کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    صید کمند شوقی‌ست از مهر تا به ما هم

    جوش بهار حیرت یعنی‌گل نگاهم

    با هر فسرده رنگی شادم‌ که پیش شمعت

    تا بال می‌فشانم پروانه دستگاهم

    جولان ناز سر کن اندیشه مختصر کن

    ظلم آنقدر ندارد پا مالی‌گیاهم

    تا زنگ پرده برداشت آینه محو صافی‌ست

    خوابیده است عفوت در سایهٔ گناهم

    زنجیر می نویسد سطری ز حال مجنون

    در دعوی اسیران‌، زلف دو تا، گواهم

    جوهر ز ضعف پروار آیینه می‌پرستد

    نقش نگین داغ است سطری‌که دارد آهم

    آمد به یاد شوقم‌کیفیت خرامی

    شد موج ساغر می در چشم تر نگاهم

    ای زلف یار تاکی با شانه همزبانی

    ما نیزسینه چاکیم رحمی به حال ما هم

    تاری‌ست پیکر من در چنگ ناتوانی

    از زخمهٔ نگاهی بنواز گاه گاهم

    عرض مثال امکان منظور الفتم نیست

    در عالم تحیر آینه بارگاهم

    قصرم سری ندارد یاگیر و دار فغفور

    یارب چو موی چینی دل بشکندکلاهم

    همدوش سایه رفتم تا خاک آستانش

    از بخت تیره بیدل زین بیشتر چه خواهم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha