کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چون نگه عمریست داغ چشم حیران خودیم

    زیر کوه از سایهٔ دیوار مژگان خودیم

    دعوی هستی سند پیرایهٔ اثبات نیست

    اینقدر معلوم می‌گردد که بهتان خودیم

    وحشت صبحیم ما راکو سر و برگی دگر

    یعنی از خود می‌رویم و گرد دامان خودیم

    سخت جانی عمر صرف ژاژخایی‌ کردن‌ست

    همچو سوهان پای تا سر وقف دندان خودیم

    شیشهٔ ما را در این بزم احتیاج سنگ نیست

    از شکست دل مقیم طاق نسیان خودیم

    نقد ما با فلس ماهی هم رواج افتاده است

    درهم بیحاصل بیرون همیان خودیم

    عمر وهمی در خیال هیچ ننمودن گذشت

    آنقدر کایینه نتوان گشت حیران خودیم

    نعمت فرصت غنیمت‌ پرور توفیر ماست

    میزبان‌ عر ض‌ بهار توست‌ و مهمان خودیم

    سیر دریا قطره را در فکر خویش افتادنست

    دامن‌ آن جلوه در دست از گریبان خودیم

    چشم می‌بایدگشودن جلوه‌گو موهوم باش

    هر قدر نظاره می‌خندد گلستان خودیم

    همچو مژگان شیوهٔ بی‌ربطی ما حیرتست

    گر بهم آییم یکسر دست و دامان خودیم

    گوهر اشکیم بیدل ازگداز ما مپرس

    اینقدر آب از خجالت‌وضع عریان خودیم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha