کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    آخر از بار تعلق‌های اسباب جهان

    عبرتی بستیم بر دوش نگاه ناتوان

    از خم‌ گردون مهیا شو به ایمای بلا

    تیر می‌باشد اشارتهای ابروی کمان

    از تأمل چند باید آبروی شوق ریخت

    خامشی تا کی‌ گره در رشتهٔ ساز فغان

    زحمت بسیار دارد از عدم گل ‌کردنت

    نقب در خارا زنی ‌کز نام خود یابی نشان

    گر چنین حیرت عنان جستجوها می‌کشد

    جوهر آیینه می‌گردد غبار کاروان

    گر فروغ دل هوس داری خموشی ساز کن

    می‌شود این شمع را افشاندن دامن زبان

    از سواد چشم پی بر معنی دل برده‌‌ام

    در همین خاک سیه آیینه‌ای دارم‌ گمان

    عرض جوهر در غبار خجلتم پوشیده است

    این زمانه آیینه‌ام چشمی است در مژگان نهان

    همچو آن طفلی ‌که بستانش‌ کند خمیازه سنج

    زخم دل از شوق پیکانت نمی‌بندد دهان

    شب به وصل طره‌ات فکر مسلسل داشتیم

    یک سخن چون شانه‌ام نگذشت جز مو بر زبان

    مشت خاک‌ِ من نیاز سجدهٔ تسلیم اوست

    آب اگر گردم زکوی او نمی‌گردم روان

    رفت بیدل عمرها چون رنگ بر باد امید

    غنچه واری هم در این ‌گلشن نبستم آشیان

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha