیش آمد 733شمارهٔ ۷۴۲: دانم، ای دوست که در خانه شرابت با ...734شمارهٔ ۷۴۳: بر من، ار دولت وصل تو مقرر می شد 735شمارهٔ ۷۴۴: ترک عاشق کش من، ترک جفا خوش باشد 736شمارهٔ ۷۴۵: بس که خون جگر از راه نظر بیرون شد 737شمارهٔ ۷۴۶: هر کسی روز وداع از پی محمل می شد 738شمارهٔ ۷۴۷: هر کرا داعیه درد طلب پیدا شد 739شمارهٔ ۷۴۸: گر خم طره ز روی تو جدا خواهد شد 740شمارهٔ ۷۴۹: چشم من خنده شیرین تو گریان دارد 741شمارهٔ ۷۵۰: تو مپندار که دوران همه یکسان گذرد 742شمارهٔ ۷۵۱: هر کسی گاه جوانی تگ و پویی دارد 743شمارهٔ ۷۵۲: چشم گردنده او با همه کس می گردد 744شمارهٔ ۷۵۳: ای که از خاک درت دیده منور گردد 745شمارهٔ ۷۵۴: هر کسی سبزه و صحرا و گلستان خواهد 746شمارهٔ ۷۵۵: سرو در باغ اگر همچو تو موزون خیزد 747شمارهٔ ۷۵۶: زلف تو زان گره سخت که بر جانم زد 748شمارهٔ ۷۵۷: من به یار خود و اغیار به خود می پ ...749شمارهٔ ۷۵۸: نشدش دل که دمی پهلوی ما بنشیند 750شمارهٔ ۷۵۹: اگر آن شاه دمی پیش گدا بنشیند 751شمارهٔ ۷۶۰: به سر من اگر آن طرفه پسر باز آید 752شمارهٔ ۷۶۱: نه به بالای خوشت سرو خرامان روید 753شمارهٔ ۷۶۲: شب مرا در جگر سوخته مهمانی بود 754شمارهٔ ۷۶۳: وقتی آن کافر بی رحم از آن من بود 755شمارهٔ ۷۶۴: دوش در خواب مرا بابت خودکاری بود 756شمارهٔ ۷۶۵: باز عشق تو مرا مژده رسوایی داد 757شمارهٔ ۷۶۶: دوش آتش زدی و گریه مرا یاری داد 758شمارهٔ ۷۶۷: چشم مست تو که دی بر من بیتاب افتا ...759شمارهٔ ۷۶۸: آن عزیزان که همه شب به دل من گردن ...760شمارهٔ ۷۶۹: جان فدای پسرانی که نکورو باشند 761شمارهٔ ۷۷۰: یار زیبای مرا باز به من بنمایید 762شمارهٔ ۷۷۱: باز با خویش گهی هم سخنش خواهم دید 763شمارهٔ ۷۷۲: یار باز آمد و بوی گل و ریحان آورد 764شمارهٔ ۷۷۳: خم زلف تو که زنجیر جنون می خوانند 765شمارهٔ ۷۷۴: منم امروز حدیث تو و مهمانی چند 766شمارهٔ ۷۷۵: باز بوی گل مرا دیوانه کرد 767شمارهٔ ۷۷۶: باز یاد آن شبم دیوانه کرد 768شمارهٔ ۷۷۷: باز زهره مطربی آغاز کرد 769شمارهٔ ۷۷۸: روی خوبت آفت جانی نمود 770شمارهٔ ۷۷۹: صبح چون از روی مشرق رو نمود 771شمارهٔ ۷۸۰: ابروی مانند ماهش بنگرید 772شمارهٔ ۷۸۱: خیمه نوروز بر صحرا زدند 773شمارهٔ ۷۸۲: عافیت را بر زمین گردی نماند 774شمارهٔ ۷۸۳: بزم ما را یک دو خواب آلوده اند 775شمارهٔ ۷۸۴: هر که را یاری چو تو سرکش بود 776شمارهٔ ۷۸۵: هر که را با تو سر و کاری بود 777شمارهٔ ۷۸۶: آنچه بتوان، در غمت جان می کشد 778شمارهٔ ۷۸۷: ترک من چون تیر مژگان برکشد 779شمارهٔ ۷۸۸: ای که بر من جور تو بسیار شد 780شمارهٔ ۷۸۹: آخر این دردم به درمان کی رسد 781شمارهٔ ۷۹۰: لعل شیرینی چو خندان می شود 782شمارهٔ ۷۹۱: شکل موزونت که در دل جا کند 783شمارهٔ ۷۹۲: گر کسی در عشق آهی می کند 784شمارهٔ ۷۹۳: بر رخت چون زلف پر خم بگذرد 785شمارهٔ ۷۹۴: هر که دل با دلربایی می نهد 786شمارهٔ ۷۹۵: مردمی نرگس او می داند 787شمارهٔ ۷۹۶: گل ز روی تو فرو می ریزد 788شمارهٔ ۷۹۷: دلم از بخت گهی شاد نبود 789شمارهٔ ۷۹۸: گر سخن زان لب چون نوش شود 790شمارهٔ ۷۹۹: زاهد ما دوش باز در ره بت پا نهاد 791شمارهٔ ۸۰۰: یار قبا چست کرد، رخش به میدان بری ...792شمارهٔ ۸۰۱: هیچ کس از باغ و بر بوی وفایی ندید 793شمارهٔ ۸۰۲: نیست به دست امید بخت مرا آن کمند 794شمارهٔ ۸۰۳: باز گرفتار شد دل که درین سینه بود 795شمارهٔ ۸۰۴: دل که به غم داد تن آرزوی جان خرید 796شمارهٔ ۸۰۵: غمزه مردم کشی پرده صبرم درید 797شمارهٔ ۸۰۶: من نشنیدم که خط بر آن نویسند 798شمارهٔ ۸۰۷: صبح دمان بخت من ز خواب در آمد 799شمارهٔ ۸۰۸: از در من دوش کان نگار در آمد 800شمارهٔ ۸۰۹: روی نکو بی وجود ناز نباشد 801شمارهٔ ۸۱۰: دلبر من دوش که مهمان رسید 802شمارهٔ ۸۱۱: هر که به دنباله کامی بود 803شمارهٔ ۸۱۲: گل به تماشای چمن می رود 804شمارهٔ ۸۱۳: عشق تو هر لحظه فزون می شود 805شمارهٔ ۸۱۴: گر جام غم فرستی، نوشم که غم نباشد 806شمارهٔ ۸۱۵: سروی چو قامت تو در بوستان نباشد 807شمارهٔ ۸۱۶: من دلبری ندیدم کش زین نهاد باشد 808شمارهٔ ۸۱۷: چندان که یار ما را در حسن ناز باش ...809شمارهٔ ۸۱۸: ما را ز کوی جانان عزم سفر نباشد 810شمارهٔ ۸۱۹: در شهر فتنه ای شد، می دانم از که ...811شمارهٔ ۸۲۰: هر لحظه چشم شوخت ناز دگر فروشد 812شمارهٔ ۸۲۱: بر آسمان پریوش چون ماه ما برآید 813شمارهٔ ۸۲۲: چون بینم اینکه رویت در چشم دیگر آ ...814شمارهٔ ۸۲۳: هر بار کان پریوش در کوی من در آید 815شمارهٔ ۸۲۴: امروز چیست کز در جانان برون نیامد 816شمارهٔ ۸۲۵: گر بر عذار سیمین زلفش دوتو نماند 817شمارهٔ ۸۲۶: دل شد ز دست ما را با یار ما که گو ...818شمارهٔ ۸۲۷: مستان چشم اویم از ما خمار ناید 819شمارهٔ ۸۲۸: چشم ز دوری تو دور از تو خون فشاند 820شمارهٔ ۸۲۹: زلفت که هر خم از وی در شانه می نگ ...821شمارهٔ ۸۳۰: دل بی رخ تو صورت جان را نمی شناسد 822شمارهٔ ۸۳۱: زین پیشتر چنین دلت از سنگ و رو نب ...823شمارهٔ ۸۳۲: عهدی که بود با منت، آن گوییا نبود 824شمارهٔ ۸۳۳: دی مست بوده ام که ز خویشم خبر نبو ...825شمارهٔ ۸۳۴: یاری که بر جدایی اویم گمان نبود 826شمارهٔ ۸۳۵: دی زخم ناخنش به رخ چمن سمن چه بود 827شمارهٔ ۸۳۶: یارب، چه بود امشب و مهمان من که ب ...828شمارهٔ ۸۳۷: یارب که دوش غایب من خانه که بود 829شمارهٔ ۸۳۸: آن دل که دایمش سر بستان و باغ بود 830شمارهٔ ۸۳۹: اهل خرد که از همه عالم بریده اند 831شمارهٔ ۸۴۰: یاران که زخم تیر بلایت چشیده اند 832شمارهٔ ۸۴۱: رندان پاکباز که از خود بریده اند 833شمارهٔ ۸۴۲: لعل شکروشت که به جلاب شسته اند 834شمارهٔ ۸۴۳: اهل خرد که دل به جهان در نبسته ان ...835شمارهٔ ۸۴۴: آن رهروان که گام به صدق و صفا زنن ...836شمارهٔ ۸۴۵: دریاب کز فراق تو جانم به لب رسید 837شمارهٔ ۸۴۶: باز آن شکار دوست، ز ابرو کمان کشی ...838شمارهٔ ۸۴۷: ای از فروغ روی تو خورشید رو سفید 839شمارهٔ ۸۴۸: باد آمد و ز گمشده من خبر نداد 840شمارهٔ ۸۴۹: دل جز ترا به سینه درون جایگه نداد 841شمارهٔ ۸۵۰: دل بی رخ تو در گل و گلشن نه ایستا ...842شمارهٔ ۸۵۱: ما را شکنج زلف تو در پیچ و تاب بر ...843شمارهٔ ۸۵۲: خوبان گمان مبر که ز اولاد آدمند 844شمارهٔ ۸۵۳: ای همرهان که آگه از آن رفته منید 845شمارهٔ ۸۵۴: دل در هوایت، ای بت عیار، جان دهد 846شمارهٔ ۸۵۵: دل باز سوی آن بت بدخو چه می رود 847شمارهٔ ۸۵۶: عمرم در آرزوی تو رفته ست و می رود 848شمارهٔ ۸۵۷: افسوس ازین حیات که بر باد می رود 849شمارهٔ ۸۵۸: باز آن سوار مست به نخچیر می رود 850شمارهٔ ۸۵۹: چشم تو خفته ایست که در خواب می رو ...851شمارهٔ ۸۶۰: دل می بری به رفتن و هر کو چنان زو ...852شمارهٔ ۸۶۱: این دل که هر شبیش ز سالی فزون رود 853شمارهٔ ۸۶۲: سودای دیدن تو ز دیدن نمی رود 854شمارهٔ ۸۶۳: شبها اسیر دردم و خوابم نمی برد 855شمارهٔ ۸۶۴: سیمین زنخ که طره عنبرفشان برد 856شمارهٔ ۸۶۵: آن نخل تر که آب ز جوی جگر خورد 857شمارهٔ ۸۶۶: عشقت خبر ز عالم بیهوشی آورد 858شمارهٔ ۸۶۷: ناگاه پیش ازان که کسی را خبر شود 859شمارهٔ ۸۶۸: هر شب دلم ز دست خیالت زبون شود 860شمارهٔ ۸۶۹: هر روز چشم من به جمالی فرو شود 861شمارهٔ ۸۷۰: دل رفت و آرزوی تو از دل نمی شود 862شمارهٔ ۸۷۱: کاری ست در سرم که به سامان نمی شو ...863شمارهٔ ۸۷۲: زان گل که اندکی بته مشک ناب شد 864شمارهٔ ۸۷۳: بر من کنون که بی تو جهان تیره فام ...865شمارهٔ ۸۷۴: باز این دلم خدنگ بلا را نشانه شد 866شمارهٔ ۸۷۵: گفتی دلت مرا شد و از من جدا نشد 867شمارهٔ ۸۷۶: از حال مات هیچ حکایت نمی رسد 868شمارهٔ ۸۷۷: باد صبا ز نافه چینت نمی رسد 869شمارهٔ ۸۷۸: یاری کس از کرشمه و خوبی نشان بود 870شمارهٔ ۸۷۹: ترکی و خوبروی، کسی کاینچنین بود 871شمارهٔ ۸۸۰: مشتاق چون نظاره آن سیمبر کند 872شمارهٔ ۸۸۱: چشمت که قصد جان من ناتوان کند 873شمارهٔ ۸۸۲: شوخی نگر که آن بت عیار می کند 874شمارهٔ ۸۸۳: تا چین زلف بر رخ دلدار نشکند 875شمارهٔ ۸۸۴: چون طره تو سلسله بر یاسمین نهد 876شمارهٔ ۸۸۵: چشم فسونگر تو که داد فسون دهد 877شمارهٔ ۸۸۶: هر گاه مرغی از سر شاخی نوا زند 878شمارهٔ ۸۸۷: یک روز یار اگر قدمی سوی من زند 879شمارهٔ ۸۸۸: آن خون که گاه مستی از آن مست ما چ ...880شمارهٔ ۸۸۹: شبی که دلبرم از بام همچو ماه برآی ...881شمارهٔ ۸۹۰: به بام خویش چو آن ماه کج کلاه برآ ...882شمارهٔ ۸۹۱: چون آن بت از سر کو با هزار ناز بر ...883شمارهٔ ۸۹۲: چو ترک مست من آلوده شراب در آید 884شمارهٔ ۸۹۳: دلم ز دست برفته ست و پیش باز نیاب ...885شمارهٔ ۸۹۴: مهی گذشت که چشمم خبر ز خواب ندارد 886شمارهٔ ۸۹۵: کمند زلف تو عشاق را به کوی تو آرد 887شمارهٔ ۸۹۶: مبند دل به جهان کاین جهان پشیز نی ...888شمارهٔ ۸۹۷: از آنگهی که گشادم به رویت این نظر ...889شمارهٔ ۸۹۸: ز حد گذشت غم ما و آن نگار نپرسید 890شمارهٔ ۸۹۹: گمان مبر که مرا هیچ کس به جای تو ...891شمارهٔ ۹۰۰: ز گشت مست رسید و به هوش خویش نبود 892شمارهٔ ۹۰۱: مرا به صبح ازل جز رخت دلیل نبود 893شمارهٔ ۹۰۲: نماز شام که آن مه مرا جمال نمود 894شمارهٔ ۹۰۳: گل و شکوفه همه هست و یار نیست، چه ...895شمارهٔ ۹۰۴: مهی بر آمد و از ماه من خبر نرسید 896شمارهٔ ۹۰۵: چمن ز سبزه خطی بر رخ جمیل کشید 897شمارهٔ ۹۰۶: مبصران که مزاج جهان شناخته اند 898شمارهٔ ۹۰۷: به دیده و دل من دوست خانه می طلبد 899شمارهٔ ۹۰۸: اگر ز حال من آن شوخ را خبر باشد 900شمارهٔ ۹۰۹: در آن هجوم که یار تو پادشا باشد 901شمارهٔ ۹۱۰: کسی که عشق نورزد سیاه دل باشد 902شمارهٔ ۹۱۱: چه شد که یار بر آهنگ کین برون آمد 903شمارهٔ ۹۱۲: ز خانه دوش که آن غمزه زن برون آمد 904شمارهٔ ۹۱۳: فغان که جان من از عاشقی به جان آم ...905شمارهٔ ۹۱۴: گل رسید و هر کسی سوی گلستان می رو ...906شمارهٔ ۹۱۵: دل مرا چو ز روی تو یاد می آید 907شمارهٔ ۹۱۶: بیا نظاره کن، ای دل که یار می آید 908شمارهٔ ۹۱۷: بهار بی رخ گلرنگ تو، چه کار آید 909شمارهٔ ۹۱۸: لبالب آر قدح کز گلو فرود آید 910شمارهٔ ۹۱۹: کسی که شمع جمال تو در نظر دارد 911شمارهٔ ۹۲۰: کسی که بهر تو جان باختن هوس دارد 912شمارهٔ ۹۲۱: کسی که یار وفادار و مهربان دارد 913شمارهٔ ۹۲۲: بتم چو روی سوی خانه کتاب آرد 914شمارهٔ ۹۲۳: صبا نسیمی از آن آشنا نمی آرد 915شمارهٔ ۹۲۴: نظر ز روی تو خورشید بر نمی گیرد 916شمارهٔ ۹۲۵: سپیده دم که جهانی ز خواب برخیزد 917شمارهٔ ۹۲۶: غمم بکشت به کار جهان که پردازد 918شمارهٔ ۹۲۷: جهان چه بینم، چون دیدنی نمی ارزد 919شمارهٔ ۹۲۸: به راه عشق سلامت چگونه در گنجد 920شمارهٔ ۹۲۹: خطی که بر سمن آن گلعذار بنویسد 921شمارهٔ ۹۳۰: سرم فدات چو تیغ تو گرد سر گردد 922شمارهٔ ۹۳۱: چو نقش چشم توام در دل حزین گردد 923شمارهٔ ۹۳۲: دلی که نرگس مستش به ناز بستاند 924شمارهٔ ۹۳۳: اگر نسیم صبا زلف او برافشاند 925شمارهٔ ۹۳۴: نسیم زلف تو دل را درون بجنباند 926شمارهٔ ۹۳۵: اگر ز پیش برانی مرا که بر خواند 927شمارهٔ ۹۳۶: کسی که بوی تواش در دماغ می افتد 928شمارهٔ ۹۳۷: وفا ز یار جفاکار چون نمی آید 929شمارهٔ ۹۳۸: کدام شب که ترا در کنار خواهم کرد 930شمارهٔ ۹۳۹: نه بخت آنکه به موی تو راه خواهم ک ...931شمارهٔ ۹۴۰: اگر چه با تو حدیث جفا بخواهم کرد 932شمارهٔ ۹۴۱: مرا غمی ست که پیدا نمی توانم کرد 933شمارهٔ ۹۴۲: شب اوفتاد و غمم باز کار خواهد کرد 934شمارهٔ ۹۴۳: منم که تا زیم از عشق مست خواهم بو ...935شمارهٔ ۹۴۴: نه پیش از این مژه زینگونه خونفشان ...936شمارهٔ ۹۴۵: صبا ز زلف تو بویی به عاشقان آورد 937شمارهٔ ۹۴۶: خطاب طلعت تو نامه زمین کردند 938شمارهٔ ۹۴۷: چو خط سبز تو بر آفتاب بنویسند 939شمارهٔ ۹۴۸: جماعتی که ز هم صحبتان جدا باشند 940شمارهٔ ۹۴۹: نه با تو نسبت سرو چمن شود پیوند 941شمارهٔ ۹۵۰: جوان و پیر که در بند مال و فرزندن ...942شمارهٔ ۹۵۱: فسرده را سخن از عاشقی نباید راند 943شمارهٔ ۹۵۲: چو کارهای جهان است جمله بی بنیاد 944شمارهٔ ۹۵۳: دل ز تو بی غم نتوانیم کرد 945شمارهٔ ۹۵۴: تا رخ تو زلف ترا پیش کرد 946شمارهٔ ۹۵۵: در تو کسانی که نظر می کنند 947شمارهٔ ۹۵۶: مگر فتنه عشق بیدار شد 948شمارهٔ ۹۵۷: سبزه ها نو دمید و یار نیامد 949شمارهٔ ۹۵۸: نافه چین ز خاک کوی تو زاد 950شمارهٔ ۹۵۹: داد من آن بت طراز نداد 951شمارهٔ ۹۶۰: داد خواهم، اگر بخواهی داد 952شمارهٔ ۹۶۱: زلف یار مرا به باد دهید 953شمارهٔ ۹۶۲: عاشقان را چو نامه باز کنید 954شمارهٔ ۹۶۳: جان سرانگشت آن نگارین دید 955شمارهٔ ۹۶۴: تا ترا جسم و جان شکار بود 956شمارهٔ ۹۶۵: پیش روی تو یاسمین که بود 957شمارهٔ ۹۶۶: دل که نز عشق پاره پاره بود 958شمارهٔ ۹۶۷: عشق تو هرگزم ز سر نرود 959شمارهٔ ۹۶۸: دل ز نادیدنت به جان نشود 960شمارهٔ ۹۶۹: یار ما را از آن خویش نشد 961شمارهٔ ۹۷۰: هر که بر گفته تو گوش نهاد 962شمارهٔ ۹۷۱: لاله پیش رخت کله بنهد 963شمارهٔ ۹۷۲: عاشقی مرد را سزای دهد 964شمارهٔ ۹۷۳: هر که دل با غم تو یار کند 965شمارهٔ ۹۷۴: صبح پیش رخ تو دم نزند 966شمارهٔ ۹۷۵: از دهانت سخن به کام رسد 967شمارهٔ ۹۷۶: وقت آن شد که گل شکفته شود 968شمارهٔ ۹۷۷: لب لعل تو جز به جان نبرد 969شمارهٔ ۹۷۸: از نکو بد نگو نمی آید 970شمارهٔ ۹۷۹: مدتی شد که یار می ناید 971شمارهٔ ۹۸۰: شب که بادم ز سوی یار آمد 972شمارهٔ ۹۸۱: هر کرا خال عنبرین باشد 973شمارهٔ ۹۸۲: هر که را یاریار می افتد 974شمارهٔ ۹۸۳: دیده با تو چو هم نظر گردد 975شمارهٔ ۹۸۴: عاشق از سینه جان برون گیرد 976شمارهٔ ۹۸۵: با تو در سینه جان نمی گنجد 977شمارهٔ ۹۸۶: شیوه کان ترک ماهرو داند 978شمارهٔ ۹۸۷: دیده در خون سزای می بیند 979شمارهٔ ۹۸۸: شحنه غم دواسپه می آید 980شمارهٔ ۹۸۹: دهنت را نفس نمی بیند 981شمارهٔ ۹۹۰: اگر آن ماه مهربان گردد 982شمارهٔ ۹۹۱: خم زلفت که مشک چین آمد 983شمارهٔ ۹۹۲: دل ز روی تو دور نتوان کرد 984شمارهٔ ۹۹۳: دلبرم بی وفاست، چتوان کرد 985شمارهٔ ۹۹۴: با رخت شب چراغ نتوان کرد 986شمارهٔ ۹۹۵: آنچه یک چند آب حیوان کرد 987شمارهٔ ۹۹۶: دل بدین و بدو نخواهم داد 988شمارهٔ ۹۹۷: دل با درد را کجا یابند 989شمارهٔ ۹۹۸: شکن زلف باز خواهی کرد 990شمارهٔ ۹۹۹: مناز، ای بت چین، که چین هم نماند 991شمارهٔ ۱۰۰۰: اگر دلبری چون تو جایی برآید 992شمارهٔ ۱۰۰۱: چو آن شوخ شب در دل زار گردد 993شمارهٔ ۱۰۰۲: بدان دلفریبی که گیتی نماید 994شمارهٔ ۱۰۰۳: بر آن است جانم که ناگه برآید 995شمارهٔ ۱۰۰۴: ز من بشنو، ای دل که خوبان چه چیز ...996شمارهٔ ۱۰۰۵: خوش آن شب که چشمم بر آن نای بود 997شمارهٔ ۱۰۰۶: تو گر خویشتن را بخواهی نمود 998شمارهٔ ۱۰۰۷: دو چشمت که تیر بلا می زند 999شمارهٔ ۱۰۰۸: لبش در شکر خنده جان می برد 1000شمارهٔ ۱۰۰۹: دل از بند زلفت رها کی شود 1001شمارهٔ ۱۰۱۰: شبی آن پسر دل من ستد، اگر این طر ...1002شمارهٔ ۱۰۱۱: تو رفته ای و ز تو نامه ای به من ...1003شمارهٔ ۱۰۱۲: از اشک من به کویت جز سرخ گل نروی ...1004شمارهٔ ۱۰۱۳: زلفت، صنما، تافته چندین چه نشیند 1005شمارهٔ ۱۰۱۴: اگر سرو من در چمن جا بگیرد 1006شمارهٔ ۱۰۱۵: به هر جنبش که در زلفت ز باد صبحگ ...1007شمارهٔ ۱۰۱۶: بیا ساقی و می در ده که گل در بوس ...1008شمارهٔ ۱۰۱۷: هوایی خرم است و هر طرف باران همی ...1009شمارهٔ ۱۰۱۸: هوایی خرم است و ابر لولوبار می ب ...1010شمارهٔ ۱۰۱۹: چو صبح از روی نورانی نقاب تار بگ ...1011شمارهٔ ۱۰۲۰: سفیده دم چو در از ابر درفشان بچک ...1012شمارهٔ ۱۰۲۱: هوای بوستان خوش گشت و باده لطف ج ...1013شمارهٔ ۱۰۲۲: دل از رخ تو به گل های تازه رو نر ...1014شمارهٔ ۱۰۲۳: رسید موسم عید و صلای می درداد 1015شمارهٔ ۱۰۲۴: آنی که از کرشمه و نازت سرشته اند 1016شمارهٔ ۱۰۲۵: به کوی عاشقی از عافیت نشان ندهند 1017شمارهٔ ۱۰۲۶: باز ابر آمد و بر سبزه درافشانی ک ...1018شمارهٔ ۱۰۲۷: حد حسنت گر اهل دل بدانند 1019شمارهٔ ۱۰۲۸: خوش آن شبی که سرم زیر پای یار بم ...1020شمارهٔ ۱۰۲۹: دل شد ز دست و بر مژه از خون نشان ...1021شمارهٔ ۱۰۳۰: عشاق دل غمزده را شاد نخواهند 1022شمارهٔ ۱۰۳۱: عشاق هر شب از تو به خوناب خفته ا ...1023شمارهٔ ۱۰۳۲: غارت عشقت رسید، رخت دل از ما ببر ...1024شمارهٔ ۱۰۳۳: گر چه خوبان ز مه فزون باشند 1025شمارهٔ ۱۰۳۴: یاران که بوده اند ندانم کجا شدند 1026شمارهٔ ۱۰۳۵: آن مست ناز جان جهان که می رود 1027شمارهٔ ۱۰۳۶: ای اهل دل نخست ز جان ترک جان کنی ...1028شمارهٔ ۱۰۳۷: ببار باده روشن که صبح روی نمود 1029شمارهٔ ۱۰۳۸: پای ناز ارچه گهی جانب ما نگذارد 1030شمارهٔ ۱۰۳۹: تنها غم خود گفتن با یار چه خوب آ ...1031شمارهٔ ۱۰۴۰: جهان به خواب و شبی چشم من نیاسای ...1032شمارهٔ ۱۰۴۱: ترکی که جست و جوی دل من جز او نب ...1033شمارهٔ ۱۰۴۲: چو باد صبح به آن سرو خوش خرام شو ...1034شمارهٔ ۱۰۴۳: دلی کاو عاشق روییست در گلزار نگش ...1035شمارهٔ ۱۰۴۴: دلدار مرا بهره بجز غم نفرستاد 1036شمارهٔ ۱۰۴۵: دست ز کار شد مرا، دست به یار در ...1037شمارهٔ ۱۰۴۶: تو کز سوزم نه ای واقف، دلت بر من ...1038شمارهٔ ۱۰۴۷: ز هجر سوخته شد جان من سپند تو با ...1039شمارهٔ ۱۰۴۸: صبا چو در سر آن زلف نیم تاب شود 1040شمارهٔ ۱۰۴۹: غم کشت مرا آن بت نوشاد نیامد 1041شمارهٔ ۱۰۵۰: کدام دل که تو غمزده زدی فگار نشد 1042شمارهٔ ۱۰۵۱: گل آمد و ز دوست صبایی نمی رسد 1043شمارهٔ ۱۰۵۲: کسی که دیدن آن ترک باده نوش رود 1044شمارهٔ ۱۰۵۳: کسی که دیدن آن چشم خوابناک رود 1045شمارهٔ ۱۰۵۴: گذشت مجلس عیش و خمار می نرود 1046شمارهٔ ۱۰۵۵: ز من به خاطر آن نازنین که یاد ده ...1047شمارهٔ ۱۰۵۶: هوایی در سرم افتاده، جانم خاک خو ...1048شمارهٔ ۱۰۵۷: همیشه از نمکت شور در جگر باشد 1049شمارهٔ ۱۰۵۸: از خط او نسخه سبزه به صحرا ببرد 1050شمارهٔ ۱۰۵۹: در گریه خون عاشقی کو خان و مان ر ...1051شمارهٔ ۱۰۶۰: ز دوری تو چو خونابه من افزون شد 1052شمارهٔ ۱۰۶۱: شبی گر آن پسر نازنین به ما برسد 1053شمارهٔ ۱۰۶۲: گر حسن تو آفاق پر آوازه ندارد 1054شمارهٔ ۱۰۶۳: چون گشادی دهان شکر خند 1055شمارهٔ ۱۰۶۴: به ره جولان که دی سلطان من زد 1056شمارهٔ ۱۰۶۵: حدیث حسن تو زین پس کفایتی برسد 1057شمارهٔ ۱۰۶۶: اگر از خطت سبزه صحرا بگیرد 1058شمارهٔ ۱۰۶۷: مهری که بود با منت، آن گوییا نبو ...1059شمارهٔ ۱۰۶۸: سوار چابک من پیش چشم من مگذر 1060شمارهٔ ۱۰۶۹: امروز که از باران شد سبزه رعنا ت ...1061شمارهٔ ۱۰۷۰: بیا، جانا، رضای من نگهدار 1062شمارهٔ ۱۰۷۱: نگارا، چشم رحمت سوی من دار 1063شمارهٔ ۱۰۷۲: مسلمانان، گرفتارم گرفتار 1064شمارهٔ ۱۰۷۳: چنان چشمی ز رویم دور می دار 1065شمارهٔ ۱۰۷۴: ای دل، ز بتان دو دیده برگیر 1066شمارهٔ ۱۰۷۵: ای لعل لبت چو بر شکر شیر 1067شمارهٔ ۱۰۷۶: ای بر دلم از فراق صدبار 1068شمارهٔ ۱۰۷۷: ای شمع، رخ تو مطلع نور 1069شمارهٔ ۱۰۷۸: در سینه دارم کوه غم، داند اگر یا ...1070شمارهٔ ۱۰۷۹: جانی، ندانم این چنین با زندگانی، ...1071شمارهٔ ۱۰۸۰: صبح است و دهر از خرمی چون روضه ر ...1072شمارهٔ ۱۰۸۱: ای از تو خوبان خوردن خون تو از ه ...1073شمارهٔ ۱۰۸۲: ماه ندیدی ار دلا، یار چو ماه من ...1074شمارهٔ ۱۰۸۳: ای به تپیدن از تو دل، هوش که می ...1075شمارهٔ ۱۰۸۴: گر تو کلاه کج نهی، هوش ز ما شود ...1076شمارهٔ ۱۰۸۵: ای ز چون تو بت شده، صد پارسا زنا ...1077شمارهٔ ۱۰۸۶: ای چراغ جانم از شمع جمالت نور دا ...1078شمارهٔ ۱۰۸۷: یا رب، این ماییم از آن جان و جها ...1079شمارهٔ ۱۰۸۸: گر هنر داری مرنج، ار کم نشینی بر ...1080شمارهٔ ۱۰۸۹: یا رب، آن رویست یا گلبرگ خندان د ...1081شمارهٔ ۱۰۹۰: ای ترا در زیر هر لب شکرستانی دگر 1082شمارهٔ ۱۰۹۱: پرتو خورشید بین تابنده از روی قم ...1083شمارهٔ ۱۰۹۲: می نیاید چشم من بر آستان او گذر 1084شمارهٔ ۱۰۹۳: خوش بود باده گلرنگ در ایام بهار 1085شمارهٔ ۱۰۹۴: یکی امروز سر زلف پریشان بگذار 1086شمارهٔ ۱۰۹۵: زلفت از باد دگر باشد و از شانه د ...1087شمارهٔ ۱۰۹۶: گر زمین جان برود، باد هوایی کم گ ...1088شمارهٔ ۱۰۹۷: سر به کوی عشق غلتانیده گیر 1089شمارهٔ ۱۰۹۸: ای رخت از مه جهان آرای تر 1090شمارهٔ ۱۰۹۹: با تو در سینه نفس را چه گذر 1091شمارهٔ ۱۱۰۰: در عشق باز خود را دیوانه کردم از ...1092شمارهٔ ۱۱۰۱: جولان تو سنش بین، هر سو غبار دیگ ...1093شمارهٔ ۱۱۰۲: ای باد صبحدم، خبر آشنا بیار 1094شمارهٔ ۱۱۰۳: ای دل، ازین خرابه وحشت کرانه گیر 1095شمارهٔ ۱۱۰۴: ای شهسوار، دست به سوی عنان مبر 1096شمارهٔ ۱۱۰۵: از چشم تو که هست ز تو جان شکارتر 1097شمارهٔ ۱۱۰۶: هر شب منم ز هجر پریشان و دیده تر 1098شمارهٔ ۱۱۰۷: نه نرگس است ز چشم خوش تو عربده ج ...1099شمارهٔ ۱۱۰۸: رضای من طلب امشب، طریق ناز مگیر 1100شمارهٔ ۱۱۰۹: قمر برید ز من مهر و من خراب قمر 1101شمارهٔ ۱۱۱۰: منم به خانه، تن اینجا و جان به ج ...1102شمارهٔ ۱۱۱۱: رخ گل خوش است و از وی رخت، ای نگ ...1103شمارهٔ ۱۱۱۲: سپیده دم که گهربار بر در گلزار 1104شمارهٔ ۱۱۱۳: آراست همه عرصه آفاق به زیور 1105شمارهٔ ۱۱۱۴: ای سرم را به خاک پات نیاز 1106شمارهٔ ۱۱۱۵: فزون شد عشق جانان روز تا روز 1107شمارهٔ ۱۱۱۶: ز من چو دل ربودی رفت جان نیز 1108شمارهٔ ۱۱۱۷: گشادی چشم خواب آلود را باز 1109شمارهٔ ۱۱۱۸: بر جان من شکسته دل باز 1110شمارهٔ ۱۱۱۹: مبتلا شد چون دل مسکین به زلف یار ...1111شمارهٔ ۱۱۲۰: در فراقش رود خون از دیده می بارم ...1112شمارهٔ ۱۱۲۱: مست من چون جرعه نوشی، باده ای بر ...1113شمارهٔ ۱۱۲۲: سویم آن نرگس بی خواب نبیند هرگز 1114شمارهٔ ۱۱۲۳: رویت از خوی همه پر در خوشاب است ...1115شمارهٔ ۱۱۲۴: دل ز تن بردی و در جانی هنوز 1116شمارهٔ ۱۱۲۵: تن پیر گشت و آرزوی دل جوان هنوز 1117شمارهٔ ۱۱۲۶: افتادگان راه توییم از سر نیاز 1118شمارهٔ ۱۱۲۷: کجا بود من مدهوش را حضور نماز 1119شمارهٔ ۱۱۲۸: خیال دوست به چشم من اندر آمد باز 1120شمارهٔ ۱۱۲۹: دمید صبح مبارک طلوع، ساقی، خیز 1121شمارهٔ ۱۱۳۰: نازنینان و چاربالش ناز 1122شمارهٔ ۱۱۳۱: شب زلف تو شد نشانه روز 1123شمارهٔ ۱۱۳۲: باد نوروز آمد و درهای بستان کرده ...1124شمارهٔ ۱۱۳۳: بوستان بشکفت و روی لاله خندان گش ...1125شمارهٔ ۱۱۳۴: یا مرا قربانی آن چشم شوخ و شنگ س ...1126شمارهٔ ۱۱۳۵: بر جمالت همچنان من عاشق زارم هنو ...1127شمارهٔ ۱۱۳۶: با پسته میگون تو شکر چه کند کس 1128شمارهٔ ۱۱۳۷: کار دلم از دست شد، ای دلربا، فری ...1129شمارهٔ ۱۱۳۸: بیا که بزم طرب را چمن نهاد اساس 1130شمارهٔ ۱۱۳۹: خرابی من از آن چشم پر خماری پرس 1131شمارهٔ ۱۱۴۰: دل ببردی به جنگجویی و بس 1132شمارهٔ ۱۱۴۱: ای ز تو کارسازی همه کس 1133شمارهٔ ۱۱۴۲: تعالی الله، چه دولت داشتم دوش 1134شمارهٔ ۱۱۴۳: مرا کاری ست مشکل با دل خویش 1135شمارهٔ ۱۱۴۴: دل من برد، نتوان یافت بازش 1136شمارهٔ ۱۱۴۵: دل من چون شود دور از وثاقش 1137شمارهٔ ۱۱۴۶: اگر چه پرسش من نیست رایش 1138شمارهٔ ۱۱۴۷: ماییم و شبی و یار در پیش 1139شمارهٔ ۱۱۴۸: دزدانه در آمد از درم دوش 1140شمارهٔ ۱۱۴۹: ای زده ناوکم به جان، یک دو سه چا ...1141شمارهٔ ۱۱۵۰: پیش چشم خود مگو، گر با تو گویم س ...1142شمارهٔ ۱۱۵۱: گر نه من دیوانه گشتم زین دل بدنا ...1143شمارهٔ ۱۱۵۲: سالها خون خورده ام از بخت بی سام ...1144شمارهٔ ۱۱۵۳: ای جفا آموخته، از غمزه بدخوی خوی ...1145شمارهٔ ۱۱۵۴: گر مرا با بخت کاری نیست، گو هرگز ...1146شمارهٔ ۱۱۵۵: مست و لایعقل گذشتم از در میخانه ...1147شمارهٔ ۱۱۵۶: دل که برد از ما اگر چه مبتلا می ...1148شمارهٔ ۱۱۵۷: ما به جان درمانده و دل سوی ما می ...1149شمارهٔ ۱۱۵۸: مشک تر بر مه پراگندی و شب می خوا ...1150شمارهٔ ۱۱۵۹: دوش ما بودیم و جام باده و مهتاب ...1151شمارهٔ ۱۱۶۰: خوش رفیقی او که گه گه در نظر می ...1152شمارهٔ ۱۱۶۱: آیتی از رحمت آمد، گر چه سر تا پا ...1153شمارهٔ ۱۱۶۲: شد دل من خون ز داغ هجر او یارب ک ...1154شمارهٔ ۱۱۶۳: صبح دولت می دمد از روی آن خورشید ...1155شمارهٔ ۱۱۶۴: نام سرچشمه حیوان چه بری با دهنش 1156شمارهٔ ۱۱۶۵: آن سخن گفتن تو هست هنوزم در گوش 1157شمارهٔ ۱۱۶۶: از خدنگ غمزه دلدوز خویش 1158شمارهٔ ۱۱۶۷: زلف تو هر موی و بادی در سرش 1159شمارهٔ ۱۱۶۸: آنکه از جان دوست تر می دارمش 1160شمارهٔ ۱۱۶۹: ای لب چون شکرت چشمه نوش 1161شمارهٔ ۱۱۷۰: شاد باش، ای شب فرخنده دوش 1162شمارهٔ ۱۱۷۱: رغم آن دل که نگهدارندش 1163شمارهٔ ۱۱۷۲: خلق به هر کار و من برسر سودای خو ...1164شمارهٔ ۱۱۷۳: مستی گرفت شیوه آن چشم پر خمارش 1165شمارهٔ ۱۱۷۴: خواهم که سیر بینم روی چو یاسمینش 1166شمارهٔ ۱۱۷۵: دیدم چو آفتابی در سایه کلاهش 1167شمارهٔ ۱۱۷۶: چندین شبم گذشت به کنج خراب خویش 1168شمارهٔ ۱۱۷۷: شبها من و دلی و غمی بهر جان خویش 1169شمارهٔ ۱۱۷۸: ابر خوش است و وقت خوش است و هوای ...1170شمارهٔ ۱۱۷۹: دل برد و زهره نیست که آن باز خوا ...1171شمارهٔ ۱۱۸۰: هر بامداد تا به شبم بر سر رهش 1172شمارهٔ ۱۱۸۱: فرشته می ننویسد گناه دم به دمش 1173شمارهٔ ۱۱۸۲: گر، ای نسیم، ترا ره دهنده در حرم ...1174شمارهٔ ۱۱۸۳: ستمگری که دلم شاد نیست جز به غمش 1175شمارهٔ ۱۱۸۴: قبا و پیرهن او که می رسد به تنش 1176شمارهٔ ۱۱۸۵: کرشمه های سر زلف در بنا گوشش 1177شمارهٔ ۱۱۸۶: کسی که هست نظر بر جمال میمونش 1178شمارهٔ ۱۱۸۷: نظر ز دیده بدزدم چو بنگرم رویش 1179شمارهٔ ۱۱۸۸: شد آن که پای مرا بوسه می زند او ...1180شمارهٔ ۱۱۸۹: ترک من، سر مکش ز پرده خویش 1181شمارهٔ ۱۱۹۰: باغ بشکفت و سوری و سمنش 1182شمارهٔ ۱۱۹۱: رفت دل، نیست روشنم حالش 1183شمارهٔ ۱۱۹۲: لب نگر وان دهان خندانش 1184شمارهٔ ۱۱۹۳: سوار من از من عنان در مکش 1185شمارهٔ ۱۱۹۴: آن چشم سخنگو نگر و آن لب خاموش 1186شمارهٔ ۱۱۹۵: او می رود و عاشق مسکین گرانش 1187شمارهٔ ۱۱۹۶: به سنگی چون سگان از دور خرسندم ز ...1188شمارهٔ ۱۱۹۷: خضر در کوی او ره گم کند زان شکل ...1189شمارهٔ ۱۱۹۸: دل من دست بازی می کند هر لحظه با ...1190شمارهٔ ۱۱۹۹: زلفت که باد از هر طرف گه گه پریش ...1191شمارهٔ ۱۲۰۰: گه گه نظری باز مدار از من درویش 1192شمارهٔ ۱۲۰۱: نیاید گر چه هرگز از فرامش گشتگان ...1193شمارهٔ ۱۲۰۲: گرم روزی به دست افتد کمند زلف دل ...1194شمارهٔ ۱۲۰۳: هر کس نشسته شاد به کام و هوای خو ...1195شمارهٔ ۱۲۰۴: دیده را زان سبزه نو رسته نوروزی ...1196شمارهٔ ۱۲۰۵: غم دل زان خورم کانجاست آن بالای ...1197شمارهٔ ۱۲۰۶: آمد بهار و شد چمن و لاله زار خوش 1198شمارهٔ ۱۲۰۷: چون سبزه بر دمید ز گلزار یار خط 1199شمارهٔ ۱۲۰۸: تا شد ز مطلع غیب خورشید حسن طالع 1200شمارهٔ ۱۲۰۹: چو مهر می کند از مشرق پیاله طلوع 1201شمارهٔ ۱۲۱۰: گل ز بیم باد زیر پرده می دارد چر ...1202شمارهٔ ۱۲۱۱: شاه حسنی وز متاع نیکوان داری فرا ...1203شمارهٔ ۱۲۱۲: دی می گذشت و سوی او دلها روان از ...1204شمارهٔ ۱۲۱۳: دی مست می رفتی، بتا، رو کرده از ...1205شمارهٔ ۱۲۱۴: ای ز سودای تو در دل رونق بازار ع ...1206شمارهٔ ۱۲۱۵: رسید دوش ندایی ازین بلند رواق 1207شمارهٔ ۱۲۱۶: دو چشمت آفت دلهاست هر یک 1208شمارهٔ ۱۲۱۷: ای باد، لطفی کن برو در کوی جانان ...1209شمارهٔ ۱۲۱۸: بوستان جلوه در گرفت اینک 1210شمارهٔ ۱۲۱۹: ترک سفید روی و سیه چشم و لاله رن ...1211شمارهٔ ۱۲۲۰: دل رفت ز تن بیرون دلدار همان در ...1212شمارهٔ ۱۲۲۱: خهی در هر نظر چون خویش مقبول 1213شمارهٔ ۱۲۲۲: مرا بهرت خصومتهاست با دل 1214شمارهٔ ۱۲۲۳: نگارا، صحبت از اغیار بگسل 1215شمارهٔ ۱۲۲۴: زهی زلفت شکسته نرخ سنبل 1216شمارهٔ ۱۲۲۵: مسلمانان برفت از دست من دل 1217شمارهٔ ۱۲۲۶: خیز که جلوه می کند چهره دلگشای گ ...1218شمارهٔ ۱۲۲۷: ترک من رفتم ز کویت گر ز من گشتی ...1219شمارهٔ ۱۲۲۸: می رود یار و مرا آزار می ماند به ...1220شمارهٔ ۱۲۲۹: من مسکین چه کنم، پیش که گویم غم ...1221شمارهٔ ۱۲۳۰: رسته بودم مه من چندگه از زاری دل 1222شمارهٔ ۱۲۳۱: ای فرق تا به پای همه آرزوی دل 1223شمارهٔ ۱۲۳۲: من نخواهم برد جان از دست دل 1224شمارهٔ ۱۲۳۳: مده پندم که من در سینه سودایی دگ ...1225شمارهٔ ۱۲۳۴: همی خواهم ترا بینم، نظر سویی که ...1226شمارهٔ ۱۲۳۵: من این آه جگر سوز از دل پیمان شک ...1227شمارهٔ ۱۲۳۶: برون آ اندکی، جانا که بسیار آرزو ...1228شمارهٔ ۱۲۳۷: به یاد دیدن روی تو گلزار آرزو دا ...1229شمارهٔ ۱۲۳۸: من آن خاکم که در راه وفا رو بر ز ...1230شمارهٔ ۱۲۳۹: نترسم از بلا چون دیده بر رخساره ...1231شمارهٔ ۱۲۴۰: شبی، آسایشم نبود، عجب بیداریی دا ...1232شمارهٔ ۱۲۴۱: به چشم تر دمی کاندر دل بریانش می ...1233شمارهٔ ۱۲۴۲: من و شبها و یاد آن سرکویی که من ...1234شمارهٔ ۱۲۴۳: تویی در پیش من یا خود مه و پروین ...1235شمارهٔ ۱۲۴۴: چو خواهم با تو حال خود بگویم، جا ...1236شمارهٔ ۱۲۴۵: همیشه در فراقت با دل افگار می گر ...1237شمارهٔ ۱۲۴۶: خراش سینه خود با یکی خونخوار می ...1238شمارهٔ ۱۲۴۷: بگویم حال خویشت، لیک از آزار می ...1239شمارهٔ ۱۲۴۸: همه شب با دل خود نقش آن دلدار بر ...1240شمارهٔ ۱۲۴۹: تو سر مستی و من عاشق، بیا تا با ...1241شمارهٔ ۱۲۵۰: نیارم تاب دیدن، دیر دیرت بهر آن ...1242شمارهٔ ۱۲۵۱: چمن چون بوی تو آرد، به بویت در چ ...1243شمارهٔ ۱۲۵۲: سواره آمدی و صید خود کردی دل و ت ...1244شمارهٔ ۱۲۵۳: ندانم کیست اندر دل که در جان می ...1245شمارهٔ ۱۲۵۴: ز هجران روز من شب گشت و کی بودی ...1246شمارهٔ ۱۲۵۵: ز دستم شد عنان دل، چه داند کس که ...1247شمارهٔ ۱۲۵۶: بدو بودم شبی، افسانه آن شب بگویی ...1248شمارهٔ ۱۲۵۷: نگارا، عزم آن دارم که جان در پای ...1249شمارهٔ ۱۲۵۸: چو دادی مژده این نعمتم کت روی بن ...1250شمارهٔ ۱۲۵۹: سرو منی و از دل بستان خودت خوانم 1251شمارهٔ ۱۲۶۰: سودای سر زلفت کاندر دل و جان دار ...1252شمارهٔ ۱۲۶۱: ای گل، صفت حسنت بر وجه حسن گویم 1253شمارهٔ ۱۲۶۲: در دیده چه کار آید؟ این اشک چو ب ...1254شمارهٔ ۱۲۶۳: نبض دل شوریده رنجور گرفتیم 1255شمارهٔ ۱۲۶۴: ما ترک رضای دل خودکام گرفتیم 1256شمارهٔ ۱۲۶۵: آن نرگس پر ناز و جفا را ز که دان ...1257شمارهٔ ۱۲۶۶: ما از هوس روی بتان باز نیاییم 1258شمارهٔ ۱۲۶۷: جان زحمت خود برد و به جانان نرسی ...1259شمارهٔ ۱۲۶۸: عمری شد و ما عاشق و دیوانه بماند ...1260شمارهٔ ۱۲۶۹: صافی مده، ای دوست که ما درد کشان ...1261شمارهٔ ۱۲۷۰: ای از نظرم رفته، نظر سوی که دارم 1262شمارهٔ ۱۲۷۱: عاشق شدم و محرم این کار ندارم 1263شمارهٔ ۱۲۷۲: گمراه شدم، ره سوی جانان ز که پرس ...1264شمارهٔ ۱۲۷۳: یارب، غم آن سرو خرامان به که گوی ...1265شمارهٔ ۱۲۷۴: هر دم غم خود با دل افگار بگویم 1266شمارهٔ ۱۲۷۵: زین پای ادب نیست که در کوی تو آی ...1267شمارهٔ ۱۲۷۶: بیا ساقی که ما در می فتادیم 1268شمارهٔ ۱۲۷۷: به رخ خاک درت رفتیم و رفتیم 1269شمارهٔ ۱۲۷۸: همی دزدی ز من اندام چون سیم 1270شمارهٔ ۱۲۷۹: سفر کردند یاران جان ما هم 1271شمارهٔ ۱۲۸۰: ببستی چشم من ز افسون زبان هم 1272شمارهٔ ۱۲۸۱: بتی هر روز بر دل میر سازم 1273شمارهٔ ۱۲۸۲: خیالت بر دل خود شاه سازم 1274شمارهٔ ۱۲۸۳: ز هر موی تو دل در بند دارم 1275شمارهٔ ۱۲۸۴: مرا دل ده که من سنگی ندارم 1276شمارهٔ ۱۲۸۵: غمت با این و با آن گفتم، نگفتم 1277شمارهٔ ۱۲۸۶: شبی در کوی آن مه روی رفتم 1278شمارهٔ ۱۲۸۷: به دست باد، کان سو جان فرستم 1279شمارهٔ ۱۲۸۸: پری رویی که من حیران اویم 1280شمارهٔ ۱۲۸۹: دل بی عشق را من دل نگویم 1281شمارهٔ ۱۲۹۰: ز عشقت بیقرارم، با که گویم 1282شمارهٔ ۱۲۹۱: نهانی چند سوی یار بینم 1283شمارهٔ ۱۲۹۲: منت هر شب که گرد کوی گردم 1284شمارهٔ ۱۲۹۳: ز تو صد فتنه بر جان پیش دیدم 1285شمارهٔ ۱۲۹۴: لبالب کن قدح ساقی که مستم 1286شمارهٔ ۱۲۹۵: بیا، جانا، که جانت را بمیرم 1287شمارهٔ ۱۲۹۶: نمی داند مه نامهربانم 1288شمارهٔ ۱۲۹۷: امشب سوی دوست راه گیریم 1289شمارهٔ ۱۲۹۸: ما دلشدگان بیقراریم 1290شمارهٔ ۱۲۹۹: از دست غمت به ناله ماییم 1291شمارهٔ ۱۳۰۰: ما عاشق روی نیکوانیم 1292شمارهٔ ۱۳۰۱: آن مرغ که بود زیرکش نام 1293شمارهٔ ۱۳۰۲: نه دست رسی به یار دارم 1294شمارهٔ ۱۳۰۳: من کشته روی یار خویشم 1295شمارهٔ ۱۳۰۴: ای روی تو عمر جاودانم 1296شمارهٔ ۱۳۰۵: من عاشق آن رخ چو ماهم 1297شمارهٔ ۱۳۰۶: ای گریه، ترا چه شکر گویم 1298شمارهٔ ۱۳۰۷: زان غمزه خونخوار جان افگار خوش م ...1299شمارهٔ ۱۳۰۸: یارب، چه باشد گه گهی جانان در آغ ...1300شمارهٔ ۱۳۰۹: مستم که امشب گوییا میهای پنهان خ ...1301شمارهٔ ۱۳۱۰: امشب میان نوخطان سرمست و غلتان ب ...1302شمارهٔ ۱۳۱۱: اینک به کوی یار خود من بهر مردن ...1303شمارهٔ ۱۳۱۲: از غمزه ناوک زن شدی، آماج گاهت د ...1304شمارهٔ ۱۳۱۳: بسیار خواهم از نظر تا روی او یکس ...1305شمارهٔ ۱۳۱۴: هر دم بنتوانم که آن رخسار زیبا ب ...1306شمارهٔ ۱۳۱۵: جانم برون آمد ز غم، آخر به جانان ...1307شمارهٔ ۱۳۱۶: خواهم دل خون گشته را از دست تو د ...1308شمارهٔ ۱۳۱۷: یک شب اگر من دور از آن گیسوی در ...1309شمارهٔ ۱۳۱۸: باز آمد آن وقتی که من از گریه در ...1310شمارهٔ ۱۳۱۹: دیدم بلای ناگهان عاشق شدم، دیوان ...1311شمارهٔ ۱۳۲۰: هر سحری به کوی تو شعله وای خود ک ...1312شمارهٔ ۱۳۲۱: بر در تو ز دشمنان گر چه که صد جف ...1313شمارهٔ ۱۳۲۲: آن نه منم که از جفا دست ز یار در ...1314شمارهٔ ۱۳۲۳: ملکت عشق ملک شد از کرم الهیم 1315شمارهٔ ۱۳۲۴: گر گلی ندهی ز باغ خود به خاری هم ...1316شمارهٔ ۱۳۲۵: ای خوش آن روزی که ما با یار خود ...1317شمارهٔ ۱۳۲۶: ما گرفتار غم و از خویشتن وامانده ...1318شمارهٔ ۱۳۲۷: باده در ره، ساقیا، تا جای در جان ...1319شمارهٔ ۱۳۲۸: ای سفر کرده ز چشم و در دل و جانی ...1320شمارهٔ ۱۳۲۹: گر گذر افتد ترا در کوی جانان، ای ...1321شمارهٔ ۱۳۳۰: هر شبی چون یاد آن رخسار گلناری ک ...1322شمارهٔ ۱۳۳۱: بخت گویم نیست تا پیش تو سربازی ک ...1323شمارهٔ ۱۳۳۲: بخت اگر یاری دهد چون جان در آغوش ...1324شمارهٔ ۱۳۳۳: منزل عشقت که من پوشیده در جان می ...1325شمارهٔ ۱۳۳۴: سایه وارم هر شب از سودای زلفت، چ ...1326شمارهٔ ۱۳۳۵: عزم آن دارم که از دل نقد جان بیر ...1327شمارهٔ ۱۳۳۶: یک سخن گر زان لب شکرفشان بیرون ک ...1328شمارهٔ ۱۳۳۷: نی مجال آن که او را از دل خود بر ...1329شمارهٔ ۱۳۳۸: ای خوش آن شبها که من در دیده خوا ...1330شمارهٔ ۱۳۳۹: خرم آن روزی که من با دوست کاری د ...1331شمارهٔ ۱۳۴۰: یاد باد آن کز لبش هر لحظه جامی د ...1332شمارهٔ ۱۳۴۱: دوش من روی چو ماه آشنایی دیده ام 1333شمارهٔ ۱۳۴۲: من که دور از دوستان وز یار دور ا ...1334شمارهٔ ۱۳۴۳: این منم، یارب که با دلدار هم زان ...1335شمارهٔ ۱۳۴۴: باز وقت آمد که من سر در پریشانی ...1336شمارهٔ ۱۳۴۵: نکنم ز عشق تو به که سر گناه دارم 1337شمارهٔ ۱۳۴۶: شب من سیه شد از غم، مه من کجات ج ...1338شمارهٔ ۱۳۴۷: ز تو نعمت است و راحت لب شکرین و ...1339شمارهٔ ۱۳۴۸: نفسی برون ندادم که حدیث دل نگفتم 1340شمارهٔ ۱۳۴۹: وقت آنست که ما رو به خرابان نهیم 1341شمارهٔ ۱۳۵۰: عهدها را گه آن شد که ز سر تازه ک ...1342شمارهٔ ۱۳۵۱: ما به کوی تو سگانیم و به راه تو ...1343شمارهٔ ۱۳۵۲: فرخ آن روز که دیده بر رخت باز کن ...1344شمارهٔ ۱۳۵۳: ای خوش آن دم که سخنهای تو در گوش ...1345شمارهٔ ۱۳۵۴: پیش روی تو حدیث مه و جوزا نکنم 1346شمارهٔ ۱۳۵۵: من اگر بر در تو هر شبی افغان نکن ...1347شمارهٔ ۱۳۵۶: بی تو جان رفت و به تن باز نیاید، ...1348شمارهٔ ۱۳۵۷: التفاتی به من آن ماه ندارد، چه ک ...1349شمارهٔ ۱۳۵۸: هر شب از دست غمت دیده و دل خون ش ...1350شمارهٔ ۱۳۵۹: سوی من بین که ز هجرت به گداز آمد ...1351شمارهٔ ۱۳۶۰: بی تو امید ندارم که زمانی بزیم 1352شمارهٔ ۱۳۶۱: بخت برگشت ز من تا تو برفتی ز برم 1353شمارهٔ ۱۳۶۲: من و گنج غم و در سینه همان سیم ت ...1354شمارهٔ ۱۳۶۳: خرم آن روز که من آن رخ زیبا بینم 1355شمارهٔ ۱۳۶۴: یارب، آن روز بیابم که جمالت بینم 1356شمارهٔ ۱۳۶۵: حال خود باز بر آیین دگر می بینم 1357شمارهٔ ۱۳۶۶: می گذشتی و به سویت نگران می دیدم 1358شمارهٔ ۱۳۶۷: مدتی شد که نظر بر رخ یاری دارم 1359شمارهٔ ۱۳۶۸: گر چه از عقل و دیده و جان برخیزم 1360شمارهٔ ۱۳۶۹: کس بدین روز مبادا که من بد روزم 1361شمارهٔ ۱۳۷۰: دل آواره به جایی ست که من می دان ...1362شمارهٔ ۱۳۷۱: دل صد پاره که صد جا گرهش بر بستم 1363شمارهٔ ۱۳۷۲: سبزه ها نو می دمد بیرون رویم 1364شمارهٔ ۱۳۷۳: ای به چشم تو خمار و خواب هم 1365شمارهٔ ۱۳۷۴: ای رخت چون ماه و از مه بیش هم 1366شمارهٔ ۱۳۷۵: در فراقت زندگانی چون کنم 1367شمارهٔ ۱۳۷۶: باز با درد جدایی چون کنم 1368شمارهٔ ۱۳۷۷: بر جمالت مبتلایم، چون کنم 1369شمارهٔ ۱۳۷۸: میزنی تو غمزه، من جان می کنم 1370شمارهٔ ۱۳۷۹: راز دل پوشیده با جانان برم 1371شمارهٔ ۱۳۸۰: دوش رخ بر آستانش سوده ام 1372شمارهٔ ۱۳۸۱: هر شبی با گریه های خود خوشم 1373شمارهٔ ۱۳۸۲: توبه دیرینه را می بشکنم 1374شمارهٔ ۱۳۸۳: دلبرا، در جان نشین، فی العین هم 1375شمارهٔ ۱۳۸۴: از دو زلف تو شکن وام کنم 1376شمارهٔ ۱۳۸۵: خم آن طره دلبند کشم 1377شمارهٔ ۱۳۸۶: گر سخن زان قد رعنا گویم 1378شمارهٔ ۱۳۸۷: روی تو ماه سما می گوییم 1379شمارهٔ ۱۳۸۸: من عاشقم، نه رعنا، کز دوست کام خ ...1380شمارهٔ ۱۳۸۹: ابر بهار باران، وین چشم خونفشان ...1381شمارهٔ ۱۳۹۰: از دل پیام دارم، بر دوست چون رسا ...1382شمارهٔ ۱۳۹۱: جانا، بر آستانت روزی که جا بگیرم 1383شمارهٔ ۱۳۹۲: از دست دل بر آنم کز جان خود بشور ...1384شمارهٔ ۱۳۹۳: چون نآرم آنکه فارغ زان آشنا گریز ...1385شمارهٔ ۱۳۹۴: کاری چو برنیاید از آه صبح خیزم 1386شمارهٔ ۱۳۹۵: رفتیم ما و دل به یکی سو گذاشتیم 1387شمارهٔ ۱۳۹۶: هر دم گذر به کوی و سرایی که ما ک ...1388شمارهٔ ۱۳۹۷: هر شب به کوی وصل تو دزدیده ره کن ...1389شمارهٔ ۱۳۹۸: ما عافیت نثار ره درد کرده ایم 1390شمارهٔ ۱۳۹۹: رحمی که بر در تو غریب اوفتاده ام 1391شمارهٔ ۱۴۰۰: تا دامن از بساط جهان در کشیده ای ...1392شمارهٔ ۱۴۰۱: خیز، ای به دل نشسته که بیدل نشست ...1393شمارهٔ ۱۴۰۲: بخرام تا به زیر قدم پی سپر شویم 1394شمارهٔ ۱۴۰۳: می خواستم که روزه گشایم نماز شام 1395شمارهٔ ۱۴۰۴: از طره تو جز ره سودا نیافتم 1396شمارهٔ ۱۴۰۵: عمرم گذشت و روی تو دیدن نیافتم 1397شمارهٔ ۱۴۰۶: هرگز ز دور چرخ وفایی نیافتم 1398شمارهٔ ۱۴۰۷: شب تا به روز خون جگر نوش کرده ام 1399شمارهٔ ۱۴۰۸: اول به سینه بهر غمت جای کرده ام 1400شمارهٔ ۱۴۰۹: هر شب فتاده بر در تو خاک در خورم 1401شمارهٔ ۱۴۱۰: تلخاب حسرت است هر آبی که من خورم 1402شمارهٔ ۱۴۱۱: امشب من آن نیم که فغان را فرو بر ...1403شمارهٔ ۱۴۱۲: هر شب به دل تصور نازش فرو برم 1404شمارهٔ ۱۴۱۳: فریاد از این جفا که من از یار می ...1405شمارهٔ ۱۴۱۴: چون ناله بهر دیدنت از ناز برکشم 1406شمارهٔ ۱۴۱۵: نی پای آن که از سر کویت سفر کنم 1407شمارهٔ ۱۴۱۶: هر روز دیده بر ره یاد صبا نهم 1408شمارهٔ ۱۴۱۷: با تو چه روز بود که من آشنا شدم 1409شمارهٔ ۱۴۱۸: ای دیده، پای شو که بر یار می روم 1410شمارهٔ ۱۴۱۹: دل داده ام به دلبر و جانی خریده ...1411شمارهٔ ۱۴۲۰: گر خود سخن ز زهره و از ماه بشنوم 1412شمارهٔ ۱۴۲۱: رو زردی از من است ز چشم سیه گرم 1413شمارهٔ ۱۴۲۲: اگر نه روی تو ببینم، به ماهتاب ن ...1414شمارهٔ ۱۴۲۳: کرشمه کردنت ار چه بلاست، باز ندا ...1415شمارهٔ ۱۴۲۴: برفت عمر و به سوی خدای روی نکردم 1416شمارهٔ ۱۴۲۵: خراب کرد به یک بار خواب نرگس مست ...1417شمارهٔ ۱۴۲۶: گذشت عمر و دمی در رخ تو سیر ندید ...1418شمارهٔ ۱۴۲۷: اگر ز من بروی، تاب دوری تو ندارم 1419شمارهٔ ۱۴۲۸: کجایی، ای به فدای تو گشته جان و ...1420شمارهٔ ۱۴۲۹: دلم ز دست تو خون شد، ندانم این ب ...1421شمارهٔ ۱۴۳۰: بیار، ساقی، دریای بیکرانه به سوی ...1422شمارهٔ ۱۴۳۱: نهفته خورد می آن شوخ و منکر است ...1423شمارهٔ ۱۴۳۲: غمم بکشت که از یار مانده ام، چه ...1424شمارهٔ ۱۴۳۳: برونم از دل پر خون نمی شوی، چه ک ...1425شمارهٔ ۱۴۳۴: گذشت یار و نسازم به خوی او، چه ک ...1426شمارهٔ ۱۴۳۵: برابر لب او انگبین چگونه کنم 1427شمارهٔ ۱۴۳۶: گر آشکار حدیث نهان خویش کنم 1428شمارهٔ ۱۴۳۷: نه بخت آن که به سوی تو جان خویش ...1429شمارهٔ ۱۴۳۸: نه یار وعده بوس و کنار می کندم 1430شمارهٔ ۱۴۳۹: من آن نیم که به عمر از وفای خود ...1431شمارهٔ ۱۴۴۰: ببین که باز به دست تو اوفتاد دلم 1432شمارهٔ ۱۴۴۱: شکست پشت من از بار غم، چه چاره ک ...1433شمارهٔ ۱۴۴۲: گذشت باز بدین سوی ترک کج کلهم 1434شمارهٔ ۱۴۴۳: زبان نماند، ز لعلت سخن کجا یابم 1435شمارهٔ ۱۴۴۴: کجات جویم و گر جویمت، کجا یابم 1436شمارهٔ ۱۴۴۵: کدام سوی روم کز فراق امان یابم 1437شمارهٔ ۱۴۴۶: به جان رسیدم و از دل خبر نمی یاب ...1438شمارهٔ ۱۴۴۷: من آنچه دوش بدین جان مبتلا گفتم 1439شمارهٔ ۱۴۴۸: نبودی آن که منت دلنواز می گفتم 1440شمارهٔ ۱۴۴۹: بیا که بهر تو جان در بلا گرو کرد ...1441شمارهٔ ۱۴۵۰: توانم از همه خوبان نظر بگردانم 1442شمارهٔ ۱۴۵۱: خراب گشتم و با خویش بس نمی آیم 1443شمارهٔ ۱۴۵۲: منم که بی به تو صد گونه داغ می س ...1444شمارهٔ ۱۴۵۳: همه شب از تو به دیوار خانه غم گو ...1445شمارهٔ ۱۴۵۴: رخی که بر کف پای تو سیم تن مالم 1446شمارهٔ ۱۴۵۵: اگر چه از تو دل خسته و غمین دارم 1447شمارهٔ ۱۴۵۶: نه یک دل، ار چه هزار است، آن او ...1448شمارهٔ ۱۴۵۷: نیامده ست به چشم آدمی بدین سانم 1449شمارهٔ ۱۴۵۸: چنین که غمزه خوبان نشست در کینم 1450شمارهٔ ۱۴۵۹: چو من ز دوست به داغ درونه خرسندم 1451شمارهٔ ۱۴۶۰: به دیده ای که ترا دیده ام نمی یا ...1452شمارهٔ ۱۴۶۱: به دیدنت که من خو گرفته می آیم 1453شمارهٔ ۱۴۶۲: ما که در راه غم قدم زده ایم 1454شمارهٔ ۱۴۶۳: ما در این شهر پای بند توایم 1455شمارهٔ ۱۴۶۴: غم کشی چند یار خویش کنم 1456شمارهٔ ۱۴۶۵: خیز تا باده در پیاله کنیم 1457شمارهٔ ۱۴۶۶: هر شب از شوق جامه پاره کنم 1458شمارهٔ ۱۴۶۷: چون شکر زان دو لعل تر بکنم 1459شمارهٔ ۱۴۶۸: جان من از غمت چنان شده ام 1460شمارهٔ ۱۴۶۹: گر در وصل را گشاد دهیم 1461شمارهٔ ۱۴۷۰: تیغ برکش که تا ز سر برهیم 1462شمارهٔ ۱۴۷۱: گل دل تازه گردد از دم خم 1463شمارهٔ ۱۴۷۲: این تویی تا به خواب می بینم 1464شمارهٔ ۱۴۷۳: رویت، ای نازنین، که می بینم 1465شمارهٔ ۱۴۷۴: دوش می رفت و آه می کردم 1466شمارهٔ ۱۴۷۵: دل به زلفت سپردم و رفتم 1467شمارهٔ ۱۴۷۶: دل ز مهر تو در که پیوندم 1468شمارهٔ ۱۴۷۷: من اگر دوستت همی دارم 1469شمارهٔ ۱۴۷۸: ای وجود تو دیده جانم 1470شمارهٔ ۱۴۷۹: سحرگه که بیدار گردیده بودم 1471شمارهٔ ۱۴۸۰: من از دست دل دوش دیوانه بودم 1472شمارهٔ ۱۴۸۱: من آن ترک طناز را می شناسم 1473شمارهٔ ۱۴۸۲: ز عشقت من خسته جان می خراشم 1474شمارهٔ ۱۴۸۳: گذشت آن که من صبر و دین داشتم 1475شمارهٔ ۱۴۸۴: چو نام تو در نامه ای دیده ام 1476شمارهٔ ۱۴۸۵: بیا تا بی گل و صهبا نباشیم 1477شمارهٔ ۱۴۸۶: بحل کن آن همه خونها که در غمت خو ...1478شمارهٔ ۱۴۸۷: دوستان در ره دل سنگ گران است تنم 1479شمارهٔ ۱۴۸۸: گر رسم روزی به تو نوآشنایی ها کن ...1480شمارهٔ ۱۴۸۹: چون ز تو می نتوانم که شکیبا باشم 1481شمارهٔ ۱۴۹۰: ز عشقت خواستم از جان و یک دم با ...1482شمارهٔ ۱۴۹۱: عاشق شدم، با یار بدعهد وغا کردم 1483شمارهٔ ۱۴۹۲: زین پس سر آن نیست که من زهد فروش ...1484شمارهٔ ۱۴۹۳: گر من به کمند تو گرفتار نباشم 1485شمارهٔ ۱۴۹۴: چون دولت آن نیست که پهلوی تو باش ...1486شمارهٔ ۱۴۹۵: عشقت نصیب من همه غم داد، درد هم 1487شمارهٔ ۱۴۹۶: ماهی رود و من همه شب خواب ندانم 1488شمارهٔ ۱۴۹۷: دریاب که من طاقت هجر تو ندارم 1489شمارهٔ ۱۴۹۸: ابر می بارد و من بار سفر می بندم 1490شمارهٔ ۱۴۹۹: مرا بین کاندرین حالت سر و سامان ...1491شمارهٔ ۱۵۰۰: باز این دل من رو به که آورد، ندا ...1492شمارهٔ ۱۵۰۱: وقتی ازین پیش تر خوشدلیی داشتیم 1493شمارهٔ ۱۵۰۲: بس به مویت اسیر شد جانم 1494شمارهٔ ۱۵۰۳: از پس عمر شبی هم نفس یار شدم 1495شمارهٔ ۱۵۰۴: از آن لب می وزد بویی و بوی خون ن ...1496شمارهٔ ۱۵۰۵: غبار مشک می خیزد، ندانم تا چه با ...1497شمارهٔ ۱۵۰۶: همی رفتی و می گفتند اندر حسن فرد ...1498شمارهٔ ۱۵۰۷: شب ست این وه چه بی پایان و یا خو ...1499شمارهٔ ۱۵۰۸: درآ، ای شاخ گل، خندان و مجلس را ...1500شمارهٔ ۱۵۰۹: بهار آمد، ولی سرو گلستان چون توا ...1501شمارهٔ ۱۵۱۰: زهی رسم بناگوشت گل اندر سبزه پرو ...1502شمارهٔ ۱۵۱۱: مرا قامت چو چوگان است و سر چون گ ...1503شمارهٔ ۱۵۱۲: شبی با ما خیال خویشتن را میهمان ...1504شمارهٔ ۱۵۱۳: وصیت می کنم، گر بشنود ابرو کمان ...1505شمارهٔ ۱۵۱۴: ندارم روزی از رویت به جز حیرت گه ...1506شمارهٔ ۱۵۱۵: مخند از درد من، جانا، نه بر بازی ...1507شمارهٔ ۱۵۱۶: با چون تو مهی یک شب گر خواب توان ...1508شمارهٔ ۱۵۱۷: گیسوی ترا نسبت با شب نتوان کردن 1509شمارهٔ ۱۵۱۸: یوسف چو رخت ماهی در خواب ندیده س ...1510شمارهٔ ۱۵۱۹: مبارک باد، ماه روزه داران 1511شمارهٔ ۱۵۲۰: خمار و خواب و چشم کافرش بین 1512شمارهٔ ۱۵۲۱: برآمد ماه عید از اوج گردون 1513شمارهٔ ۱۵۲۲: شبی بخرام و مه را کار بشکن 1514شمارهٔ ۱۵۲۳: خوش آمد با توام دیدار کردن 1515شمارهٔ ۱۵۲۴: بر آن رویی که نتوان می گرفتن 1516شمارهٔ ۱۵۲۵: نه بی یادت برآید یک دم از من 1517شمارهٔ ۱۵۲۶: روزی که به عالم است شب دان 1518شمارهٔ ۱۵۲۷: از همچو تویی برید نتوان 1519شمارهٔ ۱۵۲۸: ای میر همه شکر فروشان 1520شمارهٔ ۱۵۲۹: زین خوش پسران و شکل ایشان 1521شمارهٔ ۱۵۳۰: ای آرزوی امیدواران 1522شمارهٔ ۱۵۳۱: سر مست رود چو در گلستان 1523شمارهٔ ۱۵۳۲: تا از بر تو جدا شدم من 1524شمارهٔ ۱۵۳۳: جانا، گذری به بوستان کن 1525شمارهٔ ۱۵۳۴: یک دم فراموشم نه ای، گر چه نیاری ...1526شمارهٔ ۱۵۳۵: سودای خوبان کم نشد، زین جان غم ف ...1527شمارهٔ ۱۵۳۶: ماهی گذشت و شب نخفت این دیده بید ...1528شمارهٔ ۱۵۳۷: ماه هلال ابروی من عقل مرا شیدا م ...1529شمارهٔ ۱۵۳۸: مانا که بگشاید دلم، بندی ز گیسو ...1530شمارهٔ ۱۵۳۹: هر مجلسی و ساقیی، من در خمار خوی ...1531شمارهٔ ۱۵۴۰: خونی ز چشمم می رود، در انتظار کی ...1532شمارهٔ ۱۵۴۱: آمد بهار، ای یار من، بشکفت گلها ...1533شمارهٔ ۱۵۴۲: بالای تست این پیش من یا سرو بستا ...1534شمارهٔ ۱۵۴۳: ز اندازه بگذشت آرزو، طاقت ندارم ...1535شمارهٔ ۱۵۴۴: خواهی دلا، فردوس جان، رخسار جانا ...1536شمارهٔ ۱۵۴۵: خواب ز چشم من بشد، چشم تو بست خو ...1537شمارهٔ ۱۵۴۶: آفت زهد و توبه شد ترک شرابخوار م ...1538شمارهٔ ۱۵۴۷: گر چه ز خوی نازکت سوخته گشت جان ...1539شمارهٔ ۱۵۴۸: تنگ نبات چون بود، لب بگشا که هم ...1540شمارهٔ ۱۵۴۹: رفتی و شد بی تو جانم زار، باز آی ...1541شمارهٔ ۱۵۵۰: آخر، ای خود بین من، روزی به غمخو ...1542شمارهٔ ۱۵۵۱: آن کلاه کج بر آن سرو بلند او ببی ...1543شمارهٔ ۱۵۵۲: صبح دولت می دمد یا خود رخ جانانس ...1544شمارهٔ ۱۵۵۳: ای به کویت هر سحرگه جای تنها مان ...1545شمارهٔ ۱۵۵۴: باش تا مشکت ز برگ یاسمین آید برو ...1546شمارهٔ ۱۵۵۵: دوش سرمست آن نگار نازنین آمد برو ...1547شمارهٔ ۱۵۵۶: نام گل بردن به پیشت بر زبان آید ...1548شمارهٔ ۱۵۵۷: عافیت را در همه عالم نمی یابم نش ...1549شمارهٔ ۱۵۵۸: آن که فصل گل همی گویند، اینک آمد ...1550شمارهٔ ۱۵۵۹: جان من از بیدلان، آخر گهی یادی ب ...1551شمارهٔ ۱۵۶۰: چشم را در ملک خوبی شحنه بیداد کن 1552شمارهٔ ۱۵۶۱: عاشقان را گه گهی از رخ نوایی تاز ...1553شمارهٔ ۱۵۶۲: ترک من بر عزم رفتن تیر در ترکش م ...1554شمارهٔ ۱۵۶۳: ناز در چشم و کرشمه در سر ابرو مک ...1555شمارهٔ ۱۵۶۴: بی وفا یارا، چنین هم بی وفاداری ...1556شمارهٔ ۱۵۶۵: تا کی، ای مه روی، کین انگیختن 1557شمارهٔ ۱۵۶۶: خویش را در کوی بی خویشی فگن 1558شمارهٔ ۱۵۶۷: عمر برفت و نرفت عشق ز سودای من 1559شمارهٔ ۱۵۶۸: ای دل، از آنها که رفت، گر بتوانی ...1560شمارهٔ ۱۵۶۹: از شب گیسوی تست روشنی روز من 1561شمارهٔ ۱۵۷۰: ای دل، به چشم عبرت نظاره جهان کن 1562شمارهٔ ۱۵۷۱: یک ره ز در برون آ، قصد هزار جان ...1563شمارهٔ ۱۵۷۲: تا چند کوشی آخر در خون بیگناهان 1564شمارهٔ ۱۵۷۳: ای دور مانده از نظر دورماندگان 1565شمارهٔ ۱۵۷۴: ای تیغ بر کشیده چو مردم کشندگان 1566شمارهٔ ۱۵۷۵: ای بی خبر، ز دیده بی خواب عاشقان 1567شمارهٔ ۱۵۷۶: ای باد، بوی یار بدین مبتلا رسان 1568شمارهٔ ۱۵۷۷: برداشتن نظر ز نگاری نمی توان 1569شمارهٔ ۱۵۷۸: بنشست عشق یار به جانم چنان درون 1570شمارهٔ ۱۵۷۹: دل می بری و در خم مو می کنی، مکن 1571شمارهٔ ۱۵۸۰: ای دیده، بیش در رخ جانان نظر مکن 1572شمارهٔ ۱۵۸۱: عزم برون چو مست خماری شوی، مکن 1573شمارهٔ ۱۵۸۲: ای دل، ز وعده کج آن شوخ یاد کن 1574شمارهٔ ۱۵۸۳: ای دل، علم به ملک قناعت بلند کن 1575شمارهٔ ۱۵۸۴: جانا، شبی به کوی غریبان مقام کن 1576شمارهٔ ۱۵۸۵: امروز باز شکل دگرگشت یار من 1577شمارهٔ ۱۵۸۶: باز آمد آن که سوخته اوست جان من 1578شمارهٔ ۱۵۸۷: ای بوده در قفای تو دایم دعای من 1579شمارهٔ ۱۵۸۸: کم زان که جان به کوی تو دانیم سو ...1580شمارهٔ ۱۵۸۹: خوش است میکده، ساقی، به روی همنف ...1581شمارهٔ ۱۵۹۰: رو، ای صبا و سلامم به دلنواز رسا ...1582شمارهٔ ۱۵۹۱: نظر چگونه توان در همه جهان کردن 1583شمارهٔ ۱۵۹۲: صواب نیست به تو فکر حور عین کردن 1584شمارهٔ ۱۵۹۳: میسر ار شود از چون تو نخل برخورد ...1585شمارهٔ ۱۵۹۴: چنین که بی تو زمان نمی توان بودن 1586شمارهٔ ۱۵۹۵: اگر بخواهمش آن روی دلستان دیدن 1587شمارهٔ ۱۵۹۶: ز زلف تو کمر فتنه بر میان بستن 1588شمارهٔ ۱۵۹۷: دلم که سوخت ز عشقش چراغ جان من ا ...1589شمارهٔ ۱۵۹۸: بیار ساقی و جام شراب در گردان 1590شمارهٔ ۱۵۹۹: دریغ صحبت دیرینه وفاداران 1591شمارهٔ ۱۶۰۰: آخر نگاهی بر حال ما کن 1592شمارهٔ ۱۶۰۱: سبزه همان و گل و صحرا همان 1593شمارهٔ ۱۶۰۲: روی ترش کرده به یاران مبین 1594شمارهٔ ۱۶۰۳: ای سمن نامه وفا بستان 1595شمارهٔ ۱۶۰۴: عالم از جام لب خراب مکن 1596شمارهٔ ۱۶۰۵: گواه جبین است بر درد من 1597شمارهٔ ۱۶۰۶: دل شکیبا نمی توان کردن 1598شمارهٔ ۱۶۰۷: من خسته را ز آن خود کن، ببین 1599شمارهٔ ۱۶۰۸: چه کنم کز دل من آن صنم آید بیرون 1600شمارهٔ ۱۶۰۹: ای شکل و بالایت بلا، از بهر جان ...1601شمارهٔ ۱۶۱۰: چه بلاست از دو چشمت نظر نیاز کرد ...1602شمارهٔ ۱۶۱۱: گر ز شوخی نیستت پروای من 1603شمارهٔ ۱۶۱۲: یار بی فرمان و دل هم همچنان 1604شمارهٔ ۱۶۱۳: همی ریزی به بازی خون یاران 1605شمارهٔ ۱۶۱۴: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1606شمارهٔ ۱۶۱۵: دل گمگشته به بازار خریدن نتوان 1607شمارهٔ ۱۶۱۶: در ره عشق از بلا آزاد نتوان زیست ...1608شمارهٔ ۱۶۱۷: آرایش مجلس تویی، مجلس بیارا هر ز ...1609شمارهٔ ۱۶۱۸: یک دگر خلق به سودای دل و جان گفت ...1610شمارهٔ ۱۶۱۹: جانا همان و دل همان درد من شیدا ...1611شمارهٔ ۱۶۲۰: صبح دمید و روز شد، شمع به گوشه ن ...1612شمارهٔ ۱۶۲۱: ای مشک وام داده زلفت به آهوی چین 1613شمارهٔ ۱۶۲۲: خه از کجاها می رسی آلوده می همچن ...1614شمارهٔ ۱۶۲۳: از خانه دشمن خاست دل، فریاد کردن ...1615شمارهٔ ۱۶۲۴: آستان یار و آن گه خون من 1616شمارهٔ ۱۶۲۵: عیش من تلخ است ازان شکر لب شیرین ...1617شمارهٔ ۱۶۲۶: صد ره گذری هر دم بر جان خراب من 1618شمارهٔ ۱۶۲۷: سواره اینک آن سرو روانم می رود ب ...1619شمارهٔ ۱۶۲۸: چشم است، یارب، آنچنان یا خود بلا ...1620شمارهٔ ۱۶۲۹: آه ازین تنگ قبایان شده تنگم داما ...1621شمارهٔ ۱۶۳۰: ای جهانی کشته، جان چند کس خواهی ...1622شمارهٔ ۱۶۳۱: بنشین نفسی کز همه لطف تو بس است ...1623شمارهٔ ۱۶۳۲: ای آشنا، درین چه بی بن نظاره کن 1624شمارهٔ ۱۶۳۳: چون همی دانی که تن چون جان نهان ...1625شمارهٔ ۱۶۳۴: ای غمت خوش تر ز شادی کسان 1626شمارهٔ ۱۶۳۵: یک شب، ای ماه جهان افروز من 1627شمارهٔ ۱۶۳۶: از آن خویش کنم من که جان دهم بست ...1628شمارهٔ ۱۶۳۷: گر هوس بردم به رویت چشم خود بر د ...1629شمارهٔ ۱۶۳۸: چون بستدی دل من، پرسشم کن به ازی ...1630شمارهٔ ۱۶۳۹: آخر بگو، ای نازنین، ناز تو تا کی ...1631شمارهٔ ۱۶۴۰: در سرم باز هوایی ست که گفتن نتوا ...1632شمارهٔ ۱۶۴۱: امروز به نظاره آن سرو خرامان 1633شمارهٔ ۱۶۴۲: ز سر کرشمه یک ره نظری به روی من ...1634شمارهٔ ۱۶۴۳: منم و خیال بازی شب و روز با جوان ...1635شمارهٔ ۱۶۴۴: دلم را کرد صد پاره به سینه خار خ ...1636شمارهٔ ۱۶۴۵: دلم آشفته شد، جانا، به بالای بلا ...1637شمارهٔ ۱۶۴۶: مه شبگرد من امشب چو مه می گشت و ...1638شمارهٔ ۱۶۴۷: دو رخ بنمای و بازار کواکب بشکن ا ...1639شمارهٔ ۱۶۴۸: بدینسان کز غمت بر خاک دارم هر زم ...1640شمارهٔ ۱۶۴۹: بیچاره دلم خون شد در پیش خیال تو 1641شمارهٔ ۱۶۵۰: ای جان من آویزان از بند قبای تو 1642شمارهٔ ۱۶۵۱: آن کیست که می آید صد لشکر دل با ...1643شمارهٔ ۱۶۵۲: از دوری خود، جانا، حال دل من بشن ...1644شمارهٔ ۱۶۵۳: ای رهزن عشاق، چه عیار کسی تو 1645شمارهٔ ۱۶۵۴: خلقی همه در شهر و مرا جا به دگر ...1646شمارهٔ ۱۶۵۵: ای سبزه دمانید به گرد قمر از مو 1647شمارهٔ ۱۶۵۶: من اینجا و دل گمره در آن کو 1648شمارهٔ ۱۶۵۷: زینسان که ناوک می زند چشم شکاران ...1649شمارهٔ ۱۶۵۸: آن شکل جولانش نگر، وان خلق در دن ...1650شمارهٔ ۱۶۵۹: ترکی ست بدخو آنکه من دارم سر و س ...1651شمارهٔ ۱۶۶۰: خیزد چو از خواب آن پسر تا کس نشو ...1652شمارهٔ ۱۶۶۱: ای زندگانی بخش من لعل شکر گفتار ...1653شمارهٔ ۱۶۶۲: گر چه که هست خون دل باده خوشگوار ...1654شمارهٔ ۱۶۶۳: تا به زمانه شد خبر از مه با کمال ...1655شمارهٔ ۱۶۶۴: باز به خون خلق شد چشم جفانمای تو 1656شمارهٔ ۱۶۶۵: نیست گشاده چشم من جز به خیال روی ...1657شمارهٔ ۱۶۶۶: روی یار از سبزه تر بوستانی یافت ...1658شمارهٔ ۱۶۶۷: مست می گردی ز خانه، بیش نافرمان ...1659شمارهٔ ۱۶۶۸: مردم چشم مرا برد آب و گر آیی درو 1660شمارهٔ ۱۶۶۹: از من، ای ساده پسر، دور مشو 1661شمارهٔ ۱۶۷۰: پر زخم است و شکست زلف گرانبار تو 1662شمارهٔ ۱۶۷۱: پرده صبرم درید غمزه دلدوز تو 1663شمارهٔ ۱۶۷۲: گر نه کمند بلاست بر دل عشاق تو 1664شمارهٔ ۱۶۷۳: نوبت خوبی زدند در شب گیسوی تو 1665شمارهٔ ۱۶۷۴: عاشق و دیوانه ام، سلسله یار کو 1666شمارهٔ ۱۶۷۵: خون گریم ار چه از ستم بیکران تو 1667شمارهٔ ۱۶۷۶: هر جا که لب به خنده گشاید دهان ت ...1668شمارهٔ ۱۶۷۷: کس چون جهد ز گیسوی همچون کمند تو 1669شمارهٔ ۱۶۷۸: گر باده می خورم به سر من خمار تو 1670شمارهٔ ۱۶۷۹: هر شب منم فتاده به گرد سرای تو 1671شمارهٔ ۱۶۸۰: بوی وفا ز طره عنبرفشان تو 1672شمارهٔ ۱۶۸۱: مست آمد آن نگار که ما مست روی او 1673شمارهٔ ۱۶۸۲: عشق نوست و یار نوست و بهار نو 1674شمارهٔ ۱۶۸۳: سوی شکار، ای پسر نازنین، مرو 1675شمارهٔ ۱۶۸۴: ای خرد مست لعل چون می تو 1676شمارهٔ ۱۶۸۵: ای به بالا بلند و زیبا تو 1677شمارهٔ ۱۶۸۶: یا دلم را به راز محرم شو 1678شمارهٔ ۱۶۸۷: لاله دمد از خون شهیدان غم او 1679شمارهٔ ۱۶۸۸: تا شدم چشم آشنا با روی تو 1680شمارهٔ ۱۶۸۹: آیین تو دل بردن است، ای چشم خلقی ...1681شمارهٔ ۱۶۹۰: دل و جان مرا زاندازه و بگذشت آرز ...1682شمارهٔ ۱۶۹۱: ز دلها لشکری دارد سخن با تاجدارا ...1683شمارهٔ ۱۶۹۲: ای گلستان ترا بالای سرو 1684شمارهٔ ۱۶۹۳: همی گویم که وقتی، ز آن مشتاقان م ...1685شمارهٔ ۱۶۹۴: بیا، ای باغ جان، تا بنگرم سرو رو ...1686شمارهٔ ۱۶۹۵: امشب، ای باد، یکی جانب آن بستان ...1687شمارهٔ ۱۶۹۶: عارض همچون نگارستان تو 1688شمارهٔ ۱۶۹۷: کارم از دست برفته ست ز نادیدن تو 1689شمارهٔ ۱۶۹۸: دلی دارم چو دامان گل از غم چاک گ ...1690شمارهٔ ۱۶۹۹: چه شکل است این که می آید سمند نا ...1691شمارهٔ ۱۷۰۰: من ار چه هر شب از شبهای هجرش می ...1692شمارهٔ ۱۷۰۱: تو دور افتاده از ما و نگنجد شوق ...1693شمارهٔ ۱۷۰۲: ای از رقم شبگون دیباچه مه کرده 1694شمارهٔ ۱۷۰۳: ای جان، چو سخن گویم مستانه و رند ...1695شمارهٔ ۱۷۰۴: ای رفته و ترک من بدنام گرفته 1696شمارهٔ ۱۷۰۵: دلی دارم ز هجران پاره پاره 1697شمارهٔ ۱۷۰۶: دلم در عشق جانان گشته پاره 1698شمارهٔ ۱۷۰۷: نسیم زلف بر دست صبا ده 1699شمارهٔ ۱۷۰۸: چو بنمایی رخ گلنار گونه 1700شمارهٔ ۱۷۰۹: گشادم دیده روی تو ناگه 1701شمارهٔ ۱۷۱۰: تا دل ز توام به غم نشسته 1702شمارهٔ ۱۷۱۱: در خون منم، ای صنم، نشسته 1703شمارهٔ ۱۷۱۲: ای در دل من مقیم گشته 1704شمارهٔ ۱۷۱۳: ای در دل من چو جان نشسته 1705شمارهٔ ۱۷۱۴: ای آرزوی دل شکسته 1706شمارهٔ ۱۷۱۵: ای آمده جان هر شکسته 1707شمارهٔ ۱۷۱۶: ای دهلی و ای بتان ساده 1708شمارهٔ ۱۷۱۷: ای غالیه گرد ماه سوده 1709شمارهٔ ۱۷۱۸: ای حسن، تو آفت زمانه 1710شمارهٔ ۱۷۱۹: ای آرزوی هزار سینه 1711شمارهٔ ۱۷۲۰: عید است خوبان نیم شب در کوی خمار ...1712شمارهٔ ۱۷۲۱: ای قبله ابروی تو محراب ابرار آمد ...1713شمارهٔ ۱۷۲۲: عید است و ساقی در قدح جام مصفا د ...1714شمارهٔ ۱۷۲۳: جانا، روان کن راحتی، ای راحت جان ...1715شمارهٔ ۱۷۲۴: ای غمزه خون ریز تو خونم به افسون ...1716شمارهٔ ۱۷۲۵: دوش در آمد از درم تازه چو باد صب ...1717شمارهٔ ۱۷۲۶: گر کنی گشت چمن با شوخ و با شنگی ...1718شمارهٔ ۱۷۲۷: همه شب رود رهی رو به ره صبا نشست ...1719شمارهٔ ۱۷۲۸: مه من خراب گشتم ز رخت به یک نظار ...1720شمارهٔ ۱۷۲۹: نوبهار است و چمن جلوه جوزا کرده 1721شمارهٔ ۱۷۳۰: ای به خشم از بر من رفته و تنها م ...1722شمارهٔ ۱۷۳۱: منم امروز ز روی چو تو یاری مانده 1723شمارهٔ ۱۷۳۲: ای صبا، از زلف او بندی بخواه 1724شمارهٔ ۱۷۳۳: هر شب از سودای آن زلف سیاه 1725شمارهٔ ۱۷۳۴: ای جفایت بر من مسکین همه 1726شمارهٔ ۱۷۳۵: ای ترا جور و جفا آیین همه 1727شمارهٔ ۱۷۳۶: جان من بر دست بیدادم مده 1728شمارهٔ ۱۷۳۷: باغ بین فصل بهاری ساخته 1729شمارهٔ ۱۷۳۸: ای جهان چشم سیاهت بسته 1730شمارهٔ ۱۷۳۹: خسروا گر عاشقی جام بلا پیش نه 1731شمارهٔ ۱۷۴۰: از لب او، ای خیال، نقل لب ما مده 1732شمارهٔ ۱۷۴۱: ای از گل تو ما را در دیده خار ما ...1733شمارهٔ ۱۷۴۲: مهر تو در دل من مانند جان نشسته 1734شمارهٔ ۱۷۴۳: ماییم و مجلس می خوبی سه چار ساده 1735شمارهٔ ۱۷۴۴: از بس که ریخت چشمم بهر تو خون تی ...1736شمارهٔ ۱۷۴۵: روزی به لاغ گفتم کت نسبتی ست با ...1737شمارهٔ ۱۷۴۶: شمع فلک برآید با آتشین زبانه 1738شمارهٔ ۱۷۴۷: من بهر تو به دیده و دل خانه ساخت ...1739شمارهٔ ۱۷۴۸: ای عشقت آتشی به همه شهر درزده 1740شمارهٔ ۱۷۴۹: بیا شبی بر من سرخوش از شراب شده 1741شمارهٔ ۱۷۵۰: رسید وقت که هر روز بامداد پگه 1742شمارهٔ ۱۷۵۱: به کوی عقل مرو، گر به عشوه بردی ...1743شمارهٔ ۱۷۵۲: مدار جان من از بهر جان ما روزه 1744شمارهٔ ۱۷۵۳: مهی در آمده و در درونه جا کرده 1745شمارهٔ ۱۷۵۴: چو بوی زلف تو همراهی صبا کرده 1746شمارهٔ ۱۷۵۵: بکش به گرد رخ خط دلربا پرده 1747شمارهٔ ۱۷۵۶: چو خاست صبحدم آن مه ز خواب پژمرد ...1748شمارهٔ ۱۷۵۷: مکش به ناز مرا، ای به ناز پرورده 1749شمارهٔ ۱۷۵۸: ای فراق تو یار دیرینه 1750شمارهٔ ۱۷۵۹: ای رخت شمع حسن برکرده 1751شمارهٔ ۱۷۶۰: مه به زلف تو گر شود بسته 1752شمارهٔ ۱۷۶۱: جهان تا مه روشنت ساخته 1753شمارهٔ ۱۷۶۲: لبت در سخن انگبین ریخته 1754شمارهٔ ۱۷۶۳: در اوصاف خود عقل را ره مده 1755شمارهٔ ۱۷۶۴: قلاشم، ای منکر، مرا دربانی میخان ...1756شمارهٔ ۱۷۶۵: جان بهانه طلب و شکل تو نازآلوده 1757شمارهٔ ۱۷۶۶: ای گل که چنین در بغلت تنگ گرفته 1758شمارهٔ ۱۷۶۷: ای دل، ار تو عاشقی، زین غم خلاص ...1759شمارهٔ ۱۷۶۸: به گردت باد سردی هر دم از عشاق د ...1760شمارهٔ ۱۷۶۹: به باغ سایه ابرست و آب در سایه 1761شمارهٔ ۱۷۷۰: ای لبت شهر پر شکر کرده 1762شمارهٔ ۱۷۷۱: قاصد نیامد کآورد زان نامسلمان نا ...1763شمارهٔ ۱۷۷۲: شهری ست معمور و درو از هر طرف مه ...1764شمارهٔ ۱۷۷۳: جان ز هجرت چیست، زار افتاده ای 1765شمارهٔ ۱۷۷۴: هر روز کافتاب برآرد زبانه ای 1766شمارهٔ ۱۷۷۵: فریاد کاندر شهر ما خون می کند عی ...1767شمارهٔ ۱۷۷۶: خردی هنوز و کودکی، ای نازنین، بر ...1768شمارهٔ ۱۷۷۷: دیری ست کای گلبرگ تر بر روی ما خ ...1769شمارهٔ ۱۷۷۸: ای درد بیدرد دلم، تاراج پنهان کر ...1770شمارهٔ ۱۷۷۹: ای که چشم من به روی خویش روشن کر ...1771شمارهٔ ۱۷۸۰: سینه ام را از غم عالم تو بی غم ک ...1772شمارهٔ ۱۷۸۱: ای که در هیچ غمی با دل من یار نه ...1773شمارهٔ ۱۷۸۲: ای که در دیده درونی و در آغوش نه ...1774شمارهٔ ۱۷۸۳: خنده را سوختن جان من آموخته ای 1775شمارهٔ ۱۷۸۴: آتش اندر آب هرگز دیده ای 1776شمارهٔ ۱۷۸۵: باز بر خونم کمر بربسته ای 1777شمارهٔ ۱۷۸۶: سر در خمار، شب به کنار که بوده ا ...1778شمارهٔ ۱۷۸۷: ای ده یکی ز خوبی تو مه، چگونه ای 1779شمارهٔ ۱۷۸۸: مشک بر اطراف مه آورده ای 1780شمارهٔ ۱۷۸۹: ز آب ملاحت که رخ آلوده ای 1781شمارهٔ ۱۷۹۰: گر چه به هر سخن دلم از تن ربوده ...1782شمارهٔ ۱۷۹۱: تو شوخ هر کجا لب خندان گشوده ای 1783شمارهٔ ۱۷۹۲: آن دل خراب شد که تو آباد دیده ای 1784شمارهٔ ۱۷۹۳: تو با آن رو بگو مه را، چه باشی 1785شمارهٔ ۱۷۹۴: چه بد کردیم کز ما برشکستی 1786شمارهٔ ۱۷۹۵: چون می نرسد دست به پایی که تو دا ...1787شمارهٔ ۱۷۹۶: رخساره مکن راست به جایی که تو با ...1788شمارهٔ ۱۷۹۷: مست آمده ای باز به مهمان که بودی 1789شمارهٔ ۱۷۹۸: دیدی که حق خدمت بسیار ندیدی 1790شمارهٔ ۱۷۹۹: ای باد، حدیث دلم آنجاش بگویی 1791شمارهٔ ۱۸۰۰: ای باد، سلام دلم آنجا برسانی 1792شمارهٔ ۱۸۰۱: ای آنکه تو سلطان همه سیمبرانی 1793شمارهٔ ۱۸۰۲: شتربانا، دمی محمل میارای 1794شمارهٔ ۱۸۰۳: مرا زان میر خوبان نیست روزی 1795شمارهٔ ۱۸۰۴: چه کردم کآخرم فرمان نکردی 1796شمارهٔ ۱۸۰۵: چنین کان خنده شیرین تو کردی 1797شمارهٔ ۱۸۰۶: ز رحمت چشم بر چاکر نداری 1798شمارهٔ ۱۸۰۷: شکستی طره، تا در سر چه داری 1799شمارهٔ ۱۸۰۸: مرا چند آخر از خود دور داری 1800شمارهٔ ۱۸۰۹: دلا، با غمزه خوبان چه بازی 1801شمارهٔ ۱۸۱۰: رخساره چه می پوشی، در کینه چه می ...1802شمارهٔ ۱۸۱۱: اگر تو سرگذشت من بدانی 1803شمارهٔ ۱۸۱۲: نگارین مرا شد نوجوانی 1804شمارهٔ ۱۸۱۳: سزد گر نیکویی در من ببینی 1805شمارهٔ ۱۸۱۴: دیوانه شدم ز یار بدخوی 1806شمارهٔ ۱۸۱۵: بر لب اثر شراب داری 1807شمارهٔ ۱۸۱۶: جانا، تو زغم خبر نداری 1808شمارهٔ ۱۸۱۷: نی کار کسی ست عشقبازی 1809شمارهٔ ۱۸۱۸: ای برده دلم به دلستانی 1810شمارهٔ ۱۸۱۹: ای آنکه تمام هم چو ماهی 1811شمارهٔ ۱۸۲۰: ای مردم دیده نکویی 1812شمارهٔ ۱۸۲۱: بخرام، ای سرو روان کز باغ رضوان ...1813شمارهٔ ۱۸۲۲: ای قامت چون شاخ گل، از برگ گل خن ...1814شمارهٔ ۱۸۲۳: ای مه، بدین چابک روی، از آسمان ک ...1815شمارهٔ ۱۸۲۴: زینسان که از هر موی خود زنجیر صد ...1816شمارهٔ ۱۸۲۵: ای چهره زیبای تو رشک بتان آزری 1817شمارهٔ ۱۸۲۶: جان به فدات می کنم، بو که از آن ...1818شمارهٔ ۱۸۲۷: نیست دلی که هر دمش آفت دین نمی ش ...1819شمارهٔ ۱۸۲۸: قصد که داری، ای پسر، باز چنین که ...1820شمارهٔ ۱۸۲۹: می گذری که سینه را وقف هوای خود ...1821شمارهٔ ۱۸۳۰: دست به گل نمی زنی، زانکه نگار من ...1822شمارهٔ ۱۸۳۱: کج کلها، کمان کشا، تنگ قبای کیست ...1823شمارهٔ ۱۸۳۲: ای ز غبار خنگ تو یافته دیده روشن ...1824شمارهٔ ۱۸۳۳: رخ خوبت به چه ماند، به گلستان و ...1825شمارهٔ ۱۸۳۴: خواستم زو آبرویی، گفت «بیهوده مگ ...1826شمارهٔ ۱۸۳۵: باز این ابر بهاری از کجا آید همی 1827شمارهٔ ۱۸۳۶: سبزه نوخیز است و باران در فشان آ ...1828شمارهٔ ۱۸۳۷: باز بهر جان ما را ناز در سر می ک ...1829شمارهٔ ۱۸۳۸: ای پریوش، هر چه رسم مردمی کم می ...1830شمارهٔ ۱۸۳۹: هر زمانی از کرشمه خویشتن بینی کن ...1831شمارهٔ ۱۸۴۰: چتر عنبروش کن از گیسو که سلطان م ...1832شمارهٔ ۱۸۴۱: گر تو سیمین سرو را شکل سرافرازی ...1833شمارهٔ ۱۸۴۲: جان شیرین منی، ای از لطافت چون پ ...1834شمارهٔ ۱۸۴۳: چه شدت که از کرشمه نظری به ما نک ...1835شمارهٔ ۱۸۴۴: ز نظر اگر چه دوری، شب و روز در ح ...1836شمارهٔ ۱۸۴۵: بسم از جمال ساقی و شراب ارغوانی 1837شمارهٔ ۱۸۴۶: نفسی که با نگاری گذرد به شادمانی 1838شمارهٔ ۱۸۴۷: خنده ای کن شکرستان دهن بازگشای 1839شمارهٔ ۱۸۴۸: عالم آشوب تر از طره طراه خودی 1840شمارهٔ ۱۸۴۹: می به جام ار چه زخون من مسکین دا ...1841شمارهٔ ۱۸۵۰: بختم از خواب در آمد چو تو با من ...1842شمارهٔ ۱۸۵۱: گر تو رنج من مسکین گدا بشناسی 1843شمارهٔ ۱۸۵۲: نوبهار است و گل و موسم عید، ای س ...1844شمارهٔ ۱۸۵۳: باز، ای سرو خرامان، ز کجا می آیی 1845شمارهٔ ۱۸۵۴: آن نه روییست که ماهی ست بدان زیب ...1846شمارهٔ ۱۸۵۵: چو منی را مده از دست که کمتر یاب ...1847شمارهٔ ۱۸۵۶: جان من، بی من درمانده تنها چونی 1848شمارهٔ ۱۸۵۷: بی تو، ای بی تو به جان آمده جانم ...1849شمارهٔ ۱۸۵۸: دلها به غمزه دزدی، چون خنده برگش ...1850شمارهٔ ۱۸۵۹: ای بیغم از دل من، بسیار شد جدایی 1851شمارهٔ ۱۸۶۰: ای که تاراج دل و دین می دهی 1852شمارهٔ ۱۸۶۱: سرمه اندر چشم خودبین می کنی 1853شمارهٔ ۱۸۶۲: آنکه جان گویند خلقی، آن تویی 1854شمارهٔ ۱۸۶۳: ای ز رویت چشم جان را روشنی 1855شمارهٔ ۱۸۶۴: ترک من، بر شکل دیگر می روی 1856شمارهٔ ۱۸۶۵: تا فراقت تاخت بر من بارگی 1857شمارهٔ ۱۸۶۶: آمد آن شادی جان بر ما دی 1858شمارهٔ ۱۸۶۷: هر شب، ای ماه، کجا می گردی 1859شمارهٔ ۱۸۶۸: گر چه سعادت بسی ست در فلک مشتری 1860شمارهٔ ۱۸۶۹: ای رفته در غریبی، باز آکه عمر و ...1861شمارهٔ ۱۸۷۰: ای باد باز بر سر کوی که می روی 1862شمارهٔ ۱۸۷۱: نامردم است، هر که درو نیست مردمی 1863شمارهٔ ۱۸۷۲: به بت نمای مرا ره، اگر به دین نت ...1864شمارهٔ ۱۸۷۳: هلال عید نمود، ای مه دو هفته، کج ...1865شمارهٔ ۱۸۷۴: سلام و خدمت ما، ای صبا، به یار ب ...1866شمارهٔ ۱۸۷۵: ای باد صبحگاه به من نام او بگوی 1867شمارهٔ ۱۸۷۶: گاهم ز غمزه ها هدف تیر می کنی 1868شمارهٔ ۱۸۷۷: ای یار پر نمک، جگرم ریش می کنی 1869شمارهٔ ۱۸۷۸: بت من، بت پرست را چه زنی 1870شمارهٔ ۱۸۷۹: هیچ شکر چو آن دهان دیدی 1871شمارهٔ ۱۸۸۰: گر منت می کنم عنان گیری 1872شمارهٔ ۱۸۸۱: تا تو روی چو ماه بنمایی 1873شمارهٔ ۱۸۸۲: چو کار جهان نیست جز بیوفایی 1874شمارهٔ ۱۸۸۳: مرادوش گویی به خواب آمدی 1875شمارهٔ ۱۸۸۴: ز من برشکستی به یکبارگی 1876شمارهٔ ۱۸۸۵: تو خود به غمزه سراسر کرشمه و ناز ...1877شمارهٔ ۱۸۸۶: ای شب تیره به گیسوی کسی می مانی 1878شمارهٔ ۱۸۸۷: کرشمه کردن تو وقت نار و بدخویی 1879شمارهٔ ۱۸۸۸: سمن داری به زیر سبزه یا خود یاسم ...1880شمارهٔ ۱۸۸۹: تا داشت به جان طاقت، بودم به شکی ...1881شمارهٔ ۱۸۹۰: مگر، ای باد نوروزی، گذر بر یار م ...1882شمارهٔ ۱۸۹۱: دلا، آن ترک را دیدی، کنون سامان ...1883شمارهٔ ۱۸۹۲: عزیزی همچو جان، ار چه چو خاکم خو ...1884شمارهٔ ۱۸۹۳: گهی بنما و گه پوشیده دار آن روی ...1885شمارهٔ ۱۸۹۴: ز من که عاشق و مستم صلاح کار مجو ...1886شمارهٔ ۱۸۹۵: ای باد صبح گاهی، خه از کدام سویی 1887شمارهٔ ۱۸۹۶: نه از ره ست که گوییم کبک خوش گام ...1888شمارهٔ ۱۸۹۷: دلم که لاف زدی از کمال دانایی 1889شمارهٔ ۱۸۹۸: هر بار که تو در دل شب در دلم آیی 1890شمارهٔ ۱۸۹۹: تو، ای پسر، که از این سو سوار می ...1891شمارهٔ ۱۹۰۰: ما را در آرزویت بگذشت زندگانی 1892شمارهٔ ۱۹۰۱: هوس پخته ست این پروانه بهر خویشت ...1893شمارهٔ ۱۹۰۲: به ناز هر نفسی سوی من گذر چه کنی 1894شمارهٔ ۱۹۰۳: ای جان ز تن رفته، به تن باز کی آ ...1895شمارهٔ ۱۹۰۴: تو نیز ای بی وفا، تا کی ستم بر ج ...1896شمارهٔ ۱۹۰۵: ز من برگشته ای، جانا، ندانم با ک ...1897شمارهٔ ۱۹۰۶: بدین صفت که تویی در زمانه، معذور ...1898شمارهٔ ۱۹۰۷: هندوی زلف را چو تو یغما چنین دهی 1899شمارهٔ ۱۹۰۸: چو لب زنی به می و در میان بگردان ...1900شمارهٔ ۱۹۰۹: گر چه به نظاره ایم، نیز نخوانی 1901شمارهٔ ۱۹۱۰: ای دل، مرا به هر کو افسانه چند خ ...1902شمارهٔ ۱۹۱۱: بدین صفت که ببستی کمر به خونخوار ...1903شمارهٔ ۱۹۱۲: سزد که سجده کنند، ای برهمن عجمی 1904شمارهٔ ۱۹۱۳: نشان آن دهن از من چه پرسی 1905شمارهٔ ۱۹۱۴: به یک کرشمه کزان چشم دلربا کردی 1906شمارهٔ ۱۹۱۵: به خوبی همچو مه تابنده باشی 1907شمارهٔ ۱۹۱۶: ای که امروز به زیبایی او می نازی 1908شمارهٔ ۱۹۱۷: در تو، ای دوست به خون ریختنم دار ...1909شمارهٔ ۱۹۱۸: فسون چشمش ار خوابم نبستی 1910شمارهٔ ۱۹۱۹: دلی دارم در او دردی و داغی 1911شمارهٔ ۱۹۲۰: ای کاش مرا با تو سر و کار نبودی 1912شمارهٔ ۱۹۲۱: گر ماه تو از مشک تو آلوده نبودی 1913شمارهٔ ۱۹۲۲: امید نبود ار چه مرا یک نظر از وی 1914شمارهٔ ۱۹۲۳: من باد نخواهم که وزد بر چو تو با ...1915شمارهٔ ۱۹۲۴: صبا زلف ترا گر دم ندادی 1916شمارهٔ ۱۹۲۵: زهی رویت شکفته لاله زاری 1917شمارهٔ ۱۹۲۶: بیکار دلی باشد کو را نبود دردی 1918شمارهٔ ۱۹۲۷: گل آمد و هر مرغی زد نغمه به هر ب ...1919شمارهٔ ۱۹۲۸: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1920شمارهٔ ۱۹۲۹: فراهم کرد شکل کج کلاهی 1921شمارهٔ ۱۹۳۰: مرا دل با یکی مانده ست جایی 1922شمارهٔ ۱۹۳۱: ای زلف تو هر گره گشادی 1923شمارهٔ ۱۹۳۲: ای فتنه ز چشم تو نشانی 1924شمارهٔ ۱۹۳۳: گر چشم من در روی آن خورشید رخسار ...1925شمارهٔ ۱۹۳۴: بهر گشاد عالمی بگشا ز زلف خود خم ...1926شمارهٔ ۱۹۳۵: ای ننهاده هیچ گه تن به رضای چون ...1927شمارهٔ ۱۹۳۶: سرو سمنبرم کجا تا به برش درآرمی 1928شمارهٔ ۱۹۳۷: گر به کمند زلف تو من نه چنین اسی ...1929شمارهٔ ۱۹۳۸: پیش از این من با جوانان آشنایی ک ...1930شمارهٔ ۱۹۳۹: پیش از این من کاشکی عشقت نمی ورز ...1931شمارهٔ ۱۹۴۰: همه شب فرو نیاید به دلم کرشمه سا ...1932شمارهٔ ۱۹۴۱: پسرا و نازنینا، به کرشمه گاه گاه ...1933شمارهٔ ۱۹۴۲: به فراغ دل زمانی نظری به ماهرویی 1934شمارهٔ ۱۹۴۳: من ترا دارم و جز لطف توام نیست ک ...1935شمارهٔ ۱۹۴۴: در سر افتاده ز عشق توام، ای جان، ...1936شمارهٔ ۱۹۴۵: بسیار باشد، ای جان، از همچو من غ ...1937شمارهٔ ۱۹۴۶: آن چشم شوخ را بین هر غمزه ایی بل ...1938شمارهٔ ۱۹۴۷: هر شبم کآهم به عالم دم زدی 1939شمارهٔ ۱۹۴۸: من ندیدم چون تو هرگز دلبری 1940شمارهٔ ۱۹۴۹: آنکه مرا در دل است گر به کنار آم ...1941شمارهٔ ۱۹۵۰: یک ره بکن ز غمزه خونین اشارتی 1942شمارهٔ ۱۹۵۱: آمد بهار و سرو بر آراست قامتی 1943شمارهٔ ۱۹۵۲: مردانه می کشد به جفایم ستمگری 1944شمارهٔ ۱۹۵۳: ای صد شکست زلف ترا زیر هر خمی 1945شمارهٔ ۱۹۵۴: ساقی بیا که موسم عیش است و میم و ...1946شمارهٔ ۱۹۵۵: تو می روی و به نظاره تو چشم جهان ...1947شمارهٔ ۱۹۵۶: بسی نماند که جانی برون رود ز غری ...1948شمارهٔ ۱۹۵۷: یار است و صد کرشمه، شهر است و خو ...1949شمارهٔ ۱۹۵۸: ای که به چشم تو نیایم همی 1950شمارهٔ ۱۹۵۹: هر کسی را هوای سیم و زری 1951شمارهٔ ۱۹۶۰: دوش می گفت پیر ترسایی 1952شمارهٔ ۱۹۶۱: ای ز زلف تو مشک تر بویی 1953شمارهٔ ۱۹۶۲: دلی دارم، اما جز افگار نی 1954شمارهٔ ۱۹۶۳: مسلمانان، گرفتارم به دست نامسلما ...1955شمارهٔ ۱۹۶۴: ای گل، دهن تنگت صد تنگ شکر چیزی 1956شمارهٔ ۱۹۶۵: لعل است چنان با لب یا هست ز جان ...1957شمارهٔ ۱۹۶۶: بهاری این چنین خرم، مرا آواره دل ...1958شمارهٔ ۱۹۶۷: دو چشم مست ترا نیست از جهان خبری 1959شمارهٔ ۱۹۶۸: من اشک بیدلان را خنده می پنداشتم ...1960شمارهٔ ۱۹۶۹: صبا آمد، ولی بویی ازان گلزار بای ...1961شمارهٔ ۱۹۷۰: نیست در شهر گرفتارتر از من دگری 1962شمارهٔ ۱۹۷۱: سخن چون زان دو لب گویی، چه گوید ...1963شمارهٔ ۱۹۷۲: گل آمد و همه در باغ با می و جامی 1964شمارهٔ ۱۹۷۳: کشان دل تو به سوی گلی و نسترنی 1965شمارهٔ ۱۹۷۴: گذشت آن کین دل زارم شکیبا بود یک ...1966شمارهٔ ۱۹۷۵: خوش آن شبها که آن جان جهان مهمان ...1967شمارهٔ ۱۹۷۶: نبود یار من آن را که یار داشتمی 1968شمارهٔ ۱۹۷۷: ای غنچه را بر بسته لب، شکل و دها ...1969شمارهٔ ۱۹۷۸: شاه حسنی وز متاع نیکویی داری فرا ...1970شمارهٔ ۱۹۷۹: نوبهار آمد و بگذشت به شادی مه دی 1971شمارهٔ ۱۹۸۰: ای معدن ناز، ناز تا کی 1972شمارهٔ ۱۹۸۱: ای که به غمزه می کنی قصد شکار دی ...1973شمارهٔ ۱۹۸۲: باز روی تو خون آلوده و جعد تو تر ...1974شمارهٔ ۱۹۸۳: فتح می آید در دهلیز دولت باز کن 1975شمارهٔ ۱۹۸۴: ای به هر موی شده بسته زلف دل من 1976شمارهٔ ۱۹۸۵: گر حقیقت نشدت واقعه جانی من 1977شمارهٔ ۱۹۸۶: ترک من ای من غلام روی تو 1978شمارهٔ ۱۹۸۷: مطربا سوی چمن وقت گل آهنگ تو کو 1979شمارهٔ ۱۹۸۸: سوی تو دیدم ریختی خون دلم را بی ...1980شمارهٔ ۱۹۸۹: نشدت دل که به این دل شده مهمان آ ...1981شمارهٔ ۱۹۹۰: هزار شکر خدا را که چون تو دلداری 1982شمارهٔ ۱۹۹۱: رفت سرما و صبا می دهد از گل خبری 1983شمارهٔ ۱۹۹۲: ترک من خونابه من بین و دست از من ...1984شمارهٔ ۱۹۹۳: جهانی به خواب خوشست و من از غم ب ...1985شمارهٔ ۱۹۹۴: خیالی کرده ام وین از خیال خود نم ...1986شمارهٔ ۱۹۹۵: گر تو یک ناوک از آن چشم سیه بستا ...1987شمارهٔ ۱۹۹۶: می شکفد گل به چمن تا ز نسیم سحری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ