کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    صفا گل‌ کرده‌ای تا کی غبار رنگ نشکستن‌

    تحیر دارد از مینا طلسم سنگ نشکستن

    به این عجزی که ساز توست از وضع ادب مگذر

    به دامن از حیا دور است پای لنگ نشکستن

    کفی خاکی و افسون نفس داده است بر بادت

    کلاه ناز تا کی بر چنین اورنگ نشکستن

    امل چون ریشه در خاکم نداد آرام سحر است این

    به ‌منزل ‌خفتن ‌و گرد ره ‌و فرسنگ ‌نشکستن

    به وهم ای ‌کاش می‌کردم علاج بی دماغیها

    رسا شد نشئهٔ یاس از خمار بنگ نشکستن

    نگردد هیچکس یارب ستم فرسای خودداری

    درین ‌کهسار دارد نوحه بر هر سنگ نشکستن

    درین گلشن که وحشت دست در آغوش گل دارد

    چرا چون غنچه دامان تو گیرد تنگ نشکستن

    به جام عیش امکان عمرها شد سنگ می‌بارد

    تو هم زین عالمی تا چند خواهی رنگ نشکستن

    سلامت از دل افسرده خونها می‌خورد بیدل

    ندامت می‌کشد زین ساز بی آهنک نشکستن

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha