کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    زمانه شکل دگر گشت و رفت آن مهربانیها

    همه خونابه حسرت شدست آن دوست گانیها

    عزیزانی که از صبحت گران تر بوده اند از جان

    چو بر دلها گران گشتند بردند آن گرانیها

    نشان همدمان جایی نمی بینم، چه شد آری

    زمانه محو کرد از سر دگر ره آن گرانیها

    کنون در کنج مهمان زمین اند آنکه دیدستی

    پریرویان زیور کرده را در میهمانیها

    چو مشک ما همه کافور شد از سردی عالم

    جوانان را ز ما دل سرد شد کو آن جوانیها

    وگر سوزیم در عالم کسی دلسوز ما نبود

    زبس کز مهربانان رفت سوز مهربانیها

    مخند، ای کامران عشق، بر تلخی عیش من

    که من هم داشتم اندازه خود کامرانیها

    کسی کامروز در شادیست فردا بینیش در غم

    نوید ماتم غم دان نوا و شادمانیها

    به نقد خوشدلی مفروش ده روز حیات خود

    که خواهد رایگان رفتن متاع کامرانیها

    غم آرد یاد شادیهای رفته در دل خسرو

    چو یاد تندرستی و زمان شادمانیها

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha