کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    آب از یاقوت می‌ریزد تکلم کردنش

    جیب گوهر می‌درد ذوق تبسم کردنش

    زان ستم پیرا نصیب ما به غیر از جور نیست

    کیست یارب تا بود باب ترحم کردنش

    در عرق زان چهرهٔ خورشید سیما روشن است

    برق چندین شعله وقف کشت انجم کردنش

    ترک من می‌تازد آشوب قیامت در رکاب

    نیست باک از خاک ره در چشم مردم‌ کردنش

    بندهٔ پیر خراباتم که از تألیف شوق

    یک جهان دل جمع کرد انگور در خم کردنش

    در وضو زاهد چو توفان بر سر آب آورد

    می‌نشاند خاک را در خون تیمم‌کردنش

    دل اگر جمع است ‌گو عالم پریشان جلوه باش

    گوهر آسوده‌ست در بحر از تلاطم‌کردنش

    درپی روزی تلاش آدمی امروز نیست

    از ازل آواره دارد فکرگندم کردنش

    کلفت هستی تپشها سوخت درنبض نفس

    رشتهٔ این ساز خون شد از ترنم‌کردنش

    چون سحر شور نفس‌ گرد خیالی بیش نیست

    تا به کی آیینهٔ هستی توهّم کردنش

    بر دل آزرده تمهید شکفتن آفت است

    جام در خون می‌زند زخم از تبسم‌کردنش

    بی‌لب دلدار بیدل غوطه زد در موج اشک

    عاقبت افکند در دریا گهر گم کردنش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha