کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    حسرتی در دل نماند از بسکه ما واسوختیم

    یک دماغی داشتیم آن هم به سودا سوختیم

    کس درین محفل زبان‌دان گداز دل نبود

    چون سپند از خجلت عرض تمنا سوختیم

    نشئهٔ تحقیق ما را شعلهٔ جواله‌کرد

    گرد خودگشتیم چندانی‌که خود را سوختیم

    حال هم وهم است از مستقبل اینجا دم مزن

    آتش ما شد بلند امروز و فردا سوختیم

    در چراغان وفا تأثیر شوق دیگر است

    خواب درچشم تماشا سوخت تا ما سوختیم

    یک قدم وحشت ادا شد گرمی جولان شوق

    همچو برق از جادهٔ نقش‌ کف پا سوختیم

    اضطراب شعله‌ ی ما داغ افسردن نداشت

    چون نفس از خواهش آرام دلها سوختیم

    در دیار ما جو شمع از بسکه قحط درد بود

    تا شود یک داغ پیدا جمله اعضا سوختیم

    از نشان و نام ما بگذرکه ما بیحاصلان

    دفتر خود یک قلم در بال عنقا سوختیم

    صرفهٔ ما نیست بیدل خدمت دیر و حرم

    شمع خود در هرکجا بردیم خود را سوختیم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha