کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    نمی‌گویم قیامت جوش زن یا شور توفان شو

    ز قدرت دست بردار آنچه بتوانی شدن آن شو

    برآر از عالم تمثال امکان رخت پیدایی

    تو کار خویش‌ کن گو خانهٔ‌ آیینه ویران شو

    جمال بی‌نشان در پردهٔ دل چشمکی دارد

    که در اندیشهٔ ما خاک‌گرد و یوسفستان شو

    جنون از چشم زخم امتیازت می‌کند ایمن

    بقدر بوی یک‌ گل از لباس رنگ عریان شو

    به بیقدری ازبن بازار سودی می‌توان بردن

    گرانی سنگ میزان‌کمالت نیست ارزان شو

    درین محفل به اظهار نیاز و ناز موهومی

    هزار آیینه است از هرکجا خواهی نمایان شو

    طریق عشق دشوارست از آیین خرد بگذر

    حریف‌کفر اگر نتوان شدن باری مسلمان شو

    ز گیر و دار امکان وحشتی تا کنج زانویی

    به فکر چین دامن گر نمی‌افتی گریبان شو

    هزار آیینه چون طاووس می‌خواهد تماشایت

    بقدر شوخی رنگی که داری چشم حیران شو

    به بزم جلوه‌پیمایی حیا ظرفی دگر دارد

    حباب این محیطی در گشاد چشم پنهان شو

    ز ساز محفل تحقیق این آواز می‌آید

    که ای آهنگ یکتایی ازین نُه پرده عریان شو

    گر از سامان اقبال قناعت آگهی بیدل

    به‌کنج چشم موری واکش و ملک سلیمان شو

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha