کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    خاکم به سر که بی تو به ‌گلشن نسوختم

    گل شعله زد ز شش جهت و من نسوختم

    اجزای سنگ هم ز شرر بال می‌کشد

    من بیخبر ز ننگ فسردن نسوختم

    شاید پیام یأس به ‌گوش تو می‌رسد

    داغم‌ که چون سپند به شیون نسوختم

    جمعیتی ذخیرهٔ دل داشتم چو صبح

    از یک نفس تلاش‌، چه خرمن نسوختم

    بوبی نبردم از ثمر نخل عافیت

    تا ربشهٔ نفس به دویدن نسوختم

    افروختم به آتش یاقوت شمع خویش

    باری به علت رگ گردن نسوختم

    در دشت آرزو ز حنابندی هوس

    رنگی نیافتم‌ که به سودن نسوختم

    مشکل‌ که تابد از مژه بیرون نگاه شرم

    گشتم چراغ و جز ته دامن نسوختم

    شرم وفا به ساز چراغان زد از عرق

    با هر فتیله‌ای‌ که چو روغن نسوختم

    دوری به مرگ هم ز بتان داشت سوختن

    مردم‌ که مردم و چو برهمن نسوختم

    بیدل نپختم آرزوی مزرع امید

    کاخر ز یأس سوخته خرمن نسوختم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha