کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    اگر با پای سروی سعی آهم رهبری ‌کردی

    کف خاکسترم با بال قمری همسری ‌کردی

    ندادم عرض هستی ورنه با این ناتوانیها

    به رنگ رشتهٔ شمعم نفس هم اژدری ‌کردی

    نشد اول چراغ عافیت در دیده‌ام روشن

    که پیش از دود کردن آتشم خاکستری کردی

    دلی دارم که گر آیینه دیدی حیرت کارش

    همان جوهر عرق از خجلت بی‌جوهری کردی

    نبردم رنج تزویری ‌که زاهد از فسون او

    به هر گوسالگی خود را خیال سامری‌ کردی

    به بی دردی فسرد و یک نفس آدم نشد زاهد

    چه بودی از هوس هم این هیولا پیکری‌ کردی

    خوشا ملک فنا و دولت جاوید بیقدری

    که آنجا نقش پا هم بر سر ما افسری‌کردی

    اگر چون شانه حرفی از فسون زلف دانستی

    دل صد چاک ما هم دست در بال پری‌ کردی

    چو قمری چشم اگر می‌دوختم بر سرو آزادش

    به گردن‌ گردش رنگ تحیر چنبری کردی

    نگاه او گر افکندی سپند ناز در آتش

    به حیرت ماندن چشم غزالان مجمری‌ کردی

    زگرد جلوهٔ خود خاک بر سر ریختی بیدل

    اگر نظارهٔ رفتار او کبک دری کردی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha