کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    گر نفس چیند به این فرصت بساط دستگاه

    چون سحر بر ما شکستن می‌رسد پیش از کلاه

    سینه صافی می‌شود بی‌پرده تا دم می‌زنم

    در دل ما چون حباب آیینه‌پرداز است آه

    ما و من آخر سواد یأس روشن می‌کند

    خلقی از مشق نفس آیینه می‌سازد سیاه

    صاحب دل کیست حیرانم درین غفلت‌سرا

    آینه یک‌ گل زمین است و جهانی خانه خواه

    گرگشایی دیدهٔ انصاف بر اقبال ظلم

    همچوآتش اخگر است و شعله آن تخت وکلاه

    اوج اقبال شهنشاهی توهم کرده است

    بر سر مژگان نم اشکی چکیدن دستگاه

    استخوان چرب و خشکی هست‌کز خاصیتش

    سگ توجه بر گدا دارد هما بر پادشاه

    ای هوس رسوایی دیبا و اطلس روشن است

    بیش ازین از جامهٔ عریانی‌ام عریان مخواه

    با شکوه آسمان‌ گردن نیفرازد زمین

    خاک باید بود پیش رفعت آن بارگاه

    محرم راز کرم نتوان شدن بی‌احتیاج

    در پناه رحمت آخر می‌برد ما را گناه

    بی‌گداز نیستی صورت نبندد آگهی

    شمع این محفل سراپا سرمه است و یک نگاه

    گر به این رنگست بید‌ل رونق بازار دهر

    تا قیامت یوسف ما برنمی‌آید زچاه

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha