کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    محو بودم هر چه دیدم دوش دانستم تویی

    گر همه مژکان ‌گشود آغوش دانستم تویی

    حرف غیرت راه می‌زد از هجوم ما و من

    بر در دل تا نهادم ‌گوش دانستم تویی

    مشت خاک و اینهمه سامان ناز اعجاز کیست

    بیش ازین از من غلط مفروش دانستم تویی

    نیست ساز هستی‌ام تنها دلیل جلوه‌ات

    با عدم هم ‌گر شدم همدوش دانستم تویی

    محرم راز حیا آیینه دار دیگر است

    هر چه شد از دیده‌ها روپوش دانستم تویی

    غفلت روز وداعم از خجالت آب‌ کرد

    اشک می‌رفت و من بیهوش دانستم تویی

    بیدل امشب سیر آتشخانهٔ دل داشتم

    شعله‌ای را یافتم خاموش دانستم تویی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha