به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
برون دل نتوان یافت گرد جولانم
چو رنگ قطره خون رفتهست میدانم
زهی تصرف وحشت که چون پر طاووس
به جوش آینه خفتن نکرد حیرانم
تحیرم، تپشم، برق نالهام، داغم
چو درد عشق به چندین لباس عریانم
حساب کسوتم از دستگاه عجز مپرس
هواست نیم نفس تکمهٔ گریبانم
چو دشت دعوی آزادیام جنون دارد
ز دست خاک رهایی نچیده دامانم
نداشت خاتم دیگر نگین عافیتی
به روی آبله کندند نام جولانم
چو صبح اگر همه پروازم از فلک گذرد
چه ممکنست برون قفس پرافشانم
هزار رنگ چو طاووس سوختم اما
نکرد شعله ز بیروغنی چراغانم
نفس متاع سزاوار خودفروشی نیست
چو صبح دامن من چیده است دکانم
تأمل ازگره هستیام گشود عدم
نگه به خاک چکید از فشار مژگانم
دماغ نشئهٔ تحقیق اگر رسا گردد
برون ز خویش روم آنقدر که نتوانم
بساط بند تعلق نچیدهام بیدل
به غیر نالهٔ من نیست در نیستانم
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.