بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۵۶۱: نفس عمارت دل دارد و شکستنش است این
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نفس عمارت دل دارد و شکستنش است این کجاست جوهر آیینه سینه خستنش است این هزار تفرقه جمع است در طلسم حواست شکسته بر گل رنگی که دسته بستنش است این نفس کدام و چه دل ای جنون تخیل هستی در آتش است سپندی که گرم جستنش است این به حیرت آینه بشکن نفس به سرمه گره زن که نقش عافیتی داری و نشستنش است این عدم شمار وجودت غبارگیر نمودت جهان شکنجهٔ وهمست و طور رستنش است این بلندی مژه سامان کن از مراتب همت به دامنی که تو داری نظر شکستنش است این نیافت سعی تأمل ز شور معنی بیدل جز اینکه نغمهٔ ساز ز خود گسستنش است این بیدل دهلوی