به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
در رهت نا رفته از خود هر طرف سر میزنیم
همچو مژگان بیخبر در آشیان پر میزنیم
چون سحر خمیازه آغوش فنا رامیکند
ما ز فرصت غافلان سرخوش که ساغر میزنیم
از خراش سینه مشق مدعا معلوم نیست
صفحه بیکار است مجهولانه مسطر میزنیم
نیستم آگه تمنای دل بیمار چیست
ناله میبالد اگر پهلو به بستر میزنیم
زین قدر گردی که دارد چون سحر جولان ما
میرسد چین بر فلک دامن اگر بر میزنیم
چون شرر روشن سواد فطرتیم اما چه سود
نقطهای تا گل کند آتش به بستر میزنیم
بر نمیآید دل از زندانسرای وهم و ظن
هر قدر این مهره میتازد به ششدر میزنیم
کعبه و بتخانه شغل انفعالی بیش نیست
حلقهٔ نامحرمی بیرون هر در میزنیم
موجها زین بحر بیپایان به افسردن رسید
نارسابیهاست ما هم فال گوهر می زنیم
عاجزی برحیرت ما شرم جرات ختمکرد
لاف اگر مژگان زدن باشدکهکمتر میزنیم
شش جهت برق است و ما را عجز مژگان دادهاند
دست پیش هرکه برداریم بر سر میزنیم
در فضای امتحان افسردگی پرواز ماست
طایر رنگیم بیدل بال دیگر میزنیم
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.