به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
سعی روزیکاهش است ای بیخبر چشمی بمال
آسیاها شد درین سودا تنکتر از سفال
از کدورت رست طبعی کز تردد دست بست
آب خاک آلوده را آرام میسازد زلال
دستگاه جاه، اصلش واضع شور و شر است
میخروشد سیم و زر تا حشر در طبع جبال
از فضولیهای طاقت عافیت آواره است
غیر پرواز آتشی دیگر ندارم زیر بال
لب به حاجت وامکن ساز غنا این است و بس
آب گوهر میزند موج از زبان بیسؤال
با عرق یارب نیفتد کار غیرتزای مرد
الحذر از خندهٔ دندان نمای انفعال
میکند بیکاریت نقاش عبرتگاه شرم
چون شود افسردهروها سازد اخگر از زگال
حسن نیرنگ جهان پوچ تا آمد به عرض
بر جبین رنگ سیاهی ریخت ابروی هلال
خواه بر گردون علم زن خواه آنسوتر خرام
ای سحر زین یکدودم چندانکه میخواهی ببال
انتخاب نسخهٔ جمعیت هستی است فقر
عاشق بخت سیه میباشد این جا خال خال
گامی از خود رفتهام وقتی به یاد گیسویی
نقش چینم تا کنون بو میکنم ناف غزال
از عدم هستی و از هستی عدم گل میکند
بالها در بیضه دارد بیضهها در زبر بال
انجمنها رفت بیدل با غبار رنگ شمع
تا قدم بر خود نهادم عالمی شد پایمال
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.