کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    لباس ‌کعبه پوشید از خط مشکین عذار او

    نگه را این زمان فرض است طوف لاله‌زار او

    بهارم ‌کرد ذوق محرم فتراک او بودن

    به خون خویش چندین رنگ می‌نازد شکار او

    مرادی نیست غیر از حاصل چشم سفید اینجا

    شب حسرت پرستان را سحرکرد انتظار او

    به این سامان تمکین دارد آهنگ شکار دل

    که پنداری حنا بسته‌ست دست بهله‌دار او

    به داغی آشناگشتیم مفت عیش موهومی

    در ین‌گلشن ‌گلی چیدیم ما هم از بهار او

    ز تکلیف دم تیغش خجالت می‌کشم ورنه

    سر سودایی دارم ‌که بی‌مغزی‌ست بار او

    حیا می‌خواهد از ما نازک‌اندامی که از شرمش

    دو عالم چشم پوشد تا شود یک جامه‌وار او

    وطن گر مایهٔ افسردن است آوارگی خوشتر

    ز نومیدی گداز سنگ می‌خواهد شرار او

    جهانی برد داغ حسرت رنگ قبول اینجا

    دلی آورده‌ام من هم به امید نثار او

    ز آفات زمان بیدل خدایش در امان دارد

    بیاگرد سرش گردیم تا گردد حصار او

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha