بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۵۷۳: لباس کعبه پوشید از خط مشکین عذار او
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
لباس کعبه پوشید از خط مشکین عذار او نگه را این زمان فرض است طوف لاله زار او بهارم کرد ذوق محرم فتراک او بودن به خون خویش چندین رنگ می نازد شکار او مرادی نیست غیر از حاصل چشم سفید اینجا شب حسرت پرستان را سحرکرد انتظار او به این سامان تمکین دارد آهنگ شکار دل که پنداری حنا بسته ست دست بهله دار او به داغی آشناگشتیم مفت عیش موهومی در ین گلشن گلی چیدیم ما هم از بهار او ز تکلیف دم تیغش خجالت می کشم ورنه سر سودایی دارم که بی مغزی ست بار او حیا می خواهد از ما نازک اندامی که از شرمش دو عالم چشم پوشد تا شود یک جامه وار او وطن گر مایهٔ افسردن است آوارگی خوشتر ز نومیدی گداز سنگ می خواهد شرار او جهانی برد داغ حسرت رنگ قبول اینجا دلی آورده ام من هم به امید نثار او ز آفات زمان بیدل خدایش در امان دارد بیاگرد سرش گردیم تا گردد حصار او بیدل دهلوی