بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۵۷۶: نقاش تاکشد اثر ناتوان او
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نقاش تاکشد اثر ناتوان او بندد قلم ز سایهٔ موی میان او از بحر عشق رخت سلامت که می برد کشتی شکستن است دلیل کران او حزنی در ین بساط تحیر نیافتم شمعی که مغز ناله کشد استخوان او راز تو آتشی ست که چون پرده در شود کام هزار سنگ شکافد زبان او دارد وداع عافیت از عشق دم زدن یعنی چو عود سوختنست امتحان او آن موج تیغش از سر دریا گذشته است کایینه دارد از دل گوهر فشان او در وادیی که محمل امید بسته ایم نالد شکست بر جرس کاروان او عمر شرار فرصت گلزار زندگی ست از هم گذشته گیر بهار و خزان او تمثال نیست غیر غبار خیال شخص خلقی ست خود فروش متاع دکان او هر ساز از ترانهٔ خود می دهد خبر وهم است اگر زمن شنوی داستان او بیدل سراغ عالم عنقا تحیر است آن نیست بی نشان که تو یابی نشان او بیدل دهلوی