بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۲۶۰: برون دل نتوان یافت گرد جولانم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
برون دل نتوان یافت گرد جولانم چو رنگ قطره خون رفته ست می دانم زهی تصرف وحشت که چون پر طاووس به جوش آینه خفتن نکرد حیرانم تحیرم ، تپشم ، برق ناله ام ، داغم چو درد عشق به چندین لباس عریانم حساب کسوتم از دستگاه عجز مپرس هواست نیم نفس تکمهٔ گریبانم چو دشت دعوی آزادی ام جنون دارد ز دست خاک رهایی نچیده دامانم نداشت خاتم دیگر نگین عافیتی به روی آبله کندند نام جولانم چو صبح اگر همه پروازم از فلک گذرد چه ممکنست برون قفس پرافشانم هزار رنگ چو طاووس سوختم اما نکرد شعله ز بی روغنی چراغانم نفس متاع سزاوار خودفروشی نیست چو صبح دامن من چیده است دکانم تأمل ازگره هستی ام گشود عدم نگه به خاک چکید از فشار مژگانم دماغ نشئهٔ تحقیق اگر رسا گردد برون ز خویش روم آنقدر که نتوانم بساط بند تعلق نچیده ام بیدل به غیر نالهٔ من نیست در نیستانم بیدل دهلوی