به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
چو شمع غره مشو چشم بر حیا انداز
سریست زحمت دوشت به زبر پا انداز
گدای درگه حاجت چه گردن افرازد
بلندی مژه هم برکف دعا انداز
اشارتیست ز دی کشتههای فردایت
که هرچه پیش توآرند بر قفا انداز
به فکر خویش فتادی و باختی آرام
تو راکهگفتکه خود را در این بلا انداز؟
جهان بهکنج فراموشی دل آسودهست
تو نیز شیشه به طاق همین بنا انداز
کم از حباب نهای، نازکن به ذوق فنا
سر بریده کلاهیست بر هوا انداز
به نام عزت اگر دعوی کمال کنی
به خانههای نگین نقش بوربا انداز
شهیدحسرت آن نقش پای رنگینم
به خاک، جایگلم، برگی از حنا انداز
غبار میکند از خاک رفتگان فریاد
که سرمهایم، نگاهی به سوی ما انداز
دگر فسانهٔ ما و منت که میشنود
بنال وگوش بر آواز آشنا انداز
به روی پردهٔ هستیکه ننگ رسواییست
چو بیدل از عرق شرم بخیهها انداز
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.