کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    کرد حرف بی‌نشانم عالمی را تر زبان

    همچو عنقا آشیانی بسته‌ام در هر زبان

    وصف آن خط شوخیی داردکه در اندیشه‌اش

    می‌دواند ربشه‌ها موج رک گل بر زبان

    به‌که عاشق حسرت دیدار در دل بشمرد

    موج سیلاب است اگرجوشد ز چشم‌تر زبان

    مطلب دیدار حیرانم چسان گردد ادا

    خاص آن عالم تحیر، تاب این‌کشور زبان

    اهل معنی یک قلم در ضبط اسرار خودند

    موج ممکن نیست بیرون آرد ازگوهر زبان

    بی‌خموشی‌کلبهٔ دل عافیت اسباب نیست

    کاش ‌گردد شمع این‌ کاشانه را صرصر زبان

    عافیت خواهی تبرا کن ز اظهارکمال

    رو به ناخن می‌کند آیینهٔ جوهر زبان

    راحت اهل سخن در بی‌سخن گردیدن‌ست

    غیر خاموشی ندارد بالش و بستر زبان

    بحر برخود می‌تپد از خود فروشیهای موج

    عالمی بی‌طاقت است از مردمان تر زبان

    رازکمظرفان نمی‌پوشد هجوم احتیاج

    می‌کشد در تشنگیها از صدا ساغر زبان

    شور دل چون غنچه از رنگم‌گریبان می‌درد

    پاس خاموشی چسان دارم به یک دفتر زبان

    هرکه دارد قوت روحانی ازکاهش تهی‌ست

    بیدل از ضعف بدن‌کم می‌شود لاغر زبان

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha