کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    نمی‌گنجم به عالم بسکه از خود گشته‌ام فانی

    حبابم را لباس بحرتنگ آمد به عریانی

    ز بس ماندم چو چشم آینه پامال حیرانی

    نگاهم آب شد در حسرت پرواز مژگانی

    نفس در سینه‌ام موجی‌ست از بحر پریشانی

    نگه در دیده مدّ جادهٔ صحرای حیرانی

    به جولانت چه حیرت زد گره بر بال پروازم

    که ‌گردم را تپیدن شد چراغ زیر دامانی

    دلی تهمت‌کش یک انجمن عیب و هنر دارم.

    کجا جوهر، چه زنگ‌، آیینه وصد رنگ حیرانی

    من آن آوارهٔ شوقم‌که بر جمعیت حالم

    بقدر حلقهٔ آن زلف می‌خندد پریشانی

    به رمز وحشت من سخت دشوارست پی بردن

    صدا چشم جهان پوشیده است ازگرد عریانی

    سبک چون برق می‌بایدگذشت از وادی امکان

    سحرگل‌کردن اینجانیست بی عرض گرانجانی

    ز فیض تازه رویی آب و رنگ باغ الفت شو

    متن بر ربشهٔ تخم حسد از چین پیشانی

    چه افشاند از خود دانه تا وحشت‌ کند پاکش

    نپنداری دل از اسباب برخیزد به آسانی

    سواد مقصد شوق فنا روشن نخواهد شد

    غبار نقش پا چون شمع تا در دیده ننشانی

    زکافر طینتیهای دل بی‌درد می‌ترسم

    که زنارم مباد از سبحه روند چون سلیمانی

    بنایم را نم اشکی به غارت می‌برد بید‌ل

    به‌کشتی حبابم می‌کند یک قطره توفانی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha