کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    به شهرت زد اقبال خلق از تباهی

    سپید است نقش نگین از سیاهی

    دماغ غرور از فقیران نبالد

    کجی نیست سرمایهٔ بی‌کلاهی

    گر این است درد سر زر پرستان

    همان اجتماع گدایی‌ست شاهی

    ندانم خیال دماغ آفرینان

    چه دارد درین امتحان‌گاه واهی

    ندیده‌ست ازین بحر غیر از فسردن

    به چشمی‌ که موج‌ گهر نیست راهی

    یقین احتیاج دلایل ندارد

    در آب افکند سرمه را چشم ماهی

    نخواهی شدن منکر آنچه‌ گفتی

    دو لب داده در هر حدیثت گواهی

    گر اقبال خورشیدیت اوج گیرد

    فروزد چراغ از دم صبحگاهی

    به هر جا گشادند مژگان نازت

    به چشم بتان خواب شد خوش نگاهی

    شنیدم قدم می‌گذاری به چشمم

    زمین سبز کرده‌ست مژگان گیاهی

    کتان باب مهتاب چیزی ندارد

    به هر جا تویی دیگر از من چه خواهی

    کرم بسکه ‌گرم امتحانست بیدل

    مرا سوخت اندیشهٔ بی‌گناهی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha