کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    از زندگی به جز غم فردا نمانده‌ایم

    چیزی که مانده‌ایم درینجا نمانده‌ایم

    روزی دو چون حواس به وحشت سرای عمر

    بی‌سعی التفات و مدارا نمانده‌ایم

    چون سایه خضر مقصد ما شوق نیستی است

    از پا فتاده‌ایم ولی وا نمانده‌ایم

    سر بر زمین فرصت هستی درین بساط

    زان رنگ مانده‌ایم که گویا نمانده‌ایم

    زین خاکدان برون نتوان برد رخت خویش

    حرفیست بعد مرگ به دنیا نمانده‌ایم

    مجبور اختبار تعین‌ کسی مباد

    گوهر شدیم لیک به دریا نمانده‌ایم

    سرگشتگی هم از سر مجنون ما گذشت

    جز نام گردباد به صحرا نمانده‌ایم

    محو سراغ خویش برآمد غبار ما

    بودیم بی‌نشان ازل یا نمانده‌ایم

    دود چراغ بود غبار بنای یأس

    بر سر چه افکنیم ته پا نمانده‌ایم

    بر شرم کن حواله جواب سلام ما

    تا قاصدت رسد بر ما، ما نمانده‌ایم

    چون مهره‌ای ‌که شش درش افسون حیرت است

    ما هم برون شش‌در این خانه مانده‌ایم

    بیدل به فکر نقطهٔ موهوم آن دهن

    جزوی به غیر لایتجزا نمانده‌ایم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha