کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    برآن سرم‌که ز دامن برون‌کشم پا را

    به جیب آبله ریزم غبار صحرا را

    به سعی دیدة حیران دل از ثپش ننشست

    گهرکند چه‌قدر خشک آب دریا را

    اثرگم است به گرد کساد این بازار

    همان به ناله فروشید درد دلها را

    ز خویش‌گم شدنم‌کنج عزلتی دارد

    که بار نیست در آن پرده وهم عنقا را

    زبان درد دل آسان نمی‌توان فهمید

    شکسته‌اند به صد رنگ شیشهٔ ما را

    فضای خلوت دل جلوه‌گاه غیری نیست

    شکافتیم به نام تو این معما را

    نگاه یار ز پهلوی ناز می‌بالد

    به قدرنشئه بلند است موج صهبا را

    مخور فریب غنا از هوس‌گدازی یأس

    مباد آب دهد مزرع تمنا را

    ز جوش صافی دل‌، جسم‌، جان تواند شد

    به سعی شیشه پری کرده‌اند خارا را

    به غیر عکس ندانم دگر چه خواهی دید

    اگر در آینه بینی جمال یکتا را

    به ففر تکیه زدی بگذر از تملق خلق

    به مرگ ریشه دواندی درازکن پا را

    چه سان به عشرت واماندگان رسی بیدل

    به چشم آبلهٔ پا ندیده‌ای ما را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha