کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    نفس عمارت دل دارد و شکستنش است این

    کجاست جوهر آیینه سینه خستنش است این

    هزار تفرقه جمع است در طلسم حواست

    شکسته بر گل رنگی ‌که دسته بستنش است این

    نفس ‌کدام و چه دل ای جنون تخیل هستی

    در آتش است سپندی ‌که ‌گرم جستنش است این

    به حیرت‌ آینه بشکن نفس به سرمه‌ گره زن

    که نقش عافیتی داری و نشستنش است این

    عدم شمار وجودت غبارگیر نمودت

    جهان شکنجهٔ وهمست و طور رستنش است این

    بلندی مژه سامان کن از مراتب همت

    به دامنی که تو داری نظر شکستنش است این

    نیافت سعی تأمل ز شور معنی بیدل

    جز اینکه نغمهٔ ساز ز خود گسستنش است این

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha