کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    نیاز جلوه دارم حیرت آیینه پروردی

    ز دیوان نگاه امشب برون آورده‌ام فردی

    به روی چهرهٔ امکان‌، من آن رنگ سبکبالم

    که هر کس می‌رود از خویش می‌خیزد ز من گردی

    به بال هر نفس پرواز از خود رفتنی دارم

    به رنگ اضطراب ناله‌ام توفانی دردی

    بیا زاهد طریق صلح‌کل هم عالمی‌ دارد

    تو و تسبیح‌، ما و می کشی‌، هر کاری و مردی

    ز نیرنگ تغافل برده است آن چشم فتانم

    به بازی نیز نتوان یافتن در طاسم آوردی

    ز خود رفتن به یادت ریشه در موج ‌گهر دارد

    به این تمکین نمی‌باشد خرام نازپروردی

    به جیب بیخودی دارم سراغ شعله جولانی

    چو اخگر در شکست رنگ ییدا کرده‌ام گردی

    خمار عافیت نتوان شکست از نشئهٔ صهبا

    گرفتم چون خزان در خون ‌گرفتم چهرهٔ زردی

    ز بس جوش مخنث می‌زند این عرصهٔ عبرت

    زنان ریشی برون آرند تا پیدا شود مردی

    تپیدم آنقدر کز دل فسردن محو شد بیدل

    به سعی کوفتنها گرم کردم آهن سردی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha