کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    زبن باغ همچو شبنم رنج خیال بردم

    هرکس طراوتی برد من انفعال بردم

    ماه از تمامی اینجا آرایش کلف داشت

    من نیز رنج فطرت بهر ملال بردم

    در دیر نا امیدی دل آتشی نیفروخت

    آخر به دوش حسرت چون شب زگال بردم

    داد دل از عزیزان‌کس بیش ازاین چه خواهد

    در مجلس‌کری چند فریاد لال بردم

    باوضع اهل عالم راضی نگشت همت

    هرکلفتی‌که بردم زبن بد خصال بردم

    دل را تردد جاه ازفقرکرد غافل

    در آرزوی چینی عرض سفال بردم

    چون شعله ‌کز ضعیفی خاکسترش پناهست

    پرواز منفعل بود سر زیربال بردم

    یاد نگاهی امشب بر صفحه‌ام زد آتش

    رفتم ز خویش و با خود فوج غزال بردم

    تنهایی‌ام بر آورد از تنگنای اوهام

    زین ششدر آخرکار بازی به خال بردم

    بیدل به این سیاهی کز دور کرده‌ام گل

    پیش یقین خود هم صد احتمال بردم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha