کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    نبری گمان که یعنی به خدا رسیده باشی

    تو ز خود نرفته بیرون به کجا رسیده باشی

    سرت ار به چرخ ساید نخوری فریب عزت

    که همان کف غباری به هوا رسیده باشی

    به هوای خودسریها نروی ز ره‌ که چون شمع

    سر ناز تا ببالد ته پارسیده باشی

    زدن آینه به سنگت ز هزار صیقل اولی

    که بزشتی جهانی ز جلا رسیده باشی

    خم طرهٔ اجابت به عروج بی‌نیازی‌ست

    تو به وهم خویش دستی به دعا رسیده باشی

    همه تن شکست رنگیم مگذر ز پرسش ما

    که به درد دل رسیدی چو به ما رسیده باشی

    برو ای‌ سپند امشب سر و برگ ما خموشی‌ست

    تو که سوختند سازت به نوا رسیده باشی

    نه ترنمی نه وجدی نه تپیدنی نه جوشی

    به خم سپهر تا کی می نارسیده باشی

    نگه جهان نوردی قدمی ز خود برون آ

    که ز خویش اگر گذشتی همه ‌جا رسیده باشی

    ز شکست رنگ هستی اثر تو بیدل این بس

    که به‌ گوش امتیازی چو صدا رسیده باشی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha