کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    نمی‌دانم هجوم آباد سودای چه نیرنگم

    که از تنگی گریبان خیالش می درد رنگم

    مگربر هم توانم زد صف جمعیت رنگی

    به رنگ شمع یکسر تیغم و با خویش در جنگم

    ز خلق بی مروت بس که دیدم سخت رویی‌ها

    نگه در دیده نتوان یافت ممتاز از رگ سنگم

    نمی‌یابم به غیر از نیست‌گشتن صیقلی دیگر

    چه سازم ریختند آیینه‌ام چون سایه از رنگم

    جنون بوی گل در غنچه‌ها پنهان نمی‌ماند

    نفس بر خود گریبان می‌درد در سینهٔ تنگم

    تنک ظرفی چو من درمحفل امکان نمی‌باشد

    که چون گل شیشه‌ها باید شکست از گردش رنگم

    به میزان گرانقدر شرر سنجیده‌ام خود را

    مگر از خود برآیی ناتوانی‌گشت همسنگم

    طرب هیچ است می‌بالم‌، الم وهم است و می‌نالم

    به هر رنگی که هستم اینقدر سامان نیرنگم

    مبادا هیچکس تهمت خطاب نسبت هستی

    که من زین نام خجلت صد عرق آیینهٔ ننگم

    به این هستی قیامت طرفی اوهام را نازم

    ز دور نه فلک باید کشیدن کاسهٔ بنگم

    به حکم عشق معذورم گر از دل نشنوی شورم

    نفس دزدیدن صورم قیامت دارد آهنگم

    به وهم عافیت چون غنچه محروم ازگلم بیدل

    شکستی کو که رنگ دامن او ریزد از چنگم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha