به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
زین گلستان نیستم محتاج دامن چیدنی
میبرد چون رنگم آخر بیقدم گردیدنی
از ندامتکاری ذوق طرب غافل نیام
صدگریبان میدرد بوی گل از بالیدنی
عمرها بر خوبش بالد شیشه تا خالی شود
گردن بسیار میخواهد بهسر غلتیدنی
تا بهکی دزدد تری یارب خط پیشانیام
خشک شد این لب به امید زمین بوسیدنی
پنجهٔ بیکار منع خار خار دل نکرد
کاش باشد سینه بر برگ حنا مالیدنی
مست و مخموری نمیباشد همه محو دلیم
سنگ اینکهسار و مینا در بغل خوابیدنی
چون حباب از خامشی مگذر که حسن عافیت
خفته است آیینه در دست قفس دزدیدنی
عیب جویی طبع ما را دشمن آرامکرد
خواب بسیارست اگر باشد مژه پوشیدنی
خودنمایی هر چه باشد خارج آهنگ حیاست
چونگره بیرون تاریم از همین بالیدنی
دیده از نقش تماشاخانهٔگردون مپوش
دستگاه آن پری زین شیشه دارد دیدنی
غیر عریانی به هرکسوتکه میدوزیم چشم
دارد از هر رشته بر ما زیر لب خندیدنی
بیدلیل عجز بیدل هیچ جا نتوان رسید
سعیکن چندانکه آید پیش پا لغزیدنی
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.