بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۴۲۳: صفا گل کردهای تا کی غبار رنگ نشکستن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
صفا گل کرده ای تا کی غبار رنگ نشکستن تحیر دارد از مینا طلسم سنگ نشکستن به این عجزی که ساز توست از وضع ادب مگذر به دامن از حیا دور است پای لنگ نشکستن کفی خاکی و افسون نفس داده است بر بادت کلاه ناز تا کی بر چنین اورنگ نشکستن امل چون ریشه در خاکم نداد آرام سحر است این به منزل خفتن و گرد ره و فرسنگ نشکستن به وهم ای کاش می کردم علاج بی دماغیها رسا شد نشئهٔ یاس از خمار بنگ نشکستن نگردد هیچکس یارب ستم فرسای خودداری درین کهسار دارد نوحه بر هر سنگ نشکستن درین گلشن که وحشت دست در آغوش گل دارد چرا چون غنچه دامان تو گیرد تنگ نشکستن به جام عیش امکان عمرها شد سنگ می بارد تو هم زین عالمی تا چند خواهی رنگ نشکستن سلامت از دل افسرده خونها می خورد بیدل ندامت می کشد زین ساز بی آهنک نشکستن بیدل دهلوی