امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۴: گه از می تلخ می کن آن دو لعل شکرافشان را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گه از می تلخ می کن آن دو لعل شکرافشان را که تا هر کس به گستاخی نبیند آن گلستان را کنم دعوی عشق یار و آنگه زو وفا جویم زهی عشق ار به رشوت دوست خواهم داشتن آن را بران تا زودتر زان شعله خاکستر شود جانم نفس بگشایم و دم می دهم سوزاک پنهان را بریدم زلف او را سر که هنگام پریشانی شهادت گوید آن زاهد چو دید آن کافرستان را نهان با خویش می گویم که هست آن شوخ زآن من مگر روزی دو سه ماند، زبانی می دهم جان را از او یارب نپرسی و مرا سوزی به جای او چو سیری نیست از آزار خلق آن ناپشیمان را بیار آن نامه مجنون که گیرد سبق رسوایی به خون دل چو خسرو شست لوح صبر و سامان را امیر خسرو دهلوی