کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    درین وادی که می‌یابد سراغ اعتبار من

    مگر آیینه ‌گردد خاک تا بینی غبار من

    کجا بال وچه طاقت تا زنم لاف پرافشانی

    نفس در خجلت اظهار کم دارد شرار من

    ز ساز مدعا چون سبحه جز کلفت نمی‌بالد

    به‌جای نغمه یکسر عقده پرورده‌ست تار من

    به‌این آتش که دل در مجمر داغ وفا دارد

    چه امکانست گردد شمع خامش بر مزار من

    درین عبرت سرا بگذار محو چشم حیرانم

    مباد از بستن مژگان گره افتد به کار من

    فنا مشتاقم اما سخت بی‌سرمایه آهنگم

    فلک چون سنگ بر دوش شرر بسته‌ست بار من

    چو آن شمعی‌که پرتو در شبستان عدم دارد

    سفیدی ‌کرد راه زندگی در انتظار من

    ندارد هستی‌ام غیر ازعدم مستقبل و ماضی

    چو دریا هر طرف در خاک می‌غلتد کنار من

    نگاه عبرت از هر نقش پا با سرمه می‌جوشد

    تو هم آیینه روشن کن ز وضع خاکسار من

    به صد تمثال رنگ رفته استقبال من دارد

    به هر جا می‌روم آیینه می‌گردد دچار من

    چو شبنم یکدو دم فرصت‌ کمین وحشتم بیدل

    نی‌ام ‌گوهر که خودداری تواند شد حصار من

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha