کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    گر جنون جوشد به این تأثیر احسانش ز سنگ

    شیشهٔ نشکسته باید خواست تاوانش ز سنگ

    بر سر مجنون‌ کلاهی گر نباشد گو مباش

    عزتی دیگر بود همچون نگیندانش ز سنگ

    ناز پرورد خیال جور طفلانیم ما

    سایه دارد بر سر خود خانه وبرانش ز سنگ

    با نگاهش بر نیاید شوخی خواب‌ گران

    چون شرر بگذشت آخر تیر مژگانش ز سنگ

    گر شرار ما به کنج نیستی قانع‌ شود

    تا قیامت می‌کشد روغن چراغانش ز سنگ

    مدّ احسانی ‌که‌ گردون بر سر ما می‌کشد

    هست طوماری‌که دارد مُهر عنوانش ز سنگ

    همچوگندم می‌کشد هرکس درین هفت آسیا

    آنقدر رنجی‌که بر می‌آورد نانش ز سنگ

    سخت جانی چنگ اقبالیست با شاهین حرص

    تا کشد گوهر ندارد چاره میزانش ز سنگ

    پای خواب‌آلود تمکین ‌کسب مجنون مرا

    همچو کوه افتاد آخر گل به دامانش ز سنگ

    حیف دل کز غفلتت باشد غبار اندود جسم

    می‌توان‌ کردن به رنگ شیشه عریانش ز سنگ

    شوق من بیدل درین ‌کهسار پرافسرده‌ کیست

    ناله‌ای دارم که می‌بالد نیستانش ز سنگ

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha