به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
عنانم گر نگیرد خاطر آیینه سیمایی
به قلب آسمانها میزنم از آه هیهایی
ز سامان دو عالم آرزو مستغنیام دارد
شبستان خط جام و حضور شمع و مینایی
دمیدن گو نباشد آبیار ریشهٔ جهدم
نهال داغ حرمان را زمینگیری است بالایی
نیاز خاک راه ناامیدی بایدم کردن
دل خونگشته در دستی، سر فرسوده در پایی
سراغ خون من از گرد رنگگل چه میپرسی
به یاد دامن او میکشم آخر سر از جایی
چراغ حیرتم چون لاله در دست است معذورم
رهی گم کردهام در ظلمت آباد سویدایی
درین گلشن میسر نیست ترک احولی کردن
که در هر برگ گل آیینه دارد حسن رعنایی
ز نفی ما و من اثبات وحدت کرد آگاهی
حبابی چند از خود رفت و بیرون ریخت دریایی
نبود امیدی از جام سلامت غنچهٔ ما را
هم از جوش شکست رنگ پرکردیم مینایی
ندامت مایهایم ای یأس آتش زن به عقبا هم
که امروز زیانکاران نمیارزد به فردایی
دل ازکف دادهام دیگر زکلفتها چه میپرسی
به سامان غبارم دامن افشاندهست صحرایی
من بیدل حریف سعی بیجا نیستم زاهد
تویی و قطع منزلها من ویک لغزش پایی
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.