به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
تا تب عشق آتشم را داد سر در سوختن
پنبه شد خاکستر از شور مکرر سوختن
هستی عشّاق از آیین جهان دیگر است
بسته جز آتش دو عالم بر سمندر سوختن
روشن است اقبال ما چون شمع در ملک جنون
تخت داغ و لشکر آه و اشک افسر سوختن
در دل افسرده خونها میخورد ناموس عشق
آتش یاقوت دارد تا به محشر سوختن
چند بیند آرزو در دیر نیرنگ خیال
چون خیال بیتمیزان می به ساغر سوختن
با وجود وصل در بزم حضورم بار نیست
بشنو از پروانه دیگر قصهٔ پر سوختن
دل به دست آور تلاش دیگرت آوارگیست
موج را باید نفس در سعی گوهر سوختن
بیندامت نیست عشق از نسبت طبع فضول
گریهها دارد ز دست هیزم تر سوختن
همچو اخگر خواب راحت خواهدت بیدار کرد
نیست غافل گرمی پهلو ز بستر سوختن
شب به دل گفتم چه باشد آبروی زندگی
گفت چون پروانه در آغوش دلبر سوختن
نقطهای چند از شرار کاغذم کردهست داغ
بیتکلف انتخابی داشت دفتر سوختن
میهمان عبرتی ای شمع پُر بر خود مبال
تا بود پهلوی چربت نیست لاغرسوختن
با دل مأیوس عهدی بستهایم و چاره نیست
کس چه سازد نیست بیدل جای دیگر سوختن
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.