کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    نقاش تاکشد اثر ناتوان او

    بندد قلم ز سایهٔ موی میان او

    از بحر عشق رخت سلامت‌که می‌برد

    کشتی شکستن است دلیل‌ کران او

    حزنی در ین بساط تحیر نیافتم

    شمعی‌که مغز ناله‌کشد استخوان او

    راز تو آتشی‌ست‌که چون پرده در شود

    کام هزار سنگ شکافد زبان او

    دارد وداع عافیت از عشق دم زدن

    یعنی چو عود سوختنست امتحان او

    آن موج تیغش از سر دریا گذشته است

    کایینه دارد از دل گوهر فشان او

    در وادیی که محمل امید بسته‌ایم

    نالد شکست بر جرس کاروان او

    عمر شرار فرصت گلزار زندگی‌ست

    از هم‌گذشته‌گیر بهار و خزان او

    تمثال نیست غیر غبار خیال شخص

    خلقی‌ست خود فروش متاع دکان او

    هر ساز از ترانهٔ خود می‌دهد خبر

    وهم است اگر زمن شنوی داستان او

    بیدل سراغ عالم عنقا تحیر است

    آن نیست بی‌نشان‌که تو یابی نشان او

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha